زلف یار :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


زلف یار

خانم معلم | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ق.ظ | ۴۷ نظر






"یک دست جام باده *و یک دست زلف یار"
اینگونه بود ها!، که بغل اختراع شد


*  منظور از جام باده همان گچ می باشد (:
  • خانم معلم

نظرات (۴۷)

هیچی دستگیرم نشد :((((
فقط می توانم بگویم : عکس خیلی خوشگلی بود ...
پاسخ:
چیزی نبود ... از عکس خوشم اومد وقتی دیدمش این بیت رو هم قبلا میدونستم تلفیقشون کردم ... جهت نشوندن یه لبخند روی لب ِ روزه داران عزیز ... 
سلام
طاعات قبول
میگم خوب شد اون توضیح رو دادین ها...!
:)
پاسخ:
سلام 
از شما هم قبول باشه ...

اِ ، اشتباه کردما ، کلی فسفر می سوزوندین و هر کسی یه چیزی مینوشت بد نبودا !!! (((:


  • سیدمهدی ربیعی
  • عمرن اگه همچین عکسی تو دبستان میگرفتیم! نه با یارمون انقد صمیمی بودیم نه با باده
    پاسخ:
    تخسیر شما نبود ، تخسیر اون معلم تون بود که نتونست جمعه به کتب آورد طفل گریز پای را ...((:
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • هعی ..

    یادش بخیر ..
    پاسخ:
    آره والا ...
    چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها باهم
    نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن ..
    پاسخ:
    بگذار که عشق در تو دیدی بزند 
    در باور بسته ات کلیدی بزند 
    اسرار زبان عشق را یاد بگیر 
    بگذار دلت حرف جدیدی بزند 
  • خانم معلم
  • به نفس جانمان ...

    این بیت به شرط امانت به همین شکل محفوظ خواهد ماند ...
    یعنی ما انقدر امانت داریم ها !!
    سلام
    سلامت باشین خانوم معلم
    اتفاقا منم به خاطر وزن شعری پیشنهاد اون تغییر رو دادم
    اون طوری بیشتر شبیه یه بیت میشه
    اینطوری انگار مصرع دومش یه جمله هست تا یه بخش از یه بیت

    جسارت حقیر رو ببخشید
    التماس دعا
    یا حق
    پاسخ:
    سلام عزیزم 

    احتمالا این بیت بخشی از یه شعر بوده که همین یه بیتش دست من رسیده و دیدمش . منم بی تغییر آوردمش . 

    جسارت نبود ، پیشنهاد خوبی بود .باید فقط شاعرش رو گیر بیاریم بهش بگیم . 

    خیلی خیلی محتاجیم به دعا ی شما 
    حق یارتون 
    سلام بابا این کارا چیه همون بلاگفا بهتر بود :(
    پاسخ:
    سلام 
    به به از این ورا ؟!!! ...
    بلاگفا تا دید ما اومدیم بیان ، بلافاصله فیلترمون کرد . یعنی اخر ِ دمکراسی ! ...

    میشد هم اونجا باشیم هم اینجا ولی خب خودش نخواست ...
  • عارف عبداله‌زاده
  • یعنی دورترین چیز به جام باده، همین گچ بودا!
    پاسخ:
    نه ، تخته پاک کن هم بود (((: 
  • محمد مهدی
  • یک عکس دارم. از روزِ اول کلاسِ اول. با بچه‌هایی که نمی‌شناختم‌شون اصن. و بعدِ اون یه سال‌م دیگه ندیدم‌شون. ولی خیلی دوس‌ش دارم... و خیلی از اون‌روز لذت بردم. از اون روز که بابام منو برد مدرسه و بعد رفت. تنهام گذاشت. که مرد بار بیام لابد، و خب بار نیومدم! از روزی که وقتی برادر کوچک‌ترم از دست‌ش داد، خیلی ناراحت‌ش شدم. از این‌که نتوانست جشنِ روزِ اول مدرسه داشته باشد. ولی بعدتر او چیزی داشت که من حسرت‌ش را خوردم. سه سالِ عوضِ آقا معلم، خانم معلم داشت، و من نداشتم! خانم معلم خیلی به‌تر از آقا معلمه. اقل‌ش اینه که کلاسِ اول با شلنگ نمی‌زنه کفِ دست‌ت که تا چند روز ردش بمونه!
    پاسخ:
    سلام 
    من از روز اول مدرسه عکس ندارم ولی خاطره اون روز رو بعد گذشت ِ این همه سال فراموش نکردم ، حتی جایزه هایی که معلممون یعنی همون خانم معلم مون بهم میداد رو هم یادمه ... 
    یه عکسایی دارم از اون روزا ، بشه اسکنش میکنم میزارم ، از روزای اولی که معلم شدم هم عکس دارم . خیلی دوستشون دارم . آدم رو انگار در چشم به هم زدنی بر میگردونه به همون سالها و اصلا متوجه نمیش گذر زمان رو ... 

    خب فک کن الان اینجا یه خانم معلم داری ولی متاسفانه این یکی هم مث همو آقا معلما میمونه از بس خوش اخلاقه !!! ))):

  • صبحِ تابناک
  • ما هم بغل
    پاسخ:
    وااای مهدیه تو یکی که میدونی ، من بغل سفت ِ سفت ((((:
  • یکی بود ... هنوزم هست

  • خانم معلم

    ببخشیدااااا ... اما من ارتباط عکس و شعر رو نگرفتم

    یعنی گرفتماااا اما کامل نگرفتم :D

    البته خب همیشه اینجور بوده ، خانم معلما همیشه یه نکات ظریفی میبینن که شاگردا به ذهنشونم نمیرسه :D


    + عکس خیلی خوشگله :)

    @};-
    پاسخ:
    سلام 
    هیچ اشکالی نداره عزیزم ، مهم همون بود که گفتی ، عکس خوشگلیه و لذتش رو ببریم ...
    به یاد همون روزهای خوب ... همون بغل کردنای بی غل و غش و همون خانم معلمای خوب .... ( منو میگه ها !!!)
  • واقعیت سوسک زده
  • لبخند زدیم و هنوز هم داریم میزنیم ....
    پاسخ:
    آوریــــــــــــــــــــــــــن .... بسیار بسیار کار خوبی میکنید ... لبخند بزنید دنیا هم متقابلا ! ...

    اِ چرا روی آدرستون رفتم گفت شما مسدود شدین تو بلاگفا ؟!!!
    هی بچه ها میان میگن افطاری بدین هی شما پست جدید میزنید که بحثو عوض کنید!
    .
    ما افطاری می خوایم یالا!
    .
    الان یه اصفهونی باشه میگه نمیخاد افطاری بدید پولشو بدید!:دی
    .
    افطاری ندید شیشه خونتونو با سنگ میشکونم! [شیطونک!]
    پاسخ:
    خب بالاخره سالها تجربه پشت سرمونه :دی باید بلد باشیم چطوری بپیچونیم خب ! 

    پاشو بیا تهران اون وقت صحبت میکنیم (((: 

    ما سگ بستیم جلو در خونه مون نگی نگفتی ها  (((:
  • صبحِ تابناک
  • شما چرا نمیاید مشهد؟
    شما پاشین بیاین مشهد به واسطه شما خیلی ها میان
    بعد من افطاری میدم
    والا
    هی همش میگید بیاید تهران بیاید تهران
    خب فکر منم بککنیئد
    شما بیاید مشهد
    تازه زور مشهدیا بیشتره
    پاسخ:
    دیگه هر کی ندونه تو که میدونی به من باشه من مجاور میشم یا مشهد یا قم ... چه کنم که معذورات داریم بسی شدید که تو خود دانی و گفتنش ....

    تو که حسین داره میاد تهران باهاش پاشو بیا ... هم فال و هم تماشا ... حسین رو میفرستیم نمایشگاه خودمون میریم دَدَر ... 

  • سیدعلی میرباباپور
  • سلام
    خیلی وب زیبایی دارید عالی بلاگ هم کارش عالی
    من منتظرم اطلاعی بدید تا تبادل لینک کنیم
    پاسخ:
    سلام ... 

    ما معلما میگیم خوب و عالی معنا نداره ، باید یه مقیاسی باشه که با توجه به اون بگیم چیزی خوب یا عالیه ...حالا شما منو وبلاگمو با کی و چی مقایسه کردین ؟

    بعدشم من اگه بببینم وبلاگی رو دوست دارم هیچ وقت به نویسنده اش نمیگم با تبادل لینک موافقی ، خودم لینکش میکنم ، میرم مطالبش رو میخونم ، براش نظر میزارم ، خودش خواست میاد بهم سر میزنه ، خواست لینک میکنه ، نخواست هم نمیکنه ... تاجر که نیستیم ، نه ؟!!! 

    یا حق 
    ولی من با این بیشتر نفسم حال میاد:
    دستی به جام باده و دستی به زلف یار
    پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم :)))
    پاسخ:
    مگه شما پیراهن هم عوض میکنید ؟!!! ((((:
  • حدیث آرزومندی
  • سلام
    میگم خب بده میگیم بیاین مشهد؟ یعنی شیرینی حضور کنار امام رضا(ع) با یه افطاری قابل مقایسه است؟؟ (فقط منطقو داشتیددددددددددددددددددد!!!! آیکون خودشیفته!)
    اگه اینجا بودید توی این افطاری های حرم که دل رو میبره یه جای دیگه، یکی از اون کارتهای دعوت رو براتون جور می کردم تا اون وقت ببینید افطاری مشهدیا چه حالی میده...
    ازما گفتن بوداااااااااا
    جدای از شوخی، دعا می کنم به حق این شبهای عزیز همه اونایی که آرزوی تنفس توی این صحن و سرا رو دارن هر چه زودتر قسمتشون بشه بیان و خود آقا اون ها رو مهمون سفره اش بکنه. انشالله
    منتظر دیدارتونم البته اول توی افطاری شما!!!(آیکون اعتماد به نفس!!!)
    پاسخ:
    سلام عزیزم ... 

    دیگه دارین وسوسه ام میکنین شدیدا که پاشم بیام مشهدا !!! 

    در دیدن مهدیه که شک ندارم ولی شما رو چطوری پیدا کنم و ارمینه رو و بقیه دوستان مشهدی رو ؟!!! ... 

    من اصلا کارم حساب کتاب نداره ، مث نیمه رجب که یهو پا شدم اومدم مشهد دو روزه ... 
    تهران من درخدمتتونم دربست ... 
  • حدیث آرزومندی
  • نیمه رجب امسال؟؟؟؟؟؟؟/
    چشمم روشن من چطور نفهمیدم؟؟؟؟
    حالا ما هم همچین پشت کوه نیستیم بالاخره تو شهر مشهدیمااااااااا شما بیا من خودمو به قله قاف میرسونم، دیگه حرفیه؟؟؟ بقیه رو هم یه کاریش می کنیم
    پاسخ:
    خب ببخشید شما که تو نت نبودی یه مدت ، ازت شماره هم که ندارم تله پاتی رو هم چند وقته قطع کردیم ترسیدیم بعضی ها استفاده ی نامربوط از انرژی مون ببرن ((:
    اون وقت چطوری پیدات میکردم و بکنم ؟!!

    یه چیز میگی ها !!!
  • حدیث آرزومندی
  • میگم پس بیاین مجاور اقا بشید چه حالی میدههههههههه
    ببینید من غیر از غرغرو بودن حسود هم هستما !! با مهدیه جان برید ددر اونوقت من نیام؟؟؟دلتون میاد؟؟
    پاسخ:
    بعله مطمئنا مجاور بودن با آقا حال خوشی داره ولی لیاقت میخاد که ما نداریم 
    نه به طفلی مهدیه ی من حسودی نکن .بچه ام کلی اذیت شد همون یه روز هم . کلی اون روز تو صحن تو گرما نشست تا دعای ام داوود تموم بشه چون در صحن ها رو بسته بودن و من داخل مصلی نشسته بودم . بعدشم که شب رفتم خونه شون از شام پیشش بودم تا دم ِ صب نزاشتم نه خودش بخوابه نه حسین ... به این میگن مهمون پر آزار !!! ... اصلا هوس نکن من بیام مشهد !
    آخـــــــــــی...

    دلم مدرسه خواست، اونم ابتدایی ...

    سلام خانوم نماز روزه هاتون قبول
    میبینم که یه بو های خوبی میاد :دی ، منم هستماااا جام نزارین :دی
    پاسخ:
    سلام عزیزم 

    آره ، آره ادم هوس میکنه بره تو خاطراتش وگرنه از اول شروع کردن و مدرسه رفتنو ، با این سیستم که هر روز یه سازی میزنه ، من یکی که اصلا نیستم ....


    نماز روزه های شما هم قبول باشه ، من موقع افطار همش یادتما ، اسمت رو میبرم و برات دعا میکنم فکر نکنی یادم میره ...


    نه باباب ، فعلا یه سر ریسمون دست مشهدیاس ، یه سرش دست من ، ببینیم کدوم طرف زورش بیشتره !! 
    هر طرفی بود خبرت میکنیم ....
    یک پست کاملا خانم معلمانه! :)
    پاسخ:
    زنده باشی عزیزم ...
    نمیدونم شاعرش کی بود ، اصلا یادم نمی یاد از کجا برش داشتم  ، معمولا چشمم بیفته به یه مطلبی و خوشم بیاد یادداشتش میکنم .اینم از همون دست بوده احتمالا اونجا هم شاعرش معلوم نبوده ، راستش سرچ هم نکردم ...
  • سیدامیر ولایی
  • اتفاقا من یه عکس دسته جمعی دارم کلاس اول بودم ولی فکر کنم اون موقع هنوز بغل اختراع نشده بود
    پاسخ:
    حـــــــــــیف....
    خوب اختراعیه...
    سلام طاعت قبول خاتون...
    پاسخ:
    آغوش ما باز است برای بغل کردن ، فوق تخصص داریم در این زمینه ((: 

    چه با گچ ، چه با یار !!!!
  • صبحِ تابناک
  • اهم اهم کی گفته من اذیت شدم؟

    نه خانم حدیث ارزومندی جان از این حرفها خانوم زیاد میگه توجه نکن بهشون پیر شدن فکر کردن آزار دارن برا همه :)))))

    فرااااااااااااااااااررررررررررررررر

    پاسخ:
    کوفته !!! ...مگه دستم بهت نرسه ، با محمد پور غلامی و علی میکایلی و ارمینه دست به یکی شدی ؟ !! نیس اونا کم میگفتن ، تو هم بگو ...ولی کور خوندین همه تون ، از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه جوجه این ... (((((((:

    سلام




    هعییییییییییییییی

    یادش بخیر یه زمانی ما هم معلم بودیم

    چقد دلم تنگ شده برا کلاس و بچه ها و حرصایی که میدادن و شیطونیایی که ینی میخواستن یواشکی بکنن ومن همیشه میفهمیدم...

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام همکار گرامی سابق ..گرچه ما هم دیگه کارمون با اموزش و پرورش رسمی تموم شده ! 

    بله ، به نظرم زیباترین شغل دنیا معلمیه اونم توی ابتدایی و مخصوصا کلاس اول ... با هیچ رده ی تحصیلی عوضش نمیکنم . گرچه سه سال بیشتر در این پایه ندریس نداشتم ):
    بغل؟

    خدائی معلم کلاس اول ما یه خانوم سن و سال دار بود که روز اول با چوب اومد سرکلاس!

    یه بارم داشتم موقع املا گندم شاهدونه میخوردم که اومد یهو یجوری کوفت زیر گوش ما که بغل دستیم از اصابت کله بنده به کلش گریش گرفت و ما همین هاج و و اج نیگاه میکردیم (نمیدونستم چیز خودن تو کلاس ممنوعه خب!!!)

    ولی خدائی اگه ببینمش دستش رو میبوسم
    البته اگر در قید حیات باشن خانم شیردل

    تاثیر بسزایی در تربیت ما داشتن.
    هنوز که هنوزه از چیز خوردن میترسم!!! حتی تو خونه خودم!!! حتی پیش زن و بچه و اینا....
    به این تربیت عمقی!!!

    مخلص همه معلما
    دس همشونو میبوسیم از راه دور

    یاعلی
    پاسخ:
    بابا ضرب دست !! ... عجب معلم خشانت باری بودنا ! ... خب قبلنا همه ی بچه ها از طریق مادر پرداشون میدونستنن که تو کلاس نباس چیزی خورد ، حالا چرا شما نمیدونستین نمیدونم ..تقصیر اون معلم بی نوا که نبود ، خودتون مقصرید ، همیشه حق با معلماس ... 

    انشا الله که خدا به همه ی معلم های خوب این دنیا توفیق و اجر بده ...
  • حدیث آرزومندی به صبح تابناک
  • مطمئنم مهدیه جان که حس پیری و ...
    موافقم باهات عزیزم
    خانوم معلم شمام هیچ کار نمیتونید بکنید تعدادمون داره زیاد میشههههههههههه
    پاسخ:
    به به ، میبینم که به کل کل رسیدیم ... یعنی تو یه نفر به اون سه تا اضافه شدی؟ باشه ....قم که میرم اگه مشهد نمی تونم بیام ، اون وقت بگو خانم رفتین قم برام دعا کنید        اگه دیگه دعات کردم ( آیکون حرص در اوردن ) 
    حالا با اون فراری دست به یکی میکنی ؟ ...منکه دستم به اون میرسه بالاخره .... یه بلایی سرش بیارم ...

  • سیدامیر ولایی
  • با دل پاره ای این شب ها بروزم..
    سلام خانم
    یه سئوال : شما سر میزنید و نظر نمی گذارید؟
    یا کلا سر نمی زنید؟
    .
    اصلا منتظر نظر نیستم تا آمار نظرات بالا بره ، فقط بعضی اوقات بعضی نقدها به آدم کمک میکنه و براش پله ترقی میشه ...
    میخواستم بدونم اصلا سر می زنید؟! :))))
    پاسخ:
    سلام پسرم 
    اگه سر بزنم و متن ات رو کامل بخونم معمولا نظر میزارم برات ...اگه نزاشتم یعنی سر نزدم ... 

    چشم حتما سعی میکنم زود به زود بهت سر بزنم ... 

    بازم سلام

    مرســـــــــــــــــی خانوم به به یادمین :-* آیکن بغـــــــــــــل :دی

    خانوم من طرف شمام زورم از همشون بیشتره :دی
    اصن ببینم؟! این مهدیه چی میگه؟ نوبتیم باشه نوبت اوناس بیان ! هر دیدی یه بازدیدی داره مهدیه خانوووم :دی
    بالاخره از صدتا دید منو یکیشم نمیخوای پس بدی؟ هان هان هان؟؟؟
    پاسخ:
    سلاااام دختر قهرمانم ...

    همینو بگو ... همش میگه شما بیایین ... تازه ما عروسی اش هم رفتیم !!! حتی بازدید اونم پس نداده ... 
    بریم بزنیمش ؟!!! ....
    نه خانوم گنا داره نزنیمش :دی
    تو ماه رمضون کشت و کشتار راه نندازیم بهتره :))

    از همین تریبون اعلام میکنم ما زورمون بیشتره پاشید بیایید تهراااان ، بگو خُـــــــــب :دی
    پاسخ:
    باااشه ، فقط بخاطر تو (((:


    متوجه شدین سمیه چی گفت که ! ..با زبون خوش میاین ، یا با زبون خوش بیاریمتون ؟ !! هااان ؟!! 
    چشمتون بی بلا
    ممنونم :))
    التماس دعا
    پاسخ:
    انجام وظیفه شد (((: 

    محتاجیم به دعا ...
    حق دارید افطاری ندید؛ با این سن و سال واقعا مشکله!! [ آیکون یاح یاح]
    پاسخ:
    اتفاقا ، اتفاقا امشب افطاری دادم اونم به دو تا از بچه های وب ... دلتم بسوزه 
    البته دیگه شدن بچه های خود ِ خودم ... خیلی خوش گذشت . جاتون خالی ...
    کوفتتون بشه افطاری بدون من!
    .
    از دماغ سه تاییتون در بیاد الهی!
    پاسخ:
    خدا نکنه کوفت کسی بشه ! منکه بهت گفتم پاشو بیا تهران ، خودت نیومدی پر رو ...
  • حنیف منتظرقائم
  • سلام
    ماشاءالله به این همه نظر
    یه ماه رمضون طول میکشه تا برسیم این پایین برا نظر دادن
    خدا زیاد کنه :)
    اومدیم بگیم:
    دعا دعا دعا

    یا علی مددی...
    پاسخ:
    سلاااام 
    خوبی؟ ما همچنان منتظر یه خبر خوبیم ها ... 
    مطمئن باش در دل و دعایم هستی هر افطار ...
  • حنیف منتظرقائم
  • وقتی بهشت عزّ و جلّ اختراع شد
    حوّا که لب گشود عسل اختراع شد‌‌

    در چشمهای خسته‌ی مردی نگاه کرد
    لبخند زد، و قند بدل اختراع شد

    آهی کشید، آه دلش رفت و رفت و رفت
    تا هاله‌ای به دور زحل اختراع شد

    حوّا بلوچ بود ولی در خلیج‌فارس
    رقصید و در حجاز هبل اختراع شد

    آدم نشسته بود ولی واژه‌ای نداشت
    نزدیک ظهر بود غزل اختراع شد

    آدم و سعی کرد کمی منضبط شود
    مفعول فاعلات فعل اختراع شد

    «یک دست جام باده و یکدست زلف یار»
    این گونه بود ها...! که بغل اختراع شد

    حامد عسگری
    پاسخ:
    دستت درد نکنه ... بالاخره یکی از خودگذشتگی نشون داد یه سرچی کرد و معلوم شد این شعر از کیه ... 

    ممنون حنیف جان ...
  • سمیه ناصری
  • عالی بود خانوم معلم........
    پاسخ:
    نظر لطفتونه ...
    انجام وظیفه که نه بلکه لطف شما
    جواب بد من برای نقد شیواتون داده شد ...
    التماس دعا
  • حدیث آرزومندی
  • ای بابا خانوم معلم حالا میری به دوستان افطاری میدید خوش می گذرونید ما هم که هییییییییییییییییییییچ0
    خیلی خسته ام از صب سرکار بودم تازه رسیدم الانم فکرم درگیره یه سری نشست با موضوعات قرآنی برگزار می کنیم حالا تو شرش موندم نمی دونم چیکار کنم..
    دعا کنید آبروی کاریم حفظ شه
    خسته ام...
    پاسخ:
    بعله .... ما اماده ی افطاری دادن هستیم ولی در منزل خودمان ... تشریف بیارید در خدمتیم .. 
    نه خسته عزیزم ... خدا وقتی یک قدم براش بر میداری مطمئنا چندین قدم برای تو بر میداره ، شک نکن ، یکی شک کرد ، میدونی چی شد ؟!!! ((:

    انشاالله به حق ماه قرآن ، کارتون بسیار عالی انجام میشه ... 

    استراحت کن عزیزم ...
    حالا که قبول کردین افطاری بدین نمیشه پولشو بدین خودمون بریم یه چیزی بگیریم دیگه اینهمه راه نکوبیم بیایم تو اون شهر خراب شده؟!
    پاسخ:
    میگفتن مشهدیا دست ِ اصفهانیا رو از پشت بستن ، باورم نمی شد !!!
  • محرم نینوا
  • سلام
    جمع زنونه است اصلا جاب نیست دخالت کنم
    اما شماره حساب میدم،پول افطاری منو بدید،قول میدم لحظه خوردن افطاری یاد شماهم باشم
    باورکنید:)
    پاسخ:
    سلام 
    همون شما دخالت نکن این طوری بهتره ((((:

    ما کلا اعتماد نداریم به کسی ، جلو چشم خودمون افطاری مون رو باید بخورین و دعامون کنید ، فکر کردین الکی به کسی افطاری میدیم ؟!!! 

    تا اسم غذای مجانی اومد چقدر مشتری پیدا شد !!!!
  • محرم نینوا
  • اصلا به من توهین شد!
    بمن اعتماد ندارید؟بمن میگید مشتری؟
    فکرکردید من دنبال افطاریم،نه!
    من خواستم شما ثواب کرده باشید!
    دیگه افطاری هم بدید نمخوام!
    اصن قهر،قهر،تاروزقــــــــــــــــیامت!
    (آیکون شیطنت همراه با عصبانیت!)
    پاسخ:
    واااااای نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
    نه من اصلا فکر نمیکنم دنبال افطاری هستی ، کی گفته ؟!!! .... چرا متوجه نشدم شما دنبال بردن من به بهشتید ، چرا فکر نکردم چقدر ساده میشه بهشت رو با سیر کردن شکم یکی که دوست داره افطاری بخوره خرید ، چرا فکر نکردم ، چرا فکر نکردم ...

    (آیکون کسی که خیلی به هم ریخته و کلافه است توام با زبون درازی ! )
  • صبح تابناک
  • به من چه مگه دسته منه که بازدید رو پس بدم
    به اون دومادی که اومدین عروسی خانومش بگین چرا نمیاد بازدید پس بده؟
    والا
    بعدشم
    تهران دوره
    مشهد نزدیکه
    حالا این سمیه یه بار اومده خونه من ببین چه کولی بازی در میاره...:دی

    خلاصه دیگه من نمی دونم اگر می خواید منو بخاطر حرفم گوشمالی بدین باید بیاین مشد
    مشهد خوبه
    توش شله میدن :))
    پاسخ:
    بعله من میدونم تو دوس داری بیای تهران . تخسیر همون دوماد شکم گنده است که نمی یارتت تهران ... این دفعه میزنمش ... 

    بابا ، بهش بگو میای خونه ی ما دیگه ، مگه چیه ؟!! 

    گوشمالی شما هم بماند وقتی دیدمت ، چه تهران چه مشهد ، اما دعا کن امام رضا بطلبه ، من با سر میام مشهد ... 

    افطاری هم میدم ، فقط بگو بطلبه .... همین .
  • صالح جهانی
  • :)
  • حسین کیانی
  • اینقد خانوم معلم رو اذیت نکنید!
    هر کی از این به بعد به خانم معلم بگه سنش بالاست و بگه پیر شده با من طرفه!
    پاسخ:
    لبخند ملیــــــــــــــــــــــــــــــــح ! 
    آخیش ...حسین ام ازم طرفداری کرد .... 
    حسین این محمد و ارمینه خیلی اذیتم میکنن ، جدیدا یه دختره ی پر رو هم پیدا شده که البته الان فراریه ... مگه دستم بهش نرسه ... 

  • صبحِ تابناک
  • اسمایلی یه بچه تخس ( همون دخدره ی هدر قبلیه) که داره یواشکی نگاه می کنه و می خواد کسی نبینش که حسابشو نرسن
    پاسخ:
    آی دعا کنه که دستم بهش نرسه ....
    یَک کاریش وَ کنم که خودش حالش جا بیاد ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی