پیر با مرید خاص خود ملاقات کرد و از او در مورد پیشرفت معنوى اش پرسید . مرید در پاسخ گفت که حالا دیگر مى تواند هر لحطه روز، خود را وقف خداوند کند.
پیر گفت: پس تنها چیزى که باقى مانده این است که دشمنانت را عفو کنى.
مرید وحشت زده به استاد خویش نگاهى انداخت : اما اینکار لازم نیست . من نسبت به دشمنانم هیچ احساس کینه اى ندارم.
پیر گفت: تو فکر مى کنى خداوند نسبت به تو احساس کینه دارد؟
مرید پاسخ داد : البته که نه.
پیر:- با اینحال از او طلب بخشایش مى کنى، نمى کنى؟ با دشمنانت نیز همین کار را بکن گر چه شاید نسبت به آنها احساس کینه نداشته باشى . شخصى که بخشایش مى کند در حال تطهیر و معطر ساختن دل خود است.
- ۸۸/۰۸/۱۹