نسل ِ سوخته :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


نسل ِ سوخته

خانم معلم | سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۱۷ ق.ظ | ۲۸ نظر


نوشته ی جالبی بود ...وقتی خوندمش دیدم حرف منم هست :


ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم 
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه 
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم 
توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم 
آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند 
آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند 
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم  
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم 
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم 
 
ما از آژیر قرمز می ترسیدیم 
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی 
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام  
ما چیپس نداشتیم که بخوریم  
حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم 
ما ویدیو نداشتیم 
ما ماهواره نداشتیم  
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است  
 
ما خیلی قانع بودیم به خدا
   
 
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی 
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش زبان
   
زنها توی فیلمهای تلویزیون ما، توی خواب هم روسری سرشان می کردند 
حتی توی کتابهای علوم ما زنها هم باحجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامانهایمان، ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند   
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم، موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم 
جرات نداشتیم شماره بدهیم، مبادا گوشی را بابایمان بردارند 
ما خودمان خودمان را شناختیم 
بدنمان را، جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم 
هیچکس یادمان نداد
 
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
 
نسلی که عشق و حالهایشان را توی «شهرنو»ها و کاباره های لاله زار کرده بودند  
و نسلی که دارد با «فارسی وان» و «من و تو» و «ایکس باکس» و «فیس بوک» بزرگ می شوند  
و جالب که هیچکدامشان ما را نمی شناسند و نمی فهمند
 
ما واقعاً نسل سوخته هستیم، انصافاً
 
*****                                                           
 
اما اینها دغدغه ی من نیست ،۱
 دغدغه ی من جوان هایمان هستند گرچه معتقدم خدا هر که را بخواهد و هر که خودش راهنمایی خدا را بخواهد ! ، خودش راهنمایی میکند ، اما این وسط حتما به ابزاری نیاز هست که من نیز یکی از آن همه ابزار می باشم ، من چه کرده ام برای جوانم ؟ !!!۱
  • خانم معلم

نظرات (۲۸)

سلام همکار گرامی
سلام
علت اینکه گفتن ما نسل سوخته هستیم رو نفهمیدم . کجا گیر کردید یعنی ؟ چرا ؟
متن خیلی خوبی بودالبته . خیلی حقیقی .
پاسخ:
کسی گیر نکرده ...یه جور درد ِ دله ، همین ، یاداوری خاطره هایی که گاه با اینکه تلخند ولی زیبا هستن ...
سلام خانم معلم
برای دلم دعا کنید.

فقط همین.
پاسخ:
خدایا به دلش آرامش عطا بفرما ...
انصاف دهید ما را...
ما نسل افتاب خواهیم شد وقتی که سوختیم در ...
ما که هیچی خدا به داد نسل بعد از ما برسه به قول شاعر:

ما چشم به فردای جهان دوخته‌ایم
از بی پدری حکایت آموخته‌ایم

گفتند که نسل قبل ما سوخته است
پس ما همگی نسل پدر سوخته‌ایم
پاسخ:
شما فعلا برو یکی رو زودتر انتخاب کن تا برای نسل بعدی ات بشه فکری کرد !(نیشخند )
اتفاقا نسل سوخته ما بودیم خانم معلم...
ما که همه "دوستت دارم" هایمان را اس ام اس کردیم یا ایمیل دادیم....یا کامنت گذاشتیم!
نسل سوخته ماییم...
اتفاقا نسل سوخته ما بودیم خانم معلم...
ما که همه "دوستت دارم" هایمان را اس ام اس کردیم یا ایمیل دادیم....یا کامنت گذاشتیم!
نسل سوخته ماییم...
پاسخ:
جالبه که با هر نسلی صحبت میشه همه همینو میگن (خنده)
سلام خانم معلم
نمی فهمم چرا هم نسل های من این همه نالان و شاکی هستن؟
مگه بده که ما مجبور بودیم پاک باشیم؟!
مگه بده که مجبور بودیم هی عکس شهید روی در و دیوار ببینیم به جای عکس هنرپیشه های لخت و خواننده های فاسد ...
خیلی چیزاش خوب بود. جنگ خوب نبود ولی اگه قرار باشه آسایش و امنیت ما رو به لجن بکشونه همون جنگ برامون بهتره..
من فقط می ترسم ماها که می گیم نسل سوخته ایم با ناشکری و ندونستن قدر شهدا اون دنیا هم نسل سوخته بشیم!
پاسخ:
منتها حرف چیز دیگه است ...
  • کاش مےشد خدا را بوسید...
  • من چـ کرده ام براے جوانم
    تو چـ کرده اے براے جوانت
    او چـ کرده است براے جوانش
    ما چـ کرده ایم براے جوانانماטּ

    باغباטּ اگر باغباטּ باشد
    کے آفت
    باغ و میوه ها را صدمه خاهد زد.
    پاسخ:
    باغبان خوبی نبودم و نبود ... نبودیم و نبودند ...
    امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

    وز بستر عافیت برون خواهم خفت

    باور نکنی خیال خود را بفرست

    تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت...
    ممنون از حسن انتخابتون
    قبلا شنیده بودم
    من خودم همین نسل سوختم ها
    خدا جونتون رو نگه داره
    پاسخ:
    خدا همه ی جوونها رو عاقبت بخیر بکنه ...
    درسته قدیمها چقدر درد بود و چقدر شادی معنا داشت این روزها همه چیزهست و شادی نه...
    پاسخ:
    فکر میکنم قبل تر از ما بیشتر این چیزا معنا داشت ...
    فکر میکنید جوانها چرا کارتن سیاه و سفید نگاه نمیکنن.چون لذت نداره .
    حالا چرا گرد این لذتهای واهی میگردند؟
    چون لذتهای دیگه رو تجربه نکردن.
    چرا تجربه نکردند؟چون راهش رو بلد نبودند.
    چرا راهش رو بلد نبودند ؟چون در دسترس نبودن.
    مگه چی بودن که در دسترس نبودن؟
    چیزها یی که ما (بزرگترها )بلد نبودیم خوب به نمایش بگذاریم.
    و من الله توفیق
    پاسخ:
    فقط جای تاسف داره وبهتره سرمون رو بندازیم پایین و عذر خواهی کنیم از این نسل ِ سوخته ...
    سلام
    جالب بود
    من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر
    من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
    شما نسل سوخته اید

    پس مام نسل پدر سوخته ایم
    پاسخ:
    چی بگم ؟!!!
    و هنوز معتقدم
    که ما نسل ِ دل سوخته هستیم
    .
    .
    و
    آن که ...
    " آن که آتشی بر دل ندارد
    کجا می تواند
    بال در آتش بگشاید.... " « شهید سید مرتضی آوینی »
    http://sadjadshakeri.persianblog.ir/post/80/
    پاسخ:
    انشا الله اگه بتونم میرم بهشت زهرا ...
    ولی اینا دغدغه من هست بر خلاف شما که نیست.

    نمی گم من نسل سوخته ام چون نسوختم و خیلی های دیگه رو دیدم که نسوختن اما دنیای ما قشنگ تر و جذاب تر از دنیای فعلی بود. زشتی هامون وحشتناک تر بودن و مقابله باهاشون خیلی سخت تر و قشنگی هامون هم ساده تر و محسوس تر.
    پاسخ:
    دنیا همون دنیاست ... قرار دادهاش عوض شده ... میشه درستش کرد به شرطی که همه بخواهیم ...
    ماه شب تاریکیهای من سوخت. برای من ربان سیاه بپیچید
    بدور خاطراتم ،بدور یادم، بدور تنهایی هام،
    سوختن فقط در نسل نیست در دل هم هست
    اگر اشکی چکید براش دعا کنید.
    من هم دعا میکنم .



    پاسخ:
    هیچ آدرسی نگذاشتین تا جواب کامنت خصوصی تون رو بدم !
    بسم الله المنور المجیر .
    ماه مبارک رمضان و مهمانی خدا بهترین الگو برای چه کنم ؟، چه کنم ؟ماست .
    در برکات لا متناهی اش فکر کن .
    در مهمانی اش و قرانش.
    تعریف مهمانی چیست؟
    چرا همه ساله مهمانی خدا ؟چرا همه ساله قران ؟
    ساده بگم :
    میشه شخص کریمی مهمانی بگیره و وسایل پذیرایی اش فراهم نباشه.
    میشه شخص کریمی همه ساله یک نوع ویک جور پذیرایی بکنه .
    یعنی بعد هزار سال هنوز مثل سال اول پذیرایی میشیم .؟
    مسلما اینطور نیست و کتاب اسمانی مان قران هم همه ساله یفتتح الباب من ابوابه دارد.واین اراده خداست .
    نسل قدیم معانی و نور قران زمانش و نسل جدید نور قران زمانش.
    اما چرا هدایتی نیست ؟
    تقدم ما بقران .
    تقدم خواسته ها و نظرمان به قران .

    سوال:مگر میشود کسی چراغی داشته باشد و به چاه بیافتد؟!
    بله زمانی که مقدم شود بچراغ و آنرا پشت سر بگیرد حتما بچاه میافتد.
    چراغ ونور باید جلوی ما مقدم برما باشد.

    مولای بک استَعَنْت و استَجَرت
    مولایم از تو استعانت میجویم و پناهنده ام
    سلام
    خوبید خانم معلم
    جسارتا نسل ما إز شما سوخته تر
    اکه نسل شما سوخته است
    نسل ما اتش کرفته
    پاسخ:
    این متن که داره نسل شما رو میگه ... نسل ِ ما اون موقع تو جبهه ها بودن و نسل شما پول قلک هاشونو میفرستادن جبهه ...
    بیچاره عراقی ها ! کسی نیست بگه آخ آقا جون عراقی ها نه و بعثی ها ! همین عراقی ها از این صدام پدر سوخته کلی کشیدن و هنوزم دارن میکشن ! ... به آدم برمی خوره دیگه ! ... بین خودمون باشه ! اما با این شکم قلمبه هاشون کاملا موافقم ! ...

    و اما ادامه ی نظریات ! .....

    نه انصافا شما نسل نیمه سوخته و ما نسل سوخته که چه عرض کنیم جیزغالشیم ! نه ! جیزغالش باشه واسه نسل بعد ِ ما ! این طوری منصفانه تره دیگه !

    حداقل شما بچه های سادگی بودین ... بچه های خوبی و مهربونی ... بچه های دوست داشتن های پاک ... بچه های خندیدن های از ته دل ... و حتی گریه کردن های از ته دل ... بچه های وقتایی که خدا آشناتر بود ..... اما اینا حالا کو ، کیلو چند ؟! هی مادر ، هی !!!

    أهلاً و سهلاً و مرحباً !!!
    سلام خانم معلم .

    همیشه می خونمتون ...

    ببخشید جدیدا زیاد کامنت نمی گذارم ...
    پاسخ:
    مگه من چیزی گفتم ؟!!
    سلام ممنونم که سر زدید خانم معلم موفق باشید
    پاسخ:
    ممنون مهربونی تون .
    کاباره
    نقل قول
    {صبح یکی از روزها با هم به "کاباره¬ی پل کارون" رفتیم.
    به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود.
    با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار با حیایی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود.
    شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: همشیره تا حالا ندیده بودمت، تازه اومدی اینجا؟!
    زن خیلی آهسته گفت: بله؛ من از امروز اومدم.
    شاهرخ دوباره با تعجب پرسید: تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی¬خوره، اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟
    زن در حالی که سرش رو بالا نمی¬گرفت گفت: مهین هستم. شوهرم چند وقته که مرده. مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا!
    شاهرخ حسابی به رگ غیرتش برخورده بود. دندانهایش را به هم فشار می¬داد. رگ گردنش زده بود بیرون. دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!
    بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، همینطور که از در بیرون می¬رفت رو کرد به ناصر جهود (صاحب کاباره) و گفت: زود بر می¬گردم!
    مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند.
    مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. بعد از سلام و علیک، بی¬مقدمه پرسیدم: راستی قضیه¬ی اون مهین خانم چی شد؟
    اول درست جواب نمی¬داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره اثاث¬ها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه¬ی کوچیک تو خیابون نیرو هوایی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه¬ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو می¬دم!!}

    اکنون بر مزارش نوشته :شهید شاهرخ ضرغام
    فقط میتونم بگم احسنت خانم معلم...
    منم یک معلم هستم واز امسال باید به دبیرستانی ها دین و زندگی را بیاموزم.
    دین و زندگی با هم...
    نه دین و زندگی جدا از هم
    امیدوارم که مثل شش سال مقطع ابتدایی اینجا هم بتونم مفید و موثر باشم
    پاسخ:
    امیدوارم که از عهده ی این مهم بر ایید .
    سلام به خانم معلم و همه دوستای خوب نسل امروز و دیروز

    انسان تحت شرایط مختلف تغییر میکنه و ظاهر و باطنش عوض میشه !
    من دو نسل رو تجربه کردم و جوونای دیروز و امروز رو دیدم
    جوونایی که دوران انقلاب در مقابل طاغوت و بعد هم گلوله های دشمنان
    سینه چاک کردن و شهید هم شدند کسانی بودن که تو حکومت
    طاغوتی قد کشیده بودن و خیلی چیزارو دیده بودن و تجربه کرده بودن
    جاهلیتی رو گذرونده بودن که بی شباهت به دوران ظهور اسلام
    نبود،ولی همونا با نفس مسیحایی خمینی شدن حواریونی که
    عیسای مسیح آرزوی داشتن یکی از انها را داشته باشد

    اما نسل امروز جوانهایی هستن که میتوان ادعا کرد هر کدومشون
    یا فرزند همان شهدا هستن یا لا اقل یکی از افراد اقوامشون از خیل
    اون پاکان بوده.
    امروز جوونهایی هستن که حافظ قرانن ،هیئتی اند ،مسجدی اند
    اعتکاف و مراسمای شب قدر ها رو درک میکنن،با شهادت آشناو آرزو مندشن
    بالاترین تحصیلات رو دارن،تو هر وبلاگی بری میبینی هر کدوم با یه زبون با خدا حرف میزنن،

    اگه امروز فارسی وان و ... هست اون روز قمار خانه بود
    اگه ماهواره هست اونروز هم کاباره بود و...

    اگه اونا تونستن تغییر کنن اینها راحت تر میتونن
    چرا که خانم معلمی مثل شما دارن

    پاسخ:
    اما می دونم این جوونها پاک و خوبند . مطمئنا به قول ِ شما اگه اونا تونستند تغییر کنند اینها هم می تونن . من ذره ای شک ندارم .
    بهترین دعا برای اینکه نسل من و توی خواننده سوخته یا پدر سوخته نشه اینه که دعا کنیم
    خدا به ما نسلی طیبه عنایت بکند .
    نه اینکه فقط دعا کنیم خدا بما فرزندی عطا کند .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی