می توانید ، اگر بخواهید .....
خانم معلم |
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۸۸، ۰۳:۳۸ ب.ظ |
۲ نظر
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید: پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود ............ .......
نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید
- ۸۸/۰۶/۱۶
محمد علی آهنگران: پدرم شب تا صبح اشک میریخت
محمد نوریزاد، مجری سابق برنامههای تلویزیونی جهادسازندگی و روایت فتح و سازنده مجموعههای «ما اهل مسجدیم» و «شب های رمضان» به نقل از فرزند صادق آهنگران از نارضایتی شدید وی از حوادث اخیر خبر دادهاست.
به گزارش موج سبز آزادی، محمد نوریزاد در بخش نظرات وبلاگ خود آورده است:
"نوشته زیر به صورت خصوصی برایم آمده است. بخاطر ارادتی که به حاج صادق آهنگران دارم و از سلامت و درون پاک او بهرهها بردهام دریغم آمد که نوشته فرزند او بی مخاطب بماند:"
آقای نوری زاد
سلام
من محمد علی آهنگران فرزند حاج صادق آهنگران هستم. من شما را حدود 15 سال است که میشناسم، از زمانی که برای ضبط برنامه ماه مبارک رمضان به خانه ما آمدید و با پدرم مصاحبه کردید. من مدتی است مطالب وبلاگ شما را می خوانم و به شما که امروز برای دفاع از حقوق مردم بی قراری می کنید آفرین می گویم. خلاصه بگویم.
تکلیف نسل من که این روزها 30 ساله می شوم روشن است، اما شما را به روح پاک امام و عظمت رسول الله پدرم را دریابید. به خاطر دارم شبی که قطعنامه پذیرفته شد ایشان از بهت و حیرت و نگرانی تا صبح قدم می زد و اشک می ریخت و به مظلومیت امام و شهدا ناله می کرد. اما از آن سال تا به این روزها اینقدر ایشان را آشفته ندیده بودم.
این روزها و به دنبال وقایع بعد از انتخابات ایشان مریض شده و برای کمتر برنامه ای قول مساعد می دهد. شبها تا صبح اشک می ریزد و زحمات خود و سایر مجاهدان را از دست رفته می بیند. ایشان را برده ایم دکتر با قند 320 دکتر گفته مرض قندش عصبی است. چرا حماسه خوان سالهای عاشقی شما و رزمندگان تاب نمی آورد؟ چرا هر لحظه آرزوی مرگ و شهادت می کند؟ چرا 20 صفحه خطاب به من وصیت نامه نوشته است؟ عرصه بر ما و ایشان تنگ شده است؟
ایشان امشب شدیدا بد حال شدند وقتی مصاحبه مادر عاطفه امام دختر آقای جواد امام را که رزمنده بوده و هم ایشان و دخترش عاطفه بازداشت شده را از بی بی سی شنیدند جایی که مادر می گفت به جهانیان و همه مردم بگویید دخترم سالم و پاکدامن بوده و بازداشت شده. اینها که گفتم مختصری از شرح حال بلبل خمینی بود. قصد درد دل داشتم با شما و این که بگویم نگران و آشفته اییم .. دعایمان کنید