نیا به شعر من، دوباره سیب سرخ می شوی ... :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


نیا به شعر من، دوباره سیب سرخ می شوی ...

خانم معلم | جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۹ ب.ظ | ۹ نظر



در ِ جا میوه ای که باز شد ، سیب سرخ چشم هایش را کمی باز کرد . نور بیرون اذیتش می کرد . یکماه بود که تنهای تنها گوشه ی این جا میوه ای افتاده بود . دلش می خواست بداند کی این انتظار به سر می آید و دستی به سویش دراز میشود . همه ی میوه هایی که با سیب قرمز داخل جا میوه ای ریخته شده بودند انتخاب و خورده شده بودند فقط سیب مانده بود و یک دنیا غصه !


راستی چرا همیشه سیب ها تنها می مانند ؟!!




خدایا !

سیب دلمان پوسید ، چرا صاحب مان انتخابمان نمی کند ؟




  • خانم معلم

نظرات (۹)

  • مصطفی رسول زاده
  • سلام وب جالبی داری.
    دوست عزیز ما هم به روزیم .
    خوشحال میشیم سری به وب ما بزنی .
    http://kanooneghalam.blog.ir
    پاسخ:
    سلام علیکم
    موفق باشید ان شاالله ...
    سلام.
    پادشاه میوه هایین...
    :)
    پاسخ:
    سلام 
    فعلا که شاه میوه تنها مونده ...
    سلام
    طاعات و عبادات مقبول درگاه احدیت خانم معلم
    متن زیبایی نوشتید

    دعامون کنید که دعای معلمان گیراست...
    برقرار باشید
    سلام

    یا صاحب الزمان [عج]
  • محمد جعفر محمدی
  • سلام همکار محترم

    برای شما آرزوی سعادت و بهروزی هرچه بیشتر از خدای متعال دارم.
    چه تعبیر خوبی!
  • خانومـِ میمـ
  • چه توصیفی شد :)
  • سید مرتضی میرعزآبادی
  • سلام
    ماه مبارک رمضان پساپس مبارکتان
    شبهای قدر دعایمان کنید.
    یا حق
    شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    آن شب قدر که این تازه براتم دادند

    --------------------------------------------------

    شب عفو است ومحتاج دعایم
    زعمق دل دعایی کن برایم

    اگر امشب به معشوق رسیدی
    خدا را در میان اشک دیدی

    کمی هم نزد او یادی از ما کن
    کمی هم جای ما اور صداکن

    بگو یارب فلانی رو سیاه است
    دودستش خالی وغرق گناه است

    بگو یارب تویی دریای جوشان
    در این شب رحمتت بر وی بنوشان


    -------------التماس دعا---------------
    پاسخ:
    سلام عزیز جان
    محتاج دعاییم
    قابل باشم دعاگوی همه بودم ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی