چای با طعم خدا :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


چای با طعم خدا

خانم معلم | پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۸۸، ۱۱:۲۰ ب.ظ | ۱۳ نظر

این سماور جوش است
پس چرا می‌گفتی
دیگر این خاموش است؟

باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن

توی آن
مهربانی دَم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چایِ تو دم بکشد
شعله‌اش را کم کن

دست‌هایت ،سینی نقره‌ی نور

اشک‌هایم ، استکان‌های بلور

کاش استکان‌هایم را
توی سینی خودت می‌چیدی
کاشکی اشک مرا می‌دیدی
خنده‌هایت قند است


چای هم آماده است
چای با طعم خدا

بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجانِ دلم
چایی داغ بریز

 

                                            «عرفان نظر آهاری»

  • خانم معلم

نظرات (۱۳)

  • فرهاد شیرینم
  • سلام
    به شمع سوزان
    نمی دونستم چاییت خیلی داغ بود تا باشه
    که خودم الکی
    مهمون نکنم
    وبلاگ قشنگی داری
    موفق باشی
    اگه من لایق همکاری بدونید من
    همکار شما
    پیروز باشید
    سلام
    زیبا بود
    پاسخ:
    ممنون ....
  • سید محمد حسین
  • سلام به خانم معلم .

    انتخاب خوبی بود .


    این شعر به وبلاگتون حال و هوای خوبی بخشیده .

    همیشه از اشعار عرقان نظر آهاری لذت می برم .
    پاسخ:
    پس سعی میکنم بیشتر استفاده اش کنم چون منم از نوشته هاش لذت می برم
  • فرهاد شیرینم
  • مرسی از حضور گرمت
    اگه اجازه بدین لینکتون کنم
    با تشکر
    پاسخ:
    در خدمتیم همکار ...
    سلام خانم معلم گرامی
    خانوم اجازه ؟
    ما با تمام این سن و سالمان وقتی با معلمی روبرو می شویم هنوز بایدی اجازه بگیریم براس سخن گفتن..
    خانوم اجازه؟ ما هم یه زمانی گفته بودیم: من مست می نابم در میکده‌ی خمار.. یک دست به جام می یک دست به زلف یار..
    البته این مربوط به پست قبلیتون می شد
    ممنونم از حضورتون
    کارهای عرفان نظرآهاری هم همیشه دوست داشتنی است..
    شادباشید
    پاسخ:
    اما شما هم برای خودتون یه پا شاعرید ها !!! خوشحالم که خوشتون اومده از این پست ...
  • پیمان دانشفر 21 ساله
  • کاش استکان‌هایم را
    توی سینی خودت می‌چیدی
    کاشکی اشک مرا می‌دیدی
    خنده‌هایت قند است

    دوست داشتم این قسمتو

    و خوشحالم یکی از دوستا صمیمتون بابلیه !


    و ایشالله خدا پسرتونو براتون حفظ کنه !

    میو میو

    سلام جالب بود.
    این چای یه حکایتیه! میگند میوه بهشته نه حصه داره نه پوسته
    پاسخ:
    منظورتون همون هسته بود دیگه نه ؟ !!!! .... اما در میوه بودنش ؟!!! جالب بود !!!
    سلام خانم معلم بزرگوار
    تصویری که گذاشته اید حکایت از دستان فرد زحمت کشی دارد. که برای تحصیل نان حلال کار می کند و برای استراحت چای می نوشد. این چای ، چای طعم خداست نه ان چایی که دوتا نامحرم در کافی شاپ ها برای گذران اوقات فراغت می نوشند.
    شاعر شهر ما استاد پریش در یکی از سروده های محلی اش می گوید : نون کا تو سفره کارگرس از هر چی نونِس بیترس (بهتره)
    پاسخ:
    هر دوره زمونه ای یه چیزی می طلبه دیگه !! الانم چای توی کافی شاپ می چسبه ور دل یار !!! .... اما هیچکس به اندازه ی همون کارگر خسته از کار طعم چای رو نمی فهمه چون بوسه ی خدا رو بر دستانش حس میکنه .....
    دیشب داشتم همین کتاب و همین شعر عرفان نظر آهاری رو می خوندم
    خیلی قشنگه
    مثل همه ی شعرای قشنگش
    دستتون درد نکنه

    این عکسو دیدم دلم چایی خواست !
    دیشب داشتم همین کتاب و همین شعر عرفان نظر آهاری رو می خوندم
    خیلی قشنگه
    مثل همه ی شعرای قشنگش
    دستتون درد نکنه

    این عکسو دیدم دلم چایی خواست !
    پاسخ:
    ما در خدمتیم ...بفرمایین چای اماده است ، البه بعد از کار !!!
    اجازه خانم ما که همیشه اجازه میگریم
    ...................................
    چای با طعم خدا
    ای خدایی که برام تو شبا فانوسی
    هول میشم وقتی تو منو می بوسی
    پاسخ:
    اما خوش به حالت با چنین خدایی که داری .... یه کم به منم قرضش میدی ؟! چه کیفی داره بوسه های خدا ......
    نه آخه اون بالا در جواب جناب سید فرمودین شاگردم شاگردای قدیم
    اجازه خانم تازشم این ممد اقا خودش هی میاد مخش رو میده دست ما
    تازشم من همش برا شما وراجی میکنم
    اون هی میاد اونجوری وحشتناک میخنده ادم زهره اش میترکه
    تازه ترشم این شاگرد خوبتون نیست که معلوم نیست کجا داره کار خدا پسندانه میکنه
    احتمالا زنبیل یک هاش خانم روداره براش میبره خونه که کم پیداست بیاد یکم این ممد اقا ازش یاد بگیره اینقدر هَلولایی نخنده
    بعدشم ما رو تهدید کرده که میخواد باهامون قرمه پلو درست کنه
    منم بهش گفتم سبزی قرمه لجش بگیره با سبزی های امت خدا جو اشتباه بگیرنش
    راستی احتمالا تا 48 ساعت دیگه مامانم مرخص میشه
    پاسخ:
    اما از اینکه مامانت مرخص میشه و تو از پریشونی در میای خوشحالم .... قدر مادر و پدرت رو بدون ...... بخدا حتی بد شون دنیایی ارزش دارن چه برسه به اینایی که کنارمونن و فرشته ی خدان ..... خدا برات حفظشون کنه ...از ما که یکی رو پروند .... قدر اونی که مونده رو باید بدونیم .....
    من هم قبلا از همین کتاب یک شعر گذاشته بودم :
    http://senobari.blogfa.com/post-101.aspx
    یک زمانی داشت خیلی از خانم نظر آهاری خوشم میومد . ولی خب چون از اون خانم هاییه که زیادی "خانم" هستند (خانم به معنای جنسیتی ها نه به معنای همه چی تموم !) دیگه دلمو زد . بالاخره هر خانمی باید یک کم مردانگی هم داشته باشه (و بالعکس) و الا دچار سانتیمانتالیسم میشه (بالعکسش : خشونت)
    پاسخ:
    کتابهای ایشون رو خوندم ولی خیــــــلی خوشم بیاد ، نه . از همون خوش اومدن های معمولی .... اما باید قبول کرد نوع نوشتارش با خیلی ها متفاوته

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی