بایگانی اسفند ۱۳۸۸ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۸۸ ثبت شده است

غروب تنهایی

خانم معلم | جمعه, ۷ اسفند ۱۳۸۸، ۰۷:۲۳ ب.ظ | ۷ نظر

در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد

چه روزها که گرفتار روز هفتم شد

چقدر هفته پر از جمعه شد ، به شنبه رسید

و جمعه روز تفرج برای مردم شد

غروب جمعه رسیده ست و باز تنهایی

غروب این همه غربت چرا نمی آیی ؟ 

  • خانم معلم

آغاز انتظاری دیگر ؟!

خانم معلم | سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۸۸، ۱۱:۴۷ ب.ظ | ۱۵ نظر

گفتم که خدایا مرا حیاتی بفرست

طوفان زده ام راه نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه ی " یا مهدی " (عج)

نذر گل نرگس صلواتی بفرست

آغاز امامت حضرت مهدی ( عج ) بر منتظرانش مبارک باد

  • خانم معلم

لبیک به ندای یک بسیجی

خانم معلم | شنبه, ۱ اسفند ۱۳۸۸، ۰۲:۵۲ ق.ظ | ۳۷ نظر

 با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز

در مدرسه جوانی در تمامی اموراتی که اصلا در قبال انجام آنها وظیفه ای ندارد به مدرسه کمک های بسیار میکند که شرمنده ی او هستم و هستیم .

جوانی که به نظرم از دهه ی 60 به اینجا آورده شده ، با همان هیبت ، مرام ، فکر و ... نمیدانم خدا او را از ان زمان تا کنون حفظ نموده یا از ان زمان به این زمان فرستاده .... جوان بسیجی که برای انجام کارهایش توقعی ندارد و فقط می خواهد که مقبول خدا افتد ....

او کسی است که در تظاهرات اخیر به تمام سبز ها در، در رفتن از معرکه کمک میکرده ، در عین حالی که طرفدار سر سخت ولایت می باشد .... کسی است که با گل به کنار سبزها میرفته و از انها خواهش میکرده که از صحنه دور شوند تا اسیبی به انها نرسد .....

کسی که دختری را که به همراه دوست پسرش در وسط درگیری مانده بود و به جلیقه اش چسبیده بود !! را حفظ میکند تا به دست پدرش بسپارد و این در حالی بود که دوست پسرش از معرکه گریخته و او از بی غیرتی پسر رنج میبرد !!!

او کسی است که وجب به وجب بهشت زهرا را می شناسد ، شهدایش را ، با حاج همت حرف میزند و برایش درد دل میکند ، به کلبه ننه علی میرفته و همصحبت او بوده ، شهدای گمنام را دوست دارد و بچه های مدرسه را با شهدا انچنان گره میزند که بواقع فکر میکنند برادرشان است که ان زیر آرام گرفته است ....

و در انتها او کسی است که برای از جوانانی که دارند همین طور ذره ذره از خدا و دین فاصله میگیرند اشک میریزد ....

دیروز طی تماسی که با من داشت خواست که در جلساتی که برای " رفع معضلات اجتماعی "می خواهد ترتیب دهد شرکت کنم  ... هدفش آشنایی جوانان با این نوع مسائل است .مثل اعتیاد و یا نوع پوشش و تاثیر ان در زندگی اجتماعی .... به او گفتم راه را اشتباه انتخاب کرده چرا که پرسش و پاسخهای جمعی اثر گذار نخواهد بود طبق تجربه ای که سالهاست شاهد ان هستم .

پیشنهاد دادم جلسات در گروه های محدود و از بین رهبران گروه های مدارس انجام شود که انان خود بتوانند بر روی دوستانشان تاثیر گذار باشند و این در حالی است که اولا خودشان پذیرا باشند و ثانیا خانواده ها اجازه شرکت به انان را در چنین جلساتی بدهند ....

به نظرم بیشتر باید فکر جوان را درگیر این مسائل نمود که ایا مثلا این نوع پوشش داشتن فایده ای هم دارد یا نه ؟ چگونه ما را ارضا میکند و این ارضا در شان یک پسر و یا دختر جوان هست ؟ ....در این راستا میتوان بنری طراحی نمود با موضوعی که نیاز به تفکر دارد (1) و آن را به کمک شهرداری بین جوانان در محله به مسابقه ای گذاشت .... اما باید راه حل های بهتری هم باشه ....

اعتقاد داره که نباید این کارها رو فقط بر عهده ی دولت دونست ، این وظیفه ای که برعهده ی همه است و بعد همه در برابر خدا پاسخگو هستند ....

به همین خاطر دیدم باز مشورت با شما دوستان کمک میکنه تا به یه راه حل مناسب برسیم .....

اگه فکری دارین که جایی اجرا شده و جواب داده و روی جوونا تاثیر گذار بوده بنویسید که ما هم اجراش کنیم .... ممنون میشم

(1)جناب میرباقری تو این زمینه تخصص و تبحر خاصی دارند .

 

  • خانم معلم