نیا به شعر من، دوباره سیب سرخ می شوی ...
خانم معلم |
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۹ ب.ظ |
۹ نظر
در ِ جا میوه ای که باز شد ، سیب سرخ چشم هایش را کمی باز کرد . نور
بیرون اذیتش می کرد . یکماه بود که تنهای تنها گوشه ی این جا میوه ای
افتاده بود . دلش می خواست بداند کی این انتظار به سر می آید و دستی به
سویش دراز میشود . همه ی میوه هایی که با سیب قرمز داخل جا میوه ای ریخته
شده بودند انتخاب و خورده شده بودند فقط سیب مانده بود و یک دنیا غصه !
راستی چرا همیشه سیب ها تنها می مانند ؟!!
خدایا !
سیب دلمان پوسید ، چرا صاحب مان انتخابمان نمی کند ؟
- ۹۳/۰۴/۲۰
دوست عزیز ما هم به روزیم .
خوشحال میشیم سری به وب ما بزنی .
http://kanooneghalam.blog.ir