رضا رضا رضا جان :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


رضا رضا رضا جان

خانم معلم | پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۸۸، ۰۶:۳۹ ب.ظ | ۹ نظر

یا علی ابن موسی الرضا (ع)
کبوتر دلم رو پر دادم سوی حرم ات
تا بیاد بشینه روی گنبدت
بیاد و با بقیه ی کبوترا رضا رضا کنه
اسم تو رو تا همیشه با دلم آشنا کنه

یا امام رضا
سنگین ترین جای زمین ، کنار حرم توست
از توی حیاط ، نه ، از همون موقع که مردم حس میکنن کنارت رسیدن
از همون موقع که چشماشون دنبال گنبد طلات این ور و اون ور رو می گرده ... از همون اولین سلام ...
چه تو قطار ، چه تو ماشین ، چه توی هواپیما ... از همون اولین سلام ، درد دلا باز میشه ...
آقا جون
همه میان حرف دلشون رو بهت می گن و میرن
 غمشون رو بر می داری و دلشون رو سبک می کنی
آقا جون
به این شب عزیز قسمت میدم
مشکل این مردم رو همین امشب دوا کنی
پریشونی و دو دلی و کینه و دورویی رو از دل همه مون پاک کنی
آقا جون یعنی میشه
شنبه بیاد
خبر خوبی بشه
دل همه رو شاد بکنی

از راه دور سلامت میدم ، سلامم رو که بی جواب نمی زاری ، میزاری ؟
  • خانم معلم

نظرات (۹)

این شب و روز قشنگ رو تبریک می گم . شب و روزی که امید و آرامش رو با خودش به همراه داره و فرصتی برای گفتن و خواستن ...
با شما هم دعا هستم . حل مشکل همه ی مردم ، شفای همه ی مریضا ، و پاکی دلا تا شاید عشق و محبت و شادی جای کینه و نفرت و غم بشینه ...
  • مساله این است
  • آنان که در جوار رضا آرمیده اند
    کفران نعمت است بهشت آرزو کنند.
    مبارک باشه انشاالله.
    من هم به شما میلاد غریب اشنا را تبریک می گویم - من ةم آرزوی رفع پریشونی و دو دلی رو در کنار همه دعاهای خوب می کنم. او ضامن آهو بود آهوی صیدی که نوزاد چشم براهی داشت . ما نیز صیدی هستیم که نوزاد عدالت را در سرزمین عشق چشم براهیم - یا ضامن آهو دریاب
  • علیرضا برهانی نژاد
  • سلام
    ممنون ...
    سلام
    خواهر عزیز و بزرگوار
    برای کسی که جائی سرمایه گزاری کرده نگرانی و دغدغه در مورد آینده آن ، عجیب نیست... حقیر و امثال من بدیهی است نگرانیم ...
    روزگار غریبی است و مدعیان بی هنر ، آنان که در طول تاریخ فقط درزمان تقسیم غنائم پیداشان شده و میشود ، عرضه را بر همه تنگ کرده اند ، اینها همان هائی هستند که مولایمان علی(ع) در نهایت غربت و تنهائی ، چاه را یار و یاور میدید و محرم دلتنگی هایش هم او بود ...
    بزرگوار این چند ماه وقایعی رخ داد که فارغ از اینکه تعلق به چه جناحی داشته باشی ، دل هر دوستدار ایران و ایرانی را به درد آورد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم چون جوانی ام و سلامتی ام و در یک کلام همه عمرم برای بقای این این نظام و کشور سرمایه گزاری کردم ...
    امیدورام ، حجاب ها فرو افتد و انشالله
    چهره واقعی خائنین و خادمین بر همه مشخص شود ...
    هر چند این سنتی است حتمی که واقع میشود ولی ما عجله داریم...
    این روزها ، مصادف است با هجرت شاعر مکتبی و بسیجی واقعی قیصر امین پور، در نهایت این شعر را به حضرتعالی و دوستان دیگری که مانند خود من خانه نشین هستند و شاهد و ناظر وقایع و دغدغه فردای مملکت و حاصل خون یاران و همراهان آرامش شان را برده ، تقدیم میکنم ...

    سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
    ولی دل به پاییز نسپرده ایم

    چو گلدان خالی لب پنجره
    پر از خاطرات ترک خورده ایم
    اگر داغ دل بود ما دیده ایم
    اگر خون دل بود ما خورده ایم
    اگر دل دلیل است ما آورده ایم
    اگر داغ شرط است ما برده ایم
    اگر دشنه ی دشمنان گردنیم
    اگرخنجر دوستان گرده ایم
    گواهی بخواهید اینک گواه
    همین زخم هایی که نشمرده ایم
    دلی سربلند و سری سر به زیر
    ازاین دست عمری به سربرده ایم ...
    @ علی رضا برهانی نزاد عزیز
    سلام
    ممنون از بودنت ...بودنت برایم دنیای ارزش است ...بی اغراق می گویم ... خوشحالم که هستی ... خوشحالم که هستید ... وجود شما انرژی بخش است همچنان که بود ... همچنان نیز هست ... بمانید و بگویید ...
    که نه زرد بلکه سبز سبزید ... دل داغدارتان خود گواهست ...همان دل سربلند و همان روح آسمانی تان.
    سبز باشید و در پناه حق .
    سلام
    ممنون از لطف و مرحمت شما ...
    متاسفانه تهران نیستم تا اطاعت امر کنم ، هر چند اعتقاد دارم نسل امروز بیش از اینکه نیاز به خاطرات حقیر و امثال بنده داشته باشند لازم است بتوانند بدون واهمه از چیزی ،گذشته را به نقد بکشند تا چراغی باشد فراروی آینده این مرزوبوم ... امروز ضربه ای بس سترگ بر پیکره باور خیلی ها نواخته شده که احتیاج به بازسازی دارد ... امروز لازم است اعتمادسازی شود و باور آسیب دیده بعد از این اتفاقات به ترمیم و بازسازی شود ...مردم ما باید بدانند بسیجی واقعی هرگز آتش به روی مردم نمیگشاید و حاضر نیست حتی دشمن خارجی اش را مورد ضرب و شتم قرار بدهد و ...
    در غیر این صورت سخن از گذشته پر افتخار هشت ساله دفاع مقدس نه تنها مفید بلکه شعاری پوچ بی معنا نمایان میشود که این بزرگترین جفا به رزمندگان آن دوران هست ...
    موفق باشید ...
    یا مونس من لا مونس له
    سلام
    از دلم که خبر ندارید ولی ...
    الیس الصبح قریب ؟!
    خواستم حرف بزنم
    می دانید در این دل و سر چه خبر است؟! که...
    کامم تلخ بود..
    نیت حافظ کردم تا برایتان چه بنویسم تا هم حرف دل باشد... هم در پستی که زده اید ..امد :
    ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
    دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
    تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
    خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست؟
    تا در ان آب و هوایی نشو و نمایی بکنیم
    انکه بی جرم برنجیئ و به تیغم زد و رفت
    باز آرید خدا را که صفایی بکنیم
    در ره نفس کزو سینه ما بتکده شد
    تیرآهی بگشائیم و غزایی بکنیم
    مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه
    کار صعب است مبادا خطایی بکنیم
    سایه طایر کم حوصله کاری نکند
    طلب از سایه میمون همایی بکنیم
    دلم از پرده بشد حافظ خوش لهجه کجاست ؟
    تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم
    دعایم کنید
    یاحق
    @سما جان
    سلام عزیزم
    همیشه شما و جوانان وطنم را دعا میکنم شمایی که دلتان در گرو دین و مملکتان است ... قدمهایتان استوار و دلهاتان خدایی باد ....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی