برای تو آقای دکتر ! :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


برای تو آقای دکتر !

خانم معلم | دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۹، ۰۱:۲۰ ب.ظ | ۵۳ نظر

 چند بار نوشتم و خط زدم . درست وسط جمله مداد را کنار گذاشتم و بلند شدم دوری توی اتاق زدم . از روی میز یک آبنبات نعنایی برداشتم و راه رفتم.

به هیچ صورت نمی توانستم عمق دردی را که می کشد به تصویر بکشم . چندین بار نوشتم اما حق مطلب ادا نمی شد . راه رفتم و راه رفتم در همان خانه ی ۵۰ و چند متری ام .... خسته شده بودم . چگونه می شود فشار سالیانی که بر وجود یک " زن " وارد شده را در چند خط ترسیم کرد ؟

نمی خواستم مطلب را نصفه نیمه رهایش کنم . با خودش صحبت کرده بودم . دلم میخواست سرِ همسرش را کنده و به دیوار بکوبانم . عکسی از او را آورده بود که می خندید !! ... احساسم هیچ تغییری نکرده بود ... 

تمام گذشته ای که گفته بود امروز برایم مرور شد .... امروز که جای خالی اش را در مدرسه حس می کنم ....

روز اولی که آمد حس کردم بازرسی از اداره کل شاید باشد ، با ابهت بود ، قدی بلند ، چهار شانه و محکم صحبت می کرد. وقتی به دفتر مدیر ، راهنمایی اش کردم متوجه شدم به عنوان مربی تربیتی وارد مدرسه مان شده ، سراسیمه به دفتر معاونین رفتم و با خنده به همکارانم گفتم : " خدا بهمون امسال رحم کنه ، دمار از روزگار بچه ها و همکارا در اومده " .... با تیپی که او آمده بود ، و رویی که فقط شاید به اندازه ۴ انگشت از صورتش پیدا بود ، با نگاه چپ چپی که به دانش اموزی با مقنعه ای کاملا عقب انداخته بود ،وبا شنیدن این جمله هنگام صحبت با مدیر که " بله ... ما هر کدام یک خمینی کوچک هستیم " دیگر باور کرده بودم که فضایی سخت و خشک در پیش رو داریم ......

 اما کاملا برعکس شد ،در همان بدو ورود ، همکلامش شدم ، نظراتش را که جویا شدم حس کردم می شود با او کار کرد وبلافاصله مطلبی که در موردش مطرح کرده بودم را برایش گفتم . خندید و اطمینان داد که انگونه نیست که تصور می کنیم .

بیشتر که همراه شدیم برایم از خانه و خانواده اش گفت .... و تازه دیدم که چه صبری دارد ....

و حالا که نیست ( به خاطر همان همسری که بهشت را برایش مهیا می کند) ، از او می نویسم .... شاید تنها بتوانم کمی با همدردی ام از فشاری که بر جسم وروحش وارد میشود بکاهم ...

و اکنون جناب دکتر روی صحبتم با توست  ،چگونه می توان تو را " مرد " و تکیه گاه یک خانواده نامید ، تویی که خودت را فردی مذهبی میدانی و هیچ کس غیر خانواده ی خودت را در خانه ات پذیرا نیستی و مهمان برایت مفهومی ندارد .... 

تویی که در ابتدای زندگی تنها دختر یک خانواده چهار نفری را از دیدن پدر و مادر  و تنها برادر محروم می کنی به هر بهانه ای حتی دلایلی منطقی و محکم !

تویی که تمام پرو بالش را چیدی و تمام فعالیت های اجتماعی اش را تعطیل کردی با وجودیکه می دانستی او تشنه خدمت و مملو از خدمت رسانی به خلق الله است ...

تویی که به تمام دوستانش زنگ زدی و گفتی که حق تماس تلفنی و حضور در منزل ات را ندارند و او را حتی از هم صحبتی با دوستانش نیز محروم نمودی ...

تویی که از همان ابتدا از او خواستی که مرا همه جا باید " آقای دکتر " خطاب کنی و چه سخت بود برایش که تمام فامیلش یا تحصیلکرده در خارج بودند و یا دکتر و مانده بود دلیل این کارت چیست و تو گفته بودی که نام کوچک من فقط در لسان مادر و خواهر و برادرانم برازنده است !!! که او مجبور شود برای ملکه نمودن این کلمه در ذهنش تسبیح به دست گیرد و ذکر " آقای دکتر " ختم کند ....

 تویی که برای بیرون رفتن از منزل اجازه انتخاب لباس را از او  و حتی دختران نوجوانت گرفتی و گفتی تنها میتوانید از رنگ مشکی برای بیرون رفتن از خانه استفاده کنید و لا غیر  ...

تویی که مادر وخواهرت سخنران و مداح جلسات زنانه باشند اما  او را با وجود صدایی دلنشین و اطلاعاتی بالا منع نمایی و در جواب اعتراضش که چرا اگر باید زن مستوره و خانه نشین باشد خواهر و مادرت اینگونه نیستند و جواب بشنود که " چون انها کاملند و تو ناقص " ....

تویی که  اجازه نشستن پشت کامپیوتر را به او ندهی و حتی برای ساختن ایمیل خود را ملزم به اجازه گرفتن از تو بداند و بگویی " ایمیل به چه دردت می آید ؟ " .

تویی که گوشی تلفن همراهش را از او بگیری که مبادا دیگران به او پیامک بدهند و او نیز در حضور تو جواب انان را بدهد و تبیه اش کنی که در مدرسه نیز حتی برای تماس با فرزندان و خودش نیز مجاز به استفاده از تلفن نباشد و او نیز تمام اینها را مو به مو گوش کند و بگوید ، آقای دکتر راضی نیستند و نمیتوانم گوشی همراه داشته باشم !!!

و مدام به او بگویی تو ضعیفه ای ، بز خانه ای ، اراده نداری ، اراده فقط اراده ی من است .....

تویی که برای شرکت در آزمون  "دستیاری " خانه را به حکومت نظامی تبدیل می کنی و با قبول نشدنت ، بچه ها و همسرت خدا را شکر می کنند که زمینه ی فخر فروشی ات فراهم نگشته است !

و اکنون وقتی به مدرسه می آیم و می شنوم که دستور داده ای برای بیشتر سرویس دادن به تو و بچه ها باید حکم بازخریدی خدمت ۱۵ ساله اش را به اداره بدهد ، تا کاملا علی رغم میل باطنی اش او را خانه نشین کنی ، دیگر نمی توانم تحمل کنم ، دیگر نمیتوانم آرام باشم و فریاد نزنم ، اما این همه را چگونه در چند خط بگنجانم ؟ !

 

آقای دکتر ! آیا میدانی همسرت در طی تمام این سالها بعد از ایست های قلبی پی در پی و طب سوزنی ها و درمان های هفتگی با توسل به حضرات معصومین و عنایات خاصه اهل بیت است که اکنون سر پاست ؟ ... تنها به عشق انان و تسلیم بودن در برابر امر خداوند که دستور به صبر فرمودند است که این زندگی که نه ، این مردگی را دوام می اورد ؟

میدانی تنها چیزی که باعث شده در تمام این سالها صبر کند و کنارت بماند عقیده اش به جمله ی امام حسین (ع) است که : " ان الحیاه ، عقیده و جهاد " ؟

او خود را رزمنده ای میبیند که این دنیا صحنه ی جهاد در راه عقیده اش میباشد و اکنون دیگر برایش رمقی باقی نمانده ولی عشق به شهدا سر پایش نگه میدارد که از شهید آوینی آموخته است که " مرد آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام ارامش بسیارند اهل ایمان " .....

 

نمیدانم از او چه بگویم .....

خدایا چگونه از این لحظات پر درد زندگی ۱۸ ساله مرهمی برای قلب زخم خورده اش می سازی ؟ !

 

 

 پی نوشت :

-... وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءکَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِینَ ( ۳۴ : انعام )

باید که هر درشتی را با نرمی مدارا کرد و تیغ زبان نا اهلان را در نیام فرو برد. اگر مدارا کارگر نبود باید صبر کرد و شکیبایی پیشه کرد. باید گذشت و به خدا توکل کرد. چرا که یاری خدا می آید و نور خدا را نتوان خاموش کرد .

 

- "قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ "(۱۰: زمر ) 

 "بگو اى بندگان من که ایمان آورده‏اید از پروردگارتان پروا بدارید براى کسانى که در این دنیا خوبى کرده‏اند نیکى خواهد بود و زمین خدا فراخ است بى‏تردید شکیبایان پاداش خود را بى‏حساب [و] به تمام خواهند یافت  ".

-" سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ "(۲۴:رعد )

" فرشتگان بر در بهشت به استقبال می آیند و به آن‏ها می‏گویند: سلام بر شما، به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکو است سرانجام آن سرای جاویدان"

-الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (۴۲ :نحل)

"همانان که صبر نمودند و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند ."

-وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (۴۶ : انفال )

"و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با هم نزاع مکنید که سست‏شوید و مهابت‏شما از بین برود و صبر کنید که خدا با شکیبایان است ."

  • خانم معلم

نظرات (۵۳)

  • سید محمد حسین


  • ...
  • ::دستی در آسمان::


  • چقد وحشتناک...
    پاسخ:
    وحشتناکیش رو اگه داخل زندگی شون بودیم بیشتر حس میکردیم .....
  • ارادتمند العلما

  • به آقای دکتر آمپول زن بگید فصل این کارا تموم شده ضعیفه .
    بهش بگید میدمت دست ارادتمندالعلماء متنبهت کنه ها .
    بچه پررو این وضع رفتار با مخدرات است !. میدم تادیبت کنند ها .

    خدا همه خشک مذهب ها و لا ابالی ها رو هدایت کنه .

    همه نسوان بی پناه رو هم از شر این هیالوها نجات بده .

    دکتر آمپول زن مرگت باد مرگت باد .
    دوکی جون حیا کن . ظلم به خانم و بچه ها رو رها کن .
    پاسخ:
    امان از این دوکی جوون !!! خدا به راه راست هدایتش کنه .....
  • سید محمد حسین
  • این آقای دکتر بی شعور که چشمهاش غیر از نوک دماغ خودشو نمی بینه بد نیست یه بار خودشو بگذاره جای زنش ببینه حاضره یک دقیقه با نوع نگاهی که چنین شوهری داره کنار بیاد و مماشات کنه ...

    یعنی خاک عالم بر سرت جناب دکتر ... خاک عالم بر سرت ...

    من یکی که دستم بهت برسه حلق آویزت می کنم دکتر قلابی .

    من یکی دستم بهت برسه شیر فهمت می کنم بز خونه تون کیه و اون که از خودش اراده نداره کدوم آدم نفهم و عقب مونده ایه ...

    پاسخ:
    محمد حسین تو که کشتی آقای دکتر رو !! حیف نیست اون باید زنده بمونه وذره ذره زجر بکشه ....
  • سید محمد حسین
  • دوکی جون روی عرب جاهلی را سفید کردی ... بارک الله !
    پاسخ:
    ایشون فرمودن ، خودشون بارها چنین نظری داشتن و ازتون به خاطر زدن حرف دلشون ممنوند ...
  • سید محمد حسین
  • دوکی جون این همه سالو گذاشتی واسه درس خوندن و مدرک گرفتن .اما انگار یه جو هم وقت نگذاشتی خودتو درست کنی . اما تو انگار نه انگار که چند ده سالی توی این جامعه زندگی کردی ! انگار نه انگار که بچه مسلمونی ...
    واقعا واقعیت بود خانم معلم؟

    سلام.


    یعنی ممکنه الان وقتی ما داریم توی شهر قدم می‌زنیم از کنار همچین آدم‌هایی با چنین تفکراتی رد بشیم و ... ؟
    پاسخ:
    بله متاسفانه واقعیت دارد ...... و متاسفانه در جامعه چنان قیافه حق به جانبی دارند که نمیتوانی باور کنی این فرد با این سواد و با این تبحر در تشخیص بیماری ها ، از درمان خودش عاجز است !
    وای چه دکتر باحالی!
    پاسخ:
    یعنی باعث شد به وجد بیاین ؟ !!! "با حالی" و "نیشخند" در تضاد نیستن ؟
    عجــــــــــــــــــــب صبـــــــری!!!!

    واقعا واجبه در مقابل چنین صخره ی متحجری صبور بود؟

    واقعا خدا می دونه بنده هاش رو هر کدوم رو در چه شرایطی قرار بده
    من اگر بودم
    یا الان آقای دکترم رفته بود سینه کش قبرستون یا
    یا ئه دوم نداره
    همون یا اول فقط!!
    پاسخ:
    کاش بودی و راه اول رو اجرا می کردی !!!!!
    به قول استادمون
    این ماییم که به مدرک تحصیلیمون ارزش و اعتبار میدیم
    و گرنه هر گوساله ای می تونه مدرک بگیره!
    نمونه ی زنده اش هم همین مردک دکتر!!!
  • لاله های سرخ ابی
  • سلام خانوم
    با مطلبی تحت عنوان سینه زنی در جهنم به روزم و منتظر نگاه گرم شما
    پاسخ:
    خدمت رسیدیم ، منزل تشریف نداشتید ! (:
  • غیرمنتظره
  • سلام

    ممنونم. سر زدن که اجازه نمی خواد. ببخشید من معمولا وقت نمی کنم جبران کنم.
    بازم ممنون به خاطر نظرتان.
    پاسخ:
    ممنون که سر زدین .....
  • کوچه نشین
  • سلام
    نمیدونم چی بگم با اینکه خیلی سخته برا یه خانم حرف از طلاق زدن
    ولی لا یکلف الله نفسا الا وسعها خدا به این همکار شما صبر بده ولی اگه من با
    چنین آدمی یه روز زندگی کنم روز دومی را قابل تصور نمیدونم.

    اصلا سخته که من این موجود رو آدم حسابش کنم.

    .......................
    ببخشید دیر شده ولی به هر حال تبریک تولد منم پذبرا باشید
    انشالله عمری طولانی و پر برکت و سلامت کنار خانواده .
    ....................
    در ضمن راجع به اولیاء بچه ها که میان شاکی میشن که نمیتونن
    کامپیوتر بخرن و شما رو بانی درد سرشون مشناسن هم فکری بکنید.

    موفق باشید
    پاسخ:
    در مورد کامپیوتر ، ما هنوز هیچ موردی برای خرید کامپیوتر نداشتیم چون اصلا اجباری برای خرید کامپیوتر نمی کنیم ما مجهز به دو سایت بزرگ کامپیوتر هستیم و بچه های این رشته همون جا میتونن درس هاشونو یاد بگیرن .... اجباری در خرید نیست .....
    خانوم معلم البته این رو هم باید مد نظر داشت که تا حدی هم این خانوم آقای دکتر مقصر تشریف دارند! چه معنا؟ معلومه من هم اگر به یکی هرچه گفتم گفت چشم و دیدم طرفم اینقدر مثل... مطیع امر بنده هست روز به روز دیکتاتور تر میشوم..
    به این خانوم آقای دکتر بفرمایید که در کنار اینهمه افاضاتی که برای شما کردند تا هم شما را حرص بدهند و هم مایی که خواندیم ندانیم از شدت حرص چه جوری این کلیدهای صفحه کیبورد بدبخت را فشار دهیم و کامنت بذاریم یه ذره حرکت کند ... اینقدر مثل آن همدرس آن روحانی هرچه طرفش گفت سرش را تکان ندهد!!!
    یکبار ایشون رو به اسم کوچیک صدا کنه اون وقت متوجه میشه آسمون به زمین نمیاد...
    یه بار دیگه خوندم ! و یه بار دیگه لعنتش کردم !
    خدا لعنتش کنه ... هم این دنیا و هم اون دنیا ... هزاران بار ...
    بز خودشه و .......... (دیگه بقیش درس نیس گفته بشه !!!)
    اصلن اینا بیشترشون همین جورین ! گند زدن به همه چی !
    اینا اصلن لیاقت صبر هم ندارن ! لیاقتشون تنها مردنه ! اصلا مردن هم زیادیشونه ! زجر دادنشون خوبه که اونم از سرشون زیاده !
    تنها کسی که می تونه حالشو بگیره خداست که حتما می گیره . اون موقع دل آدم خنک میشه ...
    هر چی می خوام یه چی بگم می بینم درس نیس !
    اصلن این آدم مریضه . آخ ببخشید ! آدم نه ! هر چی جز آدم ! آره ! باید ارجاع داده میشد پیش دکتری کسی . یا همون دیوونه خونه بهترش بود ....
    فقط خدا حال این بنده رو می فهمه .. فقط خدا می تونه جواب این صبرشو بده .. جواب این قلب زخم خوردشو ............
    باید جمع شیم پاشیم بریم اعتصاب کنیم ! اغتشاشات ایجاد کنیم ! این عقده ای بدبختو و امثالشو تیکه تیکه کنیم !!! بترکونیمشون !
    سلام خانم معلم گرامی
    فقط دو چیز هستند که نهایت ندارند، جهان و حماقت انسان ها، و تازه در مورد اولی هم مطمئن نیستم. دانشمند بزرگ آلبرت اینشتاین
    پاسخ:
    خدا ایشون رو رحمت کنه ....چه خوب گفتن !
    سلام
    اسلام را به خاطر اینها بد میگویند
    الان خسته ام خدانگهدار
    سلام
    خانم معلم
    تازه داشت حال و هوام عوض می شد
    الان که دارم اینو مینویسم توی دفتر کارمم تنها نشستم و دارم از شرمندگی اشک می ریزم
    می دونید آخه توی این دوره زمونه امثال این آقا دکتر داستان شما کم نیستن
    شما و بیشتر و من کمتر از این آقا دکتر ها سراغ داریم
    ازطرف من به این ملکه وفاداری به این مادر بی مثال سلام برسونید
    بگید مثل یه برادر یا پسر یا ..... براش دعا میکنم...
    بهش بگید فقط یه وقت مردش را نفرین نکنه بگید خوش به حالش
    خانم خیلی حالمو گرفتید
    داشت کمکم حال و هوام عوض می شد....
    خانم...................

    (چون خصوصی گذاشته بودی اسم ات رو حذف کردم ) اما بزار مطلبت رو اگه خودشون خواستن بخونن ....
    از دیدگاه یک زن:

    از نگاه یک روانشناس:
    این آقای دکتر داستان زندگی اون خانم متدین مسلما دچار هذیان بدگمانیه که مشخصه بیماری پارانوئیده و عموما دامان یک شخص رو می گیره: همسر!.. والبته متعاقبا افراد خانواده!
    این نوع هذیان ایشون ریشه خانوادگی داره حتما .. و می شه اثراتش رو توی رفتار خانواده شون هم دید.. که هذیان ایشون رو پذیرفته تر نشون می ده!
    یه چی دیگه هم بگم که توی دلم نمونه: این خانم معتقد داستان شما هم از دین نوعی افیون برای خودشون ساختن و در حقیقت ذاتشون از نوعی مازوخیسم لذت می بره که باعث می شه این زندگی رو ادامه بدن وگرنه هیچ انسان سالمی با این وضعیت کنار نمیاد و سریعا سراغ راهکار می ره که اگه یه انسان مقتدر و خانواده دوست باشه اولین کاری که می کنه پیگیری درمانه همسرشه .. که سخته ولی شدنیه!
    مشکل اینجاست که افرادی که با آدمای سادیسمی زندگی می کنن معمولا خودشون هم به نوعی دچار مازوخیسمن و با وجود اشک و اه و ناله به این زندگی راضین!
    و مشکل دیگه ای که هست تحصیلات جناب دکتره که جالب اینجاست بدونید اکثر پارانوئید ها از هذیان خودبزرگ بینی هم رنج می برن و دیگران رو هم رنج می دن و اگه همسرشون آدم سلطه پذیری باشه به راحتی پذیرای ظلم همسر پارانوئیدش می شه!
    پاسخ:
    اینکه دکتر یه پارانو ئیده قبول ..ولی اون بیچاره اصلا مازوخیست نیست .... ایشون برای خودش و برای تحمل این زندگی اومده احادیث و روایاتی که در این باره هست رو مطالعه کرده و تن به صبری عظیم داده ، حتی برای رفع این معضل و انجام راهکار های دیگه به دفاتر مراجع عظام هم زنگ زدن جهت چاره جویی و ان بزرگان ایشان را دعوت به صبر نمودن و ایشون هم شدیدا در برابر قوانین اسلام تسلیم هستن .... خدا فقط بهشون صبر بیشتری عنایت کنه چون دیگه واقعا بریدن ....
    [بغل]مرسی عزیزم.
    خیر دنیا و اخرت ببینید که همه جوره به کار خیر مشغولید.
    از نظر اون بندگان خدا کار زیاد شده ولی از نظر ما زیر صفره.
    بالاخره برنامه بلند مدته و همین کارای کوچک هم انشالله به مرور جواب می ده.
    تا عزیزانی مثل شما حامی ما باشند نباید غصه بخوریم.[ماچ] یک دنیا ممنون
    پاسخ:
    خدا حفظ ات کنه برامون .....
    واقعا لحظه لحظه این زندگی ها عذابه
    خدا به دادشون برسه و بهشون صبر بده
    اجرشون بعد صد سال در اون دنیا که محفوظه
    شنیدم مثل کسی که در راه خدا جهاد کرده
    این دنیا انشالله خدا کمک شون کنه
    پاسخ:
    اونم فقط به عشق اون دنیاشه که داره صبر میکنه ......
    واقعاً؟!

    سلام خانم معلم
    با لبخند اومدم توی وبلاگتون و حالا اعصابم بالکل ریخته به هم
    واقعاً همین طوره که نوشتید؟ به همین بدی؟ هنوزم هستن مردای این شکلی؟ عجیبه... قابل درک نیست برام ...
    شاید لازمه آقای دکتر هم بیاد و حرفش رو بزنه ... شاید نه ، حتما لازمه بیاد و بگه چرا؟ کجای دین این رفتار رو توصیه می کنه؟ چرا داره آبروی دین رو می بره؟ چرا به اسم دین؟
    می رم یه دور بزنم و باز میام
    الان حالم خیلی رگ گردنی هست
    پاسخ:
    ببخشید ناراحتتون کردم ...
    خانمش خیلی ثواب می بره
    شایدم آزمایش خدا باشه
    می دونم صبرش براش آینده خیلی نورانی ای رو می سازه
    خدا کنه همیشه صبور باشه
    پاسخ:
    بله ایشون کلا جهت تغییر ، صبر نمودن ولی انگار بدتر شدند که بهتر نشدند .....
    نظر سما جون به خصوص از دیدگاه روانشناسیش جالب بود !
    جا داره یه سلامی عرض کنم خدمت سما جون و بابت کتاب خوبی که معرفی کردن تشکر کنم و براشون آرزوی موفقیت و خوشبختی رو دارم ...
    راستش به نظر منم صبر کردن در مقابل چنین افرادی تا یه جایی درسته ... بعدش باید فکری کرد . کاری کرد . از حق و حقوق و اعتقادات و احساسات خود دفاع کرد ... مسلما حرف با چنین افرادی که نفهم تشریف دارن فایده نداره . پس باید از یه راه دیگه وارد شد ... از هر راهی جز راه سکوت کردن و صبر کردن و ذره ذره شکستن و سوختن و ... خب خدا که نگفته توکل کنید و صبر کنید و زندگی رو واسه خودتون جهنم کنید که اون دنیا بهشت رو داشته باشین . در کنارش گفته از حق خودتون دفاع کنید . این تنها ظالم نیست که مقصره . بلکه مظلوم هم اگه سکوت کنه و از حق خودش دفاع نکنه مقصره ... هیچ وقت دیر نیست . بالاخره باید یه کاری کرد . این فرد واقعا مریضه ... گاهی فک می کنم حتی آدم مریض هم واقعا گناه داره . چون مریضه . چون باید بهش کمک بشه . هر چند که کمک وقتی فایده داره که فرد خودش بخواد ... بیچاره بچه های این خانواده ... واقعا که هر حرفی زده میشه و هر کاری انجام میشه فقط به اسم خدا و دین که حالا این طوریه دیگه . بیشتر هم همین افراد جلسه ای و خشک و عقده ای ... افرادی مثل این آقای مریض ..........
    بابت رفتار امروزم که فکر می کنم یه ذره تند و بد بود ببخشید . نمی دونم یهو چم شد
    پاسخ:
    هیچم رفتارت بد نبود ......
    رفتم یه دوری زدم اومدم
    خانم معلم -یاد بچه گی هایم توی دبستان فردوسی بخیر، یاد خانم صبوری عزیز که فوت شده (خدا رحمتش کند) بخیر، یاد همه شان بخیر- سلام

    حس نوستالوژیک تون رو می ستایم
    واقعا می ستایم
    با همه ی نداری و کوچکی روحم

    -عکس بالای وبلاگتون دل آدمو حالی به حالی می کنه و حسرت سادگی این بچه ها جیگرشو آتیش می زنه-
    - و اون دست های روی هم-

    اینجا همه ی ثانیه هاش به آدم درس می ده
    ممنونم
    -از طرف خودم و همه ی بازماندگان جنگ بشریت علیه خودش! -
    پاسخ:
    زنده باشید
    می فرماید :"و استعینوا بالصبر و الصلاة"

    خدا انشالله به همه توفیق صبر عطا کنه. صبر کردن نوعی جهاده.
    پاسخ:
    بله صبر کردن جهاده ولی شما حاضر بودی چنین موجودی رو تحمل کنی ؟ !!
    سلام خانم
    یک آه کش دار که از ته دلم بلند میشه
    پاسخ:
    اره اه از نهاد همه بلند شد .... کاش دکتر می یومد اینا رو میخوند و میفهمید ..
  • خانم معلم به دوستان
  • سلام
    با عرض پوزش از جواب ندادن به کامنتا

    نمیدونم بلاگفا باز دوباره به چه بیماری مبتلا شده ، بخش نظرات تا سه کامنت قابل روئیته و دیگه نمیشه به بقیه ی کامنتا جواب داد .....
    از همه ی دوستان ممنونم که نظر دادند ...

    امیدوارم که این نوع مطالب بتونه دیدگاهمون رو نسبت به ازدواج ، انتخاب همسر ، همسر داری و راه و روش های اون باز کنه تا بتونیم زندگی پرباری رو داشته باشیم و با درست زندگی کردن هم باعث ارامش خود و نیز ارامش خانواده مان گردیم .....
    سلاااااااااااااااااااااااااام خانووووووووووووووم جووووووووووووووونم

    میگم نکنه این بلاگفا رو چشم زدیم ؟!

    شب جمعه ای دست به دعا برمی داریم برای شفای همه ی مریضا به خصوص مریض منظور !
    پاسخ:
    آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین
    خدا کنه درس بشه
    قربونتون بشم
    پاسخ:
    درست شد ....(:
    سلام خانم معلم من وبلاگ شما تا حالا چند بار خوندم. حالا خودم وبلاگ زدم ازت دعوت می کنم بیای اونجا.... مرهم دلم بشی امروز روز خیلی بدی برام بود احساس کردم بدبخت ترین زن دنیام.....
    ولی وقتی مطلب شما رو خوندم در رابطه با یه خانم معلم دیگه دلم خیلی براش سوخت. خیلی بیشتر از خودم.
    پاسخ:
    امیدوارم که همیشه روزگارت آفتابی باشه ...
    قــــــــــــــــــــــررررررررررررررر وووووووووو خخخخخخخ تتتتتتررررررر

    صدای اره برقیمه
    من حاضرم خانوم
    بریم؟
    پاسخ:
    من منتظرم مهدیه که خبرش رو بهم بدی ها !!!!!!!!
  • علی میکائیلی
  • پس نوشت : یک ذره کارکردن با بیماران روانی این ایده کوته فکرانه رو از آدم می گیره که همه چیز قابل حله . امکان بالقوه اش هست ، اما امکان تجربی و عملیش کمه که همه چیز حل بشه . تا آدم بعضی چیزها رو از نزدیک حس نکنه نمی فهمه که چرا یک مادر برای آرامش بچه هاش ، برای حفظ خونه و خونه وادش حاضره همه محدودیت های یک مرد رو تحمل کنه . برای این بزرگ زن آرزو می کنم و دعا می کنم که اولاد صالحی داشته باشه ، رضایت یک مادر از فرزندانش شاید تنها چیزی باشه که مرحم سختی های مادری کردن باشه . خوشا بر احوال این زن ، بدا بر احوال من ... خدا اجرتون بده ...
  • علی میکائیلی
  • سلام
    یعد یک عالمه ناراحتی ، افسوس ، حسرت ، غم ، خجالت ، غبطه و اشک ، احساس انزجار هم به احساس هام اضافه میشه با دیدن کامنت جناب " س.م.ر " ! انزجار از اینکه چقدر لغوز بار کردن سادست ، چقدر مسخرست که چهارتا اصطلاح یادبگیریم و به همه برچسب بزنیم ، شاید یه روان شناس دیگه نظر ایشون رو این طور تحلیل کنه که ایشون میل شدیدشون به خودنمایی و تلاششون برای ارائه تصویر غیرواقعی "من آدم همه چیزفهمی هستم " اجازه نمی ده که موقعیت یک وبلاگ رو با موقعیت مطب تمیز بدن و هنوز توانایی قبول اضطراب "یکی واقعا در حقش ظلم شده" رو ندارند ! بهتره ایشون کمی به مطالعه روان شناسی اجتماعی ذیل عنوان همدردی اجتماعی بپردازند و در اسرع وقت یک دوره روان تحلیل گری رو شروع کنن .
    به هر حال ، برای کسانی که دنبال اثبات فکر خاصی هستند ، همیشه شواهدی هم موجوده ! فقط باید زرنگ بود ! اون فکر اتفاقا میتونه این باشه که دین افیون توده هاست ... جالبه ! دین خودش یکی از کارکردهای خودش رو آرامش معرفی کرده . فکر می کنید چقدر سخت باشه که آرامش واقعی رو برای کسی که هرگز بهش نرسیده توصیف بکنید تا بفهمه فرقش با افیون چیه ؟
    بگذریم ...
    اما در مورد این بزرگ وار ...
    من از خودم خیلی خجالت کشیدم . چند وقتی هست که خدا چپ و راست داره بهم می فهمونه که قدر موری صبور نبودم . برخلاف کوته نظری بعضی ها که منفی نگری توشون غلبه داره ، در هر صورت این مثال نشون دهنده اینه که آدم های بزرگی هستند که امتحاناتی بسیار بزرگ تر از امتحاناتی که خدا از ما گرفته رو با نمره قبول پاس کردند . خوشا بر احوالشون . چقدر فکر به سرم هجوم میاره . فکر اینکه چقدر تو امتحانام باختم ... کاش می تونستیم کمکی ولو اندک بکنیم ، جز دعا کاری از ما برمیاد ؟!
    با اجازه خانوم معلم برای آقای میکائیلی!
    (خب! خودتون گفته بودین نظراتو بخونم .. نمی شه که جواب نداد :دی)
    ..........
    اول اینکه کاملا احساس همدردیتون رو درک می کنم اما.. از یه دانشجوی روانشناسی بعیده که همدلی و همدردی که دو مفهوم کلیدی توی مشاوره هستن رو با هم اشتباه بگیره و به جای غلبه بر احساسات دچار احساسات زدگی ناشی از همدردی بشه!..
    نمی دونم چند ترم از درستون گذشته ولی پیشنهاد می کنم اگه همیشه کارتون گریه و افسوس و آه و اشک و ناله ست این حرفه رو رها کنید چون توی شرایط کاری به خیلی بدتر از این موارد بر می خورید که اولین قدم جمع و جور کردن خودتون و احساساتتونه وگرنه نه تنها خودتون آسیب می بینید بلکه به طرف مقابلتون هم آسیب می رسونید چون همدردی باعث فیکس شدن توهم و هذیان شخص می شه!
    دوم اینکه اگه من تشخیص یا قضاوتی داشتم شاید به این دلیل بود که خانوم معلم توی چت توضیح بیشتری در مورد ایشون و خانواده شون بهم داده بودن.. و اینکه من دقیقا به یه کیس مشابه بر خورده بودم که اتفاقا آقا، دکتر هم تشریف داشتن و تحصیل کرده!
    ان شالله کمی جلوتر که رفتین و مفاهیم بالینی و تشخیصی رو خوندین نشانه های رفتاری این مورد رو بهتر متوجه می شید!
    در مورد دین هم باید بگم .. بگذریم .. فقط اجازه بدید اتفاقی که چند روز پیش توی مرکز بهداشت افتاد رو براتون بگم اونوقت شاید خودتون پی به افیونی که از دین می سازند ببرید .. چند روز پیش بچه های واحد پیشگیری از یه خانومی خواسته بودن بیاد مرکز تا کاملا متوجه ش کنن که همسرشون هپاتیت C داره و هم خودشون هم بچه هاشون باید مراقبت های لازم رو انجام بدن.. می دونید جواب این خانوم چی بود؟... "ما همه بیمه ی حضرت ابوالفضلیم!!".. و با همین یه جمله احتمالا تا الان سه تا هپاتیتی دیگه اونم از نوع خطرناکش تحویل جامعه داده!
    حتما می دونید که آسیب رسانی بیماری های روانی کم از بیماری جسمی نیست.. کار مراجع تشخیص بیماری نیست فکر نمی کنم هیچ مرجعی هم به ایشون گفته باشه دنبال مداوا نباشن!.. و مسلم تر اینکه اگه اون خانومی که همسرش بیماری هپاتیت داشته هم اگه به مراجع زنگ می زد باز هم دعوت به صبرش می کردن .. ولی صبوری و پیگیری درمان دو امر متفاوتن!
    طنزی که توی جمله ی "ما همه بیمه ی حضرت ابوالفضلیم" بود توی صبوری این خانم هم هست .. البته اگه سراغ درمان نرن!
    سلام

    یه متن بلند بالایی رو تو ذهنمون نگارش کرده بودیم بعد یاد نوشته بعضی ها افتادیم که می گفتن این اولین کامنت طولانی من بود و ...

    خب من که اولیش نبود . برای همین تصمیم گرفتیم که فشرده سازی کنیم نظرمون رو و بگیم .

    اینجا به همه چیز اشاره شد الا یه چیز . مسئولیت سخت همکارتون برای تربیت دخترشون . این تربیت سخت تر از تحمل همسرشون هست . چون حداقل کارشون اینه که نسبت به بقیه بیشتر باید حواسشون جمع باشه که دخترشون نسبت به دین نه دچار افراط بشه نه تفریط . (که زمینه هر جفتش برای دخترشون یه کوچولو بیشتر از بقیه هست) .
    و امتحان های برزگ برای آدم های بزرگ هست . و خدا امتحانی رو جلو پای آدم می ذاره که می دونه صدو دو در صد از پسش برمیاد .

    خب این مثلا فشره بود.
    خدا کنه آقامون بیاد و انسانیت و خوبی و زیبایی رو با دستهای خودش بهمون هدیه بده که گمونم دل زمین دیگه بدجوری پر درده.کم نیستند کسانی که دلتنگ زشتی سیرت آدمها_!!!_هستن.
    سلام...
  • سمانه(اتاق دلم)
  • سلام خانوم معلم جونم!
    واقعاً خیلی دردناکه! واقعاً نمی تونم درک کنم که چرا بعضیا اینقد افکارشون پوسیده اس و دور تا دور عقل و منطق و احساسشون رو یه تار عنکبوتی گرفته که با هیچ جارویی نمی تونی حریفش بشی!
    همین چند روز پیش تو اتوبوس زنی که کنارم نشسته بود ازم پرسید تو فکر میکنی چند سالمه؟ گفتم 8-27 گفت من هنوز 21 سالمه اما از بس از شوهرم و خواهرش کتک خوردم که هیچی از جوونیم نفهمیدم. طفلی یه بچه هم داشت. واقعاً تو زمانی که اینقد از تمدن و رشد فکری و فرهنگی دم می زنن شنیدن و دیدن همچین چیزایی خیلی سخت و ناراحت کنندس!
    هوالحکیم
    پنجره زیباست اگر بگذارند / چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
    من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم / عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
    "یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم "
    آنروز دیگر نه مال، نه فرزند هیچکدام برایت نفعی ندارند جز یک قلب سلیم قلبی که تمام عمر از غیر خدا خالی نموده ای تا بتوانی محبوب خویش را در آن بنگری که قلب انسان حرم خداست و در این حرم جز خدا جای ندارد .
    عاشق آن نیست که دائم طلب یار کند / عاشق آن است که دل را حرم یار کند
    عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد کوشش کنیم که حسین دل به دست یزید نفس تشنه لب شهید نشود و مگر نه اینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ؟! هیچکس را جز یاران امام حسین راهی به سوی حقیقت نیست و سرباز امام اهل ولایت است و اطاعت و اگر ما نیز باشیم جزو این سربازان خوب خواهیم دانست که درد ورنج در این عالم چه معنایی دارد ؟
    آری رنج در دنیا مفتاح گنج است و این گنج چیزی نیست جز قرب الی الله .
    آدمیزاد اسیر خویشتن خویش است و تا به سفر نرود از عالم خویش با خبر نمی شود و این سفر غواصی نمودن در درون خویش است، تا بیابد گوهرهای درونی اش را و بشکند موانعی که نمیگذارند او به این گوهرها دست یابد . انسان متقی هرگز به بن بست نمی رسد او اگرچه به ظاهر اسیر است اما در باطن تنها اسیر محبوب خویش است و در عالم عشقبازی با خدای خویش غوطه ور است .
    مومن در دو جبهه می جنگد جبهه درون و جبهه بیرون او وابسته نیست این درس را آموخته که بهترین ما آن است که از بهترین آنچه دارد در راه خدا بگذرد .
    شیداییان عشق بر محور وفا سماع می کنند چرا که اینان با خدای خویش عهد بسته اند : " الست بربکم ؟ قالوا بلی "
  • خاک ... ادامه
  • شاگردان مکتب عشق نیاموخته اند که تنها محرم برای مولای خویش اشک بریزند ، آنان آموخته اند که شیدایی حق پاداش از خود گذشتگی است و هر لحظه از خدای خویش می خواهند که آنان را نیز همانند قمر بنی هاشم علمدار زندگیشان قرار دهد چرا که اسوه حزب الله اباالفضل العباس است.
    آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست پس برای جانبازی در راه آرمانها یادبگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی، که اصل به ثبات رسیدن ایمان است و شاید مجبور شوی در این مسیر تک تک اعضاء و جوارحت را نیز فدا کنی که جسم تو از عالم پایین است و روحت متعلق به عالم بالا و برای حرکت به سوی آرمانها باید سبکبار شوی .
    راه حق آمیخته با دشواری هاست و جهان معرکه امتحان است و چه خیال خامی است که برخی تصورشان از زندگی تنها در چارچوب آسایش و راحتی آنهم از نوع دنیاییش می گنجد .
    اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر و یاران عشق چه زیبا زندگی را برای خود تعریف می کنند که " جز راه ولایت هرچه هست نقش خیال بر آب باطل زدن است"
    سر امام عشق بر بالای نیزه شد و درس آموختگان مکتب عشق هر لحظه منتظرند تا به ندای " هل من ناصر ینصرنی " مولای خویش لبیک گویند چرا که عاشق واقعی زنده است به عشق معشوق خویش و در این مستی روزی هفتاد بار جان می دهد.
    داستان عشق و عاشقی داستانی است پر رمز و راز و هر کسی را اجازه ورود به بحر عشق نیست و اگر تو میخواهی که وارد شوی باید از خود و بستگی هایش از سنگینی ها و ماندن ها گذر کنی و از زمان و مکان و مقتضیات آنها فراتر روی و غل و زنجیر جاذبه های دنیایی را از پای اراده ات بگشایی و هجرت کنی.
    ما و مجنون درس عشق از یک طبیب آموختیم / او به ظاهر گشت مجنون ما به معنی سوختیم .
    غایت خلقت جهان پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند و با رمز " یا فاطمه الزهرا " به پیروزی واقعی که فنا شدن در راه محبوب است برسند .
    خدایا دردها، رنجها و غمهای ما را مرهم دردها، رنجها و غمهای امام زمان و ما را در خیل منتظران شهادت قرار ده .
    آشنایان ره عشق درین بحر عمیق / غرقه گردند و نگردند به آب آلوده
    " الله یعلم ما لا تعلمون "
  • خاک ... ادامه
  • ضمنا خوشحالم از اینکه هنوز آدمهایی وجود دارند که به همه چیز عمیق نگاه می کنند و به جای قضاوتهای سطحی برای خود درسهای زندگی می گیرند .
    پروردگارا ! مرا آرامشی ده تا بپذیرم آنچه را نمی توانم تغییر دهم،
    و قدرتی ببخش تا آنچه را می توانم، تغییر دهم،
    و بینشی ده، تا تفاوت این دو را بدانم.
    فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ
    پس صبر کن که وعده خدا حق است و زنهار تا کسانى که یقین ندارند تو را به سبکسرى واندارند.روم(60)
    سلام
    پاسخ:
    بگردیم ایه های دیگری هم پیدا میکنیم که خداوند فرمان دادند که مظلوم خودش باید حق خودش رو بگیره ...
    سلام
    قبلا شنیده بودم زنان مومن به ازای زندگی و صبر با شوهران بد و ناسازاگارمقام آسیه س رو دارن .
    گوارای وجودش این مقام و منزلت .
    زندگی دنیا دو روزی بیش نیست ، منم ناراحت شدم ولی این مقام منزلت در اون ابدیت ارزش اینهمه صبر رو داره
    این دنیا فنا میشه همانطور که انسانهای مغرور نیز فانی...
    در ضمن حدود تمکین زن از همسرش اینها نیست که جناب دکتر میفرمایند و ایشون مجاز به اطاعت کردن در همه موارد تحمیلی نیستن . که جای بسی و بحث و سخن است که بماند...
    پاسخ:
    بله صبر چیز خیلی خوبیه ولی فکر نمیکنم با یه روانی زندگی کردن به هر قیمتی صحیح باشه .... خدا عقل رو هم داده دیگه ... نگفته فقط و فقط فرمان ببر که ایشون روز به روز جری تر و گستاخ تر و بدتر و .... تر بشن که مثلا داریم به فرمان خدا عمل میکنیم .... خدا ظلم پذیری رو هم دوست نداره .... یعنی همون طور که گفتی اطاعت کردن در همه جا اینطور که ایشون تن دادن الزامی نیست ... یه جاهایی حق داره تمکین نکنه ....
  • سید محمد حسین
  • سلام خانوووم . اجازه ؟

    نظرتون درباره ی پوست گردو چیه ؟
    پاسخ:
    همونی که میگن اگه دستمون بزارن توش چی میشه ؟ !!!!!!!!!
  • لاله های سرخ ابی
  • سلام
    حاجت روایی با سوره مبارکه یاسین
    مهدی زهرا رو فراموش نکنید
  • خاله سوسکه
  • هستند چه بسیار چنین آدمهایی ( بهتر بگویم از آدمیت دور زاده هایی )

    این آقا مگه جای خداست که مقام و منزلت آدمی دیگر رو تعیین کنه ..
    بسی ناراحت شدم

    در حالی که این روزها از کسی چنین متنی رو خوندم
    ((آدم به جرم خوردن گندم
    با حوا
    شد راننده از بهشت
    اما چه غم
    حوا خودش بهشت است ))

    بعد حالا ماجرایی می خونم از کسی که خونشو واسه حواش جهنم کرده
    سلام خانم معلم
    حرف بدی زده بودم که تاییدم نکردید؟
    پاسخ:
    من عذر میخوام ....
  • علی میکائیلی
  • برای جناب س م ر

    سلام
    اولا کسی منکر این نیست که هستند بیمارانی که از دین به عنوان مکانیزم دفاعی استفاده می کنند . آیا این دلیل بر افیون بودن دینه ؟ خب یه مکانیزم دفاعی هم دلیل تراشیه ! پس دلیل هم افیونه ؟؟؟ من شک ندارم که دین داری بعضی ، توهمی بیش نیست از دین داری . اما این ربطی به خاصیت دین نداره . در ضمن ، هر چیزی که آرامش بخش باشه بد و افیون نیست . مهم اینه که مکانیزم های آرامش بخش چقدر بالغانه باشند ! به نظر نمی رسه که خیلی بالغانه باشه که وبلاگ رو با مطب اشتباه گرفت .

    دوما اینکه بخواهیم تشخیص غیر حضوری از کسی که ندیدیم و بر اساس تجربه کم و علمی که به نارسایی خودش معترفه و اون هم از انسانی که همیشه در معرض اشتباهه حتی اگر روان شناس باشه ، رو بیایم و مطرح کنیم به عنوان کامنت ... من فکر می کنم این کار به مبتذل شدن روان شناسی کمک می کنه . از اون مهمتر ، مردم رو از روان شناس می ترسونه . نظر شما چیه ؟
    سوما در ضمن ، فکر می کنید که اگر اون خانم حتی اگر تشخیص شما درست باشه ، بیایند و نظر شما رو ببینند ، چه احساسی بهشون دست میده ؟ حتی تو مطب هم نمیشه همه واقعیت رو به مراجع گفت ! کمی در مورد وظایف اخلاقی روان شناس توجه کنید . درست نیست ما همه رو به چشم کیس نگاه کنیم .
    چهارما ، این دلسوزی روان شناسه که اون رو انسان نگه می داره . درسته که نباید این دلسوزی موجب اختلال در زندگی بشه اما به معنی این نیست که این دلسوزی رو حذف کنیم و با یک مکانیزم دفاعی پیچیده در پی اون باشیم که دیوار بکشی دور عواطف و احساساتمون . این جوری بیشتر به خودمون لطمه می زنیم
    ممنون از توجهتون
    پیشنهاد می کنم دوباره کامنت اولم رو بخونید . فکر می کنید ایرادی اونجا هست که بخواید بهش جواب بدید ؟
    سلام.. من پسر دوست خانوم ...(صبورترین زن دنیا بعد حضرت زینب س) هستم.
    من باهاشون صحبت زیاد کردم از مشکلشون هم خبر داشتم اما نه با این جزئیات:
    به نظر من چند تا کار میشه با آقای پشمکی کرد:
    سرشوگذاشت لای در انقدر درو باز و بسته کرد که کله جناب آمپول زن مثل کاغذ A4 صاف شه..
    خیلی جالبه این دکتر نَشُسته به من میگه برای کنترل اعصابت گلاب رو استشمام کن ؟؟!!!! باید خمره گلاب رو فرو کرد تو حلق این آدم

    کلام آخر بگم که نمونه کامل یک زن رو میشه در وجود خانم ... دید.. اگر دختری تو این دنیا باشه که شمه ای از وجنات و اخلاقیات ایشون رو داشته باشه باید اونو پرستید
    پاسخ:
    اما در خصوص وجنات ایشون با شما موافقم ...
  • مشترک مورد نظر
  • سلام. متن خوبی بود. مخصوصا آیات زیبایی که آخر متن جمع آوری کرده اید. موفق باشید.
    پاسخ:
    آیات که به هر شکل خوبند هر چه که باشند و همانها باعث رونق کارمانند !