به کنعان رسیدگان :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


به کنعان رسیدگان

خانم معلم | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۸۹، ۰۲:۰۲ ب.ظ | ۴۰ نظر

 «اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ » سوره ی فصلت – آیه 30

«اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم ، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود. »
صحیفه نور جلد 19 – ص 40

توکل ..... امید .... صبر .... استقامت .... اسارت ... حریت .... افتخار

به یاد آن روز که به قصد جبهه های نبرد، به جماران می رفتید، تا دعای پر مهر پیر جماران را بدرقه راه خود کنید و موعظه های عرفانی اش را در جای جای قلبتان بگنجانید. در فکر جماران و در آرزوی دیدار بودید.

دریغا! که هنگام رجعت شما را نه به سوی جماران، بلکه به سوی بهشت زهرا هدایت کردند. پس سینه زنان و گریه کنان خود را بر مزار او ـ که در پشت انبوهی خاک خفته بود ـ رساندید و اندوه بی پدری و تنهایی تان را با اشک و آه سرودید.

۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان دلیر ، این مردان مرد ، به میهن اسلامی مبارک باد

  • خانم معلم

نظرات (۴۰)

سلام
یاد تمامی رزمندگان و آزادگان عزیز بخیر
واقعا سال 69 و زمان آزادی اسرا هیچوقت از یادم نمیره
روح همه شهدا شاد
پاسخ:
نباید از یاد هیچکدوممون بره ....
احتمالا اووووووووووووول!
............
میگم شما این روزا چه اکتیو شدید سه ماه تعطیلی سرتون خلوت شده ظاهرا!
............
مبارک باشه انشالله به همه آزادگان. باس به یه نفر بزنگیم بهش تبریک بگیم.
سلام خانوم
داداش من تو شهریور اومد

من 5 سالم بود
الانم مامانم دم دست نیست ازش بپرسم چند شهریور بود.
خودمم یادم نیست
فقط یادمه وقتی اومد من نمیدونستم یه داداشه دیگه هم دارم
از اونجایی هم که همیشه مامانم می گفت طرف مردای غریبه نرم
از دست علیرضامون فرار میکردم
وقتی اومده بود ذوق زده بود که یه خواهر کوچولوی دیگه هم داره
هی می گرفت منو تو بغل منم با جیغ و داد و گریه می خواستم از دستش فرار کنم
یادمه پشت وانت شوهر عمه ام بودیم. هی مامانم می گفت داداشته بشین بغلش من هی صدای عر و زرم بیشتر می رفت به آسمون
مامانم من رو به نظرم 6 ماهه حامله بود که علی رو گرفتن.
بعد 5 سالم اومد.
اما چه اومدنی
هنوز که هنوزه حتا یک کلمه از اون روزها تعریف نکرده.

سال های بعد همیشه من و علی مون تو سرو کله ی هم می زدیم
من به اون می گفتم اضافه اون به من می گفت
با این جمله که:
"وقتی من اومدم تو نبودی".
حالا سه تا بچه داره . وااااااااااااااااااااااای خدا اون حسینشو نصیب نکنه.
شششششررررر و بلا
اللهم صل علی محمد وآل محمد.
یاد باد آن بسیجیهای واقعی.
پاسخ:
و صلی الله علیه و آله وسلم
  • علی میکائیلی
  • سلام

    چه همتی داشتند این مردان بزرگ و ما چقدر خوب جواب زحمتاشون رو دادیم ...
    پاسخ:
    ما اصولا یاد گرفتیم خوب جواب زحمات رو بدیم !
    خانوم 2 شهریور اومد. 2شهریور 69
    پاسخ:
    چه جالب - فرهنگ 2 شهریور 66 بدنیا اومده ... یعنی 3 سالش بوده ...
    سلام خانم معلم
    من دقیقا روزی را که عموم برگشت را یادمه
    یه جمعیتی جمع شده بود واسه استقبالش که نگو
    من6 یا 7 سالم بود
    راستی روزی که اون یکی عموم هم برگشت یادمه
    این دومی رو بیشتر یادمه چون من ندیده بودمش ولی همیشه دلم واسش پر میزد همیشه عکسش را میدیدم و با هاش حرف میزدم
    یه شب پدر اومد گفت باید بریم خونه پدربزرگ
    وقتی رفتیم گفت که محمد(عموم) را اوردن
    همه شروع کردن گریه کردن
    تازه فهمیدم که مفقودالاثر یعنی چی
    یه مشت استخون و یه پلاک و یه قران
    دلم میخواد بازم بگم ولی فکر کنم وقتتون را میگیرم.......
    پاسخ:
    نه کاش بیشتر تعریف کنی ... از شهدا شنیدن هیچ وقت آدم رو خسته نمیکنه ... کاش همه ی وقتمونو می تونستیم بدیم و یکی شون رو الان زنده کنیم و ازش بپرسیم اون ور چه خبر ؟
    سلام
    سال 69خانه ی ما هم غرق در شادی شد وقتی دوست پدر بزرگم اومدو یه نوار ضبط شده ای به خونه ی پدر بزرگم آورد و همه اونا رو غرق در اشک شادی کرد (نوار ضبط شده ی اسم اسرایی که قرار بود به کشورمون برگردن)
    ما که بچه بودیم نمیدونستیم اسارت یعنی چی آزاده چیه و فقط میدونستیم کسی که میخواد برگرده عموی ماست ما هم از خوشحالی بزرگترا خوشحال بودیم
    مادر بزرگم طی یازده سال اسارت عموم شب و روز دعاش شده بود دعای برگشتن عموم !مادرم میگفت حتی نیمه های شبم که از خواب بیدار میشد روشو سمت آسمون میکردو خدا رو به بزرگیش قسم میدادو پسرشو از خدا میخواست
    پاسخ:
    باید ازشون گفت .... بگین چطوری اسیر شدن کجا اسیر شدن جطوری اسیر شدن شاید شماها بدونید ولی خیلی از بچه ها هستن که هیچی نمیدونن ....باید از این مردان مرد زیاد گفت ....
    هی نگید کسی راجع به آزاده ها ننوشته
    بابا من منتظر بودم شهریور بیاد
    قصد داشتم براش یه پست بزنم
    منتها چه روزیش رو نمی دونستم
    پاسخ:
    همون کوفته ...
    سلام خانوم معلوم عزیز دلم
    منم این روز قشنگ رو تبریک میگم
    راستش بغضم می گیره وقتی که .....
    خدا صدام ظالم رو لعنت کنه . خدا همه ی ظالما رو لعنت کنه . خدا ظهور آقا رو هر چه زودتر برسونه .....
    ایران ، کشوری که توش به دنیا اومدم و بزرگ شدم رو دوست دارم . مردمش ، امام و شهدای عزیزش رو دوست دارم ... اما انگار حق دوست داشتن نداریم و شاید حتی حق دوست داشته شدن . اما انگار تنها گناه ما اینه که مردم اون کشوری هستیم که حاکم ظالمش با این جا جنگ کرده و جوونای این جا رو شهید و اسیر کرده . اما انگار تنها گناه ما اینه که نه شناسنامه داریم و نه کارت ملی . فقط یه هویت بی ارزش دنیوی و بس ... با این که همه انسانیم و بنده ی یه خدا . یه خدا ... به همون خدا مردم اون کشور هم ظلم دیدن و آواره ی این جا و اون جا شدن . مردم اون کشور هم جووناشون اسیر و شهید شدن . اونم نه یکی و نه دوتا و نه . مردم اون کشور هم وطن سرشون میشه . غربت سرشون میشه . دل تنگی سرشون میشه .....
    بغضم می گیره وقتی که حتی حق خون دادن هم نداری . چرا ؟ چون مال این جا نیستی . بغضم می گیره وقتی که حتی حق خروج از تهران نداری مگر با دادن پول و گرفتن اجازه ی خروج . چرا ؟ چون مال این جا نیستی . بغضم می گیره وقتی که حتی حق یه خط موبایل به اسم خودت کردن رو نداری . چه برسه به ماشین و خونه و مغازه و ... چرا ؟ چون مال این جا نیستی . بغضم می گیره وقتی که یه بند مخصوص تو هست توی دفترچه های دانشگاه ها . چه ارزشی ، چه اهمیتی ، چه سعادتی !!! که باید یه پول جدا از اون پولی که همه میدن بدی . چرا ؟ چون مال این جا نیستی . که حق ثبت نام از نیمسال اول توی دانشگاه ها رو نداری . چرا ؟ چون مال این جا نیستی . بغضم می گیره وقتی که باهات مثل نه یه انسان که مثل یه حیوون رفتار می کنن . چرا ؟ چون مال این جا نیستی .....
    فرق تو با بقیه و با هم سن و سالای خودت اینه که آقا جون بفهم ! ت و م ا ل ا ین ج ا ن ی س ت ی ! ت و ت ب ع ه خ ا ر ج ی ه س ت ی ... !!!
    این یعنی اسلام محمد . این یعنی عدالت علی ...
    اینم تعریفی کسایی که باید هی زد تو سرشون و هی زد تو سرشون و هی زد تو سرشون .....
    یادشون بخیر
    راهشون پر رهرو


    هدیه به شهدا و امام شهدا؛اللهم صل علی محمد و ال محمد
    پاسخ:
    اللهم صل علی محمد وآل محمد
  • ابجی کوچیکه
  • سلام .خداراشاکرم که قدمی در جهت شاد کردن دل یتیمی برداشتی...هر چند اینکار را به نوعی انجام میدادی.خوب این فراخوان هم یه جورایی حال وهوای خودش رو داره...خدا قوت به تمام بروبچه های عزیز و نازنین...اجرکم عندالله.
    پاسخ:
    خدا به همه ی اونایی که قدمی برای رضای خدا بر میدارن خیر بده .....
  • به زهرای خوبم
  • سلام زهرا
    چی شده باز ؟ تو که شهید دادی نه یکی ، شش تا ، تو چی میگی ؟ خب هر مملکت یه قانون مخصوصی به خودش داره ، تو رو تبعه ایران وقتی میدونه که تابعیت داشته باشی ....
    اینا قانونه ولی اینا نمیتونه دلها رو از هم جدا کنه ..... الهی قربون اون دل کوچیکت برم .... تو هر چی باشی عزیز مایی .... تبعه مبعه حالیمون نیست ، خودت میدونی چقدر عزیزی .... مشکلات همه جا هست ، بدبختی اینه که تو عراق هم معلوم نیست تو رو ایرانی بدونن ، خدا لعنت کنه صدام رو ، هم شما رو اواره کرد و هم این همه جوون دو مملکت رو به کشتن داد ...
    حالا بغض نکن که میدونی اصلا دوست ندارم بغض کردنت رو ببینم ....
    برای شادی ارواح پاک دایی های خوبت صلوات ....اللهم صل علی محمد و آل محمد .
    سلام

    یادشون گرامی

    همیشه به این فکر می کنم کار آزدگان و جانبازان از شهدا سخت تره . چون علاوه بر اینکه در زمان جنگ محک خوردن تو این زمونه هم باید امتحان بشن و شاید این امتحان سخت تر از قبلی باشه . چون اون زمان یه جو خاصی حاکم بود و خیلی ها می رفتن جهاد اما الان جهادی که باید کرد با اون زمان فرق کرده . انگار اون موقع یه جهاد "رو " بوده و الان یه جهاد "پنهان " و ...
    پاسخ:
    خدا به همه مون توان اینو بده که بتونیم راه رو از بیراه تشخیص بدیم ...
    امروز نبودید خانم؟
    چرا آیا؟
    پاسخ:
    بودم که .... پس چطوری به اون پستت جواب دادم ؟
    فقط میتونم بگم
    شهدا شرمنده ایم
    به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم
    پاسخ:
    سر زدیم ...فقط یک خط بود ...چند سوال در باره ماه رمضان و دیگر هیچ .
  • سمانه(اتاق دلم)
  • سلام خانوم!
    منم تبریک میگم!
    پاسخ:
    ممنونات
  • ارادتمندالعلما
  • یاد امام و آزاده ها
    دل و میبره کرب و بلا

    (شهید مجید پازوکی ) ملقب به سوزوکی
    سلام
    تبریک
    الان رفتم وبلاگ عمو.. دلم نیومد به اینجا هم سر نزنم!
    دیشب یهو دچار غیبت دی سی و هشت شدین.. نگران شدم!
    ----------------------------------
    اسم آزاده ها که میاد یاد چهره ی خسته و تکیده ی بابای دوستم میفتم.. کوچولو بودم که آزاد شدن.. جزو آخرین گروه بودن.. یادمه با داییم رفته بودیم برای خوشامدگویی.. یهو توی جمعیت تا داییمو دید یهو داد زد رضاااااا.. بعدم افتاد دنبالش .. این بدو اون بدو .. دوتاشون لاغرو تکیده.. داییم با اون پای نیمه چلاقش می دویید و غش خنده .. داییمو که گرفت کلی توی سرو کله هم زدن بعد هم محبت برره
    ای خرج هم کردن بعدشم زار زار گریه کردن
    بعدا داییم اعتراف کرد که اینا یه گروه سه نفره ی اطلاعاتی بودن .. می رن توی دل عراقیا .. داییم بهشون می گه نگران نباشید من عربی بلدم بعد هم سوتی می ده.. عراقیا می فهمن ایرانین، یکیشون شهید می شه، یکی اسیر دایی ما هم در می ره (ناگفته نماند هنوز هم دو دره باز یکیه و دومی نداره)
    پاسخ:
    به هر شکل ممنونم از حضورت .... باش ، همیشه باش ....
  • حنیف(اشک فرشته ها)
  • به نام خالق اشک

    سلام
    طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی...ان شاءالله!

    منم اومدن دائیم رو یادمه...فِنچ! بودم اوم موقع ها!!...یه نموره کم رنگ شده خاطراتم!!! یه چیزایی ولی کماکان یادمه!!...
    اینکه پشت وانت بودیم و داشتیم گل میریختیم رو سر ملت!!...دختر دائیم گل رو از دستم گرفت و منم مقتدرانه زدم زیر گریه!!!

    دائیم 16 سالش بوده که اسیر میشه...
    یه بچه موفرفری لاغر مردنی!!...
    آخه یکی نبوده به این عراقیا بگه اینم اخه اسیر کردن داره؟
    وقتی اومد...هیچی از اون پسر شیطونی که مادرم میشناخت باقی نمونده بود...
    هیچی...
    هنوز که هنوزه وقتی دائی علی صحنه های این فیلمهای مربوط به اسرا رو میبینه حالش عوض میشه...
    الان یه دختر 12- 13 ساله داره...زندگی میگذره...
    اسرا آزاد شدن..خوش به حالشون...
    ای کاش ما هم از بند خودمون آزاد بشیم
    امسال بهش تبریک نگفتم..کلمّو میکنه قریب به یقین!!
    ندیدینمون حلال کنید!
    یا علی مددی...
    پاسخ:
    کاش همون روزها بود ...کاش امام شهدا و آزاده ها بود ....
  • آبجی کوچیکه شما
  • یادم میاد برای تحقیق دانشگاهیم درترمهای آخر دانشگاهم رفتم سراغ یک آزاده.به قدری درد ودل خیس خورده داشت که منو به شدت تحت تاثیر قرار داد.یه جورایی از خیلی ها دلش گرفته بود.البته داغ داغ بود واز خیلی چیزها خبر نداشت ...هنوز تو حال و هوای اون دوران بود...نمیدونم الان باتوجه به زندگی این دنیای کنونی چقدر تغییر کرده؟این چند سال خیلی ها رو عوض کرد.حتی اونایی رو که به شدت خلوص نیت داشتند....افسوس!خداوند همه جوره آدمهارو امتحان میکنه.تا واپسین لحظات عمرمون.خدایا مارو شرمنده خودت واهل بیتت(ع)نکن.الهی آمین
    پاسخ:
    الهی قربون ابجی کوچیکه خودم برم .... فقط همین .
    سلام بر خواهر بزرگوارم

    یوسف گم گشته باز ای به کنعان غم مخور
    کلبه ی احزان شود روز گلستان غم مخور

    همتی که اسیر مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف را که بخاطر گناهان ما و جهالت عظیممان در اسارت تنگ و تاریک غیبت قرار دارد را از این غیبت طولانی ازاد کنیم

    به امید آن روز

    طاعات و عباداتتان قبول درگاه احدیت انشاالله

    ملتمس دعای خیر شما هستم

    و متقابلا دعاگوی وجود شریفتان

    پاسخ:
    ما که دعاگو هستیم اگه قابل باشیم ... و محتاج دعای شما عزیزان خدا
  • حنیف(اشک فرشته ها)
  • به نام او...
    سلام علیکم
    فقط اومدم بگم به خیر گذشت و کله ی مبارک بر سر جایش باقیست!!
    انشااله منتظر شمشیر عدالت حضرت می مونیم!!!
    یا علی مددی....
    پاسخ:
    تعارف نکنی ها !!!
    سلام
    من دیر نیومدم!
    انروز که باهم صحبت کردیم اومدم ولی کامنتدونیتون بازی در اورد . منم نتونستم حاضریمو بزنم .
    احساس غربتی داد اون عکستون !
    دلم گرفت !
    پاسخ:
    اره خودمم یه جوری شدم دیدمش ...
    سلام خانوم!
    مثل این که خیلی بی سعادتیم که این جا نبودیم و شاهد "خیر العمل ها" باشیم،ولی اگر هنوز هم کاری از دست ما بر میاد در خدمتیم.
    شرمنده که فرصت نمی کنیم به شما سر بزنیم فعلا،
    اما خدا خودش شاهده که شما چه طور این پسربچه ی بی دفاع را در مقابل آماج حملات این دو زورگوی کلاس حمایت می کنید!


    خاک پای حضرتعالی.
    آجوووووون یک قربانی دیگه؟

    ما کلا مخلص هرچی کله ایم که رو تن زیاده می کند با اره جانمان
    والا
    پاسخ:
    فعلا بزار بمونه رو تنش تا بعدا ...اما اره ات رو همیشه تمیز و تیز نگه دار ممکنه لازم بشه
  • ترنم باران
  • سلام
    جذبه رو دیدین خانم ! همه ی کلاس ازمون حساب میبرن !!!
    (ای شفتالو اره برقی ، ای آلبالو اره برقی)
    ظاهرا با این نام مشهور ترم !

    سلام مجدد

    اصلا کسی ژول ریخته تا حالا ؟؟؟؟ ملت دست جنبوندن ؟ باقالی به چند من ؟
    پاسخ:
    اگه کسی پول ریخته بی زحمت نحوه اش رو بگه ببینم مشکلی بوده یا نه که شنبه برم بانک و بپرسم ....
    فی الواقع من از تموم دوستان عذر خواهی می کنم که نه داداشم اسیر بوده نه بابام نه دائیم نه عموم نه ...
    جداً ها!!!

    اما خودم اسیر بودم... هنوزم هستم... اسیر تن....
    ان شا الله یه روزی برای آزاد سازی خودمون جشن بگیریم

    یا علی
    پاسخ:
    خرم انروز کزین منزل ویران برم .....
  • ترنم باران
  • اجازه خانم من میخواستم دیروز بریزم که خودتون میدونید چی شد !
    امروزمیخواستم برم بریزم تا ساعت ده و نیم خواب بودم بعدترشم یکم تنبلیم اومد آخه بانک به خاطر یارانه ها خیلی شلوغه !
    دیروز بعد دوساعت دست از پا دراز تر برگشتم
    انشالله حتما حتما شنبا میرم میریزم
    سلام
    نمیدونم قضیه اره چیه ولی خداییش مردن با شمشیر خیلی بهتره!!
    بعدشم خداییش مارو قاطی این قضایای خشانت انگیزناک!!! نکنید
    هنوز جوونیم ما!!
    هزار تا نه ولی یه دونه آرزو که داریم که!!!

    *این کامنت صرفا جهت ادخال سرور فی قلوب مومنین بوده و خیلی ارزش ناک است.

    التماس دعا
    یا علی مددی
    پاسخ:
    التماس دعا داریم حنیف خان ....
    سلام خانم معلم عزیز
    خداقوت
    باور کنید به خودم می بالم که در این مجازستان با کسی هم صحبت شده ام که قدر دان ایثار شهدا ازادگان و جانبازان است.
    خداوند به ازادگان عزیزمان بخاطرصبری که کردند پاداش فراوان دهاد.
    همین دیروز با یکی از این عزیزان ازاده صحبت می کردم وقتی چگونگی اسارتش را برایم تعریف می کرد بغض گلویم را گرفته بود ولی خجالت می کشیدم گریه کنم. مطمئنم اگر شما بودید و می شنویدید حتما به گریه می افتادید.
    اتماس دعا.
    پاسخ:
    برامون دعا کنید ....
  • حاج حسین ارادتمندالعلما
  • ما هم یه آرزو داریم .


    البته قبل از رفتن به کربلا دو تا آرزو داشتیم .

    فامیلی رو داشتی چه ردیف بود .

    از این فامیلی ها زیاد به گوشتون قبلا خورده بوده این هم یه جورشه دیگه

    ناظم الرعایا . سلطان الواعظین . سلطان العلما و ....
    ولی تا حالا اینجورش و ندیده بودید .

    همه اهالی کلاس حاج حسین بگید دهنا عادت کنه .
    من مبصر کلاسم .

    خود خانوم معلم منو مبصر کرده . شلوغ نکن بچه .
    علی میکائیلی برو پا تختخ درس جواب بده . بدو آآآآآآآآآجان
    پاسخ:
    شما فعلا در خصوص اخبار العلما تحقیق بفرمایید ، ما بعدا به خدمتتان !!!!!!!!!! خواهیم رسید .
    فقط اره
    ادخال و مدخالم حالیم نیست
    اگر می خواین قلب کسی رو جلا بدین گردنتون رو بدین دم تیغش

    (دیدین چه جمله ی پر مغزی گفتم؟ از من بعید بود چنین جملاتی)
    پاسخ:
    مهدیه فکرش رو بکن من چنین بادیگاردی داشته باشم ..خودم تا صبح خوابم نمیبره از وحشت .. .باید اون وقت واسه این بادیگارد یه بادیگارد دیگه بگیرم که مواظب تو باشه !!!!
    دعا کنید ما هم آزاد بشیم. آزاده!
    پاسخ:
    کدووم آزاده ؟ محمد ؟ تو ، هم ؟ آزاده نداشتیم تو لیستمون !!!! (-:
    کل حرف و احساسم خلاصه میشه تو یه و یه و یه ...
    پاسخ:
    سلام .... چه احساسات خوبی ...خوش به حالمون شد
    راستی ،
    به آبجی کوچیکه ی عزیز سلام منو برسونید ، خیلی خیلی ...
    آبجی کوچیکا خیلی خوبن ! مگه نه ؟!
    پاسخ:
    چشم حتما .... ماهند ....خدا همشونو حفظ کنه
  • نثار ِ آسمان


  • ای خدا من اون شکلی بشم؟

    نه خانوم من با همین قیافه ام بهتره بیام بادیگارد بشم

    همه فکر میکنن یه خپل پخمه ی ترسو باهاتونه بعد که بخوان دست از پا خطا کنن بعد می فهمن این بچه مظلوم چه اژدهاییه
    پشت اون نگاه طفلکانه یه اره برقی خوابیده که دائم الروشنه

    ____________________________________
    آزاده؟ خانووووم پسر بزرگتونم از دستتون رفت=))
    پاسخ:
    اره این پسر بزرگم هم .........
  • لاله های سرخ آبی
  • سلام
    برق ها خاموش بود تایپ میکردم بله ادرسو اشتباه دادم معذرت
    پاسخ:
    از بابت کمک هم ممنون .... خدا اجرتون بده
    سلام خانم!!
    چه رفت آمدی شده !!
    این دو تا اراذل بانو ، هم تو مسنجر میان حرف میزنن هم اینجا!
    با با ایول ! خدا قوتی بهشون بده . خوب فکی دارن .
    مثل اینکه بچه های کلاستون گشنشون بشه بیشتر میان سر کلاس.
    نیست که نمیتونن ورجه وورجه کنن و سر و گوش بجنبونن !بچه خوبی میشن میشینن سر کلاس!!
    در ضمن ،شما که چیزی نگفتید ! من خودمم دچار فشار وجدان شدم در قبال محبت شما .
    پاسخ:
    من هر موقع مشکل دار بشم " داد " میزنم