به رنگ عشق :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


به رنگ عشق

خانم معلم | سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ | ۱۴ نظر

رفتم به رنگ ارغوان رو دیدم ........

هیچ نقدی ازش رو نرسیدم بخونم ، فقط وقتی از سینما اومدم بیرون تونستم بگم « پدر عشق بسوزه » .... برای منی که از فیلمسازی چیز زیادی نمیدونم ، خیلی جاهاش قابل ایراد گرفتن بود ولی وقتی بیرون اومدم حس بدی نسبت به فیلم نداشتم .... ( از اینجا به بعدش رو اونایی که قراره برن فیلم رو ببینن نخونن !!)

فیلم با کلوز آپی از یک طناب دار که در وسط جنگلی قرار داره و دختری رو به سمت اون میبرن شروع میشه ..بعد ماشین جیپی !!! از یه راه کوهستانی به سمت روستایی در حال حرکته .....

داستان محور مامور اطلاعاتی به نام شهاب می چرخه که برای زیر نظر گرفتن دختری که پدر ومادرش مثلا باید چریک بوده باشن و در حوالی کردستان تصادف کردن و ظاهرا کشته شدن به نام « ارغوان » ،به شمال ، در روستایی که دانشگاه منابع طبیعی داره به عنوان دانشجو ، سفر میکنه .... از همون ابتدا با داشتن لپ تاپ و وارد کردن کدهای رمزی که بهش میده مشخص میشه ایشون چه کاره هستن .... (سربازان گمنام امام زمان "عج" ) ....

با گذاشتن یه کارتن خالی روی تراس خونه ( مسافرخونه ) خونه ی روبرویی که محل سکونت ارغوانه رو زیر نظر داره ( حالا اصلا از نظر شرعی صحیحه یه آقا یه خانم رو توی خونه ی خودش زیر نظر داشته باشه یا نه ، بماند !!! ) .... این کارتن توی شمال ، مهد بارون و باد و تگرگ همچنان به همون شکل و در همون وضع !!! این چند روز باقی می مونه !!! .... و دوربین تعبیه شده در درون اون مشغول عملیات ..... انقدر راحت وارد خونه ارغوان میشه که انگار توی خونه ی خودش رفته اونم توی روستا اونم خونه ای زیر یک مغازه !!! ..... و توی خونه شنود می گذاره ....

دیگه تمام تلفن ها و رفت و امد ها زیر نظره ..... جالبه که از دختر هیچ !!! اطلاعاتی نداره و تازه قراره کشفش کنه که کیه !!! ..... ضمن صحبت هایی که در طول داستان پیش میاد متوجه میشه پدر این دختر زنده است و کم کم عاشق دختر میشه !!! به جایی میرسه که خودش رو دیگه برای این ماموریت مورد تایید نمی بینه و تقاضای انتقال میکنه ولی مرکز موافقت نمی کنه ..... بعد این قضیه تازه عکس پدر دختر براش فرستاده میشه وایشون چریک قدیمی رو شناسایی میکنن و تازه می فهمه که ای بابا ایشون دختر کی هستن !!! .....

فیلم از این جور اشتباهات و اختلالات زیاد داره ولی در کل سوژه سوزه ی جالب و جدیدیه .... تا حالا کسی با مامورین امنیتی این جور صمیمانه نزدیک و دم خور نشده بود که جناب حاتمی کیا این شجاعت رو به خرج دادن .... ولی خوب از اونجایی که احتمالا خودشون قبلا در این جایگاه نبودن و احتمالا فیلم های ساخته شده در این زمینه رو کمتر دیدن و یا حق نزدیک شدن به خط قرمز ها رو نداشتن !!! کمتر دور و بر ریزه کاری های فیلم بودن ....

به هر شکل شهاب عاشق ارغوان میشه و تعهد معهد یوخ !!! .... تعهد به ورطه ی فراموشی سپرده میشه و دل مهربونش برای پدر دختر که می خواسته دخترش رو برای اخرین بار در اغوش بگیره ، علی رغم اطلاع از اینکه دخترش طعمه شده و براش نزدیک شدن به اون محل خطرناکه ، می سوزه و خودش مامور حفاظت از این پدر و دختر میشه .... در این جریان پدر زخمی میشه چون علاوه بر مامورین جان بر کف ، منافقین کور دل هم به دنبالش بودن تا اطلاعاتشون لو نره .... بدجنس ها !! ( بد های فیلم ) پدر رو زخمی میکنن و خوبها پدر رو به بیمارستان منتقل می کنن .... از شهاب هم هیچ اثری دیده نمیشه !!! چطوری اش رو نمیدونم  و ..... چند سال می گذره !!! ( چون چهره ارغوان تغییر کرده بود و عینکی شده بود ) .....

دانشجویان منابع طبیعی مبارزه ای علیه جاده سازی میون جنگل  به راه انداخته بودن و ارغوان یکی از اونا بود که فیلمبرداری جهت تهیه فیلم به گروه دانشجویان نزدیک میشه و به سمت ارغوان میره و ........ ارغوان عشقش رو میبینه !! علی رغم اینکه این بار شهابه که خودش طعمه شده و این بار دستی زنانه در حال فرستادن گزارش" شماره یک" به مرکز دیده میشه !!!!!  

از ایرادات فیلم یکی اش اینه که مثلا شهاب جان یه نیروی اطلاعاتیه ولی وسایلش همش توی خونه است و مشخصه !! ...یک درصد احتمال نمیده که ممکنه سایر دانشجویان سرزده وارد خونه اش بشن !!! ... خیلی بیگدار به آب میزنه علی رغم کلی ماموریتی که رفته ....

اما از چیزهای جالب فیلم کد های رمزیه که من تا حالا ندیده بودم !!! .... معمولا وقتی که گزارشی رو ارسال میکرد بلافاصله جوابش می یومد و یکی منتظر دریافت گزارشات بود ولی وقتی نیاز مبرم به داشتن دستوری داشت که آیا خودش رو وارد معرکه ای بکنه یا نه ، هیچ پیغامی نیومد و وقتی رفت پیغام رو صفحه ظاهر شد نمیدونم همیشه همین طوری باید باشه و بدون هیچ پسوردی رمز به متن تبدیل بشه یا نه !!! ....

بازی جناب فرخ نژاد منو دقیقا یاد حلقه سبز می انداخت .... خواستم با جناب پرستویی مقایسه اش کنم دیدم اصلا نمیشه .... واقعا جناب عبدی و پرستویی از هنرپیشه های قابلی هستن که در نقش خودشون فرو میرن و شکل نقش رو می گیرن ولی ایشون همون حالت قبلی رو حفظ کرده بود .... با خانم معصومی هم آشنایی نداشتم ولی انتخاب حاتمی کیا برای نشان دادن یه دختر معصوم انتخاب خوبی بود .........

 

در انتها ما از این انشا نتیجه می گیریم که : عشق ، اگر دامن کسی را گرفت ، اتش میزند ، فرقی هم نمیکند که جوان 17 ساله باشد یا 22 ساله ، عابد و زاهد باشد یا مامور امنیتی دوره دیده ، استاد باسواد دانشگاه باشد و یا رفتگر بیسوادی در خیابان . پس بهتر است سعی کنیم گرفتارش نشویم که بسیار خطرناک است حسن .

 

  • خانم معلم

نظرات (۱۴)

آره همکار ارجمند عشق آدم رو از خود بیخود میکنه فرقی نمیکنه تو چه سنی باشه .
هرکجا عشق آیدوساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود

سلام
من هم توفیق دیدن فیلم را در شرایط بسیار خوبی پیدا کردم. اشکالات شما به عدم توجه به نکات فنی ( نم یدانم این تعبیر صحیح است یا نه؟) کاملا درست بود و من هم موقع تماشای فیلم از عدم توجه کارگردان به این نکات متعجب بودم.چرا که شنیده ام همین نکات جنبی هر فیلمی را باور پذیرتر می کند.
اما بر خلاف شما بیشتر نقدها و مصاحبه های کارگردان را خوانده ام. ایشان گفته اند فیلم را تحت تاثیر و به دنبال جریان قتل های زنجیره ای ساخته اند . به نظرم تقابل عقل و عشق که از نظر موضوع اصلا چیز جدیدی نیست خیلی فوق العاده در این فیلم پرداخته نشد . اگر سوژه مامور امنیتی و فضای خاص ایران نبود شاید فیلم چیزی برای گفتن نداشت .ایشان نام ارغوان را هم بعنوان یک رنگ بینابین به تعبیر خودشان برای خاکستری دیدن همه آدم ها انتخاب کرده است .
کاش ایشان هنوز کارگردان دفاع مقدس می ماند .هر چقدر از آن فضا دور می شود ماندگاری فیلم هایش کم. اما با نظر شما موافقم که بالاخره توی فیلم ها بعد از دیدن احساس بدی نخواهیم داشت. و باز برخلاف نظر شما عشق را با خطرناک بودنش باید دوست داشت حسن.
پاسخ:
در انتها منم نگفتم عشق چیز بدی است ولی آتش میزند ممکن است اتشش خوب باشد و بچسبد ، حسن !!
سلام و خدا قوت
با پست جدید خانم معلم به روزم فرصت کردید ملاحظه فرمایید.
پاسخ:
چشم ، حتما ...
  • زینب سادات ~~~> زیر یک سقف
  • به به
    توصیه ی پایانی خیلی توپ بود حســـــــــــــن
    من این فیلم رو ندیدن
    ولی الان با توضیحات شما میتونم کاملا در یک جمع بشینم و نظرات کارشناسی بدم و ادعا کنم که فیلم رو دیدم
    : دی
    پاسخ:
    دمار از روزگار تهیه کننده در اوردم یعنی ؟ !!!!
    سلام
    میبینم کـــــــــه! دوباره سینما رفتید حال خوبه کم میرفتید اگه همینجوری پیش بره تا آخر سال خوشگل یه 20_30 تایی فیلم ما میبینیم .
    من که ندیده بودم فیلم رو ولی با اجازه به حرفتون گوش نکردم و بقیه اشو خوندم .قبلا در موردش یه چیزایی نقد کرده بودن جناب "مسئله" ولی خوب، نقد و البته کار شما به نظرم بهتر و مفصل تر میومد(به هر حال شاگردی گفتن و استادی!)
    در مورد واژه مقدس "عشق" هم همینو بگم که عشق اونقد مقدسه که نمیشه به این جور موارد و مسائل عشق گفت و اینها "دوست داشتنی" بیش نیست هر چند که دکتر شریعتی به عکس این معتقد بود . بماند که بازم برعکس "آقا معلم" به نظر من این عشقای زمینی و هر دم بیلی هر چیز ممکنی رو نا ممکن میکنه. حالا این نظر من بود البته به احتمال زیاد نظر بزرگترا شرطه .
    دوستتون داریم . یا حق
    پاسخ:
    ما هم شاگردای خوبی که معلمشون رو تشویق میکنن رو دوست داریم و براشون دست می زنیم ( آیکون تشویق )
  • مساله این است
  • اجازه خانم!

    سلام.
    خانوم بعضی از شاگردای شما زودتر از شما این انشا رو وشته بودند.
    طبق معمول نقد فیلمی که ما ندیدیم
    سلااااام
    پاسخ:
    مهدیه رفتی حرم دعا کن شاید مشهد اومدنم درست بشه و آخر اردیبهشت بشه ببینمت !!!
    سلام به خانم معلم عزیز
    منم خیلی دوس داشتم این فیلمو ببینم ولی هنوز موفق نشدم
    می خواستم فضولی کنم ژایینی هاشو بخونم ولی صبر کردم تا خودم فیلمو ببینم
    پاسخ:
    اگه قراره ببینی کار خوبی کردی
    حسن ؟!

    سلام بر خانم معلم اهل فیلم !
    ببخشید اینقدر دیر آمدم . (فکر می کنم به این تاخیر ها دیگه عادت کردید)

    من هم تا حد زیادی این مشکلات داستانی رو قبول دارم ، مسلما به این راحتی نباید یه آقا رو مامور مخفی یه خانم گذاشت و مسلما اگه هر دوتاشون تقریبا و جوون باشن تازه اگه همه ی این مسائل هم باشه از یه مامور اطلاعاتی خفن بعیده که زودی خودشو ببازه ، یعنی فرایند عاشق شدن آقای سرباز گمنام هم خوب توضیح داده نمیشه ...

    البته از نقاط ضعف فیلم هم که کسی بهش اشاره نمیکنه تقلید اسم فیلم از وبلاگ مشهوره به "رنگ آسمان"ه ! که واقعا خجالت آوره !

    با این حال در این آشفته بازار فیلم فوق العاده ای بود .
    جای شما پر ! رفتم فیلم "هیچ" رو دیدم . احساس می کنم 3000 تومن دور ریختم . نه 6000 تومن ، چون پول دوستمو هم خودم دادم ! یعنی خیلی مزخرف بودا ، خیلی . فقط همین کلمه ی "هیچ" برای توصیفش مناسبه .

    بعدشم استاد بین 17 و22 سال خیلی تفاوتی وجود نداره !
    پاسخ:
    در مورد 17 تا 22 سال ، شما شاید پسرها رو بفرمایید که شاید !!! خیلی توفیر نکنه که بازم میکنه ولی توی دخترا این سنین خیلی متفاوته ! حسن !!!! منم کلا نوشته بودم جوون همین !!!
    مایه ی خرسندی و افتخاره که "ای عاشقان" رو خریدید و ازش خوشتون اومده . حتما مقدمه ی لطفی رو هم بخونید .

    *
    تازه : توفیق شرکت در مراسم شهید آوینی را نداشتم . نمی دونم چرا . خیلی ناراحتم .
    پاسخ:
    ممنون از توصیه خوبتون به شنیدنش .... اما فکر میکنم هر جایی که حرف از خوبیهاست و انسان سعادت حضور رو پیدا میکنه یه دعوته .... بی دعوت کسی جایی نمیره .... مثل همون که میگیم روزی هر کسی معلومه .... جای شما ولی خالی بود من یکی که حسابی یادتون بودم و دنبالتون می گشتم !!
    سلام
    از صدای ثانیه ها به خانه شما آمدم هنوز مطالب را خوب نگاه نکردم اما احساس کردم باید خواندنی باشند
    البته عکس های شما مانع زود باز شدن درب خانه شما می شود.
    موفق باشید
    تابعد
    پاسخ:
    سلام خوش اومدین ..... شرمنده قصد ما فقط مهمان نوازیست با گذاشتن عکسها ولا غیر .
  • دست نوشته دانشجو
  • سلام خانم

    خیلی دوست دارم ببینم چون ندیدم انتقادی نمی کنم هرچند فهمیدم یکم خیلی افتضاحه و کلی سانسوری داره
    پاسخ:
    آره همون یکم خیلی افتضاحه !!!
    سلام
    اجازه ؟
    از همکارای شما در شمال یهنی شهرستان ساری هستم .
    اما فیلم چون فیلم در مازندران ساری و در بخش دودانگه و روستای به نام سنگده ساخته شده و هنوز هم دکور که همان قهوه خانه هست در ان روستا و جود داره . تقریبا سه ماه اقای حاتمی و عوامل اونجا کار کردن ....
    همه این اطلاعات و من موقعی که داییم که رئیس پاسگاه اون منطقه بود از نزدیک بدست اوردم . اما هنوز فرصت نکردم ببینم
    .........
    اما فرصت کردین یه سر به کلبه ارغوانی ما بزنید / واقعا حس نقد و بررسی فیلم و داستان و شعر برام لذت بخشه ؟
    منتظر حضورتون می مونم
    واجب شد برم ببینمش !!! البته توی خواب !!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی