به ساعت دل :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


به ساعت دل

خانم معلم | جمعه, ۱۸ دی ۱۳۸۸، ۰۶:۳۱ ب.ظ | ۱۰ نظر
آغاز ابرها ساعت یک است به وقت نجف
کمی پس از ظهر باران گرفت در کنار بقیع
درست در ساعت سه طوفان شد به کربلا

و اکنون به ساعت دل لحظه ای تا ظهور موعود باقی است ....
  • خانم معلم

نظرات (۱۰)

نظر خانم دکتره :
عکسایی که انتخاب می کنید خیلی قشنگن ...
منم هم نظر خانم دکترم !

به ساعت دل ...
عنوان جالب و قشنگی بود
همین طور شعری که نوشتید
پر بار و پر معنی ...

اما لحظه ی ظهور گمشده ی دلها خیلی وقته که داره فراموش میشه ... شایدم شده ...
  • میرباقری
  • سلام .

    بله .
    پایان دنیا نزدیک است ... نزدیک ...

    ----------------------------------

    به روزم خانم معلم .
    دو سه سال پیش به یکی از دوستان میگفتم که قرار است در آخرالزمان دین مثل آتش کف دست باشد. یا ما ایمان نداریم یا ...!!!
    الان اینقدر وقایع سخت است که که کم ایمانها هم دوست دارند بمیرند تا خدای نکرده سقوط نکنند
  • خانم معلم
  • @ جناب ساعی سلام
    با جمله اخرتان یاد وصیت شهید باکری افتادم که گفته بود بعد از این جنگ انسانها سه گروه می شوند .... و دسته ی سوم دوست داشتند شهید می شدند تا این دوران را نمیدیدند ...
    الیس الصبح بقریب ؟!!!!
    در پناه حق .
    سلام منم یه خانوم معلمم...خوشحالم از یافتن شما
  • خانم معلم
  • @ تبسم عزیز
    سلام
    از اینکه دبیر ریاضی خوش قریحه ای چون شما داریم خوشحالم ... باز منتظرتان هستم . در پناه حق باشید .
  • مساله این است
  • فقط سلام و عرض ارادت.
    سرلوحه هم خیلی قشنگ بود.

    این هم جالبه اگر ندیدید:

    http://www.autbasij.org/component/content/article/2-particular/1035-1388-10-19-19-45-35
    من خودم را گم کرده ام ، به خاطر همین از غربت و تنهایی گفتم ، امیدوارم هیچکس خودش را گم نکند

    ...

    شعر زیباییست ، اصل شعر برای جناب علیرضا قزوه ست ، (اینجا کمی فرق دارد :http://ghazveh.blogfa.com/post-197.aspx)
  • خانم معلم
  • @ جناب پورغلامی
    سلام
    ممنون از اینکه لطف کردید . مطلب جالبی بود . خوشحال میشم اگه چیزی دیدی و قشنگ بود برام بفرستید .
  • خانم معلم
  • @ جناب صنوبری سلام
    معتقدم کسی که با رشته نخی به خاندان پیامبر وصل باشه هیچوقت خودش رو گم نمیکنه با کوچکترین انحرافی خود اهل بیت نخش رو می کشن وبرش میگردون همون جایی کهبود به شرطی که نخ رو پاره نکنه
    ضمنا من از نوشته های جناب امبرخانی همه رو دوست دارم از من او گرفته تا ارمیا و بی وتن و از به و .... نمام اثارش رو دارم ... این نوع نوشتار رو خیلی دوست دارم
    موفق باشید وشاد . بدون هیچگونه غم تنهایی و غربت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی