چه سخت است در بهشت تنها بودن :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


چه سخت است در بهشت تنها بودن

خانم معلم | يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۲۰ ق.ظ | ۱ نظر
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
خوشحالم که یکی دیگر از هموطنانم به مصیبتی دچار نگشته و تنها از بد حادثه در برهه ی زمانی خاصی دچار مشکل گشته ، ممنون که نگرانی ام را رفع کردید و امیدوارم مشکلاتتان حل شود.....
در مورد طرح تحول اقتصادی اگر مردم اطلاعاتی ندارند برای این است که خوب توجیه شان نکرده اند چرا عادت نداریم برای مردم خوب توضیح بدهیم ، آنقدر که نیازی نباشد خودشان دنبالش بروند تا بفهمند ، اگر واقعا اعتقاد داریم مردممان باهوش و با شعورند چرا فقط وقتی نیاز داریم به مانوری دسته جمعی، دم به دم فراخوان از صدا و سیما برایشان ترتیب می دهیم ؟
فارغ التحصیل شدن از دانشگاه علم و صنعت آن زمان ، دلیل بر با هوش بودن اگر باشد دلیل بر کاردان بودن وداشتن مدیریت صحیح نیست ، بسیارند که باهوشند و خود را غرق در اکتشافات کرده اند. هوش تنها آیتم برای کشور داری محسوب نمی شود . شاید اعتماد به نفس یکی از آیتمها باشد که در ایشان بسیار دیده می شود ولی متاسفانه شرط لازم اگر باشد کافی نیست !
در باره فقر ،اتفاقا بحث من دقیقا بر می گردد به این دو قطبی شدن جامعه ..... مگر در زمان شاه وضع مردم این طور نبود ؟ ! می خواهم بدانم چه تفاوتی است بین وضع اقتصادی ان زمان و این زمان ، اگر کسی از دولت انتقاد می کند ، دلیل بر طرفدار بودن از سرمایه داری و زراندوزان نیست ، من حرفم همین است که چرا در جامعه ی اسلامی هنوز هیچ دگرگونی دیده نشده ! ...... حداقل اگر بقیه حکام ، چون رفسنجانی و خاتمی کاری نکردند داعیه اش را هم نداشتند و شعارشان عدالت نبود ، گرچه به کار آنها هم بسیار ایراد وارد است ، اگر از ابتدای این حکومت هدف و فکر واحدی داشتیم که انجام می شد و این همه کارشکنی صورت نمی گرفت ، اگر کسانی که کار می کردند از آنانی که کار نمی کنند مشخص می شدند ، اگر ایشان که ادعای این را داشتند که دزدان را معرفی می کنم ، معرفی می کردند ، اگر شهامت مناظره را 2 سال قبل از مناظره به خرج داده بودند ، اگر هاشمی انقدر قدرت دارد که به نماز بیاید و مردمی که به قول شما در باند زر اندوزانند این همه به او اقتدا کنند ، همه نشان از این دارد که این مملکت ره اسلام نمی پیماید .....
نظر دلپاره ها را بخوانید ، جوانی است از همین مملکت ، چگونه به اسلام نگاه می کند ؟ ! چه کسی مقصر است ؟ ! ........
آموزش و پرورش ما ، با توجه به تمامی کتبی که در زمینه مدیریت نوشته شده اساسی ترین بخش نهاد هر کشوری است زیرا تربیت نیروی انسانی متخصص ، نیمه متخصص در اختیار اوست .... این آموزش و پرورش هم اکنون چه جایگاهی دارد ؟ ..... تا کنون چند وزیر داشته که برای بهبود آن کاری انجام داده باشند ؟ هر کدام باری به هر جهت آمده ، نظر وطرحی داده ، در قبال هر طرح پولی دریافت کرده و بار خود بسته و اوضاع را روز به روز بدتر از پیش کرده و رفته اند .......
علی احمدی اولینشان نیست و آخرین شان هم نخواهد بود ، در جلسه ی معلمین نمونه کشوری واستانی که در منظریه انجام شد در حضور تمامی معلمین نمونه کشور ، می گوید : « آیا تا به حال گفته اید شکر نعمت نعمتت افزون کند ؟ !!» خدا شاهد است که اگر از جایگاه سخنرانی اش فاصله نداشتم همانجا بلند می گفتم ما معلمین این را نگفته ایم بلکه با پوست و گوشت و خونمان حس کرده ایم ولی شما چطور ؟ !!! ....
برخورد نا مناسب ، پذیرایی افتضاح ، بی برنامه بودن با معلمینی که از سراسر کشور به عنوان معلم نمونه آمده بودند ، ساعت 2 نیمه شب خانمها را از منظریه به چهار راه لشکر بردند که فردا به مقر رهبر نزدیکتر باشند ! ، دریغ از فراهم کردن امکانات رفاهی مناسب ! ، معلم کشوری روی زمین خوابید ، سرویس ایاب و ذهاب تا نیمه ی راه معلمین را پیاده کرد که بقیه راه را خودشان بروند !!! کارت دیدار با رهبری به بسیاری داده نشده بود و جمعی التماس کنان منتظر بودند که کارت به انها داده شود تا به حضور رهبر برسند ، اینها نمونه های مدیریت بسیار صحیح در یک نمونه ی کوچک است ، همه جا همین است ، جناب رحیم مشایی هم فرد درخشانی نیست ، کافی است از کسانی که به عنوان مدیران ارشد صنایع دستی کار می کنند حال و روز ایشان را بپرسید ، وزیر کشور هم که وضعش معلوم است .... باید به این وضع رسیدگی شود دم به دم وزیر عوض می کند هنوز فکر می کند در حال یارکشی است !!!.....
طرح تحول اقتصادی اگر خوب است و با ان مخالفت می شود رسانه ها که کاملا در اختیارشان است ، رهبر هم که از ایشان حمایت می کند ، مردم هم که پیرو رهبری اند مشکلشان را با مردم در میان بگذارند ، همین مردمی که به خاطر افشاگری ایشان در مناظره علیه آقای رفسنجانی به او رای داده اند باز از طرحشان حمایت می کنند ..... من می شناسم کسانی را که دقیقا به همین علت به ایشان رای داده اند ....... البته من هم از طرح شان اطلاعی ندارم به همین جهت مخالفت و موافقتی هم نمی کنم ، آنچه برای من و امثال من که در جامعه وجود دارند مهم است نتایج اجرا و یا عدم اجرای این طرح و اثر ان در زندگی مردم است ...... من چه می دانم اقتصاد کلان چه می گوید اقتصاد خرد چه می گوید ، نمی خواهم هم بدانم ، من باید بدانم گوشت و مرغ در جامعه هست یا نه ؟ .... کیلویی چند است و با بودجه ی من همخوانی دارد یا ندارد ؟ ..... اگر قرار بود همه از همه چیز اطلاع داشته باشند چه می شد ؟!!
از کاردانی ها و خوش خدمتی های دولت مردم نواز باز در همین آ.پ بگویم ....از قبل از انتخابات صحبت بر سر این بود که قرار است با ارائه مدارک ضمن خدمت یک پله افزایش مدرک بدهند بعد تبدیل شد به اینکه می خواهند به حقوق اضافه کنند و همه ی اینها نزدیکی انتخابات بود !!!!
درست بعد از انجام انتخابات که کلیه امتحانات پایان یافته و معلمین پراکنده شده بودند اعلام کردند در عرض یکهفته مدارس فرصت دارند که تمامی مدارک ضمن خدمت گذرانده شده کلیه معلمین تا سقف 1000ساعت را آماده کرده و تحت برنامه اکسس به اداره ارسال کنند ، که به ازای هر ساعتی مقداری به حقوق اضافه کنند ( مقدارش بر هیچ کس مشخص نبود حتی کارگزینی و حسابداری اداره !!...... ) ....... با مشقت فراوان کلیه معلمین را پیدا کرده مدارکشان را گرفته صد تا کپی برابر اصل کرده ، وارد برنامه نموده و ارسال کردیم !!! ( و این دقیقا زمانی بود که من خود مسئول انجام آن بودم و فرصت نداشتم از بیانات رهبری در مدرسه حرفی بزنم !!!) حکمها زده شد و 5 هزار تومان اضافه کردند !!!! این 5 هزار تومان شاید در بحث کلان رقم قابل توجهی باشد ولی برای یک معلم دردی دوا نمی کند و چاره ساز نیست ، با توجه به مقدار کاغذ و وقت و هزینه مصرف شده و شعار امسال !!!! ...... اینها هم جزو طرح اقتصادی ایشان است !!! یا نوکر مفت گیر اورده اند !! ..... من با این طرحهایی که درگیرم می بینم که دارند چه می کنند ، و روسای اداره های آ.پ شدیدا از ایشان جانبداری می کنند ، خوب حق هم دارند ، با ماندن ایشان آنها هم سر کار می مانند !!! ...... فقط باید گفت : به میزتان بچسبید که امیدوارم خدا در دنیا و آخرت بسیار از این میزها به شما عنایت بفرماید !
نفرمایید نیت شما چیست ؟ نیت یک معلم ساده کشور چه می تواند باشد ؟ غیراز این است که دلمان برای این کشور و فرزندان آن می سوزد ؟ .......
اما با چه کسانی تولی و تبری داریم ، با کسانی که نیکی را در هر لباسی که باشند انجام می دهند و از بدی دورند حتی اگر مسلمان نباشند ، با کسانی که نه اهل سیاستند و بالاطبع نه اهل دروغ و فقط انچه می خواهند این است که با صداقت با ایشان رفتار شود ، به انها احترام گذاشته شود و حقوق شهروندی شان رعایت شود ، فکر نمی کنم این مردم مردم بدی باشند ، اگر خلاف راه حق عمل نمی کنند باید به کارگزاران گفت چرا راهتان را روشن نشان مردم نداده اید اگر راست می گویید و خلافی در کارتان نیست ......
احساس من همیشه این است که حتی اگر بد جلوه کنی چون نیتت خیر باشد همه می فهمند .... حداقل این را به تجربه در محیط کوچکی چون مدرسه و با جوانانی که از سیاست اطلاعی ندارند امتحان کرده ام ، با اینکه بسیار سخت گیری می کنم وبسیار از من می ترسند و حساب می برند ولی به نقل از اولیائشان ، نوع برخورد خود دانش اموزان و صحبت های همکاران متوجه شده ام که سخت گیری هایم را قبول دارند و بدی به دل نگرفته اند ، چرا که در قبال هر کار خوب پاداشی گرفته اند و در برابر هر بدی مجازات شده اند ....... مردم ما با شعورند و بدی و خوبی را تشخیص می دهند ، کاش امارشان را درست ارائه می کردند !!!!!!! ........27/4/88
  • خانم معلم

نظرات (۱)

سلام ...
خسته نباشید از این همه گفتن ها !!!
ممنون از این که بالاخره ! تموم شدن این همه گفتن ها !!!‌
راستش ، اعصاب ما هم با اعصاب شما به هم ریخته بود ! حسابی !!!
بهشت هزار ساله رو دوست دارم . شما و حرفای گفتنی و خوندنی بهشت هزار ساله رو دوست دارم ...
باید بگم خیلی خوشحال و ممنونم از این که حداقل شما به فکر جوونا هستید و درکشون می کنید . از این که دوست دارید نظر جوونا رو بدونید ...
به حرفاتون ، به این که باید مطالعه کرد ، به این که باید آگاه بود ، به این که هر شهروندی حقوقی داره ، به تولی و تبری ، به خیلی چیزا فکر کردم و سراغ این که بدونم رفتم و بازم می رم !!!
خدا داره می ره ، علی داره می میره ، راه امام و شهدا داره نادیده گرفته میشه ، اسلام داره کم رنگ تر و کم رنگ تر میشه .....
دیگه نه عشق ، نه امید ، نه عدالت ، نه احترام ، نه اعتقاد ، نه اعتماد ، نه اتحاد ..........
و در آخر "تو را منتظرند" از کتاب دفترهای سبز دکتر :
تو را منتظرند
در دوردست تو را منتظرند ،
شهزاده ای ، آزاده ای اسیر قلعه ی دیوان ،
به حیله ی جادو در بند
گرفتار و چشم به راه که : «فریادرسی می آید» ،
و به صدای هر پایی
سراز گریبان تنهایی غمگینش برمی دارد که : «کسی می آید»
و او خریدار تواست ،
نیازمند تو است .
با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی