حکایت هارون و شقیق :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


حکایت هارون و شقیق

خانم معلم | جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۸۸، ۰۹:۰۶ ب.ظ | ۲۸ نظر

داشتم تذکره الاولیاء را ورق میزدم چشمم به حکایت « ذکر شقیق بلخی » افتاد ...


... نقل است که چون شقیق قصد کعبه کرد و به بغداد رسید هارون الرشید را بخواند. چون شقیق به نزدیک هارون رفت هارون گفت : تویی شقیق زاهد ؟
گفت : شقیق منم ، اما زاهد نیم .
هارون گفت : مرا پندی ده .
گفت : هشدار که حق تعالی تو را به جای صدیق نشانده است .
 از تو صدق خواهد چنانکه از وی ،
و به جای فاروق نشانده است ،
 از تو فرق خواهد - میان حق و باطل - چنانکه از وی ،
و به جای ذوالنورین نشانده است ،
از تو حیا و کرم خواهد چنانکه از وی ،
و به جای مرتضی نشانده است ،
 از تو علم و عدل  خواهد چنانکه از وی .
گفت : زیادت کن..
گفت : تو چشمه ای و عمال جویها .اگر چشمه روشن بود ، به تیرگی جویها زیان ندارد . اگر چشمه تاریک بود ، به روشنی جوی امیدی نباشد .
  • خانم معلم

نظرات (۲۸)

  • مساله این است
  • و عمل به هر کدام از اینها سینه ای می خاهد به وسعت اقیانوس و پهنای آسمان ها !
    1- کاش با اضافه کردن توضیحی از شبهه ای که متن حاضر در ارتباط با انجام اعمال خلاف بخشی از نیروهای حاکمیتی و مسئله ولایت بوجود می آورد جلوگیری می کردید . از نظر اینجانب در تاریخ حق و باطل همیشه ممزوج بوده اند فرقان بودن قران یعنی همین تمیز دادن حق و باطل - آیا فکر نمی کنید مسئله اصلی تمیز دادن حق از باطل خصوصا در مرزهای این دو است؟
    آیا در حکومت مدینه پیامبر و در بین دست اندر کاران منافقینی نبودند که به بهانه نزدیکی به قدرت از اسلام دم می زدند؟
    بهتر نیست شفاف سازی نمائیم که این اصل کلی که اگر سرچشمه زلال نباشد قطعا جوی ها هم زلال نخواهند بود اما اگر جوئی زلال نبود دلیلی بر زلال نبودن سرچشمه نیست؟ شرط لازم و کافی را که حتما بلدید؟ این یک قضیه دوطرفه نیست - انتشار جهت دار چنین نکات اخلاقی در این مقطع زمانی که همه دشمن یکپارچه هجمه خود را به اصول بنیادی انقلاب و امام شروع کرده اند نوعی از دست دادن زلالیت !!! نیروهای انقلاب نیست ؟ کمی به هوش باشید - به یاد آوریم که انتخاب هوشمندانه سفیران پیامبر در قرائت سوره مریم در حبشه چه تاثیری داشت - بیائید در این برهه پر از توطئه کمی هوشمندانه و هنرمندانه نکات اخلاقی را یادآور شویم.

    2- از اینکه امکان مجدد ارسال نظرات را با عنوان ناشناس برقرار کرده اید تشکر !!!! می کنم
    یا مغیث من لا مغیث له
    سلام
    جای پیامبر و وصی و.. اش به کنار که معصوم بودند
    جای همین امام خمینی خود را هم که بگوئیم ! هیچی دیگه خوب است :دی ..جاشون خوبه... بنده همین جا راحت هستم!شما چه طور ؟
    جای شما ناراحت اومده ؟
    کی از جاش ناراحته.بریم عیادتش با کمپوت و ساندیس .ها؟
    خوبید؟
    @ناشناس
    سلام- متاسفم که هنوز هویتی برای خود پیدا نکرده اید فکر نکنم داشتن هویتی حتی مجازی انقدر مشکل باشد! ... به هرشکل از قدیم گفته اند صلاح مملکت خویش خسروان دانند ...
    اما در جواب کامنتتان :
    فرمودید : کاش با اضافه کردن توضیحی از شبهه ای که متن حاضر در ارتباط با انجام اعمال خلاف بخشی از نیروهای حاکمیتی و مسئله ولایت بوجود می آورد جلوگیری می کردید
    حکومت مگر شبهه دارد ؟ !! ... ولایت مگر شبهه دارد ؟ !! شما چرا ؟!!!
    این متن دست نخورده از جامع الحکایات آورده شده ... اضافه کردن هر گونه توضیحی تنها نشان از عقیده ی من دارد ... قرار است من عقیده ام را رو کنم ؟ ...این کار را کرده ام ...به پست « هل من ناصر ... » رجوع کنید !
    @مسئله این است
    سلام
    ممنون که سر زدید ... اما گفته اند : آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر ذره ای باید چشید ...
    فکر کنم وقتی به قصد داشتن چنین خصلت هایی نیت کرده و تلاش نمائیم خود خداوند نیز کمک می کنند تا متصف به این صفات شویم ...در پناه حق باشید.
    @سما
    سلام عزیزم ... منکه جام راحته ...نمیبینی چه راحت می نویسم ؟ !! ... تو هم که کاملا معلومه در امانی !! ...ببین چند وقته آ.پ نشدی !! ... خدا به همه رحم کنه ... واقعا باید رهبر یه فکری برای این اوضاع بکنند ... نامه ی نوری زاد به رهبر را بخوانید ، امیدوارم خودشان هم بخوانند ... سلامت باشی ...
    این روزها دوست دارم به جای خداحافظی بگویم :
    فی امان لله
    عجیب بهم آرامش میده به جای خداحافظی
    می خوانم
    زنده باشید
    @ سما
    چی شده حرف خداحافظی رو پیش کشیدی ؟
    فی امان الله گفتن خیلی خوبه ولی اینجوری یهو ؟!! ...دل آدم رو آب می کنی ....بهت چیزی الهام ملهام که نشده؟ !!! ... من امادگی اش رو ندارم از الان بگم :دی
    آرامش بگیر جانم ، هزار راه دیگه هم هست ، مثلا با و جعلنا من بین ایدیهم سدا و..... اینم یه جور دیگه شه ...خداحافظی دوست ندارم ... خوب ؟!! ....باش ...فقط همین.
    از نامه
    درد نامه اس به جای نامه !نه؟
    این جمله اش را :
    "این تنها شمایید که می توانید کشور را از این بن بست ویرانگر بدرآورید و همه را که در نابجای خود قرار گرفته اند ، سرجای خود بنشانید"
    به نظرم نوبت به خدا رسیده! از ایشان گذشته!
    خدا باید یخه بعضی ها را بگیرد و بر سر جایشان بنشاند..گاهی این گونه اس و انگاه طبق وعده خداوند وقتی است که ظالمی "انه طغی" شود!
    وقتی طغیان کرد بر خداوند آن وقت دیگر حسابش فقط با خدا می افتد!... خود خدا..آیی بازی اش بده خدا و بد به زمینش بزنه!
    به هر حال خوب جرئت دارد واقعا !
    اسم بردنش را نمی دانم...حتی کامنت شما در این وادی را هم نمی دانم که ...
    حتما نامه های امام خطاب به همین شخصی که نام برده اید را نخوانده اید !
    البته یک اشتباهی هم کردید در محاسبات و ان اینکه مثلا فرزند شهید همت ! ان اوضاع را که می گفته فلانی مسئول نبوده.ایشان بعد از فوت امام بیرون می آیند! و...
    بگذریم!
    انشاءلله از پس این تهمت برآیند!اگر برمی آیند و بر می آئید بسم الله !
    حرفی نیست... این نظام و روزنامه های دولتی و رسانه های حکومتی اش جان می دهد برای جولان ظلم و صد البته کنکاش و سیل تهمت ها که گویا "باید بررسی شود"را بعدش می اوردند نه اولش!به هر حال کش که نیست بکشیمش... مطمئنا اگر چیزی بود تا به حال هزار و یک جا...سر مجلس..سر هیمن دو دوره ریاست جمهوری..رد صلاحیت شده بودند رفته بودند. و اگر بوده و نکرده اند پس باز وای به حال نظام و مسئولین بالاتر و کسی که این را می چرخاند!
    نمی دانم چرا به قول رهبری اصل را بر صحت و سقم و وفاداری و وحدت نمی گذارید؟
    لابد چیزی بهشان می ماسد
    می خواهند(می خواهید؟!)آتش همچنان فروزان باشد..باشد!کسی جلوگیرشان(تان) نیست!ما هم که حرفی نزده ایم!
    یاحق
    همیشه بودن ها یک جور نیست عزیز!
    هیچی
    همین جوری
    همین جوری همین جوری
    ما که آرامیم !
    برای همین آرامی دوست دارم به جای خداحافظی بگویم :
    فی امان الله!
  • فرزند شهید
  • طنز نوشته های سبز شهید
    خانواده ما واقعا دمکراتیک است.
    ما وارث مرگ‌های با لبخندیم، یاد آور موج خیزی اروندیم/

    ای دوست چه عزتی از این بالاتر، فرزند عقاب‌های بی‌مانندیم»
    به روزم مطلب زیبایی نوشته بودین منتظر نظرات سیز شما هستم
    @سما
    سلام ...نوشته ای :
    حتما نامه های امام خطاب به همین شخصی که نام برده اید را نخوانده اید !
    البته یک اشتباهی هم کردید در محاسبات و ان اینکه مثلا فرزند شهید همت ! ان اوضاع را که می گفته فلانی مسئول نبوده.ایشان بعد از فوت امام بیرون می آیند! و...
    بگذریم!
    انشاءلله از پس این تهمت برآیند!اگر برمی آیند و بر می آئید بسم الله !
    نمیدانم دقیقا منظورت چه کسی است ...در ان واحد از چند نفر گفته ای ... تند تند نگو من متوجه بشم :دی
    ضمنا اگر منظورت جناب کروبی است من مشکلی با خدا در این زمینه ندارم انشاا...
    ضمنا تا حالا فرض را بر وفاداری افراد گرفته اند که الان جامعه پر از این همه انسانهای مسلملن نمای انقلابی
    است وگرنه در قدیم کجا سپاهی ها و روحانی ها! این همه تاجر بودند و .... رهبری هم به حرف امامند که گفته اند میزان حال افراد است ... امیدوارم حال بعضی ها از گذشته شان بهتر شده باشد ... ما که سعی کردیم مشکل زیادی برای آخرتتان درست نکنیم و اگر هم داشته باشیم که داریم ! چون افراد زیادی در ارتباط با ما نیستند الا همین دانش اموزان حداقل دلخوشیم به اینکه حق الناسمان زیادتر از بالا سری هایمان و خیلی خیلی بالا سری هایمان نیست . ما هم راحتیم جانم !!
    ضمنا شعله فروزانان مشخصند ... ما نیستیم ، جای دیگر باید جستشان !!
    سلام خدا قوت
    خوشحالم قسمت نظرات فعال شد
    ان شاا.. باز هم خدمت می رسم.فی امان ا..
    نه قصدم رو کردن عقیده خودتان نیست بگذارید عقیده شما ناشناس باشد و من عقیده ام آشنا اما نامم ناشناس
    کجای حرف من نشان از شبه حکومت و ولایت بود؟ متن از جامع احکایات دست نخورده بود اما توسط شما از بین متون ادبی تاثیر گذار که گزینش شده بود؟ خود را به سادگی می زنید یا واقعا ساده هستید؟ آیا خواندن چنین نوشته های گزینشی حتی اگر قصد شما آن برداشت نباشد القا کننده برداشتی که من نقد آن را کردم نیست؟

    شک ندارم که با گذشت زمان ضمیر روشن شما درک تحلیل صحیحی از اوضاع خواهد یافت کمی مردم عادی مومن را و همزبانان سبز را با هم ببینید. توده مردم بسیار آگاه و روشن و امیدوارند .اینان سخت مسلمان و پایبند ولایت ( باور این حرف برای شما الان کمی سخت و حیرت آور است اما حقیقتی است که مطمئنم بزودی لمس خواهید کرد)
    فردا امتحان دارم.فقط می خواستم مین جوری رد شده باشم...
    راستی "گاه"نوشت..نه "کاه نوشت " خانوم معلم خانووووووووم :دی
    امضا :
    ی شاگرد
    :دی
  • رسول پاپایی
  • سلام خوبی
    اموزش و پرورش جراح می خواهد
    سلام

    ممنون که آمدید و به حق نوشتید. باقی نظرات را هم نیم نگاهی بیاندازید لطفا.

    ممنون دوم هم بابت لینک.

    التماس دعا
    @ ناشناس
    سلام عقیده آشنای ناشناس ! که شدیدا در ناشناس ماندنش پافشاری دارد !!
    1- فکر کنم چشمه و عمال را فقط حکومت و ایادی ایشان میدانید که چنین برداشت کرده اید ... چشمه هر رهبریتی را شامل میشود و نیازی به توضیح بیشتر نیست 2- گزینشی نوشتن باید دریک وبلاگ باشد . ضمنا عرض کردم داشتم کتاب را ورق میزدم نگفتم کل کتاب را خوانده و این قسمت را انتخاب کردم ، چشمم افتاد و به نظرم مطلب خوبی بود ، نوشتم 3- ساده نیستم و خود را به سادگی نیز نمیزنم ... اما قرار نیست هر چیزی را بپذیرم ...4- آرزویم حکفرمایی آرامش بر این سرزمین و برپایی اسلامی است که از ان 30 سال است دم میزنیم و عملی نشده است...5- بله مردم خوبی داریم ... من هم از همین مردم عادی ام بالای شهر نشین نیستم( البته تمام بالایی ها هم غیر عادی نیستند !)حقوق انچنانی ندارم ! و حال مردم عادی را خوب می فهمم ...بسیاری از این سبز ها یی که به زعم شما راه خطا میروند نیز همین گونه اند ...چشمهایمان را بیشتر باز کنیم می بینیم اینان هم از همان مردم عادی اند ... .( همزبانان سبز هم شاید چیزی می گویند که می خواهند شنیده شود ولی گوش شنوایی نمی یابند !)
    تلاشتان را بر سر این بگذارید که وحدت در جامعه ایجاد کنید نه انکه دوستان را نیز برانید که صد البته عادت به دافعه مان همیشه بیشتر از جاذبه مان بوده است .نمیدانم چرا فکر می کنید باور ندارم مردم ولایتی اند ... اتفاقا دقیقا قلبا این را قبول دارم . اعتقادم بر عملکرد ها ست نه بر حرف زدنها برخلاف خیلی ها !... بسیارند که زیبا حرف میزنند ولی زشت عمل میکنند ! دعا کنیم از انان نباشیم .
    در پناه حق باشید .
    @سما
    سلام عزیزم ... امیدوارم امتحانت رو خوب داده باشی ... چقدر از اینکه هستی خوشحالم ... ضمنا ممنون از غلط گیری ات ... حق بده با سن من ، چشمت هم مشکل پیدا کرده باشه و تند تند بخوای تغییرات هم بدی و آشپزی هم بکنی و ... از دست آدم در میره دیگه ... مگه با دو دست چند تا هندونه میشه برداشت ...
    قبلا که گفتم ما شاگرد همه ایم ...
    در پناه حق باشی عزیزکم ...
    @ رسول پاپایی
    سلام همکار ... فقط یه جراح ؟ ... چندین جراح با تخصصهای مختلف باید سر عمل حاضر باشند !
    @حاج علا
    سلام ، چشم اگر فرصت شود حتما. در پناه حق باشید
    @ جناب آقای کاوسی
    سلام ممنون که سر زدید ... در خدمتیم . در پناه حق باشید.
    سلام و باز هم سلام
    ابتدا ممنونم از ابراز لطف و محبت شما از بابت سر زدن، ابراز نظر و لینک
    اما بهتون احترام میگذارم دوستون دارم چون همه ی معلم هام را دوسشون دارم و بالطبع همکارم معلمای گذشته منید.
    حتما کتابی که یه معلم معرفی کنه می خونم و یه نکته کتاب دا و چاپ فراوونش حمایت های سپاه و بی حساب هدیه دادن به افرادشه البته این به معنای بی ارزش دونستن این کتاب نیست.
    منم با خانم معلم لینکتون می کنم.
    موفق سرفراز و شاد باشید.
    "بیائید در این برهه پر از توطئه کمی هوشمندانه و هنرمندانه نکات اخلاقی را یادآور شویم"

    "تلاشتان را بر سر این بگذارید که وحدت در جامعه ایجاد کنید نه انکه دوستان را نیز برانید که صد البته عادت به دافعه مان همیشه بیشتر از جاذبه مان بوده است "

    یک جمله از خودم نوشتم و یک جمله از شما _ کدام وحدت برانگیز تر است؟قطعا من بیشتر از شما معتقدم که قشر عظیمی از 13 میلیون انسانی که به نماد سبز رای داده اند معتقد به اسلام و ولایت و انسان های شریفی هستند و حسابشان از کسانی که اگاهانه با طرح شعارهای انحرافی و آتش زدن و برخورد و... سعی در ملتهب کردن جامعه دارند و شاهد هستید که هر روز از شمار 13 میلیونی رای دهنده و تظاهرات 3 میلیونی میدان آزادی - 800 هزارنفری توپخانه و 200 هزارتائی بهارستان و 3000 تائی مسجد قبا با دهها ترفند سبز وبلاگی و ماهواره ای و دیوار نویسی و پول نویسی در قدس و 13 آبان و دانشگاهها چگونه اند .

    چیزی که غرب نفهمیده است مسلمان بودن و ولائی بودن بخش عظیمی از همان 13 میلیون رای دهنده انتخابات است که خود شما یک نمونه آن هستید.

    آیا بهتر نیست در تولی و تبری فروع دینمان غیرتمندانه تر عمل کنیم همچون نماز و روزه و ادعیه مستحب ... هم کمی به آن بیاندیشیم؟ اشتباه نکنید موضوع اختلاف ما با استکبار احمدی نژاد و هسته ای و غزه نیست که سبز اندیشان این سرزمین امروز از اوباما خواسته اند مواضع اش را با اونا یا با ما بودن تصریح کند !!!!....بیائید مردم را دعوت به اتحاد حول اسلام و ولایت و مبارزه با کفر و طاغوت کنیم - همانکه امام می گفت و نصیحت کرد
    @ ناشناس
    سلام
    شما هم که گزینش کرده اید ؟ اماآنچه شما به ان توصیه فرمودید را من قبلا گفته ام ... دعوایمان انگوری است ... امیدوارم جواب معترضین داده شود و با آرامش خیال کنار بروند . نه از ترس زندانی شدن و محروم شدن و اخراج شدن صدایشان در گلو خفه شود ... خدا کند عرصه ای برای شنیدن آنچه را که اینان بر ان تاکید میورزند پیدا شود ، نمیدانم پای صحبت و درد دل بعضی از ایشان نشسته اید ؟ بچه هایی به غایت انقلابی و معتقد به نظام و امام که با همین رفتار های مسلمان گونه ی ما لحظه ب لحظه دورتر می شوند ... گفته ام جاذبه مان کمتر از دافعه مان است و از این رو گفته ام که می بینم ... شاید برایتان مهم نباشد ، شاید ترجیح می دهید فقط افراد ولایی در این کشور باشند ... امروز مطلبی خواندم از یک هموطن دانشجوی دکتری در کشوری بیگانه . از اجتماع یارانی می گفت که همه از ترس حکومت خویش به ان قاره به قول ما جرثومه ی فساد رفته اند ، و آنچه می گفت این بود که ما نخبگان می توانیم خود قاره ای دیگر تشکیل دهیم ... البته نه اینکه به حرفهایش اعتقادی داشته باشم بلکه از این ناراحت شدم که چرا رفتن از کشور را شانسی برای خود دانسته و نبودن را به بودن ترجیح داده اند ... اینها نشان دهنده ی دافعه مان نیست ... نگویید همه دافعه دارند علی نیز دافعه داشت ! می دانید چه می گویم ... منظورم رفتن گوگوش و امثالهم از کشور نیست ، فرار مغز هاست ... هستند در این میان افرادی که فقط از هجوم به افکار وعقایدشان که فشاری بر جامعه و یا ترسی برای ان نبود رفته اند ... منطقی تر به قضایا نگاه کنید ... سپاه را ببینید جایگاه قبلی و فعلی اش را در نظر بگیرید ؟ مدیریت ها را ... اوضاع اقتصادی ، فقر ، مواد مخدر ...امروز صبح از رادیو شنیدم که قرار است سیگار گران شود ! با وجود مواد مخدر ارزان نباید انتظار داشته باشند سیگار که گران شد به امار معتادینمان افزوده نشود ...در این کشور تنها کاری که انجام نمیشود کار کارشناسی است ...فیلم کتاب قانون را توصیه می کنم حتما بینید ... درس خوانده ی علوم انسانی را مهندس غالب کردن !!! و وزیر بیسواد انتخاب کردن و ... انتظار دارید مردم ساکت بمانند ؟ ... اما با همه ی اینها مردم خوبی داریم ..اگر به وبلاگهای دیگر نیز سر زده باشید میبینید که همه در پی یک وحدت و آشتی ملی هستند ... شاید ان محوریت را گم کرده باشند که وظیفه ی ماست که با ایجاد فضایی آرام و بی تنش ، این محور را نشان داده تا همه گرد ان جمع شوند ... و اینها صورت نمی پذیرد مگر انکه دافعه مان را کم و جاذبه مان را زیاد کنیم .
    در پناه حق باشید .
  • مساله این است
  • سلام خانم معلم.
    اون لینک سبزی را از عمد گذاشتم که دوستان بخونند و متوجه دیدگاه های دوستان سبز بشن.
    تازه اونی که دیدید یکی از بهترین هاش بود.
    سلام - ممنون که بیشترین پاسخ را برای ارشاد من می نویسید. نمی خواهم بحثمان طولانی تر از این شود - پس به همین پاسخ بسنده می کنم:
    1- همه نخبگان ما در خارج نیستند و بسیاری از نخبگان هم اکنون نیز در اینجا بر سر کارند.
    2- در این کشور هم کار کارشناسی می شود نه اینکه اصلا نمی شود ( این بی انصافی است)
    3-فیلم کتاب قانون را دیده ام هرچند کمی غلو است ( که البته شاید لازمه هنر و آن هم از نوع طنز) و علی رغم وجود کم فروشان و خرافه پرستان و... بسیار هم هستند مومنی واقعی که به برکت وجود آنها این کشور در این سی سال دوام آورده است.من پیام آخر فیلم را که در صحبت های آن راننده ترک بود که تحلیل خود را از آدم ها با دین های مختلف می گفت نوعی تبلیغ سکولاریسم می دانم در دیدگاه شیعه ضمن اعتقاد به ماهیت توحیدی همه ادیان الهی اما طبق آیه قران هر کس غیر از دین اسلام دین دیگیری اتخاذ کند در گمراهی است(البته در صورت عرضه دین)
    5- دعوت به وحدت کنیم اما با حفظ اصول و در چارچوب خط مشی که ولایت تعیین می کند . عقب تر و جلوتر رفتن از امر ولایت در هر مقطع زمانی بیراهه است - شما را هم به خدا می سپارم
    @ به ناشناس
    چار کس را داد مردی یک درم
    آن یکی گفت این بانگوری دهم
    آن یکی دیگر عرب بد گفت لا
    من عنب خواهم نه انگور ای دغا
    آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
    من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم
    آن یکی رومی بگفت این قیل را
    ترک کن خواهیم استافیل را
    در تنازع آن نفر جنگی شدند
    که ز سر نامها غافل بدند
    مشت بر هم می‌زدند از ابلهی
    پر بدند از جهل و از دانش تهی
    صاحب سری عزیزی صد زبان
    گر بدی آنجا بدادی صلحشان
    پس بگفتی او که من زین یک درم
    آرزوی جمله‌تان را می‌دهم
    چونک بسپارید دل را بی دغل
    این درمتان می‌کند چندین عمل
    یک درمتان می‌شود چار المراد
    چار دشمن می‌شود یک ز اتحاد
    گفت هر یکتان دهد جنگ و فراق
    گفت من آرد شما را اتفاق
    پس شما خاموش باشید انصتوا
    تا زبانتان من شوم در گفت و گو
    گر سخنتان می‌نماید یک نمط
    در اثر مایهٔ نزاعست و سخط
    گرمی عاریتی ندهد اثر
    گرمی خاصیتی دارد هنر
    سرکه را گر گرم کردی ز آتش آن
    چون خوری سردی فزاید بی گمان
    زانک آن گرمی او دهلیزیست
    طبع اصلش سردیست و تیزیست
    ور بود یخ‌بسته دوشاب ای پسر
    چون خوری گرمی فزاید در جگر
    پس ریای شیخ به ز اخلاص ماست
    کز بصیرت باشد آن وین از عماست
    از حدیث شیخ جمعیت رسد
    تفرقه آرد دم اهل جسد
    چون سلیمان کز سوی حضرت بتاخت
    کو زبان جمله مرغان را شناخت
    در زمان عدلش آهو با پلنگ
    انس بگرفت و برون آمد ز جنگ
    شد کبوتر آمن از چنگال باز
    گوسفند از گرگ ناورد احتراز
    او میانجی شد میان دشمنان
    اتحادی شد میان پرزنان
    تو چو موری بهر دانه می‌دوی
    هین سلیمان جو چه می‌باشی غوی
    دانه‌جو را دانه‌اش دامی شود
    و آن سلیمان‌جوی را هر دو بود
    مرغ جانها را درین آخر زمان
    نیستشان از همدگر یک دم امان
    هم سلیمان هست اندر دور ما
    کو دهد صلح و نماند جور ما
    قول ان من امة را یاد گیر
    تا به الا و خلا فیها نذیر
    گفت خود خالی نبودست امتی
    از خلیفهٔ حق و صاحب‌همتی
    مرغ جانها را چنان یکدل کند
    کز صفاشان بی غش و بی غل کند
    مشفقان گردند همچون والده
    مسلمون را گفت نفس واحده
    نفس واحد از رسول حق شدند
    ور نه هر یک دشمن مطلق بدند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی