از تو فقط نگاهی ... :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


از تو فقط نگاهی ...

خانم معلم | جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۰۸ ق.ظ | ۱۴ نظر




ساقی ! همه بخشوده ی یک گوشه ی چشمیم !

آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی ؟



پ.ن : فکر کنید در عروسی شرکت کرده باشید که بنا بود مجزا باشد و نبود و شما باید کاملا سیاه پوش در آنجا می نشستید !!! 

  • خانم معلم

نظرات (۱۴)

سلام

آمدید....

http://zareh.blog.ir/post/101

یا علی
پاسخ:
سلام 

متی ترانا و نراک ...
وای که چه عروسی بدی میشه اون عروسی:(
باسلام و احترام

از اینکه به وب خاتم افتخار دادید سپاسگزاریم.

از مطالب وزین وب تون بهره ها بردیم.

با افتحار و با اجازه لینک شدید.

باز هم ما رو مفتخر نمایید.

موفق باشید.


در پناه حق
پاسخ:
سلام 
زنده باشید ...

لطف دارین 
یا علی 
  • محمد حسین عباسی
  • خدایا!
    سلام
    دعوتید به یک قرار. . .
    پاسخ:
    سلام 
    بر روی چشم سمعا وطاعتا ...
    سلام و عطریاس

    ما را به حق ساقی کوثر قبول کن
    با ناله های هر شب حیدر قبول کن
    ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
    ما را به حق پهلوی مادر قبول کن
    پاسخ:
    سلام و عطر نرگس 
    الهی که ظهورش نزدیک گردد ...
  • باران نم نم...
  • سلام خانم معلم
    پاییز مبارک
    .............................
    چقدر دلم یه همچین فضایی رو خواست برای خلوت کردن با خود...
    پاسخ:
    سلام عزیزم 

    پاییز بر مدرسه رو ها مبارک ، ما که در رفتیم ((((:



    با سلام
    کمی دیگر وهمین امشب مهمانید به

    *باران وبوتراب*خواندنی وچشیدنی است...

    تقدیم به شما که از عاشقان حضرتش هستید

    یا علی
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا بر شما باد ...

  • محمدجواد نیکزاد
  • سلام علیکم

    خوب متوجه نشدم ، این عکس کجاست؟

    منظور از عروسی کدام عروسی است؟

    !
    پاسخ:
    سلام پسرم 

    منم نمیدونم عکس از کجاست . فقط میدونم یکی داره با خداش خلوت میکنه و حال میکنه ...

    یه عروسی که من بیچاره به اون دعوت شده بودم !!
    سلامی دوباره اره خانوم معلمم ،خودشه حالا برای خودش استادی شده توی کارهای تبلیغاتی والبته کانون تبلیغاتش داره مراحل اداری رو طی می کنه بازم به ما افتخار بدید ولطفا اشکالات کارم رو در وب بهم بگید بهرحال ما شاگرد شمائیم دیگه .
    پاسخ:
    سلام عزیزم 
    خدا رو شکر همیشه بچه ی کوشایی بود ... وبلاگ شما که وبلاگ قرآنی است . مطالبتان هم خوب و پربار . جای اشکالی نیست . موفق باشید .
  • صبحِ تابناک
  • هههههههههههههههه
    ما هم تو عروسی های فامیل بابام همینجوریم :))
    پاسخ:
    عجب بدبختی یه ها !! 
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • عروسی ..
    عروسی ه مجزا ..
    عروسی ..
    عروسی ..

    هه ..
    حالم خوب نیس ..
    پاسخ:
    چرا حالت خوب نیست ؟( غصه )
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • اسم عروسی کی این روزا میشنوم ..
    دیگِ مثِ قبل نیستم کِ یه لبخندِ ملیح ِ از جون رو لبام بشینه ..

    قبل از لبخند، گریه م میگیره ..
    عالییییییییییی
    خانم معلم عزیز.
    در عروسی در اون شرایط ی بهانه تراشی میکردید و فلنگ رو میبستید.یعنی عذابه هااا
    پاسخ:
    سلام عزیزم 

    خارج از شهر بود نمیشد فلنگ رو بست !! ... 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی