ماشین نداریم ... چایی بیارم خدمتتون ! :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


ماشین نداریم ... چایی بیارم خدمتتون !

خانم معلم | سه شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۲۴ ق.ظ | ۱۷ نظر
ساعت ۲ بعد از ظهر امروز از مدرسه، خسته از کار روزانه ، میخواستم به تاکسی تلفنی زنگ بزنم که بریم با همکارا خونه ، چون سرویس دیگه نداریم . شماره رو گرفتم و آقایی گوشی رو برداشت .

سلام کردم و گفتم از مدرسه ...زنگ میزنم و یه ماشین برای .... میخوام فاکتور هم لطف کنید .

اون آقا ازم پرسید : شما ؟

گفتم .... هستم . فکر کردم میخواد که به اسمم فاکتور صادر کنه .

یهو گفت بله خانم ..... من هم ........ هستم . آه از نهادم بلند شد و البته زدم زیر خنده .رئیس مقطع متوسطه اداره رو گرفته بودم . همین طور که می خندید گفت : ببخشید ماشین نداریم ولی میتونیم براتون چایی بیاریم .

من هم خجالت کشیدم و هم کلی خندیدم . گفتم از بس امروز شماره اتاق شما رو گرفتم دیگه ناخود اگاه به جای شماره تاکسی تلفنی به اداره زنگ زدم . بزارین پای خستگی مون .

خندید گفت نخیر اختیار دارین . عرض کردم که برای چایی اوردن اماده ایم .

جالب بود . تا حالا برام پیش نیومده بود . دیگه واقعا لازمه بازنشسته بشیم . آلزایمر نداشتیم اونم اومد سراغمون .

  • خانم معلم

نظرات (۱۷)

سلام ...

خب حالا یه بار اتفاق افتاده این چه حرفیه شما می زنید ...

( البته استثنائا چون به قضیه ی بازنشستگی تون مربوطه نه اتفاقا راست میگین دیگه وقت بازنشستگی و استراحتتونه )
  • کاش مےشد خدا را بوسید...
  • دور باد از از تو نسیاטּ، بـ حق ِ حےّ رحماטּ
    بسیار زیبا بود ؛ برای من هم پیش آمده ...

    1. مادرم از مدرسه شان تماس گرفت و کاری را به من سپرد ...
    2. دوبار از شماره مدرسه تماس گرفته شد و من فکر کردم لابد مادر است :
    - من : سلام عزیـــز دلم
    - او : خجالت بکش مرد حسابی ، همین کار ها رو می کنین که وقت نمی کنین بیاین درسای دخترتونو بپرسین ... اصلا تو با این سن و سال ، الان باید دختر شوهر بدی اونوقت به من می گی ... ( چند تا فحش فرهنگی)
    -من : خانوم به خدا اشتباه شده ! من ...
    - او : آره ! اشتباه شده ، از بس از این کارا می کنین ، نمی دونین کی پشت خط هست ، اگه امروز اومدین تکلیف دخترتونو روشن کنید که اومدین وگرنه هر چی دیدین از چشم خودتون دیدین ...
    -من : خانوم ! من پسر خانم ... هستم ! به خدا ! از خودش بپرسین ...!
    - او : .... تق! ( گوشی قطع شد )
    چند ثانیه بعد دوباره از همان شماره ...
    -من : ... خانوم به جون مامانم من پسر خانوم ... هستم
    - مادر : شوخی می کنی ... جدی می گی ؟ خوب شد گفتی ... ( خنده ) ... خانوم ... فهمید اشتباه شده قطع کرده و رفته توی آبدار خونه نشسته و از خجالت نمیاد بیرون ...
    پاسخ:
    طفلی اون خانمه ...فکر میکنم آرزو میکنه هیچ وقت چشمش تو چشم شما نیفته

    ببخشید سلام
    خیلی جالبناک!! بود
    نفرمائید این حرف رو آلزایمر کجا بود؟... شما اصلا مگه میشه کسی رو..ببخشید چیزی رو فراموش کنید؟!!...(هر گونه شیطنت رو در این نوشته تکذیب میکنم!!..اصلا منظوری نداشتم)

    دعاااااااا....یادتون نره
    یا علی مددی...
  • روزهای جانبازی
  • سلام خانم معلم گرامی
    یه دفعه ای شعر به ذهنم خطور کرد اگه ناراحت می شید تایید نکنید
    پیری چه خرابی است که تعمیر ندارد

    ویران شود آن خانه که یک پیر ندارد

    چون پیر شدی برون زباغت بکنند

    هر عشق که کردی زدماغت بکشند

    بیش از همه کس از زن و فرزند بترس

    این ناخلفان به سیخ داغت بکشند
    پاسخ:
    هر چه از دوست رسد نیکوست حتی سیخ داغ !!
    پیریه و هزار دردسر ننه!
    پاسخ:
    کو ، کی ؟ کجا ؟
    ننه جان گفته بودم بهتون ننه چشمتون آب مروارید آورده ها !
    شوخی کردم ! ان شاالله هزار سال سالم و سلامت عمر کنین و . . .
    .
    .
    .
    .
    .
    بگم ؟
    بگم ؟
    در خدمت تعلیم و تربیت این کشور باشین !
  • بازماندگان
  • سلام خانم معلم عزیز

    روحتان همیشه شاد.نفسهایتان همیشه گرم.

    دلتان باخدا.عمرتان پرخیروبرکت.علی به همراهتان

    پاسخ:
    زنده باشین
  • کوچه ی هشتم..
  • سلام... همیشه اولش اینجوریه... اول تلفن رو اشتباهی می گیرید... بعد مدرسه رو اشتباهی می گیرید... بعد خانه رو اشتباهی می گیرید.... می ترسم آخرش وبلاگتون هم اشتباهی بگیرید تو وبلاگ ما پست بذارید.... خب دیگه اینجوریه دیگه... حالا خارج از همه ی اینها... نمی دونم می تونید بازنشستگی رو تحمل کنید یا نه... ما که دانش آموزیم... (البته نه از نوع ........خونش) دلمون برای مدرسه تنگ میشه...
    امیدوارم همیشه سایتون رو وبلاگهامون باشه...
    یا علی مددی!
    پاسخ:
    سلامت باشین
    سلام...
    واقعا جالب بود گاهی این اتفافات شیرین می افته که باعث خنده میشه هم برای خود انسان و هم برای دیگران
    پاسخ:
    زنده باشین
    ننه این چوبدستی من کو؟!
    پاسخ:
    گذاشتمش واست کنار ِ دیوار واسه وقتی راه افتادی
  • یه شهروند درجه دو
  • فکر کن................
    مم یه بار با رئیس بلا واسطه ام این کارو کردم
    تا دو روز جلوش افتابی نمی شدم
    پاسخ:
    خوب خدا رو شکر یکی دیگه هم مثل من پیدا شد !!
    خیلی با حال بود !

    میگم یه دفعه یاد این افتادم که بگم اون سیستم کمک به ایتام و .. رو یه بار دیگه حوالی ماه رمضون وبلاگی کینم. نظرتون چیه؟
    سلام
    ولی خستگیش هم شیرینه . نه خانم معلم؟آدم وقتی از کاری لذت میبره و دوستش داره خستگیش هم شیرینه ...
    خسته نباشید . اجر لحظه لحظه زحمتاتون با خدا

    امشب التماس دعا ...
    پاسخ:
    دعا کردم همه تون رو اگه خدا قبول کنه ...شما هم دعامون کنید .دعای جوون مستجاب تره
    الهی قربون ِ اون خنده هاتون بشم من ...

    ایشالا همیشه بخندید ...



  • نثار آسمان
  • شما ذهنتون التروز گرفته گردنتون الزایمر
    پاسخ:
    قربونت برم عروس خانم
    سلام
    پست شما به لینکهای برگزیده مجله الکترونیکی پارسی نامه افزوده شد
    پاسخ:
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی