متی ترانا و نراک ......... :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم

     گاه نوشت یک خانم معلم

گاه نوشت یک خانم معلم

تا کسی رخ ننماید، ز کسی دل نبرد
دلبر ما ، دل ما برد و به ما ، رخ ننمود

منوی بلاگ                 
موضوعات                  
آخرین مطالب          
بایگانی                        
پیوندهای روزانه      

متی ترانا و نراک .........

خانم معلم | چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۱۶ ب.ظ | ۱۱ نظر

 

متی ترانا و نراک

 

 

 

                                    فراقت  سخت  می آید  ولیکن  صبر  می باید

                                    که گر بگریزم از سختی  رفیق  سست  پیمانم

 

  • خانم معلم

نظرات (۱۱)

  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۰:۴۷
  • حنیف(اشک فرشته ها)
    • دوباره قلب زمین بهر آسمان تنگ است
    خداکند که ببارد، زمانمان تنگ است
    فشرده سینه من را غم جدایی ها
    فضای سینه دگر بهر مرغ جان تنگ است
    کجاست کوی وصالت؟کجای این غربت؟!
    دلم برای رسیدن به کویتان تنگ است
    برای من که بسی دور گشتم از کویت
    زمان برای رسیدن به لامکان تنگ است
    ای آقتاب حضورت دوای درد فراق
    برای درک وجودت جهانمان تنگ است
    تمام هستیمان، جانمان فدایت باد
    ببخش یوسف زهرا که دستمان تنگ است

    "حنیف"

    اللهم عجل لولیک الفرج...

    یا علی مددی...
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۲۴
  • حبابــ (خانه ای که دیوار ندارد)
    • سلام خانم معلم!
    درسای اون آقائه خیلی سخته.
    تازه الان 22 خرداد شده هیچ خبری نشده.
    همه ترسیدن در رفتن
    تازه اونایی هم که یکم نمی‌ترسیدن چون جام جهانی براشون از جنبششون مهم‌تره
    نشستن پای ماهواره‌هاشون دارن پخش مستقیم بازی‌ها و افتتاحیه جام‌جهانی نگاه می‌ کنن.
    حتی وقت نمی‌کنن بیان "اثیر" بخونن.


    بعدشم من نمی‌دونم شما معلم‌ها چرا به حرف دل شاگرداتون گوش نمی‌کنین.
    این همه من و اون شاگرد معلوم‌الحال توی در و دیوار گفتیم امتحان داریم. تازه بقیه هم گفتن. همه گفتن ایام امتحاناته اما شما معلم‌ها هم امتحان می‌گیرین از آدم هم کارهای سخت سخت موقع امتحانا می‌دین.
    خب یه ذره ما تنبل‌ها رو هم درک کنید دیگه!!!
    پاسخ:
    تنبل !!!
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۵۱
  • کاوسی
    • سلام خانم معلم گرامی
    خدا قوت
    ما را که امام رضا نطلبیدند نمی دونم چرا..
    بقیه را در وبلاگم بخوانید..
    اللهم عجل لولیک الفرج
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۵:۱۳
  • محمد سوئد
    • سلام خانم معلم مدرسه ها که تعطیل شده است ولی درسهای تابستانی باید بروم که از دوشنبه شروع و به مدت ده روز ادامه دارد

    خانم معلم من خودم از شعر تقریبا خیلی فاصله داریم یعنی من شغر دوست نیستم ولی از بعضی شعر ها که خوب باش =د را دوست دارمگ
    راستی خبر خوب من این بود که.!!!!!!!!!!!!!!
    خدانگهدار
    پاسخ:
    تو هم به جمع بدجنس ها اضافه شدی ؟ !! ...خبر خوبت چیه ؟ !! ...داری میای ایران ؟
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۵:۲۲
  • فاطمه
    • آقا تو که خوب می‌توانی ما را
    از این همه غربت برهانی ما را
    لای کلمات ندبه پنهان شده ایم
    تا اینکه بیایی و بخوانی ما را

    سلام
    خانم مثل اینکه داره تجربه بد کار با آقایون دوباره تکرار میشه
    پاسخ:
    چرا ....بابا ما یه روز نبودیم چی شده ؟ !!!!
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۵:۵۸
  • دونبش
    • اگر نشستن تو با من فقیر عار است
    نگر به باغ و ببین همنشین گل خار است

    ________________

    انت کریم من اولاد الکرام و انت مأمور بالاضافة و الاجارة فأضفنا و أجرنا یا مولانا یا صاحب الزمان "عجل الله تعالی فرجک"
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۹:۲۶
  • اکبری
    • بنادارم وبلاگم را با مطالب جدید به روز نمایم به راهنمایی شما همکار گرامی نیازمندم . باسپاس
    پاسخ:
    در خدمتیم ....
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۲۱:۵۸
  • زهرا
    • سلام خانم معلم جونم ... خوبید ؟
    بیت قشنگی بود همین طور عنوان ! آخ که زبون عربی چقده شیرین و قشنگه !
    هر چند که درد فراق و انتظار هیچ هم قشنگ نیست
    همای ساحل دریای انتظار بیا
    زکعبه عزم سفر کن به این دیار بیا ...
    پاسخ:
    خوش به حالتون که از خوندن عربی لذت می برین !!!!
  • ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۲۳:۱۶
  • روح موروثی
    • از فراق تو شده حال من خسته پریشان
    کی میایی منجی و سلطان امکان
    عقده ها را وا کنی با یک نگه ای نور یزدان
    بین چه کرده با دل من سوز هجران ...
    سوز هجران...
    ---
    سلام
    پاسخ:
    اما ..... امان از این سوز هجران !
  • ۲۲ خرداد ۸۹ ، ۰۱:۵۹
  • مهدیه


    • من اصلا دختر خوبی نیستم
    پاسخ:
    بسه دیگه خودتو لوس نکن ..... همینقدر کفایت میکنه
  • ۲۲ خرداد ۸۹ ، ۰۲:۱۰
  • مهدیه
    • به همنام:

    خودت معلوم الحال تو درو دیواری
    من از تو درو دیوار دراومدم

    امروز رفتم با کله تو باغچه

    یک عدد درخت توت جلوی در خونمونه
    تو کوچه بعد این هی لطف میکنه توتاش رو میریزونه تو حیاط بعد اگه 5 دقیقه به 5 دقیقه کزت نشیو جارو نکنی جلو در حیط و کنار باغچه (جایی که من همیشه میشینم می درسم) میشه باطلاق
    در نتیجه ما کمر همت می بندیم و با فحاشی به درخت محترم هی جارو می زنیم
    بعد امروز اومدم سطل زباله رو که کنار باغچه بود بردارم این توتا رو بریزونم توش
    بر اثر سرگیجه ی مفرط رفتم تو باغچه منتها در اخرین لحظات پدر گرامی یه جای خاصیمون رو گرفت و از افتادن نجاتمان داد
    وگرنه کله ما میرفت تو باغچه انوقت ممکن بود یه وراج دیگه ی خل مدنگم سبز بشه
    پاسخ:
    تا امتحانای تو تموم بشه جوون ماست که میرسه به اینجا !!! میدونی که کجا !!......

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی



    :: کلیه حقوق مادی و معنوی این تارنما برای خانم معلم محفوظ می باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است ::