رویای بیداری :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


رویای بیداری

خانم معلم | يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۸۹، ۱۲:۰۴ ق.ظ | ۲۲ نظر

« توسن خیال » نه انچنان است که هر « خیال پروری » را با خود به « معراج» برد ، فضای طیران و جَوَ لان خیال هر کس به وسعت روح اوست و شخص با بالهای خیال که نمی تواند به نا کجا ابادی بیرون از دنیای معتقدات و عادات و تعلقات خویش پرواز کند . (سید شهیدان اهل قلم )

به بهانه کمی بیشتر با آوینی بودن امروز بلافاصله پس از رسیدن از مدرسه راهی تالار بزرگ کشور شدم تا بتوانم یاد ان زمانها را زنده نمایم ...آن هنگام که از جبهه ها میگفت و می گفت و دلمان را با خود تا کربلاها میبرد  ....

یاد دومین سالگرد شهادتش افتادم . فضای سالن کوچک سازمان تبلیغات را با این سالن بزرگ مقایسه کردم .... عده ی زیادی برای تجدید بیعت آمده بودند .... از اول فاطمی می توانستی از میان خیل انسانهایی که در حال حرکت بودند آنهایی که به عشق او آمده بودند را تشخیص بدهی و چه زیباست وقتی میبینی هنوز ارزشهایی در جامعه هست که برای عده ای مهم باشد ....

از شروع جلسه گذشته بود و در تاریکی سالن دنبال برگه ی کوچکی می گشتم که زمان برنامه وموضوع آن را نوشته بودند .... مجری جناب درستکار و در جای جای برگه ایشان را معرفی کرده بودند و نمیشد حدس زد الان کدام قسمت از برنامه است ... باید صبر میکردی .... کمی که صحبت کردند جناب رحیم پور را به عنوان سخنران جلسه معرفی کرده و ایشان بعد از پخش یک وله مشغول صحبت شدند .... سخنانشان جالب بود .....

در ابتدا گفتند : « آوینی را به یک نوستالوژی تبدیل نکنیم » .... از  آوینی گفت و اینکه سال پیش در دانشگاه هنر از آوینی و استفاده از کتابهای وی به عنوان کتابهای درسی سخن گفته است .... اینکه کمتر هنرمند برجسته ای را دیده که از دانشگاه هنر بیرون آمده  باشد و یا کمتر نظریه پردازی که از دانشکده های علوم انسانی خارج شده باشد ...و می گفت نتیجه ی آن سر تکان دادن ها و تایید کردنها هنوز همان است و هیچ تغییری نکرده است !!! ...

معتقد بود که باید به هم احترام بگذاریم  و یکی از درد ها را این میدانست که هر چه نوشته شده قبل از اینکه مخالفانمان آن را بکوبند خودمان نوشته و بالطبع همدیگر را کوبیدیم غافل از اینکه اصولی داریم که باید طبق آن به یکدیگر احترام بگذاریم و سپس میتوان در فروع بحث نمود اما ....

او گفت : "آوینی درست خوانده نشد" .... به موقع هم خوانده نشد اگر خوانده می شد وضعمان این گونه نبود .... در آن زمانها بود که کلی ایدئولوگ داشتیم و آوینی اخطار کرد « کسی ننشیند » ، او داد می زد و تو سری می خورد و ایدئولوگ های جمهوری اسلامی داد سخن می دادند ...اکنون آوینی نیست و آنان نیز در خارج از کشورند !!

پس آوینی را بخوانید .....

در دانشگاهها افتخارمان این شده که چند متن ترجمه نشده ی جدید را خوانده ایم .... اگر متن ترجمه شده دست دانشجو دادیم دانشگاهمان اکادمیک تر می شود اما متن آوینی را خواندن هنری نیست .....

از آوینی می گوییم و روی مین رفتنش .... از پایی که قطع شد .....در فکه بدنبال او می گردیم ...اما اوینی است که در پاسخ به مقاله ای با موضوع « تلقی شما از معاصر بودن چیست ؟ » که بعد از رحلت امام توسط وزیر ارشاد آن زمان به چاپ رسیده بود ، احساس ترس میکند و آن را روشی برای سکولاریزه کردن دین می بیند و تنها و یک تنه به مقاله می تازد .... اینجاست که او خود را وارد میدان مین میکند!!  ... در فکه در جستجوی آوینی نباشیم .... آوینی « پا » نداد « قلم » داد .... او سالها در میادین مین تهران بود .... این میادین هنوز در تهران هست ... این میادین قلمها را می شکنند .... یک تنه می تازد به این مقاله که از کی تا حالا مسئله ی اصلی ما معاصر بودن شده است؟ .... چه کسانی در حال تغییر شعارهای انقلاب پس از رحلت امامند ؟ ..... سوال مشکوک است و از آن مشکوک تر کسانی هستند که به آن پاسخ گفتند ! اگر دغدغه مان امروزی بودن بود پس برای چه انقلاب کردیم ؟ برای چه شهید دادیم ؟

از ما می پرسند نمی خواهید امروزی باشید ؟ ! ...اما عصرتان تمام شده و جنازه تان روی دستهایمان مانده است . حالا ما باید بپرسیم شما نمی خواهید امروزی ( مثل ما ) شوید ؟

آوینی گفت : هدف انقلاب ما نه هنر ، نه توسعه و نه مدرنیته بود که اینها همه وسایل و ابزاری هستند که در رکن متون دینی و ولایت باطنی وجود دارند ... هدف انسان الهی شدن است همان چیزی که انبیا برای آن امده اند ....هدف نزدیک شدن به عدالت اجتماعی و اقتصادی است که هدف انبیا بود ..... مسئله امروزی بودنمان نیست ..... اگر مسئله مان امروزی شدن شد جوابش در توضیح المسائل غرب هست .... اوینی می گوید مسئله امروزی شدن با یک دامداری حل میشود زیرا مسئله ی ما بطن و فرج نیست ..... اگر هدف داشتن دامداری مرفه است ، آنها دامداریهایشان از ما هم مرفه تر است .....

 

و این بخشی از سخنان جناب رحیم پور بود که از میان مقالات خود آوینی (۱) انتخاب کرده بود تا با آوینی باشیم برای آوینی شدن ....

بعد از صحبتهای ایشان ، جناب معلم درسالن حضور پیدا کردند وباز وله ای نشان داده شد از آوینی و سپس گفتگویی بین جنابان مهدی همایونفر ، عباس محسنی و محمد رضا ابوالحسنی پیرامون وضعیت و جایگاه آوینی .....

بازمقایسه کردم تشکیلات امسال رو با اون سال به نظرم واقعا سال به سال دریغ از پارسال اومد .... سال ۸۴ هم توی خیابون حجاب بود سالن آفرینش های کانون که چون سالنش جا نداشت یه ویدئو پروژکتور بیرون گذاشته بودن تا ملت سینمایی تماشا کنند که باز نموندم ورفتم و به خودم گفتم دیگه اون موقع ها نمیشه و دیگه نمیرم ( ولی باز رفتم )...فقط خوبی اش این بود که چند تا از کتابهاش رو خریدم ولی امسال دریغ از یه دونه کتاب از آوینی !!!! ....

باز یه وله و باز سخنرانی و گفتگو که دیگه حوصله ام نگرفت و پاشدم اومدم بیرون ..... منتظر بودم جناب معلم بیان و شعری بخونن مثل اون زمان که آقاسی نشست تو مجلس و با صدای گرمش برای اولین بار شعر «  شیعه » اش رو خوند .... اصلا حال و هوای اون زمان با امروز و چند سال پیش فرق میکرد ....

 

حاشیه ها :

 توی سالن عده ای دنبال یه آقایی بودن که من نمیشناختمش و ازش عکس میگرفتن ، اجازه نمیدادن که تکون بخوره ، گفتم شاید از دوستان شهید اوینی باشه از یه خانم پرسیدم گفت سردار قاسمیه !!! که بازم نشناختم !!!!!!!!!!!! .... بساط عکس و فیلم داغ داغ بود .....

یه نمایشگاه عکس بود از صحبتهای شهید بیشتر در باره سینما و عکسهایی که از شهید با یارانشون و موقع انجام کار گرفته بودن .....

 

غرفه ی فروش کتاب که عرض کردم از همه نوع کتابی بود جز کتابهای شهید اوینی ...... همه اعتراض میکردن و فروشنده ناچارا مطرح می کرد که خانواده اش رضایت ندارنداونا باز می پرسیدند : داستان توقیف کتابهای اوینی چیست ؟  ....

 

موقع ورود یه پکیجی حاوی یه سی دی از مجموعه روایت فتح و یه مجله مانند 4 صفحه ای از کتاب ایینه جادو ، بروشورمروری بر زندگی و آثار شهید و عکس رنگی از شهید که جداگانه به مهمانان هدیه شد بود .... خودکارش رو یادم رفت بگم ....

 

و از همه مهمتر : مهمترین چیز ساندیسی بود که ندیدم و بعد از خروج از سالن فقط پاکتهای خالی اش رو دیدم .... حیف به کیک و ساندیسش نرسیده بودم ..اصلا چشمام ندیده بودنشون ..... چه خوش رنگ بود پاکتاشون !!!!! ...... میدونن ملت به چه انگیزه ای میان ..... آفرین به هوششون ....

 

 

اگر ما بخواهیم رسانه های گروهی را به سوی غایتی که حضرت امام فرموده اند ، دانشگاه عمومی اسلامی بکشانیم ، قبل از هر چیز لازم است که با تحقیق و تعمق در ماهیت این وسایل و موجبات آنها ، راه های خروج از « موجبیت تکنیک » را جست و جو کنیم .

( آیینه جادو . ج . اول .... تاملاتی در ماهیت سینما . ص 158 )

 

(۱) : مقاله های ، " روشنفکران و معاصر بودن " و " کدام عرفان " از کتاب حلزون های خانه به دوش

 

  • خانم معلم

نظرات (۲۲)

  • انجمن فرزانگان کویر
  • با سلام

    خواهر سهراب سپهری تعریف می کند ........

    انجمن فرزانگان کویر
    سلام.
    ما که یه جورایی از شرکت در این مراسمات محرومیم اما اونجوری که فرمودید زیاد هم از چیزی محروم نشدیم بجز همون ساندیس
    سردار قاسمی هم که فرمودید احتمالا همون سردار مرصاده که شهید آوینی مستند" آقا سعید "رو در موردش ساخت.
    پاسخ:
    بابت سردار قاسمی هم ممنون ....یه چیز یاد گرفتیم البته از شما !
    سلام
    احسنت
    آوینی را به یک نوستالوژی تبدیل نکنیم
    پاسخ:
    ما که این کار رو نمیکنیم بقیه !!! رو نمیدونم ....
  • مساله این است
  • ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام.

    چقدر قشنگ صحبت کرد این رحیم پور !

    دست شما هم درد نکنه. منظور واقعا "دست" شما بود ها ! این همه را تایپ کردید. شوخی که نیست. اتفاقا امروز صبح توی خبرگزاری ها گشتم دنبال این خبر. اما هیچ جا به اندازه شما کامل ننوشته بودند.


    این موسسه آوینی هم از کارهایی که داره به جد می کنه محو و از بین بردن آثار آوینی است. توی نمایشگاه کتاب بهشون گفتیم شماها آبروی شهید آوینی رو با این کارهاتون بردید.
    پاسخ:
    حیف اون شهید با این نوع تجلیل کردن ..... می خوام صد سال سیاه تجلیل نکنن ....
    سلامممممممممممم خانم معلم عزیزم
    خوبید؟ دلم براتون یه ذره شده بود
    پاسخ:
    از کجا انلاین شدی ؟
    آرمان خواهی انسان،مستلزم صبر بر رنج هاست.پس برادر خوبم!برای جانبازی در راه آرمان ها،یاد بگیر که در این سیّاره ی رنج،صبورترین انسان ها باشی. شهید آوینی


    سلام از مرکز کامپیوتری دانشگاه اومدم
    پاسخ:
    نه خسته مادر !!
    سلام.

    "آوینی « پا » نداد « قلم » داد"
    این جمله ی بالا جمله نبود،شاه جمله بود!
    عجب پست شسته و رفته ای بود.
    آفرین به نگاه انتقادیتان.
    رحیم پور هم مثل همیشه گل کاشت،ولی خودش هم مظلوم است!،افراد مذهبی را می شناسم که چشم دیدن این بنده ی خدا را ندارند،خیلی ها مسخره اش می کنند،اما دریغ از کمی آزاد اندیشی.

    واقعاً از نوستالژیک سازی ایرانی باید ترسید،افراد وقتی مهم می شوند که حس نوستالژیک افراد را بیدار کنند!،وای بر ما!
    پاسخ:
    نوستالزیک سازی هم خودش تخصص می خواد جانم .... هنر نزد ایرانیان است و بس .
    راستی خانوم!
    یک ان شاء نوشتیم که سه خط بیشتر نیست،
    قبوله خانوم؟!
    پاسخ:
    نخیر میشینی یه صفحه می نویسی .... توی همون کلاس خودت هم می خونی اش تا همه نظرشون رو راجع به انشات بدن .... مگه از دخترا چیتون کمتره ؟ هااااااان !
    سلام خانم معلم
    این چند روزی که اینترنتم قطع بود انگار از دنیا عقب موندم بابا چه کردین دست مریزاد این همه پست جدید همه رو خوندم پست آخری یه چیز دیگه بود کلا آوینی و چمران خیلی روم اثر گذاشتن نوع نگاهشون به زندگی برام جالب بوده همیشه حرفای رحیم پورم مثل همیشه حرف نداشت اتفاقا قراره چهارشنبه بیاد دانشگاهمون در مورد آوینی صحبت کنه اگه دوست داشتید خبر بدید آدرسو و زمانشو دقیق بهتون بگم
    فعلا خداحافظ
    پاسخ:
    بازم ممنونم
    سلام همکار ارجمند به نوشته ای بسیار بسیار جالبت افتخار میکنم
    پاسخ:
    همش لطف اوینی است و کرامت اون .... من چکاره بیدم ...
  • مساله این است
  • سلام به دایی محترم برسونیــــــــــــــــــــــد. یاخ یاخ یاخ
    پاسخ:
    حکما ، حکما ( بر وزن حتما بخوندیش ) ها ها ها !!!! عوض این کارا برو بشین انشات رو بنویس از محل کارت اخراجت نکنن !!! خیلی وقته مقاله ننوشتی ها !! فکر نکن من حواسم نیست !!
    سلام خانم معلم عزیز
    ممنون از مطلب زیباتون،جدا به نکات ظریفی اشاره کردید،من رو یاد دوران دبیرستانم انداخت که با چه شور و شوقی کتابای شهید آوینی رو می خوندم،دلم برا اون دوران تنگ شد!!!آخه بعد از ورود به دانشگاه اون قدر درگیر درس شدم که از این فضاها دور افتادم،البته جو دانشگاهمون هم کلا با بحث شهید و شهادت بیگانه هست،به قول شما سال به سال دریغ از پارسال!!!
    پاسخ:
    یه نظریه دارم تو پست بعدی حتما می نویسم .... بیا سر بزن و نظرت رو بگو ...
    کاش می شد آسمانی می شدیم
    رنگ خوب ارغوانی می شدیم
    با تبسم در هجوم غصه ها
    شاد و پر شور از جوانی می شدیم

    سلامی آسمانی
    به رنگ ارغوانی
    به شما که عزیز دلمی

    کاش می شد آسمانی می شدیم
    رنگ خوب ارغوانی می شدیم
    با تبسم در هجوم غصه ها
    شاد و پر شور از جوانی می شدیم

    سلامی آسمانی ، به رنگ ارغوانی ، به شما که عزیز دلمی
    چرا من هر موقع میام هیچکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی نیست؟
    نه شما بودین نه مهدیه! دلـــــــــــــم گرفت
  • رسوای زینب (س)
  • با سلامی گرم .... با درودی پاک


    اگر چیزی نگم بهتره فقط حیف شد نیومدم کاش اومده بودم از 22 بهمن تا حالا از این ساندیس ها نخوردم !!!!

    راستی اینقدر ها هم که شما گفتید دلم نگرفته بود ها !!!!!

    به امید ظهور ..... یا علی....
    پاسخ:
    در پناه حق
  • رامین(نون وَ الْقَلَمِ)
  • فرا خوان جنبش وبلاگی بر علیه دشمنان سخیف این آب و خاک
    دوستان و همکاران گرامی،
    زمان شعار و تقابل های سیاسی به اتمام رسیده. دشمن در کمین است. خانه را خالی از مردان بی ادعا دیده. انگار پنداشته است دعواهای خانوادگی مان ، بنیان ما را سست کرده. پس گرد هم آئیم و با یک مشت واحد در مقابل هجمه کور او بیایستم و یکصدا در یک نهضت وبلاگی اتحادمان را به رخ او بکشیم.
    موضوع : سخنرانی سخیف اوباما در خصوص لزوم حمله اتمی به ایران
    تیترها
    1- بنیان راسخ
    2- مشت های گره کرده
    3- مردان بی ادعا
    4- هر ایرانی یک بمب هسته ای
    5- قلم ، بمب من
    6- دستهای متحد
    7- خیال خام
    8- خروش ایمان.
    9- سرزمین من
    10- ...
    از همان لحظه انتشار خبر ، این حرکت بصورت خود جوش شروع شده است. قلم توانای شما ادامه دهنده آن خواهدبود. با نوشتن یک پست هرچند کوتاه در این باره به این حرکت حماسی بپیوندید. - یاعلی بی صبرانه منتظریم
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

    چقدر جالب!

    اما من هیچکس رو اونجور که باید نمیشناسم
    من خودمم دارم محو میکنم
    اما
    گفتم توی پست من هیچکس را نمیشناسم
    من که نمیشناسم زشته که بشینم و هی کله تکون بدم مثل بز اخوش (درس نوشتمش؟)
    اما بازم صد رحمت به من
    بعضی ها میشناسند و بازم بزن
    پاسخ:
    هر کسی این کامنت رو بخونه هیچی ازش متوجه نمیشه !!! باید رجوعش داد به وبلاگ خودت !!!
    سلام خانم معلم..مطلب آخرمو که یادتون هست " عشق بهتر است یا ثروت "خیلی دوست دارم نظر شما رو در این مورد بدونم...به نظر یه خانم معلم عشق بهتره یا ثروت؟...لطفا نظرتون رو طوری بنویسید که همه بتونن بخونن...ممنون
    پاسخ:
    چشم .... اما همین جا میگم که بازم همه بدونن ... برای من همیشه عشق بهترین و بالاترین و والاترین چیز دنیاست .... وقتی توی دلت محبت خونه کرد آرامش داری وقتی ارامش داشته باشی همه چیز داری .....
    دوران خوش آن بود که با دوست بسر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
    سلام .

    حیف ... چقدر دلم خواست !

    خیلی خوش به حالتون شده ها .

    کار خیلی خوبی کردید که گزارش جلسه (مخصوصا با صحبتای آقای رحیم پور) رو نوشتید .
    این قضیه عدم انتشار کتابای شهید آوینی هم خیلی رواعصابه ! من که چندتا از کتابای مهمش رو ندارم . امیدوارم خانمشون برای نمایشگاه کتاب یه کاری بکنه .
    پاسخ:
    خودمون باید یه فکری بکنیم ....
  • دختر شاه پریون
  • سلام. چه جالب! اتفاقاَ امروز هم اومد دانشگاه ما با همین مبحث "شهید آوینی"
    ولی ما کلاس داشتیم - استاد ها هم (چه این وری / چه اونوری!!!) تعطیل نکردن
    ولی خیلی ها رفتن!!
    پاسخ:
    دانشگاه علامه این ؟ ....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی