شرمنده حضور :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم

     گاه نوشت یک خانم معلم

گاه نوشت یک خانم معلم

تا کسی رخ ننماید، ز کسی دل نبرد
دلبر ما ، دل ما برد و به ما ، رخ ننمود

منوی بلاگ                 
موضوعات                  
آخرین مطالب          
بایگانی                        
پیوندهای روزانه      

شرمنده حضور

خانم معلم | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۳:۴۷ ب.ظ | ۲۰ نظر


با قطعه ای ز چادر خاکی مادرت بالای  خیمه گاه  تو پرچم  گذاشتند

وقت ظهور تو شرمنده می شوند آنان که  در دعای فرج کم گذاشتند

  • خانم معلم

نظرات (۲۰)

  • ۳۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۸:۴۰
  • صادق
    • سلام
    یا صاحب الزمان
    ای بسته به زنجیر تو دل های محبّان
    رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
    التماس دعا
    پاسخ:
    اللهم عجل لولیک الفرج
  • ۳۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۳:۲۰
  • فاطمه
    • سلام.
    این عکسا یعنی وقتی" فاطمه "پیر میشود!!
    یادتونه تو اون عکس روز کارگر بهتون گفتم من دست زنایی رو اینجا دیدم که همینطور هستن. دیدید حالا!!!!
    خدایی زنای قدیمی اینجا واسه من الگو هستن. نجابتشون ، صبرشون ، تحمل و استقامتشون .
    اگه با یه مرد کویری روبه رو بشید متوجه میشید مــــــــــــــــــررررد یعنی چی!!؟؟از این فیلمای قجری دیدید که مرده میاد خونه لم میده به بالشت و در آن واحدزنه با یه سینی چایی بدون هیچی حرفی میاد و شش ،هفت تا بچه قد و نیم قد دارن میلولن تو هم. از اونا البته نسل یه خورده قدیم تر از الان.مثلا تا دهه 40 و نهایتا 50. هرچند که هنوز تاثیراتش بر نسل جدید مونده.
    اینجور مردا واسه مهدیه خوبن
    اما درد و رنج رو تو صورت این مادر بزرگا دیدید!؟ من از وقتی اومدم کرمان دارم دق میکنم. نمیدنید شهر من چه گنجیه ولی مردمش در رنجن .و خودشونم نمیدونن.
    اینجا محرومیت ها موج میزنه.
    مقام معظم رهبری وقتی اومدن کرمان اونم بعد از سی سال گفتن من کرمانرو چون سی سال قبل دیدم. یعنی هیچ تغییری نکرده.
    بابت دعای خیرتون ممنون.
  • ۳۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۳:۳۰
  • به فاطمه ی عزیز
    • سلام عزیزم
    زنان زحمتکش ما توی خیلی از شهر های ایران هستن .... من شمالی ام .... دیدم زنهایی که برای کاشتن برنج چقدر زحمت می کشیدن .... بسته های برنج روی سرشون تا بتونن اونها رو جابجا کنن .... کاشتن نشا و وجین کردن باعث شده بود که کمرشون خیلی زود خم بشه ...از بس پاهاشون توی آب بود اکثرا روماتیسم داشتن و صورتهاشون همه از شدت کار توی افتاب ، افتاب سوخته بود .. نه کلاهی سرشون بود اون موقع و نه دستکشی .... الان خانمها هزار تا ناز دارن و بدون دستکش ظرف هم نمی شورن ....
    میدونم چی میگی ولی زن الان رو با زن قدیم کرمان که مقایسه کنی متوجه میشی زنها هم فرق کردن گرچه شهر فرقی نکرده باشه ...
    ضمنا ، شهر رو مردمش می سازن ... مردمش کم کارن ... ببخشید از بس پی خوش گذرونی هستن این آقایونشون ... من سالها پیش کرمان بودم شاید همون سال 59 ... یعنی همون سی سال پیش .... اون موقع که کاملا میشد حس کرد چقدر خوش گذرونن ....حالا رو دیگه نمی دونم ...
    امید که قدر این زنها رو بیشتر بدونیم .... کلی برام حرف زد تازه ازش عکس گرفتم بهش که نشون دادم گفتم کیه ؟ به بغل دستی اش نگاه کرد گفت اینه ؟ !!! ...حتی خودش رو هم نمی شناخت از بس به آینه نگاه نکرده بود .... من خیلی چیزها رو نگفتم .... اما دلم از دیدنشون واقعا آتیش گرفت ....
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۰۱:۳۶
  • حبابــ (خانه ای که دیوار ندارد)
    • اینکه جزو دسته ی شرمنده های کم گذرانده در دعا برای فرج هستم شکی نیست.
    شکم در این است که دعای من، دعاست؟ وقتی قدمم، قلمم، نگاهم، شنیدنم مسیر فرج را انتخاب نکرده اند...
    پاسخ:
    منم خودم چزء دارو دسته ی شما هستم ولی فکر میکنم حداقلش اینه که ما به این مسائل فکر میکنیم و دوست داریم که شرمنده ی حضور نباشیم ولی بعضی ها نه تنها فکر نمیکنند بلکه معاندت نیز دارند .... اینجاست که باید خدا رو شکر کرد .... سعی مون بر اینه که به طرف حضرت بریم و از منتظران باشیم ... الاعمال بالنیات .... خدا و حضرت از نیت قلبی مون آگاه هستند ....
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۰۱:۵۲
  • محمد از سوئدن
    • باشد خانم معلم من منتظر هستم ممنون از توجهتان االان جوانا و نوجوانان سوئدی در این وقت شب یعنی دوازده و نیم شب دارند در خیابان عربدده میکشند خوب است بالا شهر هستیم پایین ها غوغاا است رفتند شرشان کم شد لابد میپرسید من چرا بیدارم تقریبا به خاطر همان سوالم نصفش به خاطر ان و نصفش هم به خاطر این که من دارم برای خانم معلم این را مینویسم
    خدانگهدار راستی ما را دعا کنید بعد این که سلام ما را هم برسانید به اقا به طرف جمکران واستید و یک سلام بدهید من هم میدهم الان
    پاسخ:
    چشم به آقا هم سلام میدم از طرف تو .... دلم رو ریش ریش می کنی با این حرفات ....
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۰۲:۰۹
  • svenskpojke
    • hi سلام خانم مینو اختر زند استاندارر یونشوپینک شد همان که مدیر راه اهن بود
    بای
    پاسخ:
    افرین بر زنان پر توان و مدیر و مدبر ایرانی !!! .... ای کاش در کشور خودمان بودند و برای ایرانیان خدمت می کردند ....
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۰۰
  • کدام قوه
    • دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در اقدامی بی‌سابقه در یک ماه اخیر، برای بیش از ۱۰۰ تن از فعالین عرصه‌های سیاسی، مدنی، دانشجویی، زنان، اقلیت‌های قومی و مذهبی بیش از سه‌ونیم قرن محکومیت زندان (۳۶۴ سال) و ۱۰۲۸ ضربه شلاق و ۶۰ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و اجتماعی بیش از ۳.۷ میلیارد ریال جریمه نقدی و ۷ حکم اعدام را صادر و یا تائید کرده‌است. این در حالی‌ست که در همین ماه، پنج زندانی سیاسی در زندان اوین اعدام شده‌اند. هم‌چنین فشارها بر زندانیان سیاسی و خانواده‌های ایشان طی ماه اخیر با افزایش قابل توجهی روبه‌رو شده‌است، به‌طوری که دست کم ۱۰ زندانی به صورت انفرادی و ۳ مورد اعتصاب غذای دسته‌جمعی در طی اردی‌بهشت‌ماه به ثبت رسیده‌است.
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۱۲
  • مهدی
    • سلام
    یک پیشنهاد: اسم وبلاگتونو از گاه نوشت به تند تند نوشت تغییر بدین.
    پاسخ:
    چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۴۶
  • امیر
    • سلام
    ببخشید این چند روز درگیر جواب دادن به اقای شریفی بودم نتونستم بهتون سر بزنم.زیارتتون قبول باشه به امید روزی که دعای فرج به جای ترانه های جلف ورد زبون همه جوونها بشه
    پاسخ:
    الهی آمین ...
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۲۸
  • فرهادتنها ...
    • شام هجران که به دل کوه غم اورد فرود
    باز با یاد وصالی به طرب می گذرد
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۳۷
  • دست نوشته دانشجو
    • سلام خانم معلم

    جمله ی زیبای وقابل تعملی بود اما بیشتر کسانی شرمنده می شوند که کارهای خودر ا اصلا ح نمی کنند فرزند زهرا دلسوز می خواهد بیشتر از اینکه دعا بخواهد

    خدا را شاکرم که مهدی(عج) روزی ظهور خواهد کرد که خودی از غیر خودی
    تکلیفشان پیداست
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۱۸:۰۱
  • پابــرهنگان
    • سلام.

    اینقدر تندتند پست آپ می کنین برای چیه ؟
    مثلا می خواید بگید هنوز جوون هستید ؟

    یه فرصت به ما بدبخت بیچاره ها هم بدید که بخونیم پست هاتون رو دیگه.


    راستی اون خانمه که توی عکس چهارم مستقیم زل زده توی دوربین شمایید ؟
    پاسخ:
    بعدشم غیر تو هیچ کس عادت نداره زل بزنه تو دوربین !!!
  • ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۲۳:۴۱
  • svenskpojke
    • سلام خانم معلم بیاییم فیس بوک را تحریم کنیم به نقل از دوست گرامی مان فاطمه ازادبخت از کانادا به ادرس زیر بروید تا از جریان اطلاع یابید لطفا کسانی میخوانند نطر من را بروند و قضیه را پیگیری کنند من هم صفحه ام را پاک کردم از فیس بوک شما هم این کار را بکنید ما مسلمان هستیم همه ما ن
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۱۹
  • مهدیه
    • اجازه خانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم ســـــــــــــــــــــــــــــــــلام

    چند تا نکته
    1- فاطمــــــــــــــــــــــــه جون تو هم منو شناختی که میگی مردای اخمالوی ترسناک به دردم میخورن

    2- داداش پابرهنه مون احتمالا پارهنه پریده وسط فوق لیسانس اونام مجبور شدن بهش بدن
    2/1- تازشم خودم سال دیگه فوق قبول میشم که هی فکر نکنید من خنگم. همه ی شاگرداتون فوق لیسانس دارن فقط منه بدبختم که یه لیسانس در پیت تازه اونم هنوز یه ترم دیگه مونده که دارا بشم
    3- از اون تیکه ای که بهش انداختین خوشمان آمد: فقط تو عادت داری زل بزنی تو دوربین

    4- من سه شنبه و سه شنبه ی بعدش و شنبه اش امتحان دارم دوتا سه شنبه ها میان ترمه شنبه پایان ترمه. بعد همون سه شنبه دومیه تحقیق سومم رو که مثل اون دوتای دیگه بود باید تحویل بدم. حتا نرفتم دنبالش ببینم چیش به کجا هست.
    عرضم به حضورتون طبق گزارشات قبلی میان ترم ام آی اسم رو هم تـــــــــ....زدیم رفت به سلامتی.(مردک رفته بود از سر قبر ناصرالدین شاه سوال طرح کرده بود با 6 تا گزینه همه هم نزدیک به هم

    5- اون ماچ و قلب و بوس و اینا یعنی دلم براتون تنگ شده

    6- سمیه هم خوب ـ اما شما باور نکنید
    پاسخ:
    ضمنا سمیه چرا خوب نیست ؟
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۵۶
  • svenskpojke
    • اخ خانم معلم سلام من درباره ی فیس بوک و تحریمش ادرس فاطمه را نگذاشتم ادرسش این است www.shaparakdesign.persianblog.ir
    خو بروید و ببینید
    پاسخ:
    سلام محمد جان من فیلتر شکن ندارم و نمیتونم وارد فیس بوک بشم ....
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۱۰
  • ترنم باران
    • سلـــــــــــــــــــــــــــــــــام خانم معلم جونم
    خوبید؟ دلم براتون تنگ شدههههههههههههههههههههه
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۱۶
  • سمیه
    • سلـــــــــــــــــــــــــــــــــام خانم معلم جونم
    خوبید؟ دلم براتون تنگ شدههههههههههههههههههههه
    خوب نیستم امتحان ارشد را که داده بودم گند زدم رتبم شده مثل پارسال اگر بخوام باز انتخاب شهر کنم یه جایی مثل هم اینجا قبول میشم منم عطاشو به لقاش بخشیدم و همینجا موندگارم
    گیر کردم تو این کویررررررررررررر
    البته اول که نتیجه و دیدم خیلی ناراحت شدم ولی بعدش دیگه نه
    یه درس بزرگم گرفتمم قبل از امتحان اصلا نمیخواستم بیام ثبت نام میگفتم سبزوار نمیرم چون شهرشو اصلا دوس ندارم
    همه میگفتن برو من میگفتم نه فمن حتما حتما سال دیگه تهران با یه رتبه خوب قبول میشم خیلی به خودم مغرور شده بودم و اطمینان کاذب داشتم
    خدام گفت بشین سر جات و دیگه اینقدر در مورد هیچ چیز اینقدر با اطمینان حرف نزن
    منم راضیم به رضای خدا اگه خواسته من اینجا باشم حرفیث نیست
    یاد گرفتم دیگه در مورد هیچ چیز با صراحت واطمینان کامل حرف نزنم
    پاسخ:
    این مهدیه ما رو خیابون سجاد مشهد نبرده .... دفعه ی بعد میریم اونجا .... بخند دیگه خوب ؟
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۴۹
  • سمیه
    • واااای دومی مثلا خصوصی بود
    یادم رفت تیک خصوصیشو بزنم
    ولی اشکال نداره
    همین دورو برا زیس سایه خدا و شمااااااااا میچرخم
    منم دلم خیلی تنگ شدههههههههه
    انشالله هفته دیگه میام خونه
    یکم کلافه ام برام دعا کنید
    پاسخ:
    بیا خونه تا یه کم روحیه بگیری ....
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۵۹
  • ترنم باران
    • راستی به خانم کریمی هم سلام برسونید
    پاسخ:
    اگه دیدمش چشم ....
  • ۰۲ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۱۱
  • پابــرهنگان
    • ای بابا !
    یعنی شما هیچ حرفی ندارید جز غیبت کردن پشت سر بعضی آدم های متشخص؟!

    به جون وراجه معصیت داره ها !
    همه ثواب زیارت تون می ره برای بعضی ها


    به وراجه بگید رو آب بخندی ... د می گم بعصیا ظرفیت ندارن ها
    پاسخ:
    بعدشم چیز بدی که نگفتیم .... میگن حقیقت تلخه ها !!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی



    :: کلیه حقوق مادی و معنوی این تارنما برای خانم معلم محفوظ می باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است ::