بایگانی فروردين ۱۳۹۱ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

پناهم ده

خانم معلم | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۱۹ نظر

مادر ...

                          پناهم ده در آغوشت ،

                                                                  دلم تنگ است.


                                              همین صفحه برای غربتت کافی است ... 

بر گرفته از وبلاگ نبات تلخ

 

نیایش نوشت:

خدایا ! ...

بی طاقتی ام ده ! *

* ر.ک به حدیث امام صادق علیه السلام از وبلاگ حتی بیشتر

عند فناءالصبر یأتی الفرج...... صبر که تمام بشود فرج می آید.....

  • خانم معلم

هست ؟

خانم معلم | جمعه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۳۴ نظر



می گویند که " او " هست و  می آید ...

 درست است ؟!

.

.

.

نشانی اش کجاست ؟

پس چرا نمی آید ... ؟




خدایا ، این روزها بچه هایم خیلی التماس دعا دارند ( از حال خودم خبر ندارند ) ! ، میدانم و نمیدانم که چه حالی دارند ، می دانم و نمیدانم که زندگی دنیایی چقدر برایشان سخت شده ، میدانم که هر کدامشان به نوعی درگیر و گرفتارند...

 خدایا میدانم آغوشت برای همه  باز و محبتت را بی دریغ نثار همه می کنی ، ولی بچه های مرا (محمد هایم ، محمد حسین هایم ، علی ام ، حسین هایم ، حسن  و صادق و مهدی هایم ، حامد و میثم و محس ام ، فاطمه هایم ، مریم و مهدیه ام ، زهرا هایم ، ناهید و حانیه ام ، سمیه و سمایم ، مهدیس و صبیه و نرگس  ام ، الهام و سمیرا و سمانه ام )  را چنان سخت در اغوش بگیر که بتوانند با این فشار حضورت را حس کنند ... پر از انرژی شوند و شادمانه ادامه دهند ... خدایا بهترین ها را برایشان مقدر کن ... عاقبت بخیری ، سلامتی ، آرامش و شادکامی برای تک تک شان را از تو خواستارم ... دستهایم را خالی برنگردان ...


  • خانم معلم

" تن ها " منتشر شد .

خانم معلم | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۱، ۰۶:۳۰ ب.ظ | ۸ نظر

مهدی ، یکی از بچه های شر و شور کلاسم * بود وقتی که از بلاگ اسپات به بلاگفا آمدم .او سرشار از نشاط و شادابی است احساساتی که بی هیچ چشمداشتی می تواند  به راحتی آنها را با دیگران سهیم شود و کلمات ابزار های ساده ای هستند که او از طریق آنها تمام احساسش را به دیگران منتقل می کند.

با وبلاگ " حباب ، خانه ای که دیوار ندارد "  با نوشته ها و " مچاله " های معروف مهدی آشنا شدم . ماه رمضان ها ،  منتظر " سی روز نامه "هایش هستم . سی روزی که هر روزش، روزنه ای نو ، در ذهن خوانندگانش ایجاد می کند . قلم روان و جذابش ، خواننده را با خود همراه می سازدو می کشاند به هر کجایی که دوست دارد خود ، آنجا باشد . مهدی هم اکنون وبلاگ تن ها را به همراه همسر مهربانش اداره می کند .


بسیار خوشحال شدم وقتی خبر انتشار اولین رمانش را شنیدم . واقعا حس می کنم پسر ِ خودم موفق به انجام کار بزرگی شده است و به خودم از داشتن چنین فرزندی می بالم . 


"صورت فرهاد را وسط جمعیت می‌بینم اما نمی‌فهمم دارد می‌خندد یا محو بازی بی‌کلام من شده. جایی که باید، می‌نشینم. چشم‌هام را می‌بندم تا تحمل نگاه‌ها راحت‌تر شود. اگر عمو جواد می‌رفت بازیگر می‌شد و زیر نگاه آدم‌ها راه می‌رفت و حرف می‌زد و می‌خندید و اشک می‌ریخت برای یک عده تماشاچی، شاید هیچ‌وقت احساس تنهایی نمی‌کرد. این تنها فکری است که الان آمده توی سرم. عمو جواد برای فرار از تنهایی هیچ‌کس را پیدا نکرد و درد کشید و کشت خودش را. توی ذهنم کفنی که پژمان تن من کرده، می‌کنم...


خبرگزاری ایسنا کتاب  " تن ها " ی مهدی شریفی را چنین معرفی کرده است :

رمان «تن‌ها» نوشته‌ی مهدی شریفی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این کتاب با فصل‌های: فرشته‌، بابابزرگ‌، کلاه حصیری،‌ گوسفند‌ها، آدم‌ها!، ادکلن،‌ شمال! و قبر! همراه است.

مهدی شریفی در یادداشتی در ابتدای نخستین کتابش در معرفی خودش می‌نویسد: «خدا زندگی آدم‌هایش را که می‌نوشت، من را گذاشت توی فصل برگ‌ها. شدم متولد پاییز شصت‌وهفت. همان سال‌هایی که قم بیابان بود؛‌ نه مثل حالا گم‌شده زیر خروارها رنگ و خیابان‌های شلوغ!

نوشتن را بیش‌تر از خواندن دوست دارم. فقط به اندازه‌ای می‌خوانم که بتوانم بنویسم.

سال هشتادوسه‌ گفتند «بنویس تا نوشتن را یاد بگیری.» شروع کردم به نوشتن و میان همه‌ی کاغذهای مچاله‌ی این سال‌هایم، تن‌ها شد اولین و تنها نوشته‌ای که خواستم خوانده شود.

حالا توی همان شهری که زمانی بیابانی بوده، زندگی می‌کنم و داستان می‌خوانم و هنوز دلم می‌خواهد بنویسم.

اگر شلوغی خیابان‌های شهر بگذارد.»

«تن‌ها» در 155 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 4000 تومان به چاپ رسیده است.


مهدی جان ، موفقیتت را تبریک می گویم و منتظر چاپ رمان های بعدی ات هستم .

 

* : کلاس مجازی ام ، همین وبلاگ گاه نوشت یک خانم معلم

  • خانم معلم

افلاکیان

خانم معلم | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ | ۶ نظر



وطن ِ پرستو ، بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند ، پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد ،

                                                           اگر مقصد پرواز است پس قفس ویران بهتر .


                                                                                (شهید آوینی )


سالگرد عروج ملکوتی و عاشقانه دو سرباز فداکار اسلام و ولایت ؛ سید شهیدان اهل قلم و سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش و جانشین ستادکل نیروهای مسلح گرامی باد .
  • خانم معلم

گم کرده راه

خانم معلم | يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۱، ۰۵:۰۸ ب.ظ | ۷ نظر


سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام


عبد کوی "هل اتایم"راه را گم کرده ام 


کربلا کوته ترین راه است تا درگاه دوست


با که گویم این ره کوتاه را گم کرده ام

  • خانم معلم

یا مولاتی اغیثینی

خانم معلم | جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ | ۱۵ نظر

نماز استغاثه به حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها )
روایت شده که : هرگاه حاجتى دارى ، دو رکعت نماز به جاى آور و پس از سلام نماز سه بار تکبیر بگو و پس از تسبیح حضرت فاطمه (
سلام الله علیها ) به سجده برو، یکصد مرتبه بگو: یا مولاتى یا فاطمة اغیثینى . سپس ، جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد مرتبه بگو سپس جانب چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو، باز هم به سجده رفته و صد مرتبه بگو و حاجت خود را یاد کن ، به خواست خداوند حاجتت برآورده مى شود.

یا فاطمه ! ...

اگر مانند ِ شما در باور ِ امامت قوی نیستیم ، ...

اگر چون شما از هر آنچه تعلق دنیایی است ، برای دفاع از ولایت ، نمی گذریم ...

اگر از غاصبان حکومت حق ، سیلی نخورده و بین در ودیوار نمانده ایم ...

اگر ، ...

اما ، تنها و تنها چیزی که به آن دلخوشیم حب شما و  فرزندان ِ شماست ... حتی اگر مجازی باشد !


شما و شما که مادر امتید ، دعا بفرمایید که فرزندتان بیاید ...


فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد. 

  • خانم معلم

عشق -حرکت - عاشقی

خانم معلم | جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۲۴ نظر

برخیز  تکان  بخور  برو  حرکت کن

بعدا  بنشین  حضرت  او  دعوت  کن

یا  عاشق  او  باش و  بسویش  پر زن 

یا دست بکش از او و خود راحت کن

رسول قجاوند

 با توجه به شعر فوق ، نتیجه گرفته می شود که :

1- برای رسیدن به چیزی که مطلوب انسان است باید حرکت کرد .

2- اگر طالب رسیدن به آقا هستی ، الکی نگو عجل علی ظهورک، بعدا تو چشمشون نمیتونی نگاه کنی ها، نه که نتونی نگاه کنی اصلا نمیتونی سرت رو بلند کنی و نه اینکه نتونی سرت رو بلند کنی اصلا نمیتونی سمت آقا بری .یعنی دلت میخواد هر جا آقا هست از خجالت تو نباشی بلکه آقا ببینه تو رو و یه چیزی بهت بگه ... درست عین حالیه که من با خانم فاطمه زهرا سلام الله دارم ... یه رودربایستی شدید که با هیچ کسی ندارم ، اصلا روم نمیشه صداشون بزنم ، انگار حی و حاضر اینجا ایستاد ند و منو نگاه می کنند و ... (دیگه بقیه اش بین من و ایشونه نیاز به توضیح بیشتر نداره )!! ...

3- اگه عاشقشی مث عاشقا از در بیرونت کردن از پنجره بری تو ، اگه کتکت زدن خم به ابرو نیاری ، اگه ، اگه ، اگه ... هر چی شد پاش بایستی محکم و قرص ... سینه جلو بدی و بگی من عاشق و فدایی حضرتم ، کسی چیزی گفت ؟!!! ...( بدم میاد از اینایی که ادای عاشقا رو در میارن و با یه تشر از راه به در میشن ، یا تا مشکلی سر راهشون میبینن زود جا میزنن )

4- اگه نمیتونی نباش ، برو ، ( یاد یه روایتی افتادم از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند صدقه بدهید . یکی از یاران فرمود اگر نداشته باشیم چه کنیم ، فرمودند لبخند بزنید ! ) بعضی وقتا بعضی ها خیلی چیزها رو میگن مثلا که ، بابا ما توان نداریم ، سواد نداریم ، امکانات نداریم ، اما هیچ وقت خدا ،از بنده هاش بیشتر از توانشون چیزی نخواسته ، هر کسی هستی در هر لباسی و هر ایده ای و هر زبانی و هر طبقه ای ، میتونی یه جوری در رکاب آقا باشی فقط باید راهشو پیدا کنی ... اما اول باید عاشق بشی ، عشق هم تا اونجا که من میدونم همین جوری پیدا نمیشه ، خود خدا یه جوری ، یه جورایی می اندازه تو دل ِ آدم ، چه جوریاشو نمیدونم ، فقط میدونم اگه عاشق شدی برای رسیدن به عشق هر کاری میکنی ، هر کاری ... 


پس بهتره اول یه نگاهی به دل هامون بکنیم ، محکش بزنیم و عیار عشقمون رو در بیاریم و ببینیم اصلا چیزی به نام ِ عشق اونجا هست یا نه ؟ بعد این همه سر و صدا بپا کنیم ... 

والسلام 


  • خانم معلم

لیلی جان ... تولدت مبارک

خانم معلم | چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۵۸ ق.ظ | ۱۴ نظر

 

سلام بر زهرای حسین (ع) ...

سلام بر زهرای عباس (ع) ...

سلام بر زهرای کربلا ...

سلام بر عمه ی عالم ...

سلام بر قافله سالار عشق ...

سلام بر الگوی صبر ، چگونه زیستن و چگونه ماندن ...

سلام بر خداوندِ محبت و عشق ...

سلام بر عشق ِ خداوند ...

سلام بر کسی که عشقش آنچنان بر دلم نشست که در هنگامه ی حضور تنها اگر او کنارم باشد برایم بس است ...

سلام بر نوه ی پیامبر (ص) ، سلام بر دختر علی (ع) ، دختر زهرای مرضیه (ع) ، خواهر حسن (ع) ، خواهر حسین (ع) ، خواهر عباس (ع) ، عمه ی سجاد (ع) ، عمه ی علی اکبر (ع) ، عمه ی سکینه و رقیه ( سلام الله علیها ) ، سلام بر مادر عون و محمد و سلام بر عقیله ی بنی هاشم ... 

که همه ی اینها زینب است ولی زینب فقط زینب است ... 

عشق او برای دلم بس است ...


تولد بانویِ بانوان جهان مبارک باد 



  • خانم معلم

گردش گنگ

خانم معلم | دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۱:۲۸ ق.ظ | ۱۲ نظر



ماهی قرمز تنگ  

همچنان می رقصد  

وای از این چرخش گنگ!


"محمد عبداللهی "


درد نوشت : 

وای از آن زمانی که برای هر قدمی که بر میداریم جوابی نداشته باشیم ...

وای از من و مایی که فقط راه میرویم و در پس این قدمهایی که میزنیم هیچ فایده ای برای هیچکسی نداریم ....

وای بر آنهایی که این بیهوده بودن ها را میبینند و نه تنها هیچ نمی گویند ، بلکه تحسین هم می کنند ...

و وای از این گردش گنگ ...

  • خانم معلم

فقط پلاک ، همین

خانم معلم | جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۱۲ نظر



تنها   پـــلاک   بود   برایــــش   فقط     همین 

یک جعبه ی  سه  رنگ برا یــش  فقط  همین 

روزی   که  رفت  قامت  انسان  نه ، کوه  بود 

حالا  نه  دست  بود  و  نه پایش ، فقط همین 

وقتی  که  تیر  و  ترکش  از  اندام  او  گذشت 

چشمش  به آسمان بود  و خدایش فقط همین 

مادر  شکست  ،  خم  شد  و ساکت نگاه کرد 

آورده اند   " هیچ  "   برایـــش    فقط    همین

یک   حجله   بسته اند و  خیابان که غرق شد

در  موج  اشک  و   دعایش  ،    فقط     همین 

مجلس   تمام   شد   همه   رفتند   خانه شان 

مادر   نشست   و  خاطره هایش   فقط  همین 


" نادیا شب انگیز "


به پاره های دل ِ ملت که هنوز بعد از سالیان دراز از خاک می آیند و به افلاک میروند .


اللهم عجل لولیک الفرج

  • خانم معلم