بایگانی بهمن ۱۳۸۸ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۶ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است

راه عشق خدا

خانم معلم | جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۸۸، ۰۷:۳۰ ب.ظ | ۷ نظر

چه می رود به سر شهر ما که می داند


کجاست آنکه در این  شهر ،  نور   تاباند


خدا  کند  کسی   بیاید  از   آن   سوها


که   راه عشق خدا   را  به  ما   بفهماند

  • خانم معلم

عید نوروز و ماهی قرمز

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۸۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ | ۱۴ نظر

 80سال پیش به همراه ورودچای به ایران ماهی قرمز نیز که سمبل عید چینی ست به سفره های هفت سین مراسم عید نوروز ما وارد شد غافل از اینکه در عید چینی ماهی قرمز را رها میکنند تا زندگی جریان یابد و ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین میکنیم تا همزمان با رشد سبزه های سفره هایمان و باروری زمین هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیک تر کنیم .

جالب است بدانید در هیچ کدام از مراسم سنتی مان در مورد نوروز ماهی قرمز جایگاهی ندارد در میان رسوم زرتشتی در سفره عید انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب مقدس رها میشود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. اگر ایرانی ها می دانستند که ماهی قرمز هیچ ریشه تاریخی در سفره هفت سین ندارد به جای پرداخت برای خرید و قتل ماهی های قرمز به بهانه عید، سیب قرمز یا انار را در آب رهامیکردند که ریشه در تاریخ این دیار دارد .

هر سال ایام عید ۵ میلیون قطعه ماهی میمیرند. ۵ میلیون قطعه ماهی قرمز به خاطر رنگ و لعاب سفره هفت سین، به خاطر هیچ و عجیب نیست اگر بدانیم در صورتیکه ایرانی ها از خرید ماهی قرمز منصرف شوند این تجارت سیاه روزی پایان خواهد یافت. عجیب نیست اگر باور کنیم سیب سرخ یا انار همان سرخی هفت سین ایرانی ست که ریشه در تاریخ چند هزار ساله سنت ما دارد . عجیب نیست اگر تابلوی معروف هفت سین کمال الملک را در کاخ گلستان به تماشا بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را میان سفره هفت سینش طراحی و نقاشی نکرده ا

 پی نوشت : امروز تو مدرسه همکارام داشتن این مطلب رو می خوندن پیشنهاد کردن ازش پرینت بگیریم و به قولی فرهنگ سازی رو از مدرسه خودمون شروع کنیم ..... بالاخره باید از یه جایی شروع کرد دیگه .... 

 

  • خانم معلم

همیشه صاف وآبی باشی

خانم معلم | سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۸۸، ۰۳:۲۹ ب.ظ | ۱۳ نظر
مطمئنا شده که کسی رو خوشحال کنید . حس خوبی به آدم دست میده وقتی میبینه که بنده ای از بنده های خدا رو خوشحال کرده .... امروز یکی از اون روزهاست که بنده ی خوب خدا ، جناب صنوبری عزیز منو خوشحال کردند .... نمیتونم وصف کنم زمانی رو که از دیدن قالب وبلاگ چقدر خوشحال شدم .... شاید حالا کمی بیشتر وسریعتر  با اینجا مانوس بشم .

از خدا براش آرامش و سلامتی آرزو میکنم چیزهایی که همیشه برای بهترین کسانم از خدا خواسته ام .... امیدوارم دلشون همیشه شاد باشه ...

بازم ممنون ( با آبی نوشتم چون رنگش آبیه مثل آسمون صاف )

  • خانم معلم

کمک ، کمک

خانم معلم | دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۴۳ ق.ظ | ۱۸ نظر

نمیدونم بالاخره باید این عکس رو چه جوری سر در قالب وبلاگم بگنجونم ....

  • خانم معلم

برو پیش گاو بشین

خانم معلم | يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۸۸، ۰۱:۱۴ ق.ظ | ۱۴ نظر

به فرمایش دوست عزیز جانباز ، جناب کاوسی ، یکی ازخاطره های معلمی ام را که در وبلاگ قبلی بود ، اینجا آوردم ... امید که این دست خاطره ها بتواند در پیشبرد اهداف آموزش و پرورش مفید واقع گردد.

سالها پیش بود ، اولین سال خدمتم (1363) را در یکی از دورترین روستا های    « محمود آباد » آمل می گذراندم . روستایی که جاده اش را « جاده انتظار» نامیده بودند و مدرسه ای که سه کلاس با چهار پایه در آن دایر بود . یکی از کلاسها دو پایه « اول و دوم » بود . یک کلاس سوم و یک کلاس چهارم ، و اداره این مدرسه را به عهده ی سه دختر تازه کار گذاشته بودند که شده بودیم معلم !

 
  • خانم معلم

نقل مکان

خانم معلم | شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۸۸، ۱۰:۳۸ ب.ظ | ۶ نظر
سلام خدمت کلیه دوستان

به سفارش دوستان بالاخره به بلاگفا نقل مکان کردیم ....

لطفا گل وشیرینی یادتون نره ...

آدرس :
http://tanhanazarmano.blogfa.com/

  • خانم معلم

نقل مکان

خانم معلم | شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۸۸، ۰۸:۳۹ ب.ظ | ۱۷ نظر
سلام خدمت کلیه دوستان

به سفارش دوستان بالاخره به بلاگفا نقل مکان کردیم ....

لطفا گل وشیرینی یادتون نره ...

البته بر همه معلومه که دل کندن از چیزی که بهش عادت کردی سخته ، اما تعریفی از هوش داریم که میگه : هوش ، توانایی سازش با محیطه ... طبق این تعریف برای اینکه نشون بدم آدم باهوشی ام !!باید زود مطابقت بدم خودم رو با اینجا ... مشکلش یکی دسترسی به مدیریت وبلاگه و یکی ثبت عکس ....

اونجا راحت میرفتی توی فایل مورد نظر و عکست رو انتخاب میکردی و یه کلیک ...اینجا باید سایتی برای عکست پیدا کنی و از توی اون آدرس و گپی پیست کنی ....اینم یعنی درد سر ضمن اینکه اگه بخوای پستت رو ویرایش کنی باید حتما توی یه صفحه ی دیگه مدیریت وبلاگ رو داشته باشی وگرنه نمیشه .... توی بلاگر دسترسی به مدیریت و نظرات خیلی راحت تر و آسون تر بود ....

حالا که اومدیم دیگه انشاالله با این خونه هم کم کم خودمونی میشیم ... نشد برمیگردیم خونه قبلی مون !!! آدرس خونه قبلی مون :

www.beheshtehezarsale-tanha.blogspot.com

  • خانم معلم

رحلت پیامبر و کریم اهل بیت تسلیت باد

خانم معلم | جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۸، ۰۸:۵۸ ب.ظ | ۵ نظر
وقتی این عکس رو دیدم یاد روزایی افتادم که کنار بقیع بودیم و از همونجا سلام بر پیامبر میدادیم و شرطه ها اجازه نمیدادن کمی کناربقیع بمونیم و با امامان معصوم و مظلوممون حرف بزنیم ....
واقعا معنی غربت رو آدم توی بقیع احساس میکنه .... نشنیدم کسی مدینه بره و موقع خروجش زار نزنه .... انگار دارن بچه ای رو از مادر جدا میکنن ....خدا قسمت همه ی اونایی که رفتن و نرفتن بکنه ، چون اونی که رفته دلتنگه و اونی که نرفته مشتاق
رحلت خاتم پیامبران و کریم اهل بیت برتمام شیعیان تسلیت باد
  • خانم معلم

و باز این بخش نظرات و سرگشتگی ما !

خانم معلم | جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۸، ۰۳:۳۹ ب.ظ | ۴ نظر
میهن بلاگ
          بلاگفا                                                                    
                                                      بلاگ اسکای

پرشین بلاگ

با سلام خدمت دوستان عزیز
نمیدونم چرا هنوز این بخش نظراتم فعال نشده .... 22 بهمن الحمد لله به خوبی و خوشی تموم شد .... مهندسین به سر کاراشون برگشتن .... سرعت اینترنت کمی بالاتر رفت .... بخش " نوا " از کار افتاده بود دوباره با "نوا"  شدیم .....اما همچنان بخش نظرات غیر فعال مانده است ....ضمن اینکه سعی میکنم حضورا در وبلاگ خدمت برسم رسما پوزش مجدد مرا برای پاسخ ندادن در این جا بپذیرید و دوستانی که اوصیکم به بلاگفا و پرشین بلاگ و .... بودند عذر مرا بپذیرند چرا که میانه من با عکس بسیار جور است و بلاگفا در استفاده از عکس کارش بسیار ناجور !!! ....
پرشین بلاگ را امتحان نکردم .... امیدوارم این اینترنت بعد از تعطیلات درست بشود وگرنه باید مهاجرت را بپذیرم و کوچ کنم به ناکجا آبادی که نمیدانم اسمش چیست و کجا میتوان یافتش!!!...
  • خانم معلم

تلاقی حضور و ظهور

خانم معلم | پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۸۸، ۰۱:۳۱ ب.ظ | ۸ نظر

22 بهمن هم از راه رسید و مردم همیشه حاضر در صحنه نشان دادند که در هر لحظه که نیاز باشد ظاهر خواهند شد و دشمن هیچگاه نخواهد توانست کیان این مملکت را ویران نماید  و پرچم کشورش همیشه در اهتزاز خواهد بود تا زمانی که تنها یک نفر ایرانی باقی است .....
در این حضور شاهد بودم که از همه اقشار و درهر سنی مردم در کنار یکدیگر متحد و هم صدا فریاد مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل را سر داده اند ....

شاهد بودم زنی مسن با کمربند طبی فنری به کمر و زانو بند به زانو لنگان لنگان خود را به خیابان رسانیده بود و میگفت " تکلیف " است میگفت حالا می گویند برای کیک و ساندیس آمده اند میگفت خواهند گفت برای اینکه 50 تومان بهشان بدهند امده اند و می گفت ....

و او نیز میدانست که برای هیچیک به میدان نیامده فقط آمده است که بگوید" هست " هر وقت که نیاز باشد ....
و 22 بهمن تلاقی حضور و ظهور است ....  دشمن بداند که اگر هر اختلاف نظری بین ملت ایران باشد ، وحدت در میانشان خواهد بود آن زمان که احساس کنند کشورشان در خطر است ....
زنده و پاینده بادا مردم ایران تحت لوای رهبر عظیم الشان انقلاب ...
  • خانم معلم