دعا :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


دعا

خانم معلم | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۸۸، ۱۲:۲۵ ق.ظ | ۳ نظر
داشتم جزء سوم قرآن رو می خوندم رسیدم به آیه هشتم آل عمران :






ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت التواب




این دعا همیشه ی همیشه وقتی توی قنوتم می خونمش ، اشکم رو در میاره ، و این بار هم ، باز با خوندنش اشکم در اومد ....... یه حس نزدیکی به خدا پیدا می کنم در عین کوچکی و عجز ....... از همه ی کلمه هاش لذت میبرم ...... از رحیم بودن خدا شرمنده میشم و انگار با هر بار خوندنش یه توبه است که دارم می کنم از گناهانی که انجام دادم .......... و انگار با هر بار خوندن این دعاست که رحمانیت و رحیم بودنش بر من جاری میشه ، انگار قلبم جلا پیدا می کنه با هر قطره اشکی که از چشمم خارج میشه .......



خدایا ، کمک کن توی این ماه بهتر و بیشتر بشناسیمت ، ما رو هم مثل خیلی ها که عاشقشون کردی عاشق خودت کن ، و بعد عاشقمون شو و بعد .......... خودت دیه مون شو که خودت گفتی :


من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته ..........



  • خانم معلم

نظرات (۳)

من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته ..........

این چیزی که به عنوان حدیث قدسی معروف شده و یک زمانی خیلی سرزبانها بود هیچ اصالتی ندارد و ظاهرا جمله ای از کتابهای اهل تصوف است که در عین حال بسیار زیبا و عارفانه است.
پس لازم است در نسبت دادن آن به خدا بسیار محتاط باشیم.پاسخش خیلی دشوار است. گفته شده در هیچ کتاب روایتی این جمله نقل نشده است. نه شیعه و نه اهل سنت.
این دعا، دعای همیشگی قنوتای نمازای منم هست !
چه لذتی داره وجود خدا و مهربونی خدا رو لحظه به لحظه ی زندگی حس کردن . این آرامش واقعی و دائمی . و چه لذتی داره عاشق خدا و بنده های خدا بودن . اون وقت میشه عشق خدا رو حس کرد و با آرامش و اطمینانی کامل و واقعی زنده بود و نفس کشید و زندگی کرد . اون وقت دور از هم بودن و بودن توی این دنیا خیلی سخت میشه . اون وقت تنها میشه منتظر وصال و دیدار یار بود .
خوشا به حال شهداء . این جمله رو میشد توی همه ی وصیت نامه هاشون دید و خوند که تنها آرزوی رسیدشون بود .........
هر کسی به روش خودش خداشو دوست داره-حکایت اون چوپان نازنینی که با خدا صحبت میکرد-و پیامبری که خداوند به او اعتراض کرد که به بنده ی من چکار داری؟بگذار به روش خودش مرا دوست داشته باشد!حالا ای ناشناسی که همیشه و با وسواس از دوست داشتن آدمها ایراد میگیری! اینو یادت باشه که باور خدا به هر طریقی ممکنه! حتی شاید ازطریق یک حدیثی که در روایات شیعه و اهل سنت نیامده باشد!و اینم بدون که نفس عمل مهمه!فکر میکنم ناشناس محترم بیش از حد خودشو غرق جزییات کرده! واین خودش موجب انحرافه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی