" تن ها " منتشر شد . :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


" تن ها " منتشر شد .

خانم معلم | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۱، ۰۶:۳۰ ب.ظ | ۸ نظر

مهدی ، یکی از بچه های شر و شور کلاسم * بود وقتی که از بلاگ اسپات به بلاگفا آمدم .او سرشار از نشاط و شادابی است احساساتی که بی هیچ چشمداشتی می تواند  به راحتی آنها را با دیگران سهیم شود و کلمات ابزار های ساده ای هستند که او از طریق آنها تمام احساسش را به دیگران منتقل می کند.

با وبلاگ " حباب ، خانه ای که دیوار ندارد "  با نوشته ها و " مچاله " های معروف مهدی آشنا شدم . ماه رمضان ها ،  منتظر " سی روز نامه "هایش هستم . سی روزی که هر روزش، روزنه ای نو ، در ذهن خوانندگانش ایجاد می کند . قلم روان و جذابش ، خواننده را با خود همراه می سازدو می کشاند به هر کجایی که دوست دارد خود ، آنجا باشد . مهدی هم اکنون وبلاگ تن ها را به همراه همسر مهربانش اداره می کند .


بسیار خوشحال شدم وقتی خبر انتشار اولین رمانش را شنیدم . واقعا حس می کنم پسر ِ خودم موفق به انجام کار بزرگی شده است و به خودم از داشتن چنین فرزندی می بالم . 


"صورت فرهاد را وسط جمعیت می‌بینم اما نمی‌فهمم دارد می‌خندد یا محو بازی بی‌کلام من شده. جایی که باید، می‌نشینم. چشم‌هام را می‌بندم تا تحمل نگاه‌ها راحت‌تر شود. اگر عمو جواد می‌رفت بازیگر می‌شد و زیر نگاه آدم‌ها راه می‌رفت و حرف می‌زد و می‌خندید و اشک می‌ریخت برای یک عده تماشاچی، شاید هیچ‌وقت احساس تنهایی نمی‌کرد. این تنها فکری است که الان آمده توی سرم. عمو جواد برای فرار از تنهایی هیچ‌کس را پیدا نکرد و درد کشید و کشت خودش را. توی ذهنم کفنی که پژمان تن من کرده، می‌کنم...


خبرگزاری ایسنا کتاب  " تن ها " ی مهدی شریفی را چنین معرفی کرده است :

رمان «تن‌ها» نوشته‌ی مهدی شریفی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این کتاب با فصل‌های: فرشته‌، بابابزرگ‌، کلاه حصیری،‌ گوسفند‌ها، آدم‌ها!، ادکلن،‌ شمال! و قبر! همراه است.

مهدی شریفی در یادداشتی در ابتدای نخستین کتابش در معرفی خودش می‌نویسد: «خدا زندگی آدم‌هایش را که می‌نوشت، من را گذاشت توی فصل برگ‌ها. شدم متولد پاییز شصت‌وهفت. همان سال‌هایی که قم بیابان بود؛‌ نه مثل حالا گم‌شده زیر خروارها رنگ و خیابان‌های شلوغ!

نوشتن را بیش‌تر از خواندن دوست دارم. فقط به اندازه‌ای می‌خوانم که بتوانم بنویسم.

سال هشتادوسه‌ گفتند «بنویس تا نوشتن را یاد بگیری.» شروع کردم به نوشتن و میان همه‌ی کاغذهای مچاله‌ی این سال‌هایم، تن‌ها شد اولین و تنها نوشته‌ای که خواستم خوانده شود.

حالا توی همان شهری که زمانی بیابانی بوده، زندگی می‌کنم و داستان می‌خوانم و هنوز دلم می‌خواهد بنویسم.

اگر شلوغی خیابان‌های شهر بگذارد.»

«تن‌ها» در 155 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 4000 تومان به چاپ رسیده است.


مهدی جان ، موفقیتت را تبریک می گویم و منتظر چاپ رمان های بعدی ات هستم .

 

* : کلاس مجازی ام ، همین وبلاگ گاه نوشت یک خانم معلم

  • خانم معلم

نظرات (۸)

سلام
خبر انتشار این کتاب رو تو وب آقای سلیمانی خوندم . ولی این جا خوندش طعم دیگه ای داشت
به شما تبریک میگم به خاطر داشتن این شاگردهای خوب و موفق . انشالله موفق تر از این .
سلام خانوم

من هنوز رو حرفم هستما براتون می خرمشا ! خیالتون راحــــــــــــــــــــــــــــــت .

فقط می دونید که من یه کوچولو صابرم :))
چه خوب و قشنگه خوندن ِ خبر ِ موفقیت ِ دیگران ...

تبریک میگم ...

ایشالا همیشه خبرای خوب خوب بشنوید ...


واقعا ممنونم
تجربه ای که از نوشتن تو این دنیای مجازی بدست آوردم ونگاه ها ونقد های خوانندگان خوب وفهیمی چون شما درکنار لطف خداوند کمک بزرگی بود برای نگارش این کتاب کوچک
امید که مقبول افتد
التماس دعا
پاسخ:
مطمئنا استعداد و علاقه ی خودت حرف اول را در این زمینه می زند . انشا الله که شاهد موفقیت های روز افزونت درتمام زمینه ها بخصوص نویسندگی باشیم .
سلام

بله خانم. واقعا وجدآور است. مخصوصا برای شما که معلم این کلاس بودید و حالا یکی از گل های شما شکوفه داده. انشالا بقیه هم کلاسی های مهدی - از خودم تا بقیه- هم دست به کار شوند. البته ما هم خیلی وقته که دست کار شدیم اما حالا کی جوونه بزنیم و گل بدیم... خدا عالمه.
موفقیتتان و شاگردانتان،روز افزون
ما که اینقدر از موفقیت آشناهامون خوشحال میشیم
خدا رو بگو که چقدر از پیشرفت بنده هاش ذوق میکنه
پاسخ:
حال خدا رو میفهمم ...
  • فرزند کوچکتون سید محمد حسین
  • سلام خانم معلم... مادر مهربون مدرسه...

    سپاس از معرفی کتاب... سپاس.
    پاسخ:
    خواهشات ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی