یا من اسمه دوا ... :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


یا من اسمه دوا ...

خانم معلم | شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۱ ق.ظ | ۲۱ نظر

زنگ اخر که خورد ، اومدم سوار ِ ماشین بشم و بیام خونه که دیدم ماشینم استارت نمیخوره ، هر کاری کردم نشد . همکارا بعضی هاشون گفتن بمونیم گفتم نه ، خودم یه کاریش می کنم ... معصومه هم که معمولا اخرین نفری بود که از مدرسه خارج میشد اومد . گفت چی شده ، گفتم چه میدونم سر در نمی یارم . همه رفته بودن . موند پیشم . گفتم برو . من مشکلی ندارم الان میرم تعمیرگاه یکی رو می یارم . گفت نه ، می مونم تا ماشینت درست بشه ، دو تا بچه داشت که منتظرش بودن توی خونه . پسرش کلاس دوم و دخترش پیش دبستان ولی شما فکر کنید پیش دانشگاهی از بس این دختر .... اما بازم گفت میمونم دلم نمی یاد تنهات بزارم ...

از این کارا زیاد میکرد ، یکی مریض میشد میدوید میرفت عیادت ، کاری برای کسی پیش می یومد اولین نفری بود که کمک می کرد . همه ی جشنها و عزاها رو سعی میکرد شرکت کنه و خلاصه مردم دار بود ...

 

زندگیش عادی می گذشت . یه همسر خوب داشت که تمام عشقش رو نثار خانواده می کرد . با حقوقی که هر دو از کار زیاد بدست آورده بودن تونستن یه خونه تهیه کنن و یه ماشین که لق لق کنان میشد تا جایی برسونتشون ... به قول معصومه ماشینشون فقط بنزین دریافت می کرد . چون شوهرش انقدر بی خیال بود که اصلا سراغ آب وروغن ماشین هم نمیرفت چه برسه به بقیه قسمتهاش .

زندگیشون خوب و خوش ادامه داشت تا اینکه یهو  محمد ، همسرِ معصومه ، حس کرد بیماره . هر چقدر معصومه بهش اصرار کرد برو دکتر نرفت . انگاری همون ماشین بود که باید فقط بهش غذا برسونه و نیاز به هیچ تعمیرکاری نداره ... نرفت و نرفت تا چندین ماه گذشت  ...

وحالا محمد ، روی تخت بیمارستان منتظر نتیجه ی پاتوبیولوژیشه ... یک کلیه اش رو کامل از دست داده و دکتر کلیه خراب رو در نیاورده ، پرسیدم چرا ؟ معصومه گفت ، دکتر گفته اشکالی نداره مهم نیست هستش دیگه ...

و تو خود بخوان حدیث مفصل ...

 

سرطان متاستاز داده و کل شکم پر شده ، منتظر جواب پاتو بیو لوژی موندن تا شیمی درمانی رو شروع کنند . محمد که خدای روحیه بود ، وقتی بچه هاش زنگ زدن که باهاش حرف بزنن سرشون داد زده ، معصومه گفته چرا باهاشون اینجوری حرف میزنی ، گفته باید عادت کنن بدونِ پدر زندگی کنند ...

امروز زنگ زدم دیدم معصومه گریه می کنه. گفت: محمد به من میگه میخوای ازدواج بکنی بکن . فکر زندگیت باش. یعنی اخر باختن . گفتم گوشی رو بده باهاش حرف بزنم . کمی حرف زدم و اخرش بهش گفتم اگه رفتنی باشی که معلوم هم نیست اینطور باشه، یادت باشه که چه بگن شش ماه ، چه بگن دو ماه ، چه بگن دو روز ولی تو با اون روحیه ای که همیشه داشتی باید باهاش برخورد کنی ، ببین همون دو روز رو چطور میتونی خوب زندگی کنی و چطور میتونی خانواده ات رو سرپا نگه داری .

 

نمیدونم ، چی بهش گفتم ، نمیدونم که اگه این اتفاق برای خودم افتاده بود هم همین حرفا رو میزدم یا نه ، اما بارها و بارها سعی کردم فکر کنم اگه اتفاقی برام پیش بیاد دیگه نباید مثل زمانی باشم که پدرم رو از دست دادم . باید بدونم که همه چی این دنیا امانته و دیر یا زود به صاحبش باید پسش داد . پس چیزی که مال تو نیست نباید دلبستگی بهش باشه ، البته اینا رو هی میگم ولی فکر کنم باز نتونم تحمل کنم ...

 

 

ازتون خواهش میکنم برای سلامتیش دعا کنید . برای معصومه ، برای اون دو تا بچه دعا کنید . این ماه ، ماه ِ خداست و دعاها مستجاب . برای محمدی که مادر هم نداره تا براش دعا کنه شماها دعا کنید .

 

 اللهم اشف کل مریض ...

ای  مسیحای علی  اعجاز کن 
مشکل این بچه ها رو باز کن 
 

خسته مو کلافه و بی تاب و بی حرفم...

 

  • خانم معلم

نظرات (۲۱)

اللهم اشف کل مریض...
بسم الله
اللهم اشف کل مریض...
واسه مادر بنده هم دعا کنین.
انشاالله همه ی بیماران سلامت بشند.
آمین
الهی که بمیرم ........... چشم .............
  • محمد پوردامغانی
  • سلام
    قدرتان روشن
    ...
    "خجالت می کشم شعری بنویسم ..."
    پاسخ:
    با ارزوی قبولی جمیع طاعات و عباداتتان .
    و ظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه
    و دانستندکه از خداجز به خودش ملجا و پناهی نیست118توبه
    .
    .
    چشم
    پاسخ:
    ممنون از دعای خیرتون
    سلام خانوم
    اللهم اشف کل مریض...
    خود اون داروهایی که تو بدن آدم میره باعث یه هم ریختن سیستم عصبی میشه


    انشاالله خدا بهشون صبر و شفای عاجل بده
    پاسخ:
    اونم برای کسی که میگه توی این 37 سال فقط یه بار آزمایش خون دادم و تا حالا دارو نخوردم !!
    سلام

    نمی دونم چی بگم . وقتی خوندم همین جوری موندم . تنها کاری که بلد بودم گریه کردن بود . از خودم و خدام خجالت کشیدم ...

    دعا
    دعا
    دعا
    دعا
    دعا
    دعا
    دعا
    پاسخ:
    فقط دعا کن . دعا
    خدا ...

    عجب خدایی داریم ما ...
    پاسخ:
    فقط باید تکیه کرد بر خودش و گفت توکلمون به توست و توسلمان به مقربان درگاهت ... به حق پنج تن آل عبا خدا همه ی مریض ها رو شفا بده و از دعای همه محمد ِ معصومه ی ما رو هم شفا بده ...
    امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف سوء ...

    چه کسی دعای مضطر را اجابت می کند و ناگواری را برطرف می سازد ... ؟




    سلام .
    نبینیم خسته باشید خانم ...
    پاسخ:
    دعا کن فقط .
    سلام
    و ننزل من القران ما هو شفا و رحمه اللمومنین
    خداوندا همه ی بیماران را در این ماه عزیز شفا عنایت بفرما
    پاسخ:
    جناب کاووسی شبهای پیش رو از عزیز ترین شبهای ماه رمضان می باشند ، شما خیلی برای این جوون دعا کنید . کلا روحیه اش رو از دست داده و اصلا نمیخنده از بس که نگرانه و حق هم داره ...
    اللهم اشف کل مریض ... من جمله اینجانب!
    یاد کتاب "شوکران" افتادم !
    راستی سلام
    پاسخ:
    شوکران رو نخوندم !
    سلام
    نوشته صمیمی بود
    شما رو لینک کردم
    یا علی
    پاسخ:
    ممنون .
    سلام!

    من خودم کلیه درد کشیدم می‌دونم چقدر سختی می‌کشه. و قطعا اطرافیان خیلی بیشتر باید صبور باشن که درد عزیزانشون رو تحمل کنند.


    خیلی دوست دارم بیشتر از دعا کاری بر بیاد ازم.
    پاسخ:
    فردا جواب پاتوبیولوژیش میاد ...دعا کنید بتونه شیمی درمانی کنه و اثر داشته باشه .
    سلام خانم معلم

    وقتی خواهرم مرد همه می گفتند مواظب باشید که چیزی از دهانتان بیرون نیاید که اجرتان ازبین برود بدترین امتحانای خدا اینکه یه مریض داشته باشی که نتونی براش کاری بکنی تجربه اش را دارم اما انشاالله که خدا شفایشان بدهد دراین ماه عزیز و کاشکی همه در این امتحانای خدا سربلند بیرون بیائیم
    اپم
    پاسخ:
    خدا اگه عزیزی رو میبره صبر در مصیبتش رو هم بده ... خیلی سخته .
    وای خداااااااا ... خداااااااا ... قربون اون خستگیا و کلافگیا و بی تابیا و بی حرفیاتون برم ... خیلی سخته ... خیلی بده ... خدا کی فکرش رو می کرد ؟ کی فکرش رو می کنه ؟ شده تمام فکر و ذکر و خواب و بیداری و اشک و دعای آدم ... خدا شفاش بده ... به حق اون بچه های معصومش شفاش بده ... به حق مهربونیای اون خانم مهربونش شفاش بده ... به حق این ماه ... به حق محمد و آلش شفاش بده ... به حق هر چی و هر کی که براش عزیزه ... خیلی درد داره ... خیلی ... خدا هیچ وقت هیچ کس رو این جوری امتحان نکنه ... یاد همسایه مون و دردایی که کشیدن میفتم ... خدا فردا رو همه چی رو ختم به خیر کنه ... می کنه ... می کنه ... اگه بخوایم می کنه ... اگه با باور و ایمان و اطمینان بخوایم می کنه ... یه جایی یه حدیثی از امام صادق ع خوندم که فرمودن هر وقت دعا و خواسته ای از خدا داری به قدرت لایزال او عمیقا ایمان داشته باش و ذره ای شک نکن پس تجسم کن که یقینا خواسته ی تو دم در است ... انشاالله ... انشاالله ...
    پاسخ:
    دعا کن فردا جواب پاتوبیولوژیش خوب باشه و راه حلی داشته باشه ...
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء

    .
    .
    .

    می نویسم این ذکر را بر در ـ درگه َ ت ای خدا
    می نویسم آن را با اشک و امید بارهـا و بارهـا

    می نشینم چون گدا پشت ـ در ـ درگه َت رئـوفا
    می نشینم تا بگشایی و اجابت کنی مرا رحیما

    تو خود گفتی اجابت می کنی آن که تو را می خواند
    آن که تو را پریشان حال و آشفته می خواند

    اجابت کن این پریشان حال ـ آشفته را
    که جز درگه ـ تو پناهی نیست این گدای خسته را

    الاها اجابت کن ...
    رئوفـا اجابت کن ...
    رحیما اجابت کن ...
    سلام
    چی بگم!!؟
    امروز داشتم به تمام مشکلات دوستانم فکر میکردم.که تو این یه هفته سه ، چهار تا از دوستان از شدت ناراحتی و درد میخواستن که باشم و باهم حرف بزنیم که مطمئنا یه گوش میخواستن که درد و دل کنند و من ناراحت از اینکه نمیتونستم ان واحد به همه شون برسم. برام عزیزاند چون بی ریا و زلال اند.
    مشکلات زیاده و انواع و اقسام هم دارند..
    امروز صبح به مامان میگفتم مگه میشه وقتی ما برای مشکل مردم ناراحت میشیم خدا نشه!!؟
    یه چیزی این وسط هست!!!

    انشاالله که خداوند به خیر و زیبایی محمد ها را به خانواده شان برگرداند.

    خدایا یه کم به دل ما نگاه کن..

    الهی شکر.
    پاسخ:
    ما دعا می کنیم . شما هم برای دو تا بچه اش دعا کنید که شدیدا بابایی اند ...
    سلام!
    پاسخ:
    و علیک السلام و رحمه الله
    ندهد فرصت گفتار به محتاج ، کریم
    گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست ...
    بی تابید... خیلی بی تابید...خیلی وقته ما هر وقت آمدیم شما را بی تاب دیدیم. خوش به حالتون

    سلام خانم معلم عزیز

    طاعاتتون قبول
    این کارهای خیرتان هم قبول. توفیق باشد ما هم هستیم
    پاسخ:
    خدا قبول کنه ازتون ...
    طاعات و عبادات مورد قبول درگاه حق
    پاسخ:
    عبادات شما هم قبول حق انشا الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی