بایگانی خرداد ۱۳۸۹ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۴ مطلب در خرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

نیایشی از شهید دکتر چمران ...

خانم معلم | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۸۹، ۰۹:۱۶ ق.ظ | ۱۴ نظر
به یاد آنان که عاشقانه زیستند و عاشقانه پر کشیدند .....

 

 

 

خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

 می توانیم چگونه زیستن، چگونه بودن ، چگونه ماندن و چگونه مردن را از او بیاموزیم ؟ !!!!  

  

 

  • خانم معلم

تنهاترین تنها ......

خانم معلم | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۲۲ ق.ظ | ۱۷ نظر

 

دکتر  علی  شریعتی     معلم  شــــهید  ما

جان به کفش نهاده او      الله الله چه همتی

آغاز بیــــــــداری        ضد  استعــــماری

زنده   باد   یاد  او        یاد  او ،   نام  او

این سرودیه که سال 57 موقع انقلاب می خوندیم .......همون موقع که برعلیه شاه راهپیمایی میکردیم ،

هیچ وقت یادم نمیره که درنوجوانی ، شناخت دین و شخصیت های دینی ام رو با کتاب های دکتر شروع کردم .....

علی (ع) رو شناختم با قاسطین ، مارقین و ناکثین ...آنگاه که می گفت :

 گفتم که غیر از هزاران درس که از سخن علی ، عمل علی ، جهاد علی ، اندیشه و احساس علی وزیباییهای لایتناهی روح شگفت علی می توانیم آموخت ، سه درس دیگر نیز هست که بسیار ارجمند است و سخت اموزنده و امروز و همه روز ، زنده و ان :

درسی است که باید از « خاندان علی » اموخت : « خودش به عنوان یک پدر  ، فاطمه به نام یک مادر ، حسین ، یک پسر ، زینب یک دختر » و انچه از ان مجهولتر است ، درسی  که باید از« جبهه دوستان » علی اموخت : ابوذر ، سلمان ، بلال ، میثم ، عمار ، حجر .... و از ان هر دو مجهولتر :

درسی که باید از « جبهه دشمنان » علی  اموخت !

و چه درس بزرگ و عمیق و اگاه کننده ای !

به همان اندازه که دوستان علی ، ما را یاری میدهند تا علی را به درستی بشناسیم ، دشمنان علی نیز در این راه ، آموزنده اند . چهره های پلید اینان است که نقش بزرگی داشته اند تا چهره پاک علی ، در تاریخ نمودار گردد .

و این است که سیاهی سپیدی را جلوه میدهد و شب ، روشنایی را و زمستان آتش را و جاهلیت اسلام را .

و این است که توحید را کسی می تواند فهمید که بداند شرک چیست .

 

و فاطمه را شناختم با « فاطمه فاطمه است » آنگاه که گفت :

خواستم بگویم که :

فاطمه دختر محمد (ص) است .

دیدم که فاطمه نیست .

خواستم بگویم که :

فاطمه همسر علی است .

دیدم که فاطمه نیست .

خواستم بگویم که :

فاطمه مادر حسنین است ،

دیدم که فاطمه نیست .

خواستم بگویم که :

فاطمه مادر زینب است .

باز دیدم که فاطمه نیست .

نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست .

فاطمه ، فاطمه است .

اوست که در" تشیع سرخ " چنین می گوید :

شیعه – که نماینده طبقه ی ستمدیده و عدالتخواه در نظام خلافت بود – در این خانه ، هر چه را و هر که را می خواست می یافت ،

برای او فاطمه ، وارث پیامبر ، مظهر " حق مظلوم " ودر عین حال نخستین " اعتراض " و تجسم نیرومند و صریح " داد خواهی " که شعار ملتهای محکوم و طبقات مظلوم در نظام حاکم بود .

و علی ، مظهر " عدل مظلوم " ! تجسم پر شکوه حقیقتی که در رژیم های ضد انسانی قربانی شد و در مذهب رسمی حاکمان کتمان .

و حسن ، مظهر اخرین مقاومت پایگاه " اسلام امامت " ، در برابر اولین پایگاه " اسلام حکومت ،

و حسین ، شاهد همه ی شهیدان ظلم در تاریخ ، وارث همه ی پیشوایان آزادی و برابری و حق طلبی از ادم تا خودش ، تا همیشه ، رسول شهادت ، مظهر خون انقلاب . و بالخره زینب ،

شاهد همه ی اسیران بی دفاع در نظام جلادان ، پیامبر پس از شهادت ، مظهر پیام انقلاب !

و در مکتب علی ، شیعه به عنوان تجسم درد ها و آرزوهای توده های مظلوم و اگاه و عاصی بر جبر حاکم ، اساسی ترین  شعار های خود را می یافت :

برای رهایی از " ولایت جور " :

ولایت علی !

برای زدن داغ باطله و مهر کفر و غصب بر جبین خلافت :

" امامت " !

و برای واژ گون کردن نظام تضاد و تبعیض مالکیت :

" عدالت "

و برای " اعتراض به وضع موجود " ، که حکومت  و روحانیت و اشرافیت حاکم ، با فتح ها و غنیمت ها و مسجد سازی ها و جماعت ها و مدرسه ها و نذر ها و وقف ها و خیرات و مبرات و تعظیم شعائر و انجام مراسم ، می کوشیدند تا همه چیز را طبق مشیت بالغه ی خدا و شرع و رضای خدا و خلق نشان دهند :

اصل " انتظار "!

و برای ایجاد مرکزیت در نهضت :

" مرجعیت "  ،

و برای تشکیل نیروها و نظم و دیسیپلین و تعیین جهت :

" تقلید "

و برای داشتن یک رهبری مسئول :

" نیابت امام "

او از تشیع گفته است که درد دین دارد ، از فلسفه ی تاریخ ، از جامعه شناسی ، از انتظار ، از سیاست از هنر و از یاران پیامبر وعلی ، از ابوذر و سلمان و از حسین و زینب گفته است . گفته هایی که بر دل مینشیند ....

او داستان هبوط را آنچنان به تصویر کشیده که عشق الهی را به بنده اش کاملا می توان حس نمود ... 

گرچه بسیاری دکترشریعتی را مورد نکوهش قرار داده اند اما امام ، از ایشان به نیکی یاد کرده اند چرا که بین خسروی و شریعتی تفاوت قائل بودند و می گفتند شریعتی دلش برای اسلام می سوزد .

دکتر رحیم پور ازغدی در باره دکتر گفته اند :

ساواک ، دکتر شریعتی را تئوریسین شاخه دانشگاهی خط خمینی می دانست. آن زمان که در رساله ها حتی جرات نمی کردند نام امام خمینی را بیاورند و به اختصار « خ » می نوشتند دکتر شریعتی اعلام کرد که مقلد امام خمینی است.

متن کامل را اینجا بخوانید .

برای دیدن سایر دیدگاهها اینجا را بخوانید .

و او تنهاترین تنهاست ... چون هیچ  گروهی نتوانست او را از ان خود نماید و علی تنها بود و تنها مرد .

روحش شاد .

  • خانم معلم

حیات هستی

خانم معلم | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۸۹، ۰۸:۰۵ ق.ظ | ۱۰ نظر

 

 عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى

  

 

 سنگینی انتظار بر پشت ما ، سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دوقرن نیست حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست .

تاریخ انتظار و شکیبایی ما به ان ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد ، به ان تیرها که از کمان قساوت بر خاست و بر گلوی مظلومیت نشست ، به ان سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد . به ان جنایتی که دست و پای مردانگی را برید .......

انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تا کنون و تا برخاستن فریاد در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان .

آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت ، عشق پرو بال خواهد گشود و در رگهای خشکیده ی علم ، خون تازه خواهید دوید . پشت هیولای ظلم و جهل با خاک ، انس جاودان خواهد گرفت ، شیطان خلع سلاح خواهد شئ ، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه  خواهد کرد .

 

برگرفته از کتاب خدا کند تو بیایی (سید مهدی شجاعی )

  

پی نوشت : در وبلاگ از جنس خدا پیشنهاد بسیار خوبی ارائه شده ، چله نشینی بر ترک گناه  ،

 جهت هدیه تولد آقا امام زمان (عج) ، از ۵ رجب تا ۱۵ شعبان ،  بیایید همراه شویم .....

 

  • خانم معلم

خانمها وآقایون در شرایط مختلف چه می کنند ؟ !

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۸۹، ۱۱:۵۷ ق.ظ | ۳۴ نظر

هنگام عبور از خیابان

 

خانم ها

سمت راست را نگاه می کنند.

سمت چپ را نگاه می کنند.

از خیابان رد می شوند.

 

آقایان

سمت راست را نگاه می کنند، ماشین می آید .

فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می گیرند و چون همگی راننده های قابلی هستند با سرعت وارد خیابان می شوند .

راننده به شدت ترمز می کند.

مرتیکه مگه کوری؟ (راننده می گوید)

در حالی که از روی میله های وسط خیابان می پرد می گوید: کور خودتی گاری چی!

بدون اینکه سمت چپ را نگاه کند می دود آن سمت خیابان.

هنوز هم صدای بوق ماشین هایی که به خاطر این آقا ترمز کرده اند به گوش می رسد.

 

 

هنگام رانندگی

 

خانم ها

بنزین را چک می کنند.

روغن ماشین را چک می کنند.

ترمز دستی را پایین می کشند.

با سرعت مطمئنه حرکت می کنند.

پشت چراغ قرمز ها می ایستند.

به عابر پیاده احترام می گذارند.

 

آقایان

وسط راه بنزین تمام می کنند.

وقتی دود از لاستیک هایشان بلند شد به یاد می آورند که ترمز دستی را نکشیده اند.

چراغ قرمز را مهترین معضل اتلاف وقت و عمر می دانند.

عابر پیاده موجودی مزاحم و مختل کننده عبور و مرور است.

و از همه مهمتر: بوق مهترین اختراع بشر بعد از برق به حساب می آید.

 

 

هنگام صرف غذا

 

خانم ها

مرتب پشت میز می نشیند.

مقدار کمی غذا می کشند.

به آرامی غذا می خورند.

تنها نوک قاشق را در دهان می کنند.

 

آقایان

تا جایی که بشقاب جا دارد غذا می کشند.

به سرعت غذا را می بلعند، در حالی که قاشق را تا دسته در دهان می کنند.

صدای برخورد قاشق با دندانهایشان موسیقی گوش نوازی است.

بعد از دو بار پر کردن بشقاب، بالاخره کمی سیر می شوند.

 

 

هنگام مهمانی رفتن

 

خانم ها

لباس نو می خرند.

به دقت حمام می کنند . لباس هایشان را اتو می کنند.

با دقت آرایش می کنند.

بهترین عطر را استفاده می کنند.

به دقت خود را در آیننه نگاه می کنند.

و بالاخره رضایت می دهند که خوشگلند!

 

آقایان

از یک ساعت قبل حاضرند و الان بر روی مبل خوابشان برده.

 

 

در پایان یک روز خسته کننده

 

خانم ها

بعد ازاینکه ظرفها را شستند.

آشپزخانه را تی می کشند.

غذای فردا را در یخچال می گذارند.

چراغ ها را خاموش می کنند.

کمی مطالعه می کنند.

می خوابند.

 

آقایان

بعد از اینکه شام خوردند چای می خورند.

کمی با چشمهای خواب آلود تلویزیون را نگاه می کنند.

بعد از اینکه دو سه بار کنترل تلویزیون از دستشان به زمین افتاد.

تلویزیون را خاموش کرده و به سمت رختخواب می روند و بدون آنکه روتختی را بردارند می خوابند!

 

 

پی نوشت : یه کم حال و هوا عوض بشه تا ۲۹ و ۳۱ خرداد !

  • خانم معلم

آنچه گذشت .....

خانم معلم | شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۳۵ ق.ظ | ۴۴ نظر

آیا رای 98% مردم به جمهوری اسلامی " آری "  نبود ؟

 یکسال از 22 خرداد می گذره ..... شاهد حوادثی تلخ و عبرت انگیز بودیم ، حوادثی که در دوران جنگ نیز کمتر دیده شده بود .

جنگ که بود ، میدونستیم یه طرف دشمنه ، یه طرف دوست ... کمی که گذشت با کلمه ای به نام ستون پنجم آشنا شدیم که فهمیدیم همون جاسوسه منتها از نوع خودیش !!!! ...... همیشه فکر میکردم چطور میشه یکی کشورش رو بفروشه ، به پول ، به قدرت ، به مقام ..... خوب سنی نداشتم و کلا با سیاست بیگانه ....... کمی بعد ترش متوجه شدم نه بابا ، میشه ، انقدر قشنگ هم میشه که نگو ... منتها باید دل بکنی دیگه از این آب و خاک ، دیگه مردمت اجازه نمیدن اینجا بمونی و سر سفره ی این ملت غذا بخوری  ... اون وقت باید بشی یه رجوی و بری مقیم دیار فرنگ بشی .. البته با کلی آوارگی !!! .....یا بشی یه ینی صدر !! ...

گذشت و این ملت راه پر فراز و نشیبی رو طی کرد .... 8 سال دوران سازندگی ، 8 سال دوران اصلاحات و بعد از 4 سال دوران عدالت ، رسید به دور دوم ریاست جمهوری خرداد ۸۸ .....

احساسم براین بود که تو این سالها انطور که باید و شاید خدمت نشده و مردممون هنوز خیلی خیلی با آرمانهاشون فاصله دارن ..نباید این جوری می بود ... کلی منابع داشتیم ، کلی دانشمند داشتیم ، کلی مردمی که خالصانه کار می کردن ، از هر قشر و هر گروهی ..... نمیدونستم کجای کاره که لنگ میزنه .... هر سال بنا به دستور امام که شرکت در انتخابات واجبه ، تو انتخابات شرکت کردم و رای دادم .... این بار لج کرده بودم که شرکت نمیکنم .... چه فرقی میکنه کی رای بیاره ! ..... یه شب قبل انتخابات رفتم تو خیابون و شور و هیجان همه ی مردم رو دیدم ..... لذت بردم  از این همه صفای مردم ..... انگار این انتخابات با بقیه انتخابات فرق می کرد .. گرچه همیشه یه عاملی باعث میشد شور و هیجانی بین مردم حاکم باشه .... دلم میگفت آفرین به این مردم که بعد 30 سال هنوز دلشون برای کشورشون ، برای دین شون و نظامشون شور میزنه و می خوان کسی رو سر کار بیارن که با ارزشهای انقلابشون هم ، هم خونی داشته باشه .... شاید واسه همینم بود که بعضی اسمها و رسمها باعث شد مردم جور دیگه ای فکر کنن و منم نیز جزء همین مردم !!!!

 و تصمیم رو باز عوض کردم و گفتم : نه ، باید شرکت کرد .

رای گیری تموم شد ، انتظاری غیر این داشتم که شد ....... فکر نمیکردم چنین بلوایی بپا بشه ....... یعنی چی ؟ تقب آرا ؟!!! ....

 خودمم حس میکردم باید رای موسوی بیشتر از اینا باشه ..... به تهران نگاه می کردم و مردمش ..... بعد با یه حساب دو دو تا کم کم متوجه شدم نه  بابا ، انگار اونجوریا هم که فکر میکردم نبوده ، ..... مخالفت ها شروع شد ..... کسانی که در این سالها دم فرو بسته بودند شروع کردند به مطرح کردن چیزهایی که قبل از این هم در کشور بوده و تا حالا مهر سکوت برلب زده بودن .....

از این چیزها بیشتر حرصم در اومد ......با خودم می گفتم ، مگه شما تو این کشور تا حالا زندگی نمیکردین ؟ !!! ..... مگه تا حالا متوجه این درد هایی که ملت از کمبود ها می کشن  ، نبودین ؟ !! ..... تازه یادتون افتاده ذخایر مملکت داره کجاها میره ؟ !!! ........

الان روی سخنم با کسانیه که تازه یادشون افتاده مسئولند ، مسئولند که چرا چنین شده و چنان نشده .....

جناب ...!! نمیدونم شما مگه شما ، 16 سال پیش تو ایران نبودی ؟ پس چرا حرف نزدی ؟ ....... خانم .....  شما که دانشگاهی رو هدایت می کردین و بالاخره سری تو سرا داشتین شما چرا ؟ !! جناب .... ! شما که مدتهای مدید داشتین بنیاد شهید ، یعنی همونجایی که پسر حاج همت و خانمشون گله داشتن که توی دوران بی پدری و بی همسری بهشون رسیدگی نشده رو ، میچرخوندین ...شما چرا گله می کنین ؟ !!! .......

دلم گرفت .... خودم رو گذاشتم به جای کسی که می خواد مدیر یه مدرسه بشه و با همکار دیگری در رقابته ..... گفتم اگه من یکی از اونا بودم چکار میکردم ؟ .... واقعا انقدر برام مدیریت مهم بود که تمام مدرسه و دم و تشکیلاتش رو بهم بریزم که چرا من نشدم ، من که برحق تر بودم ؟ !!!! ....... خوب می خوای خدمت کنی ، یه جور دیگه خدمت کن ، نمیمیری که ، اگه قصدت خدمت و نیتت قربه الی الله است دیگه چرا این کار ها رو می کنی ؟ ......

 دیدم  قضیه اینجوری درست نیست ، کمی بیشتر دقت کردم ، بحث حق شد و شناخت اون ، بحث دوران فتنه ، بحث اینکه تاکید امام بر حفظ نظام به عنوان اوجب واجبات بوده ، بحث اینکه افراد رو با حق میشناسیم نه حق رو با افراد ، بحث اینکه ........ و دیدم نه ، درسته کشورم خیلی کمبود داره ، درسته کشورم از بی مدیریتی رنج میبره ، درسته که افراد نالایقی بر مسند امورند ، اما این همه هست و باز فکر میکنم وحدتمون در مقابل دشمنی که تا خرخره باهامون دشمنی داره یه چیز دیگه ، ....... خیلی ها می خندن و میگن ، کشورتون رو بردن ، دادن به سوریه و لبنان ، ندیدی لبنان با این همه کمک هایی که بهشون کردیم باز رای ممتنع داد ؟!! ...... پیش خودم فکر میکنم پس وظیفه مون در قبال مسلمونی مون چیه ؟ ! ........ نگاهمون به دینمون چطوریه ؟ ..... باید با انسانی زجر کشیده از اون طرف دنیا چطوری برخورد کنیم ؟ ! ..... صدور انقلاب و دینمون به اقصی نقاط دنیا از چه راهیه ؟ !! ........ وااای که چقدر دلم می خواد بیشتر بگم ......... اما میدونم یه پست ظرفیت خاصی رو می طلبه ........

فقط یه مطلب بگم به اونایی که طرفدار دو آتیشه ی سبزهان ........ میشه یه نگاه بکنید ببینید طرفداراتون چه کسانی هستن ؟ ..... میشه ببینید چه کسانی ازتون حمایت می کنن ؟ .... میشه فقط یه بار از یه زاویه دیگه نگاه کنین به این جریانات ؟ ..... خیلیه اگه بتونی جاتو با طرف مقابلت عوض کنی و بفهمی اون چطوری داره به قضیه نگاه می کنه ، تغییر سخته و قبول تغییر پس از اینکه متوجه شدی اشتباه می کردی سخت تر ، ولی برای انسان شدن باید یه سری چیزها رو پذیرفت .... ببینید از این جریانات کی نفع میبره ...

داشت جناب مهاجرانی رو توی مجلس نشون میدادن که فرمودن ، حرف رهبر فصل الخطابه و معنی اش کردن .... حالا ایشون در چه موضعی قرار گرفتن ؟ !! ....پس امام حق داشتن که بگن مهم حال افراده ؟!!! .......

ببینید کیا منتظر رسیدن 22 خردادن ، کیا از این بلوا سود میبرن ، کیا خون به جگر امام دارن میریزن ، کیا دارن از یه سری نسبت ها و یه سری روابط  پیشین برای خودشون وجهه می خرن و کیا هنوزم همون روش و منش رو دارن .....

تند تند دارن برعلیه مون بیانیه و قطعنامه صادر میکنن و حکم به تحریممون دادن .... چرا عصبانیند ؟ حتی اگه سلاح هسته ای هم داشته باشیم ، چه چیزی اونا رو ترسونده ؟ مگه خودشون سلاح ندارن ؟ !!!

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در موضع گیری شفاف تر که حکایت کننده سیاست واقعی دولت آمریکا در قبال ایران است، می گوید: هدف این قطعنامه ترکیب کردن فشارهای بین المللی با مذاکره برای تغییر خط مشی اتمی ایران است.

میبینم که نشستن تا ببینن در کشور چه خبری میشه  ، کی ضد رهبر و مردم حرف میزنه ، کی میتونه بهترین خوراک رو در اختیارشون قرار بده ..... و ما اون وقت نشستیم و هی میگیم ، من رای ام بیشتر بود  !! چرا من .......

چند تا جوون دیگه باید فدای نادانی های گروههای قدرت طلب بشن ؟ !!! ..... مگه خداوند نگفته بالاترین وبرترینتون کسانی هستند که تقوای الهی رو پیشه کنند ؟ !!! ......

نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان به تنهایی قادر به اداره کشور نخواهند بود ..... کشور یک بعدی اگه پرورش پیدا کنه ، تک بعدی باقی می مونه ، ما به همه ی اقشار و به انواع دیدها نیازمندیم منتها فقط و فقط تنها شرط اینه که خلاف نظام حرکت نکنند ، که اینم شرط سختی نیست .....

 این منیت ها رو بزاریم کنار ، اصلاح طلب ، اصولگرا و غیره رو حذف کنیم ..... شاخه شاخه نشیم تا جوون ما هم فکر نکنه افکارش به کدوم جناح نزدیکتره بره سراغ اونا و باز حزب و حزب بازی ها شروع بشه .... همه فقط یه هدف تو سرشون باشه با هر نوع تفکری که دارن و اونم برپایی دین خدا و کار برای خلق خدا و نیت همه ی این چیزا نزدیکی و قرب به خدا .........

امید که سه سال باقی مانده شاهد پیروزی کامل بچه های انقلابی این مرز و بوم باشیم ...بچه هایی که فراجناحی عمل میکنن و ایران رو به جایگاهی خواهند رسوند که باعث سربلندی وافتخار هر ایرانی در هر کجای دنیا که هست باشه ........

امید که اسلام بزودی صدر نشین تمامی ادیان قرار بگیره و شاهد ظهور و حضور عزیز فاطمه (س) در همین جمعه باشیم .

امین یا رب العالمین

 

  • خانم معلم

متی ترانا و نراک .........

خانم معلم | چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۱۶ ب.ظ | ۱۱ نظر

 

متی ترانا و نراک

 

 

 

                                    فراقت  سخت  می آید  ولیکن  صبر  می باید

                                    که گر بگریزم از سختی  رفیق  سست  پیمانم

 

  • خانم معلم

هنوز بیست سال بیشتر از رحلت امام نگذشته !!!

خانم معلم | شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۸۹، ۰۹:۳۰ ق.ظ | ۶۵ نظر

ساعت 11 مرقد امام بودم ..اول رفتم یه سری به پدر بزرگوار زدم و بعد راهی حرم شدم .... وقتی رسیدم نزدیک حرم صحبت های رئیس جمهور تموم شده بود و اعلام کردند که سید حسن می خواد صحبت کنه ..... یه مقدار صحبت کرد و بعد متوجه شدم صداهای گنگی از بلندگو ها پخش میشه و ایشون هم صحبت نمی کنن ....معلوم شد این مردم هوشیار و همیشه در صحنه ، دارن با شعار دادن ، از صحبت کردن ایشون جلوگیری می کنند ......

ایشون چند بار گفتند : هنوز بیست سال بیشتر از رحلت امام نگذشته ... که یعنی چرا با ما که از خاندان اوییم اینگونه عمل می کنید ؟ ! ایشون فراموش کردند وصیت نامه ی پدرشون رو که خواسته بودند پیرو ولایت باشند .....

 

 

 

مرحوم حضرت سید احمد خمینی :

"ما منسوبین حضرت امام باید توجه داشته باشیم که فقط به علت نزدیکی با ایشان است که با ما مصاحبه می‌شود و یا به ما احترام می‌شود .و الا خود ما که چیزی نیستیم و ویژگی‌هایی نداریم. نه زندان رفته‌ایم و نه شکنجه شده‌ایم. و نه در فلسفة غرب و شرق اهل نظریم و نه در فقه و اصول، مجتهد. نه ادیب ایم و نه منطقی. فقط و فقط منسوب امامیم. پس باید دقیقاً توجه کنیم که اگر امام نبودند هرگز کسی ما را بدان صورت نمی‌شناخت تا با ما مصاحبه کند. پس من من نکنیم که هیچیم. من چون فرزند امام هستم می‌آیند و با من مصاحبه‌ای می‌کنند چاپ می‌کنند و آن را تیتر می‌کنند. و الا از قبیل من زیادند و از من بهتر بسیار بیشتر. در حوزه‌های علمیه سراسر ایران از قبیل ما فراوان، که کسی با آنان مصاحبه‌ای نمی‌کند لذا باید توجه کنیم که از انتساب سوءاستفاده نکنیم که خلاف شرع مبین است."

 

مردم اجازه ندادند صحبت کند و ایشان صلوات گرفتند از مردم و مردم نیز پس از ذکر صلوات ، دوباره شروع می کردند ....

جالب بود که وقتی گفتند: " اینان گروه اندکی هستند که شلوغ می کنند و قطعا کلیت حاضران ، علاقه مندان و وابستگان امام هستند که از این حرکات بیزارند."  مردی که جلوی من حرکت می کرد سریع با جمله ی " خیال کردی " اعتراضش رو نسبت به این جمله ابراز کرد ....

ایشون همینطور می خواستند ادامه بدن و باز متوجه نشدن که چرا مردم دارن بهشون اعتراض می کنن ....یادشون رفته بود که دفاع ایشون از کسانی که بر خلاف ولایت حرکت کردن عامل این هشداره .... نکردن جمله ای بگن تا دل مردم رو بدست بیاورن ... وقتی اصرار و پافشاری ایشون در طرفداری از عده ایه که دارن این کشور رو به سمت هرج و مرج پیش می برن ، چه انتظار دیگه ای از این مردم داشتن ؟

کاش همون طور که در جشن عروسی دوستان شرکت کرده بودن !! و دلشون رو بدست آورده بودن.... قبل از شروع این مراسم هم ، دل مردم رو بدست می آوردن ، چند نکته می گفتن که نشون بدن با رهبرن .....

سخنان رهبری پس از ختم صحبت های ایشون بسیار جالب بود ..... مطمئنا همه ی دوستان صحبت های رهبر رو یا شنیدن یا مطالعه فرمودند ..... ایشان در فرازهایی چنین اشاراتی داشتند :

- دشمنی و قاطعیت امام فقط و فقط برای اسلام بود نه مسائل شخصی و به همین علت امام با همه اقوام و گروه های ملت را با هر سلیقه و دیدگاه همواره در آغوش مهربان خود جای می داد اما قاطعانه کمونیست ها ، لیبرال ها و دلباختگان نظام های غربی را طرد می کرد و بارها و بارها با تعابیر سخت وتلخ ، مرتجعان را نیز محکوم و طرد کرد. در پرتو این شاخص مهم خط امام، انسان نمی تواند خود را رهرو امام بداند اما با کسانیکه صریحا پرچم معارضه با امام را بلند می کنند هم جهت و همراه شود.       

- اگر شخصی در قبال این تحرکاتی که از اساس با مبانی امام مخالف است اظهار همراهی یا حتی سکوت کند، ملت با درک حقایق ، ادعای این فرد را در دنباله روی از امام نمی پذیرد.

- امام بارها می گفت قضاوت در مورد اشخاص باید با محوریت حال فعلی آنها صورت گیرد و این مسئله ، شاخص مهمی در درک و پیروی از خط امام است .

- عاقبت طلحه و زبیر نمونه‌ای تاریخی از ضرورت توجه به حال کنونی افراد است

- تمسک به گذشته افراد ، هنگامی قابل قبول است که حال فعلی آنان در مقابل گذشته ایشان قرار نداشته باشد اما اگر چنین شد طبعا گذشته افراد دیگر نمی تواند معیار و ملاک باشد .

- برخی ، حتی از دوران نجف با امام همراه بودند اما امام در مقطعی، آنان را به علت موضع گیریهایشان طرد کرد .

 

با توجه به سخنان  امام  ،  رهبری و سخنان پدرشون ، عاقلانه نیست که ایشون دست از موضع خودشون بردارند و به دامان ملت باز گردند ؟ ! ....

 

 

 پی نوشت ۱ :  نامه سر گشاده بسیج ئانشجویی دانشگاه تربیت مدرس

 پی نوشت ۲ : اگه می خواین یه کمی لبخند بیاد رو لبتون  اینجا رو بخونید ... با تشکر از آقا حنیف

 

  • خانم معلم

کجاست سمت سپیده ؟

خانم معلم | جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۸۹، ۰۶:۰۱ ب.ظ | ۵ نظر

مــــرا  از   این   هــــمه    اندوه   تیــــره   راحــت    کن
کجاســــت    ســـمت   سپیده؟   مرا    هـدایت   کن

نـــگاه  کن  چه  شــــب   و   روز   تنبلــــــی    دارم
سکوت  ، پشت دلم  را شکست   ،   صحــبت  کن

هـــزار  جــمعه ی بی روح  ، بــی تو جــــان کــندم
بس است بی تو نشستن، بس است، حرکت کن

تو  از  ســـــــلاله ی  نوری ،  تو  نبـــض  بارانـــــی
نــــگاه   ملــــــتمس  خـــــاک   را    اجابـــــت  کن
 
مرا  به  عشق  بکوچان  ، به  سـمت  حظ  حـضور
مــــــرا  به  جــشن ِ  بــزرگ ِ  ظــــهور  دعــوت  کن

به  نعــش   خونــی   آلاله هـــــا  ســـتاره  بپـــاش
قـــــناریان  نفـــس  مـــــرده    را   حـــــمایت  کــــن
 
بیا  و  گــــــــرم  کن  این  روزهــــــــای  برفــــــی   را
بهــــــــار  گم  شــده  را بین  خلق  قســــمت      کن

 مرتضی امیری ا سفندقه

 (کتاب کوار)

  • خانم معلم

بدرقه تا عرش

خانم معلم | پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۵۷ ب.ظ | ۱۲ نظر

روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ .... ساعت 15/ 6 صبح بدو بدو خودمو رسوندم به سرویس اتفاقا صندلی اول ، پشت راننده هم نشستم .....همکارا شروع کرده بودن به حرف زدن و صداشون به شکل پچ پچ میومد .... راننده مون هم از اول صبح رادیوش رو روشن کرده بود ..... ساعت 7 صبح رسیدیم به سه راه افسریه ....... هنوز نپیچیده بود توی آزادگان فعلی ! که آرم اخبار رو گذاشتن و بعدش ، صدای لرزان و محزون آقای حیاتی رو شنیدیم ...راننده صدای رادیو رو بلندتر کرد ......

انا لله و انا الیه راجعون

روح بلند و ملکوتی پیشوای مسلمانان ور هبر آزادگان جهان حضرت امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست

ولوله شد ... از همون جا سرویس ایستاد و نرفت ..... همه پیاده شدیم و خودمون رو به خونه رسوندیم ... هیچکس به این فکر نمی کرد که آموزش و پرورش چی می خواد بگه و چکار می خواد بکنه ... مردم دیوونه شده بودن و تازه این در شرایطی بود که از دو شب قبل رادیو و تلویزیون اعلام می کرد که ، مردم برای امام دعا کنید .....

برگشتم خونه و دیدم همسرم داره گریه می کنه و پسرم تو بغلشه و داره هی نگاهش میکنه و میگه گریه نکن ..... من تمام راه گریه کرده بودم ... فقط می تونستم لباس مشکی بپوشم  ... تلویزیون تصاویر آخرین نماز امام و آخرین وداع حاج احمد با امام رو نشون میداد .... توی خونه هیچ صحبتی نبود فقط هر سه !! گریه می کردیم ..

فردا اعلام کردن امام رو میارن مصلی تهران .... هیچکس خودش نبود .. مغازه ها همه بسته بودن جز چند تا بقالی که برای خرید مردم باز بودن ... همه تو ی خیابون بودن و بهت زده .... اصلا حرفی نبود فقط اشک بود که می یومد و هیچکس نمیتونست به کسی تسلا بده .. غم فراق پدر امت بود ...

پیاده رفتم تا مصلی ...امام رو توی یه یخچال بزرگ گذاشته بودن .... فقط ضجه ی مردم بود و نگاههایی که حیران مونده بودن که بعدش باید چکار کنن .....

همه گیج بودن .. بعدا متوجه شدم که چقدر حاج احمد برای این تدفین زحمت کشیدن ... فقط فکر میکنم خدا چه نیرویی بهشون داده بود که تونسته بودن فکر کنن ..... پیدا کردن محلی برای قرار دادن ابدی امام کار آسونی نبود ... اونم در اوج بی پدری ....

تا غروب اونجا بودم و برگشتم خونه ... مردم تا صبح کنار اون جسم پاک بودن و شمع روشن کردن و گریه کردن ....

ساعت 5/6 صبح 16 خرداد بر پیکر امام نماز خونده شد ... چه تشییعی ، با شکوهتر از لحظه ای که برای استقبال امام رفته بودن نماز میت رو آیت الله گلپایگانی بر پیکر امام خوندن و 9 صبح حرکت به سوی بهشت زهرا .....

و پیکر امام که در بهشت زهرا نمیتونست از ازدحام جمعیت  آرام بگیره بالاخره درساعت 6 بعد از ظهر در محل فعلی آرام می گیرد .....باقی جریانات رو همه می دونن ...

 و از فردا همه قرارشون بهشت زهرا دم کانتینری بود که امام رو زیر اون قرار داده بودن ......

و الان ۲۰ ساله که ۱۴ خرداد هر سال مردم برای تجدید پیمان با رهبرشون بر میگردن به جایی که یه روزی توی سال ۶۸ پیکر امامشون رو اونجا گذاشتن ....

فردا ، روز تجدید پیمان با امام خمینی و ولایت ..... 

 اینجا رو حتما بخونین ....

  • خانم معلم

کشتار وجدان های بشری به خاطر دمکراسی تو روز روشن

خانم معلم | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۸۹، ۰۹:۵۶ ب.ظ | ۲۱ نظر

دیروز صهیونیست ها به  کاروان دریایی امدادی و بشردوستانه ای که به سمت غزه ی در سه سال محاصره میرفت ،حمله کردند ، توصیه می کنم این رژیم از جناب " زم " * یاد بگیرن و متوجه بشن خدایی هست و حساب کتابی هست .... این طور نیست که خودشون رو به کوچه ی علی چپ بزنن و شورای امنیت هم کاری به کارشون نداشته باشه و فعلا بره تعطیلات تا یه گروهی ! وقت کنن به این جنایت رسیدگی کنن و بعد خدا بزرگه .....

خبرگزاری فارس اعلام کرده که ،دانشجویان دختر دانشگاه‌های تهران برای گرامیداشت یاد و خاطره شهدای کاروان صلح در مقابل سازمان هلال احمر شام غریبان برگزار کردند. مگه اینا فیلم دمکراسی تو روز روشن رو ندیدن ، اگه نمیدونن چیزی رو جناب زم هستند که ، برن از ایشون بپرسن ... ایشون بهتر میدونن که بعد از شهدای جنگ تحمیلی دیگه شهیدی پاشو توی برزخ نگذاشته ..اون وقت این دخترا الکی الکی اسم شهید میزارن روی کسانی که رفتن به غزه ای هایی که چشمشون کور با رژیم نازنین اسرائیل در افتادن و گفتن بابا اینجا خونه مونه ، وطنمونه شما ها از جونمون چی میخواین ،   دارو برسونن ....

واقعا اگه رژیم غاصب ،( البته از دید ما ، ممکنه از دید جناب زم غاصب هم نباشند )  ، می دونست بعد از فروپاشی اش حساب کتابی هست و از تمام اعمالش فیلم برداری شده و ویدئویی پخشش میکنن بازم این کارها رو می کرد ؟ !!

چرا جناب " زم " یه کم این رژیم رو نصیحت نمی کنن ؟ !!! .... به سرداران جنگ حمله کردن که از سهمیه کنکور برای بچه هاشون استفاده کردن و اونا رو فرستادن دانشگاه ، خودتون چطوری موفق به ساخت این فیلم با وجود این همه ستاره ی سینما شدین ؟ ..... چطوری ؟!!!  پول جناب گلزار و نیکی کریمی رو برای بازی چند دقیقه ای در این فیلم چطوری دادین ؟ !!!! .... وجود این همه بازیگر سرشناس جز برای فروش بیشتر چیز دیگه ای بود ؟ .......

جناب "زم " می خوام بدونم کشته شدن کاروانی که جرمشون فقط کمک به مردم بیگناهه رو چطوری محکوم می کنین و اون دنیا فکر نمیکنین آقای نیکزادی !!! وجود خواهد داشت که گذشته رو به رخ تون بکشه ؟ !!! 

رهبر انقلاب در پیامی به این مناسبت فرمودند :" این بار این کاروان، اسلامی یا عربی نبود، بلکه افکار عمومی و وجدان‌های بشری از سراسر جهان را نمایندگی می‌کرد؛ این حمله‌ جنایت‌بار باید برای همه مدلّل کرده باشد که صهیونیزم، چهره‌ جدید و خشن‌تری از فاشیزم است که این بار از سوی دولت‌های مدّعی آزادی و حقوق بشر و بیش از همه دولت ایالات متحده آمریکا حمایت و کمک می‌شود. "

واقعا روی فاشیست رو سفید کردن ... دستشون درد نکنه ..... خلاصه خدا داره چهره ی واقعی اینا رو نشون میده ..... به هر شکل جناب زم ، دست همه یه روزی رو میشه .......

جناب احمدی نژاد در حضور مردم ایلام به اسرائیل گفت : مواظب باش که طوفان مردم جهان ریشه ات را از بن نکند " ..... کاش مطمئن باشیم و باشند که اسرائیل ریشه ای ندارد تا از بن کنده شود آنچه این تنه را نگه داشته کمک های امریکا و سایر دولت هایی است که از وجود این رژیم سود می برند مطمئنا به محض اینکه این نیروها از کنارش پراکنده شوند این رژیم فرو میریزد ....

جمعه با رهبر فقیدمان تجدید عهد می کنیم که دنباله رو رهبر مان هستیم و مطمئنش می کنیم که تنهایش نخواهیم گذاشت .

با حضورمان جهانیان را متوجه خواهیم کرد که این ملت بعد از گذشت ۲۰ سال همچنان برعهد خویش باقیست و تا زمانی که نه تنها فلسطین بلکه کل مردم تحت ستم دنیا را آزاد نسازد آرام نخواهد ایستاد که بنا بر فرمایش رهبر ،  فلسطین، دیگر نه مسأله‌ای عربی و حتی نه فقط مسأله‌ای اسلامی، بلکه مهمترین مسأله حقوق بشری جهان معاصر است.

 جناب زم ،

خواستی فیلمی بسازی که نشان دهی نه تنها در کشورت ، بلکه نعوذ بالله در بارگاه خدایی هم پارتی بازی هست ....

 خواستی بگویی که شهدا از جنگ احد به بعد شهید محسوب شدند ... اما من می گویم که تو کسی نیستی که برای خدا تکلیف معلوم کنی .... خود خدا می داند اولین شهید کیست ....

فیلم ساختی تا هیجان مردم رو دوباره تحریک کنی و نشان دهی که سرداران جنگ ، همه ، سردار نبوده اند ، ترسیده اند و فرار کرده اند ، اما خودت چقدر در میدان جنگ بودی ؟ !! این سوالی نیست که سرداری که تو ساخته ای از جناب نیکزاد ، مامور برزخ ، بارها و بارها می پرسد ؟ !! ......

خواستی بگویی سرداران جنگ خانواده هایشان را به علت نبودنشان نتوانسته اند درست تربیت کنند و تو اینگونه همسران ایشان را زیر سوال برده ای ..... چگونه جوابگوی هزاران زنی خواهی بود که در غیاب همسرانشان برای فرزندانشان هم پدری و هم مادری کرده اند؟ ......

خواستی بگویی که حق همسرانشان را هنگام حیات با نبودن هایشان نداده اند و بعد ایشان  ، آن کار دیگر کرده اند !!! ....

خواستی بگویی ........... تو چه را خواسته ای بگویی ......

چرا به دامان ملت باز نمی گردید ؟ !!! مردم همان جند نفری هستند که برایت در سینما کف زده اند ؟ ..... مگر نگفتی در فیلمت * که کمک به پسری در خیابان باعث نشد برایش خیر بنویسند بلکه از تاثیر صحبتش دکتر جراحی شد که صواب تمام اعمال نیکش برای او هم نوشته میشود ؟ ..... پس چرا خودت عمل نمی کنی ؟ !! میدانی که عکسش نیز صادق است ؟ !! ..... می دانی که اگر آنچه در پی مبارزه با انی  حقیقت داشته باشد تمام عمرت را باخته ای ؟ !!!!!!

به "امیر ستوده" فرصتی دوباره دادند ، معلوم نیست که ما هم فرصتی دوباره داشته باشیم ، شاید جناب عزرائیل دستوری نگیرد که قضیه ی ما تغییر کرده و ما مستقیما به خدمت جناب "قاضی " برویم و بازخوانی پرونده ها شروع شده و از " باز یافت" خبری نباشد .....

تا دیر نشده به خود آیید ..... اسرائیل دارد " انسان "می کشد ، قرآن را که خوانده اید ، شعرسعدی علیه الرحمه را که از بهرید ، مگر نگفتید بنی آدم .........

خدایا به علمای ما عمل و به عاملان ما صبر و توان عنایت بفرما .

 

 

 

 

پی نوشت : خوب من چکار کنم شما تهیه کننده ی فیلم " دمکراسی تو روز روشن " یعنی جناب     حجه الاسلام و المسلمین جناب محمد علی زم رو نمیشناسین !!!!!      

پی نوشت ۲ : جناب زم این فیلم را فیلم تهیه کننده می دانند .

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1086352

  • خانم معلم