بایگانی آبان ۱۳۹۳ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۵ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار !

خانم معلم | جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۵۹ ب.ظ | ۵ نظر


یک روزهایی از روزهای خدا هست که فکر میکنی دیگه از این بیشتر نمی تونی دردی رو تحمل کنی . فکر میکنی تنهای تنهایی و هیچ کسی نیست که تو رو بفهمه ، هیچکسی نیست که بتونی کنارش بشینی و اشک بریزی و از عمق فاجعه ای که برات اتفاق افتاده بگی و اونم بگه : " غصه نخور درست میشه خدا بزرگه ! " ... 


گاهی یادمون میره "خدا بزرگه " ، اصلا گاهی یادمون میره "خدا " هست ، نه ، بیشتر وقتا یادمون میره "خدا هست " ، درست وقتی میخوریم به در بسته یادمون می افته خدا هست ، اونم با حالتی شاکی که چرا من ؟! ... مگه من چکار کردم که فقط سراغ من میای ؟! منکه انقدر ... 


اصلا یادمون رفته که این خدا انسان رو برای تنهایی خودش آفرید ! یادش بخیر دکتر شریعتی . هر وقت یاد این جمله می افتم دلم برای خدا و تنهایی ش می سوزه . واقعا یادمون میره اگه خدا نبود ، من هم نبودم ، هیچکسی نبود هیچکسی . حتی اون یا اون هایی که دل آدم رو می شکنن .خیلی کم تحملیم ، خیلی نمک نشناسیم . واقعا خدا چه صبری داره ! ...

خدای من ، حتما لازم دونستی که یه روزی مثل امروز دلم انقدر گرفته باشه که فکر کنم راه گلوم بسته است ، حتما لازم دونستی این حرف ها رو بشنوم که یادم باشه اومدن و رفتنمون دست خودمون نیست و حواسمون رو باید فقط جمع کنیم که دستمون رو از دستت بیرون نکشیم . حتما لازم بوده بشنوم چیزهایی رو از نزدیک ترین کسی که در دنیا داشتم تا بدونم همه چیز این دنیا نسبیه ، حتی محبت ، حتی عشق ، حتی صمیمیت و تنها کسی که عشقش ، محبتش ، صمیمیتش واقعیه خداست . لازم بوده که خدا یه جوری بزنه تو سرم تا بفهمم محبت حد داره ، عشق حد داره ، صمیمت حد داره ، بی نهایتش رو بزار فقط برای بینهایت ...

حتما لازم بوده خیلی چیزها ببینم و بشنوم و حس کنم و درد بکشم و بغض کنم و  گریه نکنم فقط برای اینکه یاد بگیرم تنهای تنهام ، فقط خداست که در کنارمه  ... همین !


دوست دارم کنارت اشک بریزم و تو اشکهامو پاک کنی و بگی غصه نخور من کنارت هستم. خدایا هستی ؟!

تنهام نزار ... 



  • خانم معلم

شهیدی از لس آنجلس ...

خانم معلم | سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ | ۵ نظر

                                                                   گاهی گمان نمی کنی ولی می شود 
                                                                     گاهی نمی شود، که نمی شود 
                                                                   گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است 
                                                                   گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود 
                                                                   گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست 
                                                                   گاهی تمام شهر گدای تو می شود 


گاهی "نمی شود " را تبدیل می کنی به "می شود " ، چون می خواهی و باید که بشود و سید محمود موسوی از انسان هایی بود که فعل خواستن را به درستی صرف کرد . من او را نمی شناختم . ولی با خواندن داستان زندگی اش در لحظه ای وقتی چشمانم را بستم حس کردم سید محمود مانند آن پیرمرد ساقی است که با پمپی که روی شانه اش گذاشته بود روی سر زائران گرما زده ی کربلا ، گلاب می پاشید . 

سید محمود عشق اهل بیت را که در خانه ی دلش انبار کرده بود روی سر زائران تشنه ی حقیقت می پاشید و این ، به زعم آنانیکه مردم را هر چه تشنه تر ببینند  راضی ترند، خوش نیامد و کردند کاری را که در تمام قرنها می کردند ...


در اینجا  داستان زندگی این ابر مرد را بخوانید و ببینید می شود  با حب اهل بیت چه کارها کرد . اگر در این وادی حرکت کنیم مسلما خود ِ خدا هدایت گر و همراهمان خواهد شد . 

اینها کسانی هستند که مرگ را بخشی از زندگی خویش می دانند و برایش برنامه دارند . نه مثل من و مایی که برای ازدواج و خرید خانه و ماشین و حتی بچه دار شدنمان برنامه داریم الا برای قطعی ترین واقعه ی زندگی مان ،  "مرگ " .

 چه بسا برنامه ریزی هایی کردیم و نشد اما مرگ چه بخواهیم و چه نخواهیم می شود . مرگ را اتفاقی بسیار دور و دست نیافتنی میبینیم چون باور نداریم که از رگ گردن به ما نزدیک تر است .کاش فیلم سازان ما از زندگی اینها الهام می گرفتند و زندگی ساده ولی هدفدارشان را به تصویر می کشیدند .


امروز خواننده ی جوان مرتضی پاشایی نیز به رحمت خدا رفت . چون مورد علاقه ی نسل جوان بود ، در تمام صفحات اجتماعی و در رسانه ها همه این خبر را پخش نمودند و از زندگی و کارهایش گفتند . مرتضی پاشایی خواننده ای که معروفیتش به یکسال هم نکشید اما اینچنین محبوب شد . کاش میشد حب امام زنده ی درد کشیده مان هم را اینچنین به دلِ جوانانمان مینشاندیم که از فراقش قرار بگذارند و شمع بدست بگیرند و با هم ناله سر دهند ( قرار جوانان بوشهری ) 


کاش ، انقدر تابع احساساتمان نبودیم . کاش از عمل ابر مردانی چون سید محمود موسوی درس می گرفتیم که در سرزمینی بیگانه ، عشق به اسلام و اهل بیت را در دل آنهایی که حتی اسمی از اسلام و امام حسین علیه السلام نشنیده  بودند ، نشاند . 

چرا ما نمی توانیم حس انتظار و عشق به امام غایب را در سرزمینی که حب اهل بیت با شیر مادر به جان جوان هایش ریخته شده است را بوجود بیاوریم ؟ مشکل کجاست ؟ 

غیر از این است که "دین" را درست متوجه نشده ایم ؟

غیر از این است که اصرار داریم دین درست متوجه نشده را حتما حتما درست جلوه دهیم وبه زور به خورد جوانانمان بدهیم ؟ 

غیر از این است که منافعمان با وجود علنی شدن دین واقعی به خطر می افتد ؟ 



فیلم  سید محمود را ببینید ، کاش عبرت بگیریم ....

  • خانم معلم

عاشقی دردسری بود ، نمیدانستیم ...

خانم معلم | جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۳۵ ب.ظ | ۱ نظر



                  موکول میکنم گله ی هجر را به بعد 

                     این روزها حال شما رو به راه نیست 

  • خانم معلم

دیگر به شام شوم تماشا نمی‌رود

خانم معلم | جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ | ۶ نظر


چه شوری بود امروز در مصلی ، چه غوغایی بود در جای جای ایران ، چه فریادی است این مظلومیت طفل شش ماهه ! ...کدام انسانی است که فطرت پاک انسانی داشته باشد و از شنیدن این واقعه متاثر نشود ؟ شهادت علی اصغر ، بالاترین وجه از مظلومیت واقعه ی کربلاست 

و چه خوب نهضت عاشورا را با نشان دادنِ این مظلومیت ، به گوش جهانیان می رسانند ... 


آقای من ، گرچه سخت است دیدن این صحنه ها ، گرچه داغ ِ دل تان تازه می شود با نگاه بر چهره ی این کودکان شیر خوار بر روی دستان مادرانشان ، ولی میدانم که چون عمه ی بزرگوارتان ، تحمل می کنید . 


 این مردم فرزندشان را نذر راه شما کرده اند ، ان شا الله که شما دستشان را خواهید گرفت و آنها نیز فراموشکار و اهل کوفه نخواهند شد .


باز باید گفت ،



                                                                           اماااان از دل زینب 


برای سلامتی تان و تحمل این داغ ِ عظیم صلوات می فرستم . ما را در مصیبتتان شریک بدانید . 

  • خانم معلم

کجاست یوسف ِ مجروح ِ پیرهن‌ چاک‌ام؟

خانم معلم | جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ق.ظ | ۷ نظر

 


آخرین جمعه از ماه پر برکت ذی حجه است . همان ماهی که خدا در آن اعیاد قربان و غدیر و روزهایی چون هل اتی و مباهله را قرار داد . روز به شهادت رسیدن حضرت مسلم و هانی . روز های زیبایی که توجه به هر روزش می توانست و می تواند انسان را دگرگون نماید . امید که از روزهای خوب و پربرکت این ماه خوشه ای چیده باشیم . ان شا الله دل ِ امام زمانمان را نلرزانده باشیم . اما کداممان می توانیم ادعا کنیم که در طول این یک سال خطایی نکرده و حقوق اطرافیان و شهروندانمان را به خوبی ادا کرده ایم ؟

تنها راه ِ ممکن توبه است و رفتن به سوی خدایی که می گوید " هر آنچه هستی باز آ " او که وعده داد بدی هایتان را می پوشانم و هم او که ما را در نظر دیگران چنان خوب جلوه می دهد که خود بهتر میدانیم لایق آن نیستیم . راه توبه را برایمان باز گذاشته تا با انجام کار نیک ،بدی هایمان را به خوبی تبدیل کند . 


پایان سال قمری همانند بسیاری از مناسبت ها فرصتی است تا ضمن نگرشی دوباره به کارها و رفتار فردی و اجتماعی خود در یک سال گذشته، کارهایی را که موجب رضایت الهی بوده، تقویت کنیم و رفتاری که سبب دوری ما از خدا شده، از خود دور کنیم و از خداوند بخواهیم تا در سال جدید با فضل و بزرگواری خود ما را به بهترین اعمال مشغول سازد، اعمالی که مورد رضای او و اهل بیت علیه السلام است.
با پایان یافتن سال قمری رنگ و بوی شهرها نیز تغییر کرده و شیعیان و دوستداران اهل بیت علیه السلام خود را برای عزاداری سید و سالار شهیدان آماده می کنند، امامی که طبق روایات چراغ هدایت و کشتی نجات است. هر چند ورود به سال قمری شروعی برای یک برنامه ریزی عبادی است ولی با آغاز ماه محرم دل های عاشقان حسینی را حزن و ماتم فرا می گیرد و همانگونه که امام رضا علیه اسلام فرمود با شروع ماه محرم لبخند از لبان پدرش موسی بن جعفر علیه السلام محو می شد، سال قمری شیعیان نیز با شور و عزای حسینی آغاز می شود. از همه ی دوستان التماس دعا دارم . در حق همدیگر دعا کنیم بلکه خدا بواسطه ی دل ِ پاک یکی بقیه را نیز مورد رحمت خود قرار دهد . 

خدایا!

شاهدی که هیچگاه قصد آزردن کسی را نداشته ام، پس از تمام دوستان عزیز عاجزانه تقاضا دارم اگر از من تا این مدت ناراحتی به دل دارند عفو نمایند که گناهانم به اندازه ی کافی بر دوشم سنگینی می کند . 


روز آخر ذی حجه 

در این روز دو رکعت نماز روایت شده که اهل مراقبت آن را مهم می شمارند. در هر رکعت یک بار حمد و ده بار "توحید"و ده بار " آیه الکرسی" و بعد از نماز هم این دعا را می خوانیم : 

اللهم ماعملت فی هذه السنه من عمل نهیتنی عنه ولم ترضه ونسیته ولم تنسه ودعوتنی الی التوبه بعداجترائی علیک اللهم فانی استغفرک منه فاغفرلی وماعملت من عمل یقربنی الیک فاقبله منی ولاتقطع رجائی منک یاکریم.

خدایا به آنچه کردم دراین سال ازکارهایی که مرانهی کردی ازآن وموردپسندنبودومن فراموش کردم وتوفراموش نکردی ودعوت کردی مرا به توبه بعدازجرئت برتو خدایامن آمرزش جویم ازآن پس بیامرزمراوآنچه بجاآوردم ازکارهایی که مرابه تونزدیک کندبپذیرش ازمن وقطع نکن امیدمراازخودت ای کریم "

                                                                                                 مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی اعلی الله مقامه الشریف ص473

سفارش شبیه به این کار در روایات دیگر هم آمده ، مثلا در روایات دیگر بصورت عموم سفارش شده به جبران اعمال یک روز یا یک ماه در آخر آن . و چه بهتر که در پایان سال اعمال یک ساله را جبران نماییم.

نکته مهم در این موضوع همان شکر خدای بزرگ در این روز می باشد زیرا که این هم نعمتی از خدای متعال است ،که به بنده خود بار دیگر اجازه توبه و بازگشت داده است .

در روایتی آمده است : " کسی که این نماز و این دعا را بخواند شیطان می گوید وای بر او ، تمام زحمات یکساله مرا به باد داد و سال گذشته نیز به خیر او گواهی می دهد . "

در این روز با شرمندگی به پیش حضرت دوست رفته و از تمام اعمال ناصحیح خود طلب مغفرت کرده و شکر خدای متعال را می کنیم با تمام ناتوانی خود ، که چنین فرصتی را در اختیار ما قرار داده است .

                                                                                                                      التماس دعا

  • خانم معلم