بایگانی مرداد ۱۳۸۸ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۴۳ مطلب در مرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

در رمضان ، عشق را خدایی کنیم

خانم معلم | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۸، ۰۴:۲۶ ب.ظ | ۳ نظر
ما آدما دوست داریم بندگی خدا رو بکنیم وچه فرصتی بهتر از ماه رمضان برای بندگی ......



این ماه ، ماه مهمونی خداست ، برای رفتن به مهمونی چکار کردیم ؟......


آیا آماده رفتن به این مهمونی هستیم ؟....

خوش به حال کسانیکه تو این ماه مهمونای خوبی باشن و صاحبخونه از داشتن شون راضی ،
 تا بازم بخواد دعوتشون بکنه ....!
خوش به حال اونایی که توی این ماه کمی به خودشون و عملکرداشون فکر می کنن .....
کاش تو این ماه بتونیم نیت هامون رو خدایی کنیم .....
به قول دوستی حتی اگه عاشق شدیم ، عشق رو هم خدایی کنیم !




فردا آخرین روز از ماه شعبانه ...... اکثر مردم به استقبال ماه رمضان می رن .... به یاد همه ی اونایی که به دعای ما نیازمندن باشیم .....


اللهم ادخل علی اهل القبور السرور،
اللهم اغن کل فقیر ،
اللهم اشبع کل جائع ،
اللهم اکس کل عریان ،
اللهم اقض دین کل مدین ،
اللهم فرج عن کل مکروب ،
اللهم رد کل غریب ،
اللهم فک کل اسیر ،
اللهم اصلح کل فاسد من امورالمسلمین ،
اللهم اشف کل مریض ،
اللهم سد فقرنا بغناک ،
اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک ، اللهم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر ،
انک علی کل شی قدیر.


88/5/29


  • خانم معلم

جرمت این بود که ......

خانم معلم | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۳۶ ق.ظ | ۰ نظر
مهدی مقیمی، شامگاه 7 تیر 1388 ، در حوالی مسجد قبا و پس از برگزاری
مراسم بزرگداشت شهدای هفتم تیر در آن مسجد بازداشت شد.

علی رجبپور در نوشتهایش آورده است:
دوستی داشتم که همیشه خدا خنده از روی لباش محو نمیشد و همواره

آرامش خاصی در چهرهاش موج میزد. کافی بود یک شوخی یا لطیفهای
بگی تا صدای خندهاش بپیچه تو هوا. آستینهای بالا زدهاش برای وضو تو
نمازخانه دانشکده فنی که همیشه نماز اول وقت اونجا بود از یادم
نمیره. وقتی به من گفت فلانی فوق لیسانس مکانیک چه فرقی با لیسانس
میکنه؟ بهش گفتم تو فوق اثبات همون روابطی را که تو لیسانس ازشون
استفاده میکردی می خونی. بعدها خودش میگفت که این حرف باعث
شده تا فوق لیسانس بره یک رشته دیگه. رشته طراحی صنعتی را انتخاب
کرده بود. تو کنکور رتبه یک را کسب کرد ولی در نهایت رفت هلند تا
فوق لیسانش را اونجا بگیره. بعد که شنیدم که برگشته تعجب کردم. گفتم
که چرا برگشته؟ گفتند که گفته اونجا فقط واسه درس خوندن خوبه. واسه
زندگی باید برگشت ایران. باید تو همین جا کار کرد.
شنیدم که تو حوادث اخیر به جرم فیلم برداری متهم به براندازی نرم
شده! بهش گفتند تو رفتی هلند و آموزش براندازی دیدی! حالا هم توی
ردیف دوم دادگاه دیدم نشسته بود!
مسعود مسیح تهرانی، در نوشتاری دیگر در وبلاگ خود میگوید:
دوستی اتفاق عجیبیه که به آدم قوه قضاوت و تعمیم میده؛ نه اینکه
بدونی این قضاوتات صددرصد درسته، ولی با اطمینان قلبی میتونی بگی
که طرف آدم خوبیه یا اهل فلان برنامهها نیست، پس فلان اتهام بهش
نمیچسبه.
این موضوع لااقل در مورد یکی از دوستان برام صادقه. از چند هفته پیش
شنیده بودم که مهدی مقیمی بازداشت شده! اول که باورم نمیشد. چون
که فکر میکردم کاری هم از دستم برنمیآد خودم رو زدم به اون
راه. یعنی دوست نداشتم قطعی بدونم همچین چیزی اتفاق افتاده. بعد هم
فکر میکردم بر فرض اگه اینجور هم باشه، چند روزه آزاد میشه. قبل
مکه هم نشد پیگیری کنم و چون خبری هم نشنیدم، گفتم لابد موضوع
تموم شده. تو اونجا یکی تو فیسبوک کامنت گذاشت که برای مهدی هم
دعا کن. مثل آب سردی بود که روم ریختن. دوباره یادش افتادم. تهران
که اومدم گفتن کجای کاری، مهدی رو در دادگاه از تلویزیون نشون
دادن. وقتی سرچ کردم و عکساش رو دیدم بیشتر متأثر شدم.
من زیاد از سیاست سر درنمیآرم. اما میتونم همین الآن برم تو زندان و
پشت سر این آقا مهدی که بیش از یک ساله ندیدماش نماز بخونم. اینها
رو نوشتم که فقط از مهدی عزیز نوشته باشم. کاش بیش از این از دستم
برمیآمد.

اللهم فک کل اسیر


یکی دیگر از دوستان وی دروبلاگ ع.ش.ق نوشته است:
دوستی 10 سالهای که با مهدی مقیمی دارم، فرصتی برای من فراهم
کرده است که شاید بیش از هر فرد دیگری از نزدیک در جریان فعالیتها
و اعتقادات و اخلاقیات او باشم. دوستی ما از سال اول دبیرستان در
دبیرستان مفید شکل گرفت. بعد از آن در مهندسی مکانیک دانشگاه تهران
به مدت 5 سال دوست صمیمی بودیم و بعد از آن علیرغم سفر دو ساله
ای که برای فوق لیسانس طراحی صنعتی به هلند داشت، بازهم در ارتباطی
نزدیک و تقریبا روزانه بودیم.
خانواده مهدی یک خانواده مذهبی هستند. پدر بزرگوارش در پستهای
مختلف فرمانداری و استانداری و بعد از آن به عنوان رئیس ستاد مبارزه
با بحران کشور و معاونت عمرانی وزارت کشور خدمت کرده و بعد از
آن هم به دلیل خدمات گستردهای که مردم از او دیده بودند، به عنوان
نماینده خود (از خمین) در مجلس شورای اسلامی برگزیدند.
مهدی علیرغم اینکه در جمع دوستان شوخ و بذله گو است، اما در
اعتقادات دینی و رعایت حرام و حلال و مهمتر از همه اعتقاد شدید به نماز
اول وقت، شاید از دید خیلیها از جمله بنده حقیر که خود را مذهبی
میدانم، آدم سختگیری به حساب بیاید. دوستانی که مهدی را از نزدیک
میشناسند میدانند که هروقت دامنه خندههای دوستانه به غیبت از
فردی میرسید مهدی با ناراحتی سعی میکرد ما را از ادامه بحث
منحرف کند. حضور مستمر او در جلسات مذهبی و سخنرانیهای آیتالله
امجد و حجت الاسلام نیکاقبالی، توفیقی بود که شاید نصیب همه نمیشد.
مهدی در مهندسی مکانیک دانشگاه تهران جزو برترین دانشجویان بود و
علیرغم اینکه به دلیل معدل بالا میتوانست در فوق لیسانس مهندسی
مکانیک بدون کنکور ادامه تحصیل دهد، هم زمان با من تصمیم گرفت که
برای فوق لیسانس در رشته طراحی صنعتی ادامه تحصیل بدهید. از این رو
در عرض چند ماه تلاشمان را بر روی کنکور هنر متمرکز کردیم. استعداد
عجیب مهدی باعث شد که او در مرحله اول کنکور ارشد سال 85 ، رتبه 1
را کسب کند. دانشجویان طراحی صنعتی که 4 سال بر روی طراحی صنعتی
تمرکز دارند، بهتر متوجه میشوند که فردی که از رشته دیگر موفق به
کسب رتبه 1 در کنکور ارشد طراحی صنعتی بشود، حتما دانشجوی
برجسته و ارزشمند است.
در همان زمان به دلیل معدل بالا در مهندسی مکانیک و پروژه موفقی که
برای ویلچر جانبازان و معلولین اجرا کرده بود، موفق به کسب پذیرش از
یکی از بهترین دانشگاههای طراحی صنعتی جهان در دلفت هلند شد.
دوسالی که مهدی در هلند بود ما به دلیل کار مشترک بر روی وب
سایت طراحی صنعتی ایرانی و همچنین دوستی قدیمیای که داشتیم،
مرتب با هم در تماس بودیم. هرچند که جالبترین نکته ارتباطی ما بحث
بر سر مسائل دینی بود که مهدی به دلیل جو غیر اسلامی هلند با آنها
دست و پنجه نرم میکرد. آخرین روزهایی که در هلند بود تماسهای
زیادی با او داشتم و از قول خودم و اساتید دانشگاه به او توصیه میکردم
که برای دکترا در همانجا و یا کشور دیگری اقدام کند. اما مهدی تصمیم
قاطع گرفته بود که برای سربازی به ایران برگردد و پس از آن از دانش
خود برای راه اندازی پروژههای خلاقانه در ایران استفاده کند. فواره های
هوشمند موزیکال در شهر بیرجند و آبنماهای بزرگ شهر رودسر و باغ
موزه قصر، پروژههایی است که او توانسته بود مدیریت کرده و به اجرا
برساند.
مهدی پس از مراسم بزرگداشت شهدای هفتتیر دستگیر شد و اکنون
پس از یک ماه بیخبری و خون دل خانواده و دوستان و نگرانی از سلامتی
او، در دادگاه جرمش اعلام شده است: "فیلم برداری از شلوغیهای بعد از
مراسم!"
بعید است انسان عاقلی باور کند که این همه تحمل زحمت از سوی
زندانبانها و این همه ایجاد ناراحتی و ناامیدی در بین دوستان و
وابستگان و تحمل این همه فشارهای سیاسی فقط به دلیل فیلمبرداری
باشد! به نظر من شاید نگه داشتن او یک نوع بازی سیاسی با رئیس
کمیسیون عمران و نماینده اصلاحطلب مجلس باشد که تا جایی که من
پدرش را میشناسم، بدون درگیری در بازیها و قدرتطلبیهای
روزمره سیاسی، همواره خدمتگزار جمهوری اسلامی ایران به خصوص در
مواقع بحرانی بوده است.
وقتی سیاستمداران، بزرگان، علما، مراجع و اندیشمندان جامعه به مسئولان
حکومت اخطار میکنند که با این دستگیریها و زندانی کردنها و
شکنجه دادنها از انصاف خارج شده اند، شاید بعضیها هنوز عمق فاجعه را
باور نکنند. اما وقتی دوستی که در طی این ده سال لحظه به لحظه از
احوال شخصی و اعتقادات و استعدادهای مهدی خبر دارد برایتان
مینویسد، بدانید که ظلم بدی در حق ایران و ایرانیان و استعدادهای
ایرانی در حال صورت گرفتن است که کمترین بازتاب آن در سرنوشت
کشور، از دست دادن بسیاری از بهترین نیروها و استعدادهای مومن و
بی همتای ایران است.
این روزها هرکس که دستش به دهانش برسد، در حال گریز از ایران
است. حتی با خودم میگویم دوستانی که سالها پیش رخت سفر بستند،
شاید ناآگاهانه پا در راهی گذاشتند که سعادت دنیوی و اخروی آنها را
در پی داشته باشد. اینجاست که غصه کسانی مثل مهدی مقیمی که با
دیدن کشورهای آباد غربی، به امید اصلاح به وطن برگشته اند، در دل
انسان دردناکتر مینماید.
مهدی جان، امیدوارم کسانی که برای تسویه حسابهای سیاسی، تو را
واسطه اهداف دنیوی خود قرار دادهاند، طعم عدالت خداوند را در دنیا
بچشند تا بلکه قبل از برپا شدن روز جدا شدن روسفیدان از روسیاهان، به
مسیر عدالت بازگردند. امیدوارم تو هم به دلیل مسیر و نیت صادقانهای
که برای زندگیات در نظر گرفته بودی، نزد خداوند متعال و ائمه
معصومین روسفید باشی.
حفظ نظام به هر قیمتی ؟!!!

  • خانم معلم

انگلیس در افغانستان ، انگلیس در لبنان ، انگلیس در همه جا !

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر
بنا بر گزارش تابناک ، «بی‌بی‌سی» با پوشش زنان بدحجاب و بی‌حجاب در افغانستان به عنوان نسل دوم این کشور، تلاش می‌کند، مردم افغانستان را از آنچه آیین‌های ملی و اسلامی آنان در قرن‌ها برای آنان حفظ کرده است، دور سازد. همچنین اختلاط زن و مرد و دختر و پسر، استفاده بی‌رویه از لوازم آرایش و دیگر ابتذالات اخلاقی و فرهنگی، از برنامه‌های تلویزیون «بی.‌بی.‌سی» است.

نمیدونم دلمون اول باید به حال خودمون بسوزه یا بیگانگان ؟ !!! ..... عکسهایی که می بینید تظاهرات مردم ( زنان ) لبنان است وضعیت حجاب را می بینید کشوری که ایران سالانه کمک های بیشماری در جهت تقویت بنیه اقتصادی و نظامی و فرهنگی آنان به عمل می آورد ...... در حالی که مردم کشور خودمان در بی فرهنگی و وضع بد اقتصادی به سر می برند ، چه جای کمک کردنی است ؟ ..... آنجا هم انگلیس دست دارد که زنانش این چنین اند ؟ ...... اخیرا دوستی به بم رفته بود ، هنوز خرابه ها باقی است ، تاریخ زلزله بم هیچگاه از یادم نمی رود تقریبا همزمان با فوت پدرم در دی ماه سال 82 ...... چند سال می گذرد ؟ ! چرا باید چنین باشد ؟ ! .... از لبنان هم دیدن کرده ام و اخیرا هم از دوستان شنیده ام ، کشور جنگ زده لبنان بسیار بهتر از بم کنونی ماست ...... جواب این مردم را چه کسی خواهد داد ؟ ..... تا کی باید غصه سایر کشورها را بخوریم و مردم خودمان در فلاکت بسر برند ؟ ...... درعکسی ، شاهد فروش کلیه ملت ایرانیم برای رسیدن به نان !! ..... در جلوی بیمارستانهای تخصصی کلیوی این تراکتها بسیار دیده می شود که خود شاهد ان بوده ام .... جای بسی تاسف برای سران مملکت !!! ....... اشتباه نکنید عکسی که می بینید از مجلس جمهوری اسلامی ایران میباشد در ایران !!! این آقایان به اصطلاح نمایندگان ملت ایران میباشند و از طرف من و شما برای حل مشکلات کشورانتخاب شدند ولی مثل اینکه مشکلات حزب الله لبنان واجب تر است !!! ....... ایکاش دولت دهم ، در 4 سال آینده ، کارنامه درخشان خویش را تابناک تر نماید و این مردم رنج دیده را به سرو سامانی رساند ! ......... 28/5/88
  • خانم معلم

حکایت این چینی ها

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۸۸، ۱۲:۳۵ ق.ظ | ۳ نظر
اخیرا شلوارهای جین زنانه ای با مارک بسم الله وارد بازار شده است .
این شلوارهای جین زنانه در فروشگاه‌های افسریه، حوالی خیابان‌های اول و دوم
به قیمت دوازده هزار تومان در حراجی به فروش می رسند. بیشتر خریداران هم به نوشتار پشت جیب شلوار توجه نمی‌کنند
و صرفا به خاطر قیمت و دوخت شلوار ان را خریداری می‌کنند.
فروشنده هم اطلاعات چندانی درباره محل خرید شلوارها و ...نمی‌دهد؛
البته برخی از خریداران به دلیل عبارت پشت شلوار از خرید آن خودداری می‌کنند.
شهری که شه وشهنه و شیخش همه مستند
شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست
88/5/27
  • خانم معلم

اگه بی ابرویی بده ....

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۸۸، ۱۲:۳۲ ق.ظ | ۱ نظر
دادستان انتظامی قضات از تشکیل پرونده برای یک قاضی خبر داد که دستور اعزام دستگیرشدگان در حوادث پس از انتخابات را به بازداشتگاه کهریزک صادر کرده بود. حجت‌الاسلام و المسلمین خلفی در گفت‌وگو با ایسنا، در پاسخ به سوالی درباره اظهارات یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مبنی بر برخورد با ماموران انتظامی و قاضی متخلف در موضوع بازداشتگاه کهریزک، اظهار کرد: پرونده‌ی قاضی مذکور در دادسرای انتظامی قضات تشکیل شده و در حال رسیدگی است.
بعد از خوندن این خبر یاد همه ی اونایی افتادم که توی دادگاه های اخیر تصویرشون رو نشون دادن و اسامی شون رو از طریق صدا و سیما به همه ی دنیا مخابره کردن ....... اولا اگه دستور داده یکی باید از اون بالا تاییدش کرده باشه ، دوما ، نمیدونم اگه بی آبرو کردن مسلمون بده فقط برای بعضی مسلموناست یا برای همه ..... اگه در این جریانات این قاضی و بعضی از ماموران خلافی انجام داده اند انها هم باید در یک دادگاه علنی و در حضور مردم محاکمه بشن .
  • خانم معلم

خاک آشنا از چه می گوید .....

خانم معلم | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۰۹ ب.ظ | ۱ نظر

بر خلاف دو فیلم قبلی بعد از پایان فیلم یه حس خوبی داشتم ..... میشد بگی آ خ ی ی ی ی ش یه چیزی تونستم بفهمم !!

تمام فیلم در باره ی عشقه ، از اولین سکانسها که تابلوی خط نستعلیقی رو که با جوهر آبی نوشته شده نشون میده که شعری از احمد شاملو است " آی عشق ، آی عشق ، چهره آبی ات پیدا نیست "
فرمان آرا از عشق میگه ، عشق به انسانها ، عشق به سرزمین و خاک ......
فیلمبرداری محمود کلاری در به تصویر کشیدن مناظرزیبای کردستان کمک زیادی به بیننده می کنه تا بتونه از فیلم لذت بصری رو هم ببره ....
فرمان آرا می گه از عشق که هیچوقت از زندگی گذشته جدا نمیشه ، اول فیلم می گه ، گاهی از گذشته دوری می کنی ولی گذشته میاد سراغت و تو می مونی بهش چه جوابی بدی .....
داستان فیلم آغاز آشنایی نه چندان محبت آمیز یک دایی با پسرخواهریه که از پدر و مادر محبتی ندیده و چند بار دست به خود کشی زده و مواد مصرف میکنه ، دایی به علت اینکه می خواسته از هیاهوی شهر در امان باشه ( آلودگی صوتی ، آلودگی هوا و آلودگی روابط بین انسانها ) میاد توی روستای محل زندگی پدرش و توی زیر زمین خونه به کشیدن نقاشی و سرودن شعر مشغول میشه و به همین علت نمی خواسته پسر رو بپذیره ......پسر هم نمی خواد بمونه ، اما عشق ( به دختری که نامزد داره !) و محبت ( بی شائبه ی دایی )، پسر رو پایبند می کنه تا با این خاک آشنا بشه ، که زندگی کردن در خاکی که نمی شناسیش و براش زحمتی نکشیدی فایده ای نداره ..... جایی از فیلم دایی به پسر می گه ، اگه نکاری نمی تونی درو کنی و متاسفانه نسل شما نمی خواد بکاره ! و پسر جواب میده که نسل ما درو هم نمی خواد بکنه !! .... برای کسانی که فرزندانی به این سن دارند این بی مسئولیتی ها چیزی آشناست .....
این فیلم فیلمیه که اشاره به فرهنگ و تمدن کهن مون داره ، اینکه چی بودیم و چی شدیم .... اینکه از روستا جوونمون برای کاری سهل تر روونه تهرون میشه تا پول بیشتری پیدا کنه و برای همین فرهنگمون داره کم کم از بین میره ...... به حکاکی های بیستون اشاره می کنه ..... و به یادمون میاره که ایرانی ، قدمتی چندین هزار ساله داره ...... و جالبه که در جایی از فیلم به روابط بین انسانها که می خواد اشاره کنه می گه ، کاری که شما می کنین نه دین می پسنده و نه خدا و پیغمبر و نه احترامه به پدر ومادر( یعنی با اینکه فیلم خیلی ملی یه ولی از مذهب هم دور نیست ) ......
فیلمیه که به نظرم ارزش بیش از یک بار دیدن رو داره ......
متاسفانه در ابتدای فیلم کنترل چی سینما مشکلی برام بوجود اورد که شاید 5 دقیقه فیلم رو ندیدم و ناراحتم و فکر می کنم می ارزه یه بار دیگه برم ببینمش ، گرچه چیزی حدود 9 دقیقه فیلم سانسور شده و فرمان آرا گفته مثل این میمونه که از صورت چشمهاشو در اورده باشن .....
تکه هایی قشنگی از فیلم رو که توی تاریکی روی کاغذی روغنی با روان نویسی که نمی دونستم می نویسه یا نه یادداشت کردم میارم :
چند روز یعنی آشنایی ...... آشنایی یعنی دل بستن ..... و دل بستن دواش دلشکستنه ..... غریبه آخرش ازت تشکر میکنه و میره ولی فامیل مثل زنجیر به پاته ( جایی که نمی خواست خواهر زاده اش رو بپذیره ) شعری که برای عشقش می خونه ....... ( با بازی عالی رضا کیانیان ، صحنه ای که به نظرم جا داشت زیباتر از این باشه و البته یکی از صحنه های قشنگ فیلمه )
در آغاز آسمان آبی نبود

تو در ان نگریستی
و آسمان ابرش را بارانید
و دریا طوفانش آرمید
چشمانت را از من مگیر
تا اندوهم را بگریم .
حتما فیلم رو ببینین .....27/5/88
  • خانم معلم

کاش امام بود .......

خانم معلم | يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۸۸، ۰۶:۰۲ ب.ظ | ۰ نظر
امروز سومین جلسه دادگاه متهمین به اغتشاشات اخیر بود ........... نمیدونم خودشون از اینکه این بچه ها رو آورده بودن به عنوان عناصر مخرب محاکمه کردن خجالت نکشیدن ؟ !! .... بچه ای که می گه من توی اغتشاشات نبودم ، جایی رو آتش نزدم ، کوکتل مولوتوف درست کرده بودم، که کار نکرد !! ، اینو لزومی داره بیارین توی تلویزیون نشون مردم بدین ؟ !! .... شما که وزرات اطلاعاتتون انقدر قدره ، بره عناصر اصلی رو بگیره ، از توی شرکت رفتن و یه مرد جا افتاده رو پیدا کردن که یه لباس شخصی رو کتک زده و اونم بیاد جلوی تلویزیون و بگه من دچار جنون آنی شده بودم و جوگیر شده بودم و.....

بسه دیگه ، به این نمایش های مضحکتون خاتمه بدین ، می ترسین با بالاتری هاشون درگیر بشین دق و دلی تون رو سر این بیچاره ها خالی می کنین که درس عبرتی باشه برای بقیه که از این غلط ها نکن ؟!!! ........
یه خورده به عملکرد ها نگاه کنین ، این بچه ها دیگه باید به کی و به چی اعتماد داشته باشن ، یکی شون می گفت من از هر دو جناح سایت ها رو مطالعه می کردم ولی وقتی دیدم از سران ، کسی این تظاهرات رو نفی نکرده منم فکر کردم کارمون درسته ، ......
من هنوزم موندم این علما چرا هیچکدوم به جناب احمدی نژاد تبریک نگفتن ؟ .... حتی دفتر آیت ا...مکارم هم خبر تبریک رو کذب دونست و رد کرد ...این یعنی چی ؟ !!! ...... جدیدا هم شنیدم که نمایندگان ادواری مجلس در نامه ای به مجلس خبرگان می خوان عملکرد رهبری رو بررسی کنن !.......
اونجایی که می گم رهبری باید کمی شفاف تر نظر بدن اینجاست .در قسمتی از نامه اومده که :
« امام خمینی در کتاب ولایت فقیه درباب حکومت بروفق قانون می فرمایند "
"همه درامان قانونند , درپناه قانون اسلامند , مردم ومسلمانان در دائره مقررات شرعی آزادند ؛ یعنی بعد از آنکه طبق مقررات شرعی ؛عمل کردند کسی حق ندارد بگوید اینجا بنشین یا آنجا برو , این حرف ها در کار نیست , آزادی دارند وحکومت عدل اسلامی چنین است , مثل این حکومت ها نیست , که امنیت را از مردم سلب کرده اند ؛هرکس درخانه خود می لرزد که شاید الان بریزند وکاری انجام دهند , چنانچه در حکومت معاویه وحکومت های مانند آن امنیت را از مردم سلب نموده ومردم امان نداشتند , به تهمت یا صِرف احتمال می کشتند ..." این برداشت ملت بزرگ ما از امام ونظام اسلامی است . اینک باید پرسید که چه نسبتی بین این سخنان وآنچه این روزها در کشور می گذرد وجود دارد؟
با توجه به اینکه برخلاف بعضی نظام های سیاسی که رهبر را مبرای از مسؤلیت می دانند در نظام جمهوی اسلامی ایران نه تنها رهبر از مسؤلیت مبرا نیست بلکه طبق اصل 107 قانون اساسی علاوه بر تساوی رهبر با سایر افراد کشور درمقابل قانون , رهبر همه مسؤلیت های ناشی از ولایت امررا برعهده دارند وبه موجب اصل 57 قانون اساسی قوای سه گانه کشور زیر نظر رهبر فعالیت می نمایند. پاسداری از قانون اساسی وحقوق مردم وتوجه به وظایف خبرگان رهبری از نکته هایی است که بیش از هرچیز وظیفه ومسؤلیت شمارا سنگین تر می نماید. »
ولایت پذیری تحت هر شرایط !!! ........ اولی الامر ، شامل هر کسی میشه ؟ ! ....... عقل باید کنار گذاشته بشه ؟ ! ........ حداقل نباید مردم درک صحیحی از آنچه که دارند علنا می بینند داشته باشند ؟ !!
مادران عزادار در پارک لاله جمع شدند اومدن و متفرقشون کردن ، این مادر عزاداره و نگذاشتین عزاداری بکنه ، باید داد بزنه یا نه ؟ ...... خدای من گواهه اگه همچین کاری با من کرده بودن از بس همه جا فریاد می کشیدم که مطمئنا منو هم به زندان فرستاده بودن یا در جا کشته بودن چنانکه با یک مادر کرمانشاهی که به تنش گل مالیده بود توی کرمانشاه چنین کردن ، جلوی دادگاهشون رفت و نشست و زار زد .حالا هم ازش خبری نیست !!! ........ خوش به حال مسئولی که بشنوه و دم نزنه توی این حکومت اسلامی !!! ......
اصلا معتقد نیستم جریان رو باید دید و به افراد توجهی نکرد ..... مگه این جریان رو غیر اینه که افرادش می سازن ؟ !! ....... هنوزم معتقدم دوگانگی هایی که در افراد دیده میشه و باعث میشه که ملت اعتمادشون از همه کس و همه چیز سلب بشه باید توسط رهبری شفاف اعلام بشه ....
اصلا موندم این همه دزدان کلان اقتصادی داریم که کرور کرور مال مردم رو بردن و خوردن و هیچ خبری ازشون در این رسانه نمی شه و اسمی هم برده نمی شه بعد چند تا بچه که به قول خودشون جو گیر شدن و همه هم می دونن این چند تا بچه کاره ای نیستن رو بیارن توی تلویزیون نشون بدن ؟ !! مگه جناب رئیس جمهور محبوب نفرموده بودن این دزدان اقتصادی رو معرفی می کنن ؟ !!! .پس چی شد ؟ اون موقع تمام شهامتشون رو از دست داده بودن ویا مصلحت نبود ؟ !!!..... سیاست پدر مادر نداره یعنی این .
دارن چکار می کنن ، گرچه این مردم بر می گردن سر زندگی شون ولی خانواده هایی هستن که الان یا عزادارن یا انقدر دلهره دارن که بالاخره سر این بچه که دو ماهه توی زندان و بی وکیل بوده چی میاد ؟ ....
هیچ کدوم از وکلا لایحه رو برای دفاع آخر از موکلشون تنظیم نکرده بودن ، خیلی هاشون هنوز ملاقاتی با موکلشون نداشتن !! ، اینا یعنی چی ؟ !!! ..... همه وکلا یک هفته وقت گرفتن برای تنظیم لایحه دفاع ، دو ماه بلاتکلیف وبه قول خود بچه ها دو ماهی که براشون خیلی ارزش داشت ( گرچه بیرون هم بودن کار دیگه ای غیر همون روزمرگی هاشون نداشتن !!!) ، نمیدونم دادگاه حجاریان کی شروع میشه ، بقیه ای رو که نگرفتن دارن تند تند نامه میدن و اعتراف می کنن که اگه منو گرفتن ............
چقدر همه چیز مسخره می گذره ، جای امام خالیه ، خیلی خالیه ....... کاش امام بود ........
25/5/88
  • خانم معلم

"فقط خدا به من آرامش می‌دهد و بس"

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۸۸، ۰۷:۱۷ ب.ظ | ۱ نظر
رویای من جابجایی واژه‌هاست، محاکمه واژه‌هاست و اعدام واژه‌های بیمار آفرین است.
رویای من آرامش است، اطمینان و اعتماد است.

دنیای روح من بسیار بزرگ است حدود آن، زمین و نامحدود آن خداست.

جنگ در بالکان، بن بست در چچن و افغانستان و کشمیر و عراق و فلسطین، بی عدالتی، پارتی بازی، اسیر مقام و ثروت، فرزند کشی، کودک آزاری، کشت و قاچاق مواد مخدر، قتل بیگناه، فیلم سیاه، تجاوز جنسی و... رویای مرا به تاخیر می‌اندازد و قلب راست من محل تجمع رویای آرامش را بر هم می‌زند.

آسمان ما خوب نمی‌بارد، زمین ما خوب نمی‌جوشد و سادگی محکوم می‌شود.

صفات و سخنان زیبا در صحنه سخنرانی‌ها می‌رقصند و در عمل پایمال فرهنگ دو چهره ما می‌شوند.

امروزه مغزها به جای ابتکار، در جهت یافتن معجزه قدم بر می‌دارند تا با واژه‌سازی روزنامه‌ای ما را به لب پرتگاه سوق دهند، اگر خدا نبود امید آرامش در من می‌میرد....فقط خدا و قرآن به من آرامش می‌دهد و بس.

برداشت از سایت تابناک 21/5/88
  • خانم معلم

بعد از هوای آلوده ، نوبت آب آلوده در تهران باشیم .

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۸۸، ۰۵:۲۶ ب.ظ | ۱ نظر
امروز ظهر تلویزیون روشن بود و منتظر شنیدن اذان بودم که صدای خبرنگاری که برای تهیه خبر به یکی از مخازن آب واقع در منطقه مرزداران رفته بود توجهم را جلب کرد .
پیدا شدن یک جسد در مخزن آب شهروندان تهرانی !!!! ....... آنهم به مدت 20 روز!!! .....
گزارشگران را به محوطه راه ندادند . بر در اهنی آنجا زنجیرزده بودند و سگها از محل حفاظت می کردند . گزارشگر گفت ، با وجود این زنجیر ها و این سگها چگونه کس یا کسانی توانسته اند وارد محل شوند ؟ اهالی آنجا اولا از این مسئله ، دچار یک بحران روحی شده بودند و می گفتند ، بچه هایمان غذا و آب تا چند روز نمی توانستند بخورند همش یاد جنازه در آب می افتادند .در این محل هم همیشه تا قبل از این اتفاق باز بوده است .....
جناب آقای حریری معاون آب و فاضلاب تهران ، در جواب گفتند : از این مخزن بهره برداری نمی شده و جای نگرانی برای اهالی از لحاظ شرب وجود ندارد . اما بار روانی که بر مردم وارد شده بسیار سنگین بود که در حال پیگیری هستیم .
سپس ایشان وجود این همه رسوب در آب تهران را به علت وجود نیتریت دانستند و گفتند این مشکلی نیست که حتی چند ساله بر طرف شود شاید به هزار سال !! وقت نیاز باشد تا بستر ها را پاک نمایند .
سپس در خصوص کمبود بودجه ! صحبت نمودند و اینکه با محدودیت های کمی و کیفی فراوانی مواجهند و مشکلشان را چون مشکل ترافیک ! دانستند .
دکتر شهریاری نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس نیز اعلام کرد کمیته تحقق و تفحصی تشکیل شده که در خصوص مشکلات آب رسانی به تهران در حال فعالیت می باشند . این گروه به بررسی خروجی فاظلاب پادگانها ، مهمان سراها ، ویلاهای کنار رودخانه های جاجرود و کرج پرداخته اند که فاضلاب های خود را به این رودخانه ها می ریزند .
به هر شکل بعداز هوای آلوده تهران باید منتظر آب الوده ی تهران نیز باشیم .
  • خانم معلم

در باره فیلم پستچی سه بار در نمی زند

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۸۸، ۰۲:۳۴ ق.ظ | ۰ نظر
امشب برای دیدن فیلم پستچی سه بار در نمی زند به سینما رفتم . در باره فیلم چیزی نمی دونستم ( خوشم نمی یاد موضوع فیلم رو از قبل بدونم ) .... فقط بهم گفتن فیلم ترسناکیه ! ....

با وجود اینکه روحیه خوبی هم نداشتم ولی ترجیح دادم برم یه فیلم خوب تماشا کنم ( اینو شنیده بودم که فیلم خوبی و دومین فیلم بود از بابت فروش در اکران 12 روزه ) ....
فیلم در خونه ای سه طبقه اتفاق می افته که در هر طبقه یک زن و مرد ، که هر کدام به نسلی تعلق دارند وجود داره ......
در هر نسل فتحی با تسلط به نوع گویش های آن نسل دیالوگ های خوبی نوشته ، مثلا طبقه اول دختر و پسری از همین زمانند ، کلمات رایج بین جوانان امروزی مثل آی کیو مرغ و .... کلماتیه که بین دختر و پسر د و بدل میشه .......
طبقه دوم زمان حکومت پهلوی و شعبان بی مخه ،زمان لوطی ها ، کلاه شاپویی ها .... دیالوگ ها استفاده از ضرب المثل های رایج آن زمان و بسیار خوب از انها استفاده شده است .
طبقه سوم مربوط به نسل قاجار و انتهای حکومت احمد شاه و شاهزاده قجری با زنش در آن به همراه کنیز و پسرش زندگی می کنند . دراینجا نیز از دیالوگهای ان زمان بهره گرفته شده به همراه موسیقی آن زمان ......
تشابه هر سه طبقه وجود زن و مردی است که برای مدت کوتاهی آنجا اقامت دارند . در طبقه اول پسر برای باج گیری از پدر دختر او را انجا کشانده ، در طبقه دوم لوطی به همراه همسر صیغه ای اش که زن خود عاشق مردی دیگر است زندگی می کند و در طبقه سوم شاهزاده با زنی که 35 سال با او زندگی کرده واتفاقا او هم عاشق فرد دیگری بوده و اکنون قصد دارد تنها به فرنگ برود ، اقامت گزیده اند . زن برای تصاحب طلاهای همسرش کنیزرا مجبور می کند در غذایش سم بریزد شازده متوجه شده و کنیز را می کشد و پسر کنیز شاهد جریان است .....
انچه این سه طبقه را به هم اتصال می دهد حضور کودک و تیله هایش است که از طبقات پایین می غلطند .....و نشانه حضور است.
جریانهای همزمان نشان دهنده وجه تشابهی میان این سه طبقه است . که در انتهای فیلم معلوم می شود .( همه ی فیلم رو نگفتم که یه جاهایی اش هم برای د یدن باقی بزارم !!) با آنکه دیالوگ قوی است ، و همچنین فیلم به خاطر استفاده از صنایع دستی ، جایزه ای از این سازمان در یافت کرده است ، تنها پیام فیلم شاید این باشد که زن در هر سه نسل مورد ظلم واقع شده ، در هر سه نسل با توجه به سلاح زمانه ( تفنگ ، چاقو ، شمشیر ) زن مورد حمله واقع شده ، و در انتها این کودک معصوم درکنار استفاده از جواهرات اربابی تبدیل به موجودی رذل گشته که حتی از دختر14 ساله همسرش نیز نمی گذرد ....
فیلم ارزش یکبار دیدن را داشت . دیالوگ ها انسان را به یاد زنده یاد علی حاتمی می اندازد ولی هنوز جا دارد که جناب فتحی در این زمینه کار کنند ......
هنوز نمی دانم اگر یک فیلم بی محتوای خنده دار می رفتم برایم بهتر بود یا دیدن این فیلم ؟ !!! ..... مردم که از سینما خارج می شدند ، نمی دانستند که چه شد !!!
در انتها ، از بازی بسیار خوب بازیگران فیلم ، آقایان علی نصریان ، فروتن ، جعفری و خانمها تیموریان ، کوثری و بهرام نباید گذشت .
  • خانم معلم