بایگانی تیر ۱۳۸۸ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۴ مطلب در تیر ۱۳۸۸ ثبت شده است

بدون شرح !!!!

خانم معلم | چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۶:۳۷ ب.ظ | ۲ نظر
حسن نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.
سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم، مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.
شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می‌کند، گفتند حسن آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی، گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و می‌توانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه می‌کنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانه‌ای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند. ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند. وقتی علت را پرسیدند
گفت: هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم می‌خوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.
ولی باز شب هنگام حسن آقا داشت گریه می‌کرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند گفت:
بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد!!!
به نظر شما حسن آقا شبیه چه کسی است ؟!!!
  • خانم معلم

نمازتون قبول حق

خانم معلم | دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۸۸، ۱۰:۵۰ ب.ظ | ۱ نظر
نمی دونم اسم این نماز رو چی بزارم .... هر چی که بود باعث شد جماعتی که تا حالا نماز جمعه نرفته بودن برای یه بار هم که شده بیان نماز و طعم شیرین حضور در کنار معبود را بچشند حتی اگه کنار دوست پسرشون یا با کفش در حال نماز باشن !!!! من که به این دل ساده و بی پیرایه شون خندیدم ...خدام ازشون قبول کنه ... که حساب خدا با حساب بنده های خدا یکی نیست .........
  • خانم معلم

نامه یک شهروند داغدار ایرانی به احمدی نژاد

خانم معلم | دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۸۸، ۰۳:۲۰ ق.ظ | ۱ نظر
یک شهروند داغدار ایرانیِ ارمنی در نامه ای سرگشاده که برای تابناک ارسال کرده است، آورده است:نامه سرگشاده به رئیس جمهوربنام پروردگارجناب دکتر احمدی نژاد،ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران،با سلام،که عازم شهر ایروان، پایتخت ارمنستان، « کاسپین » سه روز از واقعه ی جانگداز سقوط هواپیمای متعلق به ناوگان هواپیمایی بود، گذشته است؛ واقع های که جان 168 انسان بیگناه را گرفت و بدن های پرپر شده ی آنها را در دش تهای قزوین پراکنده کرد؛ واقعه ای که خانواده های بیشماری را برای همیشه سوگوار و داغ دار ساخت؛ واقعه ای که مسئولیتش، مطابق عرف بین الملل، مستقیماً بر عهده این خطوط هواپیمایی، سازمان هواپیمایی و نیز وزارت راه وترابری کشور می باشد...اما آنچه مرا به نوشتن این سطور واداشته است، بی تفاوتی مشخص دولت در قبال این فاجعه است که احساسات عمیق من را به عنوان یک ایرانیِ ارمنی که بیش از 10 تن از خویشاوندان و آشنایان خود، و نیز تیم ملی جودوی نوجوانان میهنش را در این واقعه از دست داده است، جریحه دار می کند.اگرچه فقط 7 نفر از مسافران بخت برگشته ی این پرواز نابازگشت غیرایرانی بودند (فقط 5 شهروند ارمنستانی و 2 شهروند گرجستانی)، اما رئیس جمهور ارمنستان که در این واقعه کشورش صرفاً نقش « مقصد پرواز » 25 تیر ماه را برعهده داشت در سراسر کشور روز عزای ملی اعلام کرد. به عبارتی دیگر، پرچم های جمهوری ارمنستان در سراسر نقاط دنیا، از جمله تهران، در عزای جانباختگان این پرواز - 161 شهروند ایرانی - نیمه افراشته شدند، درحالی که صدا و سیمای کشورمان همچنان به پخش برنامه های عادی خود (از جمله فیلم های کمدی و برنامه های شاد) ادامه می داد...« رئیس جمهور کل ملت ایران » پرسش من بعنوان یک شهروند ایرانیِ ارمنی از شما این است که آیا فکر می کنید فقط انتشار یک پیام تسلیت رسمی قادر است از داغ خانواده های قربانیان بدون قبر مانده و نیز بار مسئولیت دولت در قبال این فاجعه بکاهد؟ چرا باید جمهوری ارمنستان و رئیس جمهورش برای شهروندان خود بدانم؟ اصلاً چگونه « رسانه ملی » عزاداری کنند؟ چگونه من خواهم توانست از این پس به ایرانی بودن خود ببالم؟با کمال احترام،یک شهروند داغدار ایرانیِ ارمنی26 تیر 1388 - تهران
  • خانم معلم

روزی که امیر کبیر گریست

خانم معلم | دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۸۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ | ۲ نظر
سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند
روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد...
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست .
امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش.
تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را برعهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند .
امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند .
روحش شاد
28/4/88
  • خانم معلم

بعثت ، نگرشی دیگر

خانم معلم | يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۸، ۰۸:۳۹ ب.ظ | ۱ نظر
بعثت پیامبر اکرم(ع) تولد دوباره تاریخ است،پایانی است بر همه آغازها و آغازی است که خود پایانی ندارد،پیامی است جاودانه از آسمان برای زمینیان موجی است برای تلاطم همه تاریخ و دعوتی است که پژواک آن تا پایان تاریخ شنیده خواهد شد.
کتاب « آری اینچنین بود برادر» دکتر را برای نوشتن بخشی از کتاب که مربوط به پیامبر می شد ورق می زدم ، حیفم آمد دوباره از اول ان را نخوانم پس قسمتی از ان را می نویسم وخواندن بقیه آن را به شما واگذار می کنم :
برادر ! تو رفتی و ما همچنان در کار ساختن تمدنهای بزرگ ، فتح های نمایان و افتخارات عظیم بودیم ...... گاهی ما را به جنگ می بردند جنگ علیه کسانی که نمی شناختیم و شمشیر کشیدن به روی کسانی که نسبت به آنها هیچ کینه نمی ورزیدیم و حتی کسانی که همراه و هم طبقه و هم سرنوشت ما بودند .
این جنگها به قول دانشمندی عبارت بود از جنگ دو گروهی که با هم می جنگیدند بدون اینکه هم را بشناسند ، و برای کسانی که با هم نمی جنگیدند اما هم را می شناختند .
...... اما برادر بعد از تو تحولی بزرگ پدید آمد .پیامبران بزرگ برخاستند ، زرتشت بزرگ ، مانی بزرگ ، بودای بزرگ ، کنفسیوس حکیم ، لائو تسوی عمیق ....
روزنه ای به نجات گشوده شده بود ، خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی ، پیامبران منجی خویش را بسیج کرده بودند ، تا ایمان و پرسیتش را جانشین ستمگری و بردگی کنند .
اما برادر ! این مبعوثین خدایان ، از خانه ی بعثتشان فرود می امدند و بی هیچ اعتنایی به ما و بی هیچ نام و یادی از ما ، راهی کاخ و قصری می شدند .
کنفسیوس حکیم که آنهمه از جامعه و انسان گفت و باور کردیم و دیدم که به وزرات « لو » رفت و ندیم شاهزادگان شد . و « بودا » که خود شاهزاده بزرگ « بنارس » بود از همه ما برید و در درون خود برای رفتن به « نیروانا » که نمی دانم کجاست ، ریاضت های بزرگ و اندیشه های بزرگ آفرید !
و زرتشت در آذربایجان مبعوث شد و بی آنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمه ها ، دخمه ای گور هزاران برادر بوده ، سخنی بگوید ، به بلخ شتافت و در سلامت در بار گشتاسب از ما برید .
و مانی از نور گفت و به ظلمت تاخت ، و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت ظلم ، زمزمه کرد ، گفتیم اینک اوست که نجاتمان را می خواند اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاجگذاریش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب « شاپور » سرندیب و هند و بلخ را کشت و بعد این چنین مان شکست و شکستمان را سرود که : « آنکه شکست می خورد از ذرات ظلمت است و آنکه پیروز می شود ، از ذرات نور !» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشه ی سرتاسر تاریخیم ؟
برادر ! تو قربانی این بناهای بزرگ بر گور شدی و من قربانی ، این قصر های عظیم .
و ناگهان دیدم که در کنار فرعونها و قارونها که به بردگیمان می خریدند و به بیگاریمان می کشیدند ، دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سر کشیدند روحانیون رسمی .
از فلسطین گرفته تا ایران ، تا مصر تا چین ، تا هر جا که جامعه و تمدنی هست . در کنار این اهرام و این قصرهای بزرگ ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ می کشیدیم.
.....برای معابد بیگاری کردیم و همه کاخهای عظیم روم و معبد های چین را ساختیم و مردیم .
پیروزی از ان موبدان ، کشیشان و روحانیون ادیان و فرعونها و قارونها بود . ومن که هزاران سال بعد از تو زیستم .... احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه می ورزند و این آئین ها برای بردگی ما بند دیگری است .....
اما برادر ! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود امده است و در کنار معبدی فریاد زده است که :
« من از جانب خدا امده ام »
و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه اما چون زبان به گفتن گشود باورم نشد :
« من از جانب خدا امده ام که خدا اراده کرده است تا بر همه ی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و انان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد »
شگفتا ! چگونه است که خدا با بردگان و بیچارگان سخن می گوید و به انها مژده ی نجات و نوید و رهبری و وراثت بر زمین می دهد .
باورم نشد ، گفتم :
او نیز همچون پیامبران دیگر در ایران و چین و هند ...شاهزاده است که به نبوت مبعوث شده است تا با قدرتمندی هم پیمان شود و قدرتی تازه بیافریند .
گفتند : نه ، یتیمی بوده است و همه او را دیده اند که در پشت همین کوه ، گوسفندان را می چرانیده است . گفتم : عجبا ! چگونه است که خداوند فرستاده اش را از میان چوپانان برگزیده است ؟
گفتند : او آخرین حلقه سلسله ی چوپانان است و اجدادش همه ، رسولان چوپان . ازشوق ، یا از هراسی گنگ بر خود می لرزیدم که برای نخستین بار از میان ما پیامبری برخاسته است .
به او ایمان آوردم ، چرا که همه ی برادرانم را گرد او دیدم . بلال ، برده برده زاده از پدر ومادری بیگانه از حبشه . سلمان آواره ای به بردگی گرفته شده از ایران ، ابوذر ، فقیز درمانده گمنامی از صحرا . سالم ، غلام زن حذیفه ، این بیگانه ی ارزان قیمت ، برده ی سیاه پوست ، اکنون پیشوای همه یاران او شده است .
باور کردم و ایمان اوردم چرا که کاخش چند اتاق گلی بود که خود در گل و خاک کشیدنش شرکت کرده بود و بارگاه و تختش تکه چوبی بود انباشاه از برگهای خرما !
این همه ی دستگاه او بود و همه ی فشاری بود که برای ساختن خانه اش بر مردم وارد کرده بود ! و تا بود چنین بود و چنین مرد ....
  • خانم معلم

چه سخت است در بهشت تنها بودن

خانم معلم | يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۲۰ ق.ظ | ۱ نظر
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
خوشحالم که یکی دیگر از هموطنانم به مصیبتی دچار نگشته و تنها از بد حادثه در برهه ی زمانی خاصی دچار مشکل گشته ، ممنون که نگرانی ام را رفع کردید و امیدوارم مشکلاتتان حل شود.....
در مورد طرح تحول اقتصادی اگر مردم اطلاعاتی ندارند برای این است که خوب توجیه شان نکرده اند چرا عادت نداریم برای مردم خوب توضیح بدهیم ، آنقدر که نیازی نباشد خودشان دنبالش بروند تا بفهمند ، اگر واقعا اعتقاد داریم مردممان باهوش و با شعورند چرا فقط وقتی نیاز داریم به مانوری دسته جمعی، دم به دم فراخوان از صدا و سیما برایشان ترتیب می دهیم ؟
فارغ التحصیل شدن از دانشگاه علم و صنعت آن زمان ، دلیل بر با هوش بودن اگر باشد دلیل بر کاردان بودن وداشتن مدیریت صحیح نیست ، بسیارند که باهوشند و خود را غرق در اکتشافات کرده اند. هوش تنها آیتم برای کشور داری محسوب نمی شود . شاید اعتماد به نفس یکی از آیتمها باشد که در ایشان بسیار دیده می شود ولی متاسفانه شرط لازم اگر باشد کافی نیست !
در باره فقر ،اتفاقا بحث من دقیقا بر می گردد به این دو قطبی شدن جامعه ..... مگر در زمان شاه وضع مردم این طور نبود ؟ ! می خواهم بدانم چه تفاوتی است بین وضع اقتصادی ان زمان و این زمان ، اگر کسی از دولت انتقاد می کند ، دلیل بر طرفدار بودن از سرمایه داری و زراندوزان نیست ، من حرفم همین است که چرا در جامعه ی اسلامی هنوز هیچ دگرگونی دیده نشده ! ...... حداقل اگر بقیه حکام ، چون رفسنجانی و خاتمی کاری نکردند داعیه اش را هم نداشتند و شعارشان عدالت نبود ، گرچه به کار آنها هم بسیار ایراد وارد است ، اگر از ابتدای این حکومت هدف و فکر واحدی داشتیم که انجام می شد و این همه کارشکنی صورت نمی گرفت ، اگر کسانی که کار می کردند از آنانی که کار نمی کنند مشخص می شدند ، اگر ایشان که ادعای این را داشتند که دزدان را معرفی می کنم ، معرفی می کردند ، اگر شهامت مناظره را 2 سال قبل از مناظره به خرج داده بودند ، اگر هاشمی انقدر قدرت دارد که به نماز بیاید و مردمی که به قول شما در باند زر اندوزانند این همه به او اقتدا کنند ، همه نشان از این دارد که این مملکت ره اسلام نمی پیماید .....
نظر دلپاره ها را بخوانید ، جوانی است از همین مملکت ، چگونه به اسلام نگاه می کند ؟ ! چه کسی مقصر است ؟ ! ........
آموزش و پرورش ما ، با توجه به تمامی کتبی که در زمینه مدیریت نوشته شده اساسی ترین بخش نهاد هر کشوری است زیرا تربیت نیروی انسانی متخصص ، نیمه متخصص در اختیار اوست .... این آموزش و پرورش هم اکنون چه جایگاهی دارد ؟ ..... تا کنون چند وزیر داشته که برای بهبود آن کاری انجام داده باشند ؟ هر کدام باری به هر جهت آمده ، نظر وطرحی داده ، در قبال هر طرح پولی دریافت کرده و بار خود بسته و اوضاع را روز به روز بدتر از پیش کرده و رفته اند .......
علی احمدی اولینشان نیست و آخرین شان هم نخواهد بود ، در جلسه ی معلمین نمونه کشوری واستانی که در منظریه انجام شد در حضور تمامی معلمین نمونه کشور ، می گوید : « آیا تا به حال گفته اید شکر نعمت نعمتت افزون کند ؟ !!» خدا شاهد است که اگر از جایگاه سخنرانی اش فاصله نداشتم همانجا بلند می گفتم ما معلمین این را نگفته ایم بلکه با پوست و گوشت و خونمان حس کرده ایم ولی شما چطور ؟ !!! ....
برخورد نا مناسب ، پذیرایی افتضاح ، بی برنامه بودن با معلمینی که از سراسر کشور به عنوان معلم نمونه آمده بودند ، ساعت 2 نیمه شب خانمها را از منظریه به چهار راه لشکر بردند که فردا به مقر رهبر نزدیکتر باشند ! ، دریغ از فراهم کردن امکانات رفاهی مناسب ! ، معلم کشوری روی زمین خوابید ، سرویس ایاب و ذهاب تا نیمه ی راه معلمین را پیاده کرد که بقیه راه را خودشان بروند !!! کارت دیدار با رهبری به بسیاری داده نشده بود و جمعی التماس کنان منتظر بودند که کارت به انها داده شود تا به حضور رهبر برسند ، اینها نمونه های مدیریت بسیار صحیح در یک نمونه ی کوچک است ، همه جا همین است ، جناب رحیم مشایی هم فرد درخشانی نیست ، کافی است از کسانی که به عنوان مدیران ارشد صنایع دستی کار می کنند حال و روز ایشان را بپرسید ، وزیر کشور هم که وضعش معلوم است .... باید به این وضع رسیدگی شود دم به دم وزیر عوض می کند هنوز فکر می کند در حال یارکشی است !!!.....
طرح تحول اقتصادی اگر خوب است و با ان مخالفت می شود رسانه ها که کاملا در اختیارشان است ، رهبر هم که از ایشان حمایت می کند ، مردم هم که پیرو رهبری اند مشکلشان را با مردم در میان بگذارند ، همین مردمی که به خاطر افشاگری ایشان در مناظره علیه آقای رفسنجانی به او رای داده اند باز از طرحشان حمایت می کنند ..... من می شناسم کسانی را که دقیقا به همین علت به ایشان رای داده اند ....... البته من هم از طرح شان اطلاعی ندارم به همین جهت مخالفت و موافقتی هم نمی کنم ، آنچه برای من و امثال من که در جامعه وجود دارند مهم است نتایج اجرا و یا عدم اجرای این طرح و اثر ان در زندگی مردم است ...... من چه می دانم اقتصاد کلان چه می گوید اقتصاد خرد چه می گوید ، نمی خواهم هم بدانم ، من باید بدانم گوشت و مرغ در جامعه هست یا نه ؟ .... کیلویی چند است و با بودجه ی من همخوانی دارد یا ندارد ؟ ..... اگر قرار بود همه از همه چیز اطلاع داشته باشند چه می شد ؟!!
از کاردانی ها و خوش خدمتی های دولت مردم نواز باز در همین آ.پ بگویم ....از قبل از انتخابات صحبت بر سر این بود که قرار است با ارائه مدارک ضمن خدمت یک پله افزایش مدرک بدهند بعد تبدیل شد به اینکه می خواهند به حقوق اضافه کنند و همه ی اینها نزدیکی انتخابات بود !!!!
درست بعد از انجام انتخابات که کلیه امتحانات پایان یافته و معلمین پراکنده شده بودند اعلام کردند در عرض یکهفته مدارس فرصت دارند که تمامی مدارک ضمن خدمت گذرانده شده کلیه معلمین تا سقف 1000ساعت را آماده کرده و تحت برنامه اکسس به اداره ارسال کنند ، که به ازای هر ساعتی مقداری به حقوق اضافه کنند ( مقدارش بر هیچ کس مشخص نبود حتی کارگزینی و حسابداری اداره !!...... ) ....... با مشقت فراوان کلیه معلمین را پیدا کرده مدارکشان را گرفته صد تا کپی برابر اصل کرده ، وارد برنامه نموده و ارسال کردیم !!! ( و این دقیقا زمانی بود که من خود مسئول انجام آن بودم و فرصت نداشتم از بیانات رهبری در مدرسه حرفی بزنم !!!) حکمها زده شد و 5 هزار تومان اضافه کردند !!!! این 5 هزار تومان شاید در بحث کلان رقم قابل توجهی باشد ولی برای یک معلم دردی دوا نمی کند و چاره ساز نیست ، با توجه به مقدار کاغذ و وقت و هزینه مصرف شده و شعار امسال !!!! ...... اینها هم جزو طرح اقتصادی ایشان است !!! یا نوکر مفت گیر اورده اند !! ..... من با این طرحهایی که درگیرم می بینم که دارند چه می کنند ، و روسای اداره های آ.پ شدیدا از ایشان جانبداری می کنند ، خوب حق هم دارند ، با ماندن ایشان آنها هم سر کار می مانند !!! ...... فقط باید گفت : به میزتان بچسبید که امیدوارم خدا در دنیا و آخرت بسیار از این میزها به شما عنایت بفرماید !
نفرمایید نیت شما چیست ؟ نیت یک معلم ساده کشور چه می تواند باشد ؟ غیراز این است که دلمان برای این کشور و فرزندان آن می سوزد ؟ .......
اما با چه کسانی تولی و تبری داریم ، با کسانی که نیکی را در هر لباسی که باشند انجام می دهند و از بدی دورند حتی اگر مسلمان نباشند ، با کسانی که نه اهل سیاستند و بالاطبع نه اهل دروغ و فقط انچه می خواهند این است که با صداقت با ایشان رفتار شود ، به انها احترام گذاشته شود و حقوق شهروندی شان رعایت شود ، فکر نمی کنم این مردم مردم بدی باشند ، اگر خلاف راه حق عمل نمی کنند باید به کارگزاران گفت چرا راهتان را روشن نشان مردم نداده اید اگر راست می گویید و خلافی در کارتان نیست ......
احساس من همیشه این است که حتی اگر بد جلوه کنی چون نیتت خیر باشد همه می فهمند .... حداقل این را به تجربه در محیط کوچکی چون مدرسه و با جوانانی که از سیاست اطلاعی ندارند امتحان کرده ام ، با اینکه بسیار سخت گیری می کنم وبسیار از من می ترسند و حساب می برند ولی به نقل از اولیائشان ، نوع برخورد خود دانش اموزان و صحبت های همکاران متوجه شده ام که سخت گیری هایم را قبول دارند و بدی به دل نگرفته اند ، چرا که در قبال هر کار خوب پاداشی گرفته اند و در برابر هر بدی مجازات شده اند ....... مردم ما با شعورند و بدی و خوبی را تشخیص می دهند ، کاش امارشان را درست ارائه می کردند !!!!!!! ........27/4/88
  • خانم معلم

من گفتم ، شما گفتید!

خانم معلم | شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۸، ۰۴:۰۱ ب.ظ | ۴ نظر
سلام برسپاسگزارحکومتی که نخبه است و بیکار و متاسفانه مانده ام چرا ؟ !! و امیدوارم مشکل در همین بحران اقتصادی باشد و با مشکلات دیگری چون بیماری و .... درگیر نباشید ( خواهشا حتما جوابم را بدهید ، ما خانمها زود نگران می شویم )
قصدم جسارت نبود اما نمی دانم چرا اگر نمی توانید متقاعد کنید انگ فریب خوردگی و .... می زنید تا دیگرانی ! چون من بر آشوبند و اگر در این میان طرف شخص خاصی را هم نگرفته بودند بالاخره بخواهند خود را وابسته به جناحی نشان دهند تا حرفشان را زده باشند و جوابی بگیرند ؟ !!!! .....
نمیدانم انهایی که در راسند چگونه خود را پیرو پیامبری می دانند که در هنگام مرگ از مردم می خواهد اگر دینی به گردنشان دارد بیایند و بگیرند ؟ و خود اینچنین با مردم بازی می کنند ؟
نمی دانم چگونه رهبرانی داریم که خود را مقلد امام می دانند و اینگونه در پی مقام می دوند که همیشه اعتقاد داشته ام که گرفتن پست و مقام آسان است ، سخت آن است که بتوانی مقام بگیری و نگیری ......
نمیدانم چرا همه فکر می کنند خود عاشق تر و برحق ترند نسبت به این مملکت و این انقلاب و این مردم ، نمیدانم چرا اگر مردمی هستیم مردمی عمل نمی کنیم ، نمیدانم اگر طرح تحول اقتصادی برای مملکت خوب است این همه اقتصاد دان با آن مخالفت می کنند ؟ من که رئیس جمهور نیستم تا در هر مسئله ای کارشناس ارشد باشم !!! ..... من سعی میکنم با استفاده از نخبگان اطرافم که به آنها اعتماد دارم ، و با توجه به جریانات و تحولات و واقعیات اطرافم نظر بدهم ....
من می بینم مردم کشورم در رنجند و مسئول کشور یک نفر است که قول داده بود هر ماه گزارش صحیح از آنچه انجام می دهد به مردم ارائه کند ، من می بینم که مردمم روز به روز بدبختتر و بیکار تر !!! می شوند و کسی پاسخگوی انها نیست که چه می خورند و چه می کنند ....
من می بینم اقتصاد بر همه زوایای زندگی مردم چگونه فشار آورده است و کسی پاسخگو نیست !!! ...... من میبینم مدیران ارشد منتخب ایشان را که کاری نکرده اند جز اینکه جو دستگاه زیر نظرشان را بیشتر مغشوش نمایند ایشان همچنان نگه داشته ، در انتها فقط انتخابهایشان شده بر اساس آزمایش و خطا !!! و شاید شما و امثال شما کار ایشان را شهامت بدانید که می توانند چنین جسارتی به خرج دهند و وزیرشان را عوض نمایند !!! واین کار چقدر به دولت و مردم ضربه می زند مشکلی نیست !!
من می گویم این مملکت همیشه برای اهدافش شهید داده است و شما شهیدان را مال من ، مال شما می کنید !! ، من می گویم کسانی بوده اند که تا به حال رای نداده اند و این بار نه به خاطر وجود منزه ایشان در انتخابات شرکت کرده اند و حماسه آفرینی برای ایشان نموده اند و شما می گویید من بدنبال جمع کردن رای اولی های جوان و مسن بوده ام !!!! .....
وقتی شماها می خواهید مرزتان جدا باشد ، مشکلی نیست هر چند که بارها گفته ام حکومت من و شما تفاوتی با هم ندارد ، معلوم است برای شما چیزهای دیگری در اولویتند ،البته هر کس نظری دارد ، اما متاسفم برای کسانی که می خواهند اعمال نظر کنند ، متاسفم از نخبگانی چون شما که باید بیکار باشند و استفاده ای از انها نشود ، متاسفم که دیده ام چون شما جوانان نخبه ای که فقط ایمانشان به دین و کشورشان باعث خارج نشدنشان از این مملکت شده است و با انواع مخالفت ها روبرو بوده اند ، خود اسم خود را «اخراجی ها» گذاشته اند اما همچنان همین اخراجی ها هستند که دارند بی منت برای هر کسی که به کمکشان نیاز دارد کار می کنند و دم نمی زنند.......
کاش با این حرفها و کارهایشان از هم دورمان نمی کردند ، کاش این مملکت را محل تاخت و تاز امیال خویش قرار نمی دادند ، کاش این مثلث شوم دست سیاهش را برای همیشه از سر مردمان تمام جهان کوتاه می کرد تا همه در صلح و آرامش زندگی کنند ......
کاش دورنگی ها نبود و عاشقان همیشه عاشق می ماندند و فقط حرف نبود ........
در انتها آرزو می کنم خدا مشکل همه ی مردم را حل کند و از دعای آبرو مندان درگاهش ، مشکل شما را دراین بهشت هزار ساله برطرف نماید .
باید اعتراف کنم اعصابم را خوب به هم ریختید ، البته چیزی که عوض دارد گله ندارد !!! .......
  • خانم معلم

ما که دستمان بالاست!

خانم معلم | شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۸، ۰۳:۰۶ ق.ظ | ۲ نظر
سلام به دوستدار حکومت و حاکمان

خدمتتان عارضم که ، این به ظاهر پس کشیدن از بحث انتخابات نه به علت حل موضوع است ، بلکه ادامه ی آن مثل خیلی از موضوعاتی که شاید سالها می تواند بین دولتها ، نژادها و حتی انسانها باشد و بی نتیجه ادامه یابد ، خاتمه خواهد یافت ........
عقیده ندارم حداقل در این شهر از هر دو نفر یکی مثل شما فکر کند .....حالا که سوار بر جریان شدید می خواهید دوست مردم باشید ؟ !! ....... همه ی کشته ها و زخمی ها هم خونبهای رسیدنتان به این پیروزی عظیم و حماسه آفرینی مردم کل کشورتان است ؟! اشکالی ندارد به هر حال این کشور همیشه برای رسیدن به اهدافش شهید داده است !!!
بحث اقتصاد ، برای منی که یک مصرف کننده هستم ، نگاه به میزان در آمد های مردم و همچنین تورم حاکم بر جامعه است .... بحث اقتصاد برای من ، دیدن افرادی است که با وجود نداشتن فرزندی در مدرسه ، برای دریافت کمک به آن مراجعه می کنند ، بحث اقتصاد برای من ، قول هایی است که داده می شود و در حقیقت تنها یک سراب است و .... باز بحث بی فایده !!!
متاسفانه ، همانطور که قبلا گفتم ، عملکرد ها را بی توجیه و تفسیر نمی توانم بپذیرم ، یا این دولت دارد صحیح عمل می کند ولی درست گزارش نمی دهد ( شاید صلاح نباشد از راهکارهای ایشان برای حل مشکلات همه بخصوص اجانب سر در بیاورند و یاد بگیرند !) ، یا درست عمل نمی کند . تنها چیزی که عیان است دورویی است ، در تمامی زمینه هایی که هدف انجام کاری مشخص نباشد و حرف با عمل همخوانی نداشته باشد چنین نتیجه ای برداشت می شود حتی اگر عملکرد صحیح باشد .
راضی کردن من به عنوان کسی که می تواند جمعی را تحت تاثیر خویش قرار دهد ، آمچنان نفعی به حالتان ندارد ، جمع اطراف من آنچنان نیستند که بتواند جوابگوی نیاز های این دستگاه باشد ، بهتر است با کسانی کار کنید که در دستگاهی کار می کنند و نفوذشان بیشتر است . البته فرمودید به هیچ جناحی وابسته نیستید که با اطلاعاتی که از نخبگان ما در مخالفت با طرح اقتصادی دولت دارید ، بعید می دانم خیلی هم از انان دور باشید !! ......
همیشه از خدا خواسته ام به هیچ حزبی وابسته نشوم تا بتوانم خود برای خود تصمیم گیری کنم تا به حال که چنین بوده و امیدوارم بعد از این نیز چنین باشد ، قولها را می شنوم ، می سنجم و بهترینش را انتخاب می کنم ، در مورد خس و خاشاک بیان شده هم حرفتان را نمی پذیرم زیرا دقیقا خودم به صحبتهای ایشان گوش می دادم و از لحن صحبتهایشان همان زمان این فکر در من ایجاد شد و ربطی به تحت تاثیر قرار گرفتنم نداشت ، امیدوارم یک کلاس درست حرف زدن برای ایشان بگذارند تا بتواند به عنوان یک رئیس جمهور بفهمد که با چه کسانی و در چه فضایی در حال صحبت است ..... گاهی انقدر می خواهد خود را به مردم عامی !!! ( اگر ایراد نگیرید که توهین به مردم کرده ام ) نزدیک کند که از الفاظی استفاده می کند که در یک جمع صمیمی دوستانه زده می شودو انقدر با ذوق حرفش را ادامه می دهد که انگار دارد برایشان جوک می گوید !!! .......البته اینها ایراداتی شخصی هستند و ربطی به عملکرد هایشان ندارد فقط فرهنگش را نشان می دهد !!!
متوجه نشدم فرمودید ماشین 200 میلیونی سوار شدن از ترفند های ایشان برای نگه داشتن پول در مملکت است ؟ !!! ....... جذب سرمایه از راههای دیگر امکان پذیر نیست یا مردم به دولت آنچنان بی اعتمادند که سرمایه گذاری نمی کنند ؟ !!! .... دوقطبی بودن شدید جامعه مربوط به راهکارهای ایشان است جهت حفظ تعادل نظام ؟!!
استفاده از آقای هاشمی در نماز جمعه و اقتدا نمودن مردم تهران به ایشان یعنی چه ؟ !! ... بالاخره ایشان دزد است باید از امام جماعت کنار گذاشته شوند یا دزد نیست و می توانند مردم به ایشان اقتدا کنند ؟ !!!! ..منکه مانده ام در بازی های سیاست ؟!!! بیچاره ما مردم که باید به ساز شما کنار گرفتگان از سیاست (که بیشتر باید از شما ها ترسید )، برقصیم !!!! که اعتمادی به شما نیست چون حرف و عملتان یکی نمی باشد!!! .....
عرض کردم ، فقط دعا می کنم این 4 سال ، اگر تغییری! در قانون اساسی مملکت ندهند و آخرین سال کاری شان خواهد بود ، بتوانند این مملکت رو به پیشرفت از هر نظر را !!!! با توجه به فرمایشات شما که آگاه به تغییر و تحولات جامعه هستید ، متعالی تر بفرمایند ، که ایشان قهرمان این دوره از مملکت ما هستند .....( قحط الرجالی مملکت است و کاری هم نمی شود کرد !) .....
شما معلوم است نگرانی خاصی ندارید ، امیدوارم به زندگی امن تان هیچ خللی وارد نشود ، همچنان زیر سایه خداوند ، رهبری و رئیس جمهورتان در آرامش و آسایش زندگی کنید ، از این جو خفقان و پلیسی ( در زمان صلح و آرامش !! ) که رعب و وحشت در دل همه انداخته ، لذت ببرید و برای ما هموطنان فریب خورده و ناراضی دعا بفرمایید ........ 26/4/88
  • خانم معلم

تفسیرش با اهلش

خانم معلم | پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۸۸، ۰۱:۱۲ ق.ظ | ۱ نظر
با سلام
قصد توجیه و تفسیر ندارم ( یاد قسمتی از فیلم آژانس شیشه ای افتادم آنجا که می گفت : « خدایا تو را به جان فاطمه کمکم کن ، کمکم کن زبونم گره نخوره تا بتونم دلایلم رو بگم ، تفسیرش باشه با اهلش !!! »
پاسخهای کوتاهتان جواب سوالات من نبود ، دردهای خودتان بود ، یادتان باشد زمانی که انقلاب کردیم ( اگر شما یادتان باشد ) رژیم هم مخالف راهپیمایی ها بود ، اصولا هر حکومتی از اینکه بخواهند علیه اش صحبتی بکنند نگران می شود ! این به قول دکترتان ! بسیار طبیعی است !!! .... فقط مسئله اینجاست که حکومت من ، با حکومت شما تفاوتی نمی کند ، تنها مشکل بر سر نوع مدیریت این حکومت است ، اصل نظام زیر سوال نیست ، کافی بود آمار دقیق ارائه می کردند ، کاش میشد بعضی مستندات را ببینید که باید دیده باشید ، نوشتن روی تعرفه های سفید که کاری ندارد ، کافی است همه ی گروه از یک قماش باشند ، اگر در کادر اجرایی انتخابات بودید متوجه عرایضم می شدید .......
مرز حق و باطل را با عملکرد ها می سنجم ، همیشه عملکردها برایم مهم بوده و هستند . انتخاب مدیران کارآمد نتیجه یک مدیریت صحیح است ، با چندین سال اشتباه و خطا باید این کاستی ها را جبران کرد ؟ !! ...... اتفاقا چون حق و باطل را می شناسم ، می بینم که حق رعایت نشده ، نمی دانم در روز 14 خرداد در مرقد امام تشریف داشتید یا نه ؟ ...... حضور حد اکثری طرفداران آقای احمدی نژاد که از همه جای ایران آمده بودند و نوع برخورد هایشان را دیدم ، بعد از انجام انتخابات هم چیزی ندیدم جز اینکه بسیاری کسان رای شان را می خواستند بدانند که چه شده ؟ تمام حرف بر سر این است ، وگرنه به قول یکی از نماینده های مجلس مگر ما مرده ایم که انقلاب مخملی راه بیاندازند ، اصلا حرف را در نطفه خفه کردند ، مسئله این است که از چه می ترسید ؟ !! ...... این نظام توسط 98 درصد مردم انتخاب و باقی می ماند ، آنچه مهم است ، نوع مدیریت فعلی است ، آیا به یاد ندارید که ایشان در برنامه های انتخاباتی 4 سال قبلشان می خواستند از نخبگان استفاده کنند ؟ ..... کو ؟ ..... آقای علی آبادی ، الهام و بسیاری از مدیران ارشدشان نخبه هستند ؟ لابد بسیاری با ایشان همکاری نکردند چون می خواستند ایشان را بکوبند !!! حتی اگر اینچنین باشد ، چرا ؟ !! ....... در تمام مناظراتش نیم کیلو برگه هایی را نشان داد که تهدیدش کرده اند !!! ...... چرا با مردم روراست نبود ، چرا به مردم چیزی نگفت ، چرا این همه دروغ ، چرا بودجه مجلس در سال 86 این همه با مشکل روبرو بود و ایشان مدام دم از این زدند که مشکلی نداریم ، این همه تورم باز اعلام می کنند تورم نداریم ، ورزش مملکت رو به افول است اعلام می کند نسبت به ده سال گذشته بسیار رشد کرده ایم !!! ...... دروغ هایش را با این همه اعتماد به نفس از کجا می آورد و چگونه حمایت می شود ؟ !!
من دنبال حکومتی نیستم ، من می خواهم بچه ام زمانی که برایش بعد از سی سال از اسلام صحبت می کنم به من نیشخند تحویل ندهد که این است اسلامتان که دختران و پسران جرات ندارند با هم حرف بزنند ، و به قول ایشانتان« موی جوانانمان مشکل ما نیست » و ان وقت گر و گر گشت ارشاد بچه ها را می گیرد و روانه جایی می کند که نمونه اش را دیده ام ، به کودک کلاس اولی ، اول کتاب نمیدهند بگویند : بخوان ! ، اول الفبا را یادش می دهند ، ما خودمان الفبا را نمی شناسیم چه رسد به بچه هایمان ، چه برنامه ای برای من و بچه ام به عنوان یک شهروند ریخته اند ، نگویید خودتان وظیفه دارید دنبال این چیزها بروید ، به دنبال این مسائل رفتن حتما یک مربی می خواهد ما که معصوم نیستیم ، شاگردان ائمه هم که در کنارشان می زیسته اند و الگوی عملی از زندگی شان داشته اند از کلامشان هم بی بهره نبوده اند ، با این همه پیشرفت در ارتباطات چه کرده ایم برای مردممان ؟ !! ...... من کلاس اموزش خانواده دارم ، یکی از مشکلات اصلی مادران برقراری ارتباط با جوانشان است ، محیط تاثیرش بسیار است اما نقش خانواده بسیاربیشتر است ، این مادر قبل از مادر شدنش باید اموزش ببیند کجا مادرانمان آموزش می بینند ؟ فیلم ساخته اند به نام سایه تنهایی از زندگی پزشکان در ایران و اتفاقات بیمارستان ، قابل مقایسه با فیلم پرستاران نیست ، مگر استرالیا چقدر از ما جلوتر است ، چه چیزش بیشتر است ، تمدن بیشتری دارد ، جوانان باهوش تری دارد ، امکاناتش بیشتر است ؟! ، من متاسفم ، واقعا متاسفم که کارهایمان در حد شعار باقی مانده ، اعلام کرده است که من محلی را تعیین می کنم کسانی که می توانند کار مدیران ارشد را بکند بیایند ثبت نام کنند خودم شخصا رسیدگی میکنم !!!! ...... جل الخالق !!! چه قدرتی ؟ .......
به معلم بودنم افتخار می کنم ،به انقلاب و مقدساتم هم ایمان دارم و میدانم قرار نیست هر کسی هر چیزی را به هر علت به خوردم فرو کند و بگوید صلاح است بخور و من هم اطاعت کنم ، هیچ وقت بی چون و چرا تبعیت نکردم ، تا قانع نشدم چیزی را نپذیرفتم ، ما همه انسانیم و ممکن الخطا !!! ....... ایمان چیزی نیست که تا ابد در فرد باقی بماند مگر به مراقبت ، که ، می داند چه کسی مراقب ایمانش هست یا نیست ، بسیار سجاده نشین ها داریم که در خفا چه می کنند ، حتما شما هم سراغ دارید ، بسیار کسانند که ایمانشان زبانزد است و بسیار با آبرو ولی ........
بگذریم ، قبلا خدمتتان عرض کردم ، انتخابات تمام شد و انچه می خواستند بر سر مردم بیاورند آوردند ، کشته و زخمی جسم و روح ، زندان و درد بی اعتمادی به دولتی که خود خواستار بقایش بودی ، و اینک 4 سال در پیش روست ، امیدوارم این چهار سال سربلند از امتحان بیرون آید که تمام درد مردم هم برای همین بود و بس . وگرنه چه فرق میکند X باشد یا Y؟ !!! فقط درست عمل کنند .....
  • خانم معلم

میزان

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۸، ۰۴:۲۹ ق.ظ | ۱ نظر
با سلام به ناشناسی که نه وقت درست خواندن نامه را دارد و نه فرصت درست جواب دادن به نامه را !
البته از آنجا که انتخابات تمام شد و میزان که قرار بود رای مردم باشد ! و شد !!! فکر کردم دیگر نیازی جهت ارشاد نمی بینید!!! ....... بالاخره هر چیزی زمانی دارد !!! ..... امر به معروف و نهی از منکر زمانی دارد ، در یک مقطع خاص زمانی بودن و یا نبودن زمانی دارد ، که صد البته بستگی دارد که در چه فضا و با چه نیازی باشیم ! اما در هر صورت مثل اینکه نامه را سریع خوانده و چند خط زیر کلمات کلیدی ! کشیده و جواب را مطابق آنچه که نیاز این برهه از زمان است مرقوم نموده اید که باز جای شکر دارد که وقت گذاشته اید !!! ....
اینجانب که مستمری بگیر دولت می باشم و خوان نعمت برایم گسترده اند این چنین از این دولت نمیتوانم حمایت کنم ( که صد البته محکومم به نمک خوردن و نمکدان شکستن !) ، نمیدانم شما فقط مشکلتان حفظ نظام است که این همه بر آشفته اید یا نگرانی دیگری دارید ! ، به هر صورت نگران نباشید ،کسی با نظام مشکلی ندارد ، کسی هم خواستار بر هم زدن امنیت نیست ، شهر در امن و امان است ، ترسویان را سر جای خود نشانده اند ، مال اندوزان جیره ی خود را دریافت کرده اند و عافیت طلبان کنج عزلت گزیده و از انچه به انها وعده داده اند نهایت استفاده را کرده و خوش می گذرانند تا زمانی دیگر فرا رسد که از آب گل آلود ماهی بگیرند ......
بی هیچ دغدغه ای به زندگی تان در آسایش و آرامش کامل ادامه دهید چرا که همیشه هستند کسانی که می توانند به جای ما نظر بدهند و صلاح ما را بهتر از خود ما بدانند و باید به ایشان همواره اعتماد داشت ، این طور نیست که شما فکر کنید حق نظر دادن ندارید ، نه ، نظر بدهید ولی آنطور که صلاح است خود عمل خواهند کرد !.... منتظر هیچ جوابی هم نباشید چرا که صلاحتان را می خواهند فقط نمی خواهند بگویند که ، نمی فهمی !!! و شعورت را زیر سوال نمی برند .........
صحبتی در باره حق با شما ندارم چون نمی دانم با کلمه حق تا چه اندازه آشنایی دارید !!! ..... و اصولا حق را چگونه درک می کنید ، یکطرفه ، دو طرفه و یا اصلا میدانید که از دست دادن حق یعنی چه ؟ !! همانطور که تاریخ تکرار می شود ، نوشته هم می شود و در یادها هم باقی می ماند، امیدوارم تاریخ این دوران را درست بنویسند ... اینکه جوان ، میانسال و پیران را ان اندازه می توانند ترغیب کنند که تو صاحب حقی ، میتوانی با رای ات اثر گذار! باشی ( که البته بعدا متوجه شدند جریان از چه قرار بود ) و آنها را پای صندوق رای کشاندند و پس از شمارش سریع السیر آرا ، بعد از چند روز که همه ی صندوقها بررسی شد ، حالا بیایید بگویید کدام صندوق و در کجا اشتباهی صورت گرفته ، مسلما حق مردم است که بدانند چه شده ، ولی چگونه ؟ !!! شاید میزان برای تعیین حق تعداد نباشد که نیست ولی آیا با عده ای که بناحق اند ( به نظر شما ) این چنین باید رفتار کنند ؟ ! آیا آنان که تمام بازی را از پیش تعیین کرده بودند این قسمت را پیش بینی نکرده بودند ؟ !!
جمعیت چند میلیونی را که به اندازه راهپیمایی های 22 بهمن است ندیده گرفتن ،چگونه دیده شد ؟ ! ..... مردم همان 2 میلون جمع شده در میدان ولی عصر بودند ؟!! .....از میزان رای مردم شهرستانها اطلاع دقیق دارید ؟ !! ..... مطمئنید که 24 میلیون رای اوردند ؟ !!! ..... تعرفه های تا نخورده را دیده اید ؟ !!! ..... اختلاف یک رای بیشتر را فقط برای این جناح توجیه می کنید که بپذیرند جهت داشتن دمکراسی واقعی یا ..... ؟!
من هخامنشیان را می شناسم چرا که کورش و داریوش اولین بیانیه های حقوق بشر را نوشتند و این است که به ایرانی بودنم افتخار می کنم ولی « هخا » ی شما را نمی شناسم ، از اینکه با ایشان هم صدا شده ام تعجب نمی کنید ؟ ! .... چه چیز مشترکی را از درد مردم برداشته اند و آن را بزرگ کرده اند که بتوانند خیل عظیمی را با خود همنوا کنند که اینان نمی توانند ؟ !! ......
بیچارگی مردمی که به نان شب خویش محتاجند را دیده اید و کرور کرور پولی که باید به سایر کشورها باج بدهیم یا از جهت حمایت هایی که می کنیم واسمش را دخالت هم نمی گذاریم و همانها که کمکشان کرده ایم در زمانش نگاهی هم به ما نمی اندازند ، که صد البته ما در راه رضای خدا کمک کرده ایم و نیازی نیست که توقع کمک داشته باشیم ! .....
چرا حمله به خوابگاه دانشجویی ؟ !!! ..... چرا دانشجو دشمن است ؟ !!! .... چرا جوان مملکت با این مملکت بیگانه است ؟ مگر نمی گویید غرب اسلام ما را ترویج می کند ، پس اینها چه می کنند ؟ !! ..... چه ترفندی به کار بسته اند که جوان این مرز و بوم را نگه دارند ؟ .... چه چیز در اولویت است ؟ !! چرا فکر می کنید نیاز به خرج کردن میلیاردها پول است که آیا امام ، با پول جوانانمان را به جبهه برای دادن جان فرستاد ؟ !!!!....فقط کمی صداقت ، اگر بدانند چند حرف است و چگونه نوشته می شود .....
اشتباه خوانده اید که من از ژل زدن و کروات زدن جوانم ناراحتم ، نه ، اگر درست خوانده بودید نوشته بودم ایشان مقصر نیستند ، که در رادیو امریکا ! فرصت حرف زدن پیدا کرده اند ، این جوان همان جوان کشور من است که به آنها پناهنده شده ، اینها جوانان کشور من هستند که گروه گروه خارج می شوند وما با انواع فشارها آنها را نگه داشته ایم . چرا ؟!!!.....
چرا موسوی که من ذره ای برای ریاست جموری قبولش نداشته و ندارم می تواند جوان مرا به خیابان بکشاند که بسیاری بر این باور بودند و هستند که او توان این کار را نداشته و ندارد ؟ ! چه چیز مشترکی در میان موسوی و جوان من و من دیده می شود ؟ ! ..... این شی گرانبها را چگونه در دستان خود حفظ کرده اید ؟ !! ....با چلاندنش ؟ ....
نمیدانم از چه چیز فیس بوک و یوتیوب هراس دارید ؟ ! ..... افکار ، آمار و اطلاعات اشتباه به خورد مردم می دهند ، درستش را به مردم نشان دهید . حداقل دروغ نگویید .....(ببخشید من شما را با آنها جمع می بندم !) همین امروز در روزنامه خواندم که تورم افزایش پیدا می کند .( که صد البته تورم نداریم !) و جناب احمدی نژاد پیشنهاد تحریم دولت آلمان را داده اند !!! که واقعا ایشان شجاعند !!! ........ بسیار مقتدرانه فکر و عمل می کنند ! فقط لازم است به همین رسانه هایی که در اختیارشان است گفته شود که دیگر مطالبشان را چاپ و پخش نکنند تا مدرکی در دست مردم بعدها که زیر حرفهایشان زدند ، داده نشود .
بگذریم ، یادش بخیر، دوستی داشتم که سالها با هم بودیم و همیشه در حال کل کل کردن و آخر هیچکدام نمیتوانستیم حرفهایمان را حالی دیگری کنیم !!! ...... راهپیمایی ها با هم بودیم ، تشیع شهدا با هم بودیم ، 14 خرداد با هم بودیم ولی باز حرف حرف خودمان بود و بس .
ببخشید انتقاد وارد بر من ، نوشتن بحر طویل است که البته با نوع شغلم ارتباط دارد ، اگر قرار بود سوالاتم را کوتاه می نوشتم می گفتم :
چرا انتخاب این اصلحان ؟ !
چرا افشاگری ها این زمان ؟
چرا نیاز به حضوری حداکثری ؟!!!
و بعد ......
چرا دستگیری ؟ چرا خفه کردن ؟ چرا تهدید کردن ؟ چرا ترساندن ؟
چرا جواب ندادن و چرا جواب دادن با این همه تاخیر ؟ !!
در آخر سپاسگزارم که کار بنده را تشویق نموده اید که بعد از رهبرم حرفی نزده ام ، بسیار مایه ی امتنان گشت ..... فقط لازم به ذکر است این مطلب را نه از جهت دادن اطلاعات و همصدایی نوشته بودم فقط خواستم جو را به تصویر بکشم که ، چه !!! مملکت آزادی است این مملکت و چه اطلاعات رسانه ای قوی در این مملکت وجود دارد که اخبار بدین سرعت به مقام مسئول رسیده و پخش می شود !! .....
نمیدانم با این لحن نامه ی من (که نه از سر منطق وشناخت و فقط بر اساس احساسی زنانه است ) جوابی خواهید داشت یا نه ، که زبان ما نیز با دشمن بر اساس گفتگو است تا زمانی که از پشت خنجر نزند و اهریمنانه راه نگشاید . زیرا این حربه ی قدیم بود که رودر روبه مبارزه بر می خاستند!!
از حس مسئولیتتان در قبال این مملکت تشکر کرده و آرزومی کنم موفق و سلامت باشید . دعا کنید خدا ما را در راه راست باقی بدارد تا عافیت طلب و مصلحت اندیش نشویم ! ...... 24/4/88
  • خانم معلم