از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
روبروی ایستگاه متروی انقلاب منتظر خانم برادرش بود تا با هم کتابی بخرند . زهرا ، خانم برادرش شاگردم بود . خودش هم از شاگردان دردسر ساز هنرستان بود . دو سه سالی از فارغ التحصیلی اش می گذشت . برای اولین بار شب نامزدی زهرا دیدمش . تقریبا جلوی من آفتابی نشد . شب عروسی هم در سالن از ترس ِ من نمی خواست عروسی برادرش برقصد و خودش را از دید ِ من پنهان می کرد . بار سومی بود که میدیدمش. شب عروسی بوسیدمش و گفتم : حالا نه من معاونت هستم و نه تو شاگرد ما . راحت باش . اما وقتی برای سومین بار که میدیدمش لرزش دستانش را حس کردم ، از خودم بدم آمد . چکار کرده بودم که این دختر هنوز با دیدن من وحشت می کند ؟
بله برون یکی دیگر از بچه ها ، شاگرد دیگر هنرستان را دیدم . دقیقا روبروی هم نشسته بودیم . حرف نمیزد . زن عموی داماد شده بود . جلسه رسمی بود . خیلی صحبت نشد . اما در همان جلسه حس کردم که هنوز ابهت معاونت سالها پیش اثرش کم رنگ نشده . وقتی شب عروسی دیدمش گفت : خانم روز بله برون واقعا نمیدونستم باید چکار کنم . تمام تنم می لرزید !
تصمیم گرفتم از بچه هایی که هنوز بعد سالها با من ارتباط دارند بخواهم خاطرات خودشان را از من بنویسند . به دوستانشان هم بگویند بلکه در این میان پیدا کنم چه کسانی راضی اند چه کسانی ناراضی . هر سال نزدیک 200 دانش اموز داشتیم در ده سال می شود 2000 نفر. مگر می شود همه را پیدا کرد و حلالیت طلبید ؟!! ( البته دلم خوش است پایان هر سال سر کلاسها میرفتم و حلالیت می طلبیدم !)
جالب است که خودشان می گویند اگر شما نبودید مدرسه ، مدرسه نبود ! اما من با این دستها و دل های لرزان چه کنم ؟!
حق الناس همیشه پول نیست ، گاهی دل است . دلی که باید بدست می آوردیم و نیاوردیم . دلی که شکستیم و رهایش کردیم . دل های غمگینی که بواسطه ی عمل مان گرفت و بی تفاوت از کنارشان گذشتیم .
می گویند خون شهید که به زمین ریخت تمام گناهانش پاک می شود الا حق الناس . مگر از شهید بالاتریم .
تمام فکرم در گیر شده است . درگیر اعمالی که مجبور بودم به نیت " نظم " انجام دهم . در گیر کارهایی که به خواست دیگری انجام شد تا "آخرت" خود را برای شادی" دنیا " یش از دست بدهم .
هیچ راه ِ جبرانی هم نیست ، حتی اگر یکنفر هم باشد ، از کجا پیدایش کنم ؟!و این تازه ، برای منی است که اکثریت اطرافیانم ، کارهایم را ستوده اند . تاییدم کرده اند و آنها را لازم دانسته اند . میدانم نیت م خیر بوده ولی داشتن نیت خیر کافی است برای شکستن دلی؟!!
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
امروز هم نیامدی ، اما ...
مرا روز قیامت با غمت از خاک می خوانند
چه محشر می شود مستی که از خواب تو برخیزد
اللهم عجل لولیک الفرج
- ۹۳/۰۳/۰۲
نگید که کامنتم پرید!