تکلیف این ماه :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


تکلیف این ماه

خانم معلم | يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۱ ق.ظ | ۹ نظر
سلام بر دوستان همراه 
نامه ی زیر را دوست خوبم از دزفول برایم فرستاده است . زحمت رفتن به آسایشگاه معلولین و گرفتن تشک بر عهده ی ایشان و خواهر عزیزشان بود . بهتر دیدم عین نامه را برایتان ارسال کنم  ... 
رسیدها به ایمیل پیوست می باشد ...
سلام علی عباد الله صالحین
فرارسیدن ماه مبارک رمضان مبارک
29 تیر برای تحویل کمک نقدی دوستان به خیریه صالحین رفتیم .. رسید به پیوست اضافه شد.
..
گفته بودم برایشان تشک می خریم .. خیالم برده بود شاید تنها نیازشان یک خواب راحت باشد .. که نبود .. لیست فاکتورها .. خیرینی که تابستان به سفر می رفتند .. نیازهایی که از ابتدایی ترینشان یعنی تهیه پوشاک و ارزاق شروع میشد....... فهماندم که بهترین کمک ، کمک نقدی ست.
برق کشی ساختمان مشکل داشت .. گرمایش و سرمایش ساختمان نامناسب بود.. هزینه را سپردیم برای برق کشی .. لااقل تشکشان اگر راحت نیست گرمازده نمی شوند توی این خرماپزان خوزستان.
..
قرار بر این بود که ماه رمضان را برای افطار ایتام بگذاریم .. قرار بر جاست دوستانی که رجب و شعبان در کنارمان بودید برای افطار نیازمندان به وبلاگ خانم معلم سر بزنید .
اما ..
جوری فاکتورهای پرداخت نشده بخش جدیدشان را لیست کردند و دستمان دادند انگار قرار است این دست ها معجزه کنند ..
کلامم خالی از امید نیست
این دست ها معجزه می کنند اگر با هم باشند..
-----
می گفت : مدتهاست بچه ها میوه نخورده اند .. کسی برای کمک میوه نمی آورد .. چند ماهی هم هست دولت کمک هزینه ای پرداخت نکرده تا خودمان لااقل خرید کنیم.
می گفت: تابستان برای همه خوب است برای این بچه ها سخت .. آخر تابستان ناجی هایشان، خیرین، به سفر می روند ..
می گفت : کسی اگر نذری هم داشته باشد صرفش نمی شود تا این روستا بیاید و ادا کند .. اینجا دور است .. تنهاییم .. کسی نمی شناسد این بچه ها را .. برای مصاحبه نمی آیید؟
می گفت: خدمه اینجا که همه بی سرپرست و بد سرپرست هستند 4ماهی ست حقوق نگرفته اند .. شما لباس کهنه هم داشتید بیاورید "اینجا همه محتاجند"
خوشحال بود .. می گفت: بخاطر ایمیل هایتان یکی از شمال زنگ زده .. خوشحال بود و می گفت کسی از شمال قول مساعدت داده ..
---
این را هم می گویم که یادم نرود .. یادمان نرود ::
اسفند بود ..
دستم را محکم گرفت و صدایم کرد "مرضیه" (مرضیه صدایم می کرد)
گفتم"جانم؟"
ملتمسانه گفت:" به بابا میگی عید بیاد؟"
بغض کرده بودم .. سختم بود بگویم "باشه ، چشم " .. سخت بود دروغ گفتن به کودک معلولی که خانواده اش از فرط نداری توی خیابان رهایش کرده اند .. سخت است دروغ گفتن به یک فرشته!
دستم را محکم تر فشرد .. گلویم فشرده تر شد
یکی از پرسنل تلاش می کرد انگشت هایش را از دستم جدا کند .. نمی توانست!
گریه ام گرفته بود .. دستش را بوسیدم و گفتم : چشم! .. رهایم کرد، اسیرِ وجدانم شدم!
بعد از عید رویم نمیشد بروم.. اول اردی بهشت خودم را راضی کردم و رفتم..
ن ر گ س رفته بود .. آسمانی بود و به آسمان برگشته بود ..
سختم بود .. اما این را گفتم که یادم نرود، یادمان نرود .. زکات عشقمان ، محبتمان را بدهیم .. یادمان نرود به این بچه ها سر بزنیم ..
 
--- 
شماره حساب: 0303425722007
شماره کارت: 6037991060208174
حساب شبا: IR390170000000303425722007
بانک ملی - سیده فاطمه مولایی زاده
شماره تلفن مرکز خیریه صالحین:06412443100
شماره ثبت: 96
 
بسم الله ..
 
  
پ.ن : در حال حاضر در حساب کرامت مبلغ 290 هزار تومان موجودی است . که نصف آن را برای نیازمندان نزدیک تهران و احتمالا بقیه را به دزفول خواهم فرستاد ...
با توجه به مسئله ی گرانی و ماه رمضان ، تا قبل از اینکه برج به نیمه برسد ، تا قبل از اینکه دستهامان خالی شود بهتر است کمکهایمان را واریز کنیم که مطمئنا تا قبل از رسیدن به نیمه ی  ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست » شامل حالمان می شود  ( خنده ) . البته همه حق دارند ولی چه کنیم که مسلمانیم و مکلف...

پ.ن 2: عکس و فیلم آتش سوزی مسلمانان میانمار را دیدم دلم مانند بدن مسلمانان انجا مچاله شد . یعنی چقدر باید انسانی را از انسان دیگر متنفر کرد که جرات اتش زدنش را داشته باشد ؟!!! ... 
به ما میگویند وحشی ، ما مسلمانان وحشی هستیم ؟ !!! ...

  • خانم معلم

نظرات (۹)

  • مرده متحرک...
  • سلام
    دوست عزیز...
    یه وبلاگ زدم که دوست دارم از نظرات تو هم استفاده کنم چون واقعا نیاز دارم به نظرات دیگران نه برای پیشبرد کارای خودم بلکه کاری باشه که سودش برای همه باشه...البته من میدونم مشکلات مهمتری از این نوشته های آبکی من هست ولی چاره ای نیست باید از یه جایی شروع بشه جامعه رو بسلامت کشوند اون هم از همه لحاظ!
    دوست دارم بیشتر باهم در ارتباط باشیم تا تفکرات رو منتقل کنیم تا به نتیجه ای برسیم...تنهام نذارید...با تمام ناامیدی شروع به کار کردم...
    اگه با تبادل لینک موافقی منو به اسم "مرده متحرک" لینک بفرما...شما هم بگو با چه اسمی لینکتون کنم...
    ممنون از کمکتون...
    پاسخ:
    سلام ...
    امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات خداوند است ـ چه آن مقدرات خوش آیند، و چه ناخوشایند باشند ـ»
    طاعات قبول خدا خیر کثیر نصیبتان کند انشالله
    پاسخ:
    طاعات و عبادات ِ شما هم قبول درگاه حق ...
  • مامان اختر
  • شیوایی و بلاغت در کلام هنر ادیبان است اما به نظرم کفایت آدمیت نمی کند . آدمیت روح دارد و کلام آدمی پر روح است و چه زیباست هنر ادیبانه با روح آدمیت که در کلام شما می بینم. قلم زیبایی دارید . اما نمی دانم قلم شما را اسیر کرده یه شما قلم را. امیدوارم قلم مغلوب باشد در این جنگ نا برابر بین خودت و خودت. من کاملا با یه اتفاق با وبلاگتون آشنا شدم . قدر قلمتونو بدونید و از این قلم برای تبلیغ دین کم نذارید و بدانید که قلم رفتنیست و آنچه می مانند جوهرش است بر روی یک لوح. معلمم حتی سکوتتان هم روح دارد و چه بسا افتخار کند آن اختر به چنین اختری. سجده ی شکر روزانه قطره ای شکر است در برابر دریای محبتش . می دانم می دانی می بینم می بینی که سنگها بس زیاد است و جاده پیچ در پیچ اما تو کم نیاور و داد بزن: من تا زنده ام می رم و بدان تو مکلف به تلاشی برای رسیدن نه رسیدن.
    من هم هستم و میبینم . فقط می گویم : بنویس که بسیار شیواست و روان.
    خودتم خوب می دونی خیلی از این حرفا از خودت نیست و اون خواسته که اینجور بنویسی (شایدم همش) . قدر اتفاقارو بدون و هر اتفاقو به زیبایی تفسیر کن.
    منم با نام مامان اختر یه تفسیر دارم خوب فکر کن بهش می رسی...

    این داستان ادامه دارد......
    کمی خرجمان را کنترل کنیم به یقینمی شود دلهایی را شاد کرد و به دستانی گرمای امید بخشید. نه؟؟؟
    پاسخ:
    مطمئنا می شود فقط باید خواست ...
  • سفید کمرنگ
  • ...
    خانم معلم... باید چی کار کرد؟ خدایا........
    پاسخ:
    دست بخیر باشیم خدا کمک میکنه ... انشا الله که خدا همه رو بی نیاز کنه ... و محتاج کسی نباشیم جز خودش ....
    سلام خانم معلم
    پاسخ:
    سلام ، حال ِ شما ؟
    من در حد وسعم میریزم به همین حساب...
    دعا کنید برام ...
    ی رهگذر
    پاسخ:
    چشم دعاگوتون هستم ...
    خانم معلم کمک غیر نقدی رو باید چیکار کنیم؟
    مثل اسباب بازی...
    پاسخ:
    اگه تهران هستین ما هم در خدمتیم ...
  • سفید کمرنگ
  • خدایا...
    درسته. حق با شماست... انشاالله. انشاالله. خدا کنه وظیفه هامون رو یادمون نره... خدایا....
    قلبم سنگینه... خدایا....
    پاسخ:
    قلبت نگیره ، همه خدایی داریم ، مطمئن باش خدا دلش بیشتر برای بنده هاش می سوزه ... هم داره اونا رو امتحان میکنه و هم ما رو ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی