باور تو :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


باور تو

خانم معلم | پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم ، نگاهت بر من افتاد و باور کردم ، خواهان کسی بودم تا باورش کنم ، خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم. اما آنچه که به راستی نیازمندش بودم ، باور کردن خود بود. مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی و به برکت توست که زنده ام ، لمس می کنم و باور دارم ، کسی ،چیزی یا خود را 000 آری تنها به خاطر وجود توست 0 جیلین کروز
  • خانم معلم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی