پست جدید نیست !! همون قبل قبلیه ... :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


پست جدید نیست !! همون قبل قبلیه ...

خانم معلم | يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۷:۱۵ ق.ظ | ۲۳ نظر
سلام

نظر سنجی مون تا ۸ اردیبهشت ادامه داره ....... نتایج دوازدهم معلوم میشه .... برنده یه سفر مشهد .... به خرج خودش ..... مثل اموزش پرورشی ها رفتار کردم خوب .... چرا عصبانی میشین ؟

  • خانم معلم

نظرات (۲۳)

  • محمد (خسته دل)
  • زمستون تن عریان باغچه چون بیابون
    درختان با پا های برهنه زیر بارون
    نمی دونی تو که عاشق نبودی
    چه سخته مرگ گل برای گلدون
    گل و گلدون چه شبها نشستند
    بی بهانه واسه هم قصه گفتند عاشقانه

    چه تلخه چه تلخه
    باید تنها بمونه قلب گلدون
    مثل من که بی تو
    نشستم زیر بارون زمستون
    سلام
    وبلاگ زیبایی داری
    موفق باشید
    اگه دوست داشتید به من هم سر بزنید
    پاسخ:
    این شعرتون شرکت توی نظر سنجی مون بود ؟ !!!! ( ایکون کسی که خیـــــــــــــــلی تعجب کرده یعنی )
  • مساله این است
  • من تو نظرسنجی شرکت نمی کنم. یاح یاح یاح
    پاسخ:
    منم از کلاس اخراجت میکنم ... محمد حسین خان اقلیت رو میزارم به جات بشینه که می خواد انشا هم بنویسه !!!! تازشم مشهد نمیتونی بری !!!
    سلام
    خدا کنه آقا بطلبه، یعنی همون برنده مون کنه ، با خرج خودمون هم که شده میریم.
    در ضمن نگفته بودید که مسابقه هست وگرنه بیشتر سعی میکردیم که برنده بشیم. اصلا مسابقه چی بود؟؟ هر کی بیشتر معلم خوب داره جسارت نشه یه وقت معلما به نفسه خوب هستن.
    یه چیز دیگه!به این آقا پسر "یاح یاح"تون بگید که دروغ نگه قبلا نظر داده ما هم دیدیم. بگید"دروغ ممنوع حتی به جهت خود عسلی"
    پاسخ:
    ضمنا ممد آقا عادت داره مزه بریزه .... اینم یه جورش بود که ما هم تنبیه اش کردیم مثلا !!!
    اگه قرار "به خرج خودشه" خب چرا مشهد ؟ می فرمودید کربلا .
    پاسخ:
    دم دست تره ، پاسپورت نمی خواد ، خطری تهدید نمیکنه ، میشه سریع سر کار برگشت و نیاز به مرخصی زیادی نداره ....بازم بگم ؟

    این همه زحمت بکش فک کن بنویس !!! آخرشم یه سفر مشهد به خرج خودمون !!!
    همش زیر سر این آموزش و پرورشیاست دیگه !!!
    پاسخ:
    ایـــــــــــــــــــــــــــن همه .... تو که خودت رو کشتی !!! .....مشهدم زیادته ، باید بری شاه عبدالعظیم !!! ....
    منم دلم میخواد برم مشهد !!!
    پاسخ:
    خوب بیشتر تلاش می کردی ...تازشم هنوز قرعه کشی که نکردیم شاید یک در تعداد نظرات ! اسم تو در اومد !!!
    سلام :
    از وبلاگ خانم معلم شما رو پیدا کردم .
    از آشنایی با شما و وبلاگتون خوشحالم .
    راستش من معلم های تاثیر گذار کم نداشتم ، ولی یکی دوتایی رو بیشتر یاد می کنم .
    از اون جایی که من و دختر خاله و دختر عموم هم کلاسی بودیم ، وقتی همدیگه رو می بینیم ، این خاطرات تو ذهنمون تکرار میشه .
    یکی از این افراد معلم کلاس سوم ابتدایی مون هست که گاهی وقت ها تو کوچه و بازار می بینمش . هنوز هم وقتی می بینمش منتظرم سرم داد بکشه . اون اخلاق بدی داشت ، هرچند حالا با خوشرویی از کار و مدرسه ام سئوال میکنه و بهم افتخار میکنه .
    یکی دیگه هم دبیر ادبیات دبیرستانم بود ، خانم میرشکاری ، که سال اول تدریسشون بود و از من برای معنی اشعار و خودآزمایی ها خیلی کمک می گرفت و همین مسئله اعتماد به نفسم رو بالا برد تا جایی که برای ادامه ی تحصیل بهترین رشته رو ادبیات تشخیص دادم .
    از این دست معلم ها زیاد بودن که معرفی شون مثنوی هفتادمن میشه .
    برای شما و دیگر همکاران آرزوی موفقیت دارم .
    پیشاپیش روز معلم (؟!) گرامی باد.
    پاسخ:
    منم پیشاپیش روز که چه عرض کنم هفته ی معلم رو خدمتتون تبریک عرض میکنم ... امیدوارم جوون سالم به در ببریم !!!
  • آقای مدیر (خانه ای که ...)
  • ما حواسمان هست چند روز دیگر روز معلم در پیش است.
    کلا هم توقعمان زیاد است.
    باید شیرینی بخوریم وقتی میایم اینجا.
    گفته باشم از الان که بعدا نگید نگفتیم.
    پاسخ:
    نگید نگفتم !!!! گفتما ....اما ما توقعمان زاید نیست همون چند کیلو نون خامه ای کفایت می کنه ......بچه هامون نفری دو تا از اون بزرگاش رو دوست دارن .... فقط جهت اطلاع عرض کردم .....
  • حبابــــ (خانه ای که ...)
  • نزدیک 5 دقیقه داشتم یک بند قاه قاه می خندیدم به اون عکس هدر و شاگرداتون. (البته با اجازه)

    میگم دقت کردی خانم معلم این مهدیه داره تقلب می کنه از رو دست حسن آقا؟؟
    درس خون ترینشون همین حسن آقای خودمونه.
    باز به این محمد آقای مسئله دار که وقتی درس بلد نیست چشش رو به آسمونه..
    این مهدیه خانم... البته ببخشید من این وسط نقش راپورت چی رو بازی می کنم ها ولی برای آینده شون نگرانم گفتم به شما خبر بدم.
    بعد اینکه نمیشه یه حکمتی تدبیر بشه ما هم یه جوری بریم تو این کلاس؟ [کسی که یه کار خاص داره تو این کلاسه]
    پاسخ:
    بعد ترش کلاس ما خیـــــــــــلی بزرگه ..... ما که از قبل گفتیم تشریف بیارین .... منتها !!! منتها پیش ممد آقا و حسن آقا نباید بشینی .... پیش محمد حسین خان اقلیت بشینین که انشا نوشتنش خوبه ..... اونا باید جلوی چشمم باشن وگرنه اتیش میسوزونن .... شما که از این فرقه نیستین ، هستین ؟ !!!
  • باغچه بان رشت
  • سلام
    با افتخار لینکتون کردیم
    سلام
    لینک شدید
    هزاران گل سلام تقدیم بر شما

    سلام
    خب خدا رو شکر که ما بالاخره به هشتم رسیدیم
    خانم ما از پشت پنجره کلاستونونگته می کردیم فقط دوستمون دستشو گذاشته بود جلوی دهنمون
    اول منفی ها رو بگم
    مدیر کلاس اول ابتدایی , یه روز در تو یه صحنه خیلی بد دست و ژای یکی از بچه ها رو با طناب بسته بود و اورد روی سن .خیلی صحنه بدی بود تا این حد یه آدمو تحقیر کردن . هنوزم به اسمش حساسیت دارم و نشده این اتفاق یادم بیاد و گریه نکنم ... ضمنا اون دختر دیگه مدرسه نیومد فکر کنم
    یکی از معلم هامونم هر وقت می خواست یه نکته اخلاقی بگه یا خاطره انقدر غلو می کرد و انقدر بزرگش می کرد که یادمه تو دلم همیشه می گفتم حالا فکر می کنه ما بچه ایم هیچ چی نمی فهمیم (البته خیلی دوسش داشتم ها خیلی زیاد) حالا گاهی به دوستام می گم معلم شدید به شعور بچه هاتون احترام بذارید.

    اما معلم کلاس چهارم ابتدایی خیلی مهربون بود خیلی خیلی. چند سال پیش اتفاقا تو خیابون یه خانمی از کنارم رد شد گفت زارعی برگشتم گفت سلام گفتم سلام گفت نشناختی ؟ یه دفعه یادم افتاد ای دل غافل همون خانم چهارممه , هنوز شرمندگی اون نشناختن باهامه
    2
    پاسخ:
    دستت درد نکنه .... امیدوارم اسم ات تو قرعه کشی در بیاد !!!
    - خانم ریاضی سوم راهنمایی >یه انسان تمام عیار .یادمه یه روز گفت زمان ما ترجمه های قرآن خوب نبود حالا ترجمه ها خوبه یه صفحه قرآن یه صفحه ترجمه . الان می فهمم از اون موقع است که نا خود آگاه قرآن رو بدون ترجمه نمی خونم .هیچ شاخص خاصی نداشت جز خوب بودن تو همه چیز انقدر خوب بود که لازم نبود بگه بکن نکن هر چی ازش می دیدی می کردی.روح همسرشون شاد(آخه همسر شهید بودن)
    3- معلمهایی که تنبیه و تشویقشون یه طور دیگه بود مثلا با نگاه تنبیهت می کردن یا تشویق . مثلا معلم ریاضی دوم راهنماییم یه بار گفت : خدا انشالا شاگردی مثل خودت نصیبت کنه . این جمله از تمام جایزه هایی که گرفتم(حالا انگار چقدر هست) برام ماندگارتربود.
    4-خانم پرورشی اول راهنمایی که گیر داده بود بهم مقاله بنویس .متن بنویس و من اون سالا نویسندگی رو دوست نداشتم می ترسیدم فکر کنن خیلی لوسم یعنی یا باید فوق العاده می نوشتم که این طور نبود پس فکر می کردم دارم ادا در می یارم !اصلا هم دیگه ننوشتم ولی حالا تاسف می خورم که چرا نفهمیدم نوشته های مالیخولیایی بعضی فلاسفه و خیالات رنگی شعرا رو بیشتر دوست داشتم تا محاسبه رنگ چشم هشت نسل بعد یه مگس چشم سفید و چشم قرمز.
    خیلی طولانی شد انگار
    پیشاپش روز تون مبارک
    پاسخ:
    نه اصلا طولانی هم نبود خیلی استفاده کردم .... فقط یکی باید کمکم کنه داده های این مطالب رو جمع اوری و نکته هاش رو استخراج کنم !!!! .... خدا کنه تا 12 برسم !!!
  • ناصر عزیزخانی
  • سلام

    الهی همیشه بهاری باشید

    پاسخ:
    ممنون از حضورتون
  • مساله این است
  • ســـــــــــــــــــــــــــلام

    این داداش حباب ما راست گفت دیگه!
    ما کلا همیشه به "آسمون" نگاه می کنیم نه این که سر به هوا باشیم ها !
    اون وراجه هم کارش همینه : تقلب !

    در ضمن لطفا به حباب بفرمایید که کلاس دیگه داره به آخرای خودش می شرسه. برای ثبت نام در کلاس جدید در سال تحصیلی جدید تشریف بیارند. البته همراه با مادر گرامی. یاح یاح یاح
    پاسخ:
    ضمنا سال دیگه من می دونم و مادر شما برای ثبت نام ...یاح یاح یاح
    سلام
    امیدوارم خوب باشید
    ممنون از بودنتون ... عذر می خوام بابت تاخیرم، نبودم که باشم!
    شما صاحب اجازه اید ... ممنون مهربونیتون... با اجازه منم آدرس وبلاگتون رو توی لیست دوستان اضافه می کنم تا هر وقت بودم توفیق بودن توی کلاستون رو داشته باشم!
    ...
    نظر سنجی قبلی رو خوندم ... دلم می خواد از مهد کودکم شروع کنم ... یه فراش پیر و سادات به نام آقای بشارتی ... محیط مهد برام مث قفس بود همیشه در حال تعقیب و گریز بودیم ... می دوید دنبالم و کوله پشتیمو از پشت سر می گرفت و.. پاهای من که توی هوا هنوز در حال دویدن بود ... اون آخریا باهاش رفیق شدم ... همیشه یه شکلات کشیده آیدین صورتی بهم می داد ... کم کم به جای فرار دم در نگهبانی پیشش می نشستم تا زنگ آخر بخوره و مامان بیاد دنبالم ... خدا رحمتشون کنه همون سالای بچگی من فوت شدن ... گاهی که یاد اون روزا میفتم دلم می لرزه ، خیلی باهام صبوری کرد خیلی اذیتش کردم ولی بالاخره اهلیم کردو اهلی کردن رو یادم داد ، خدا رحمتش کنه !
    دومی معلم اول ابتداییم بود خانم پورعابد ... صداش توی گوشمه : نخود نخود هر که رود خانه ی خود ... به جای بودن و بر جای بودن رو یادم داد
    سومی خانم قدیم معلم عربی اول راهنماییم بود ... تواشیح باهامون کار می کرد یه حس معرفتی عمیق داشت... مجبورم کرد بی اشتباه آیت الکرسی رو حفظ کنم، خدا حفظش کنه!
    ...
    امیدوارم اجر معنویتون رو امسال از مادر سادات بگیرید
    در پناه خدا باشید
    پاسخ:
    بازم ممنون از حضورتون .... بازم پیش ما بیاین خوشحال میشیم از بودنتون
  • حبابــــ (خانه ای که ...)
  • من هم آتیش سوزوندن دوست دارم!
    من میخوام دقیقا بین اون دختره و ممد آقای یاح یاح یاح بشینم.
    پاسخ:
    یکی میره یه جا اول سلام میکنه ..این از این ... بعدشم این چه جور حرف زدنه ، اون دختره چیه ؟ !!! اسم به این قشنگی داره .... بعدترشم من که گفتم باید برین پیش محمد حسین خان بشینین پشت سر حسن آقا نشستن کلاهشونم پیداست .... دقیقا میشه پشت سر مهدیه !! .... آتیش سوزوندن هم بی آتیش سوزوندن همین دو تا تو کلاس آتیش می سوزونن و سرمون رو میبرن برای یه مدرسه کفایت می کنه چه برسه یه کلاس !!!
  • مساله این است
  • من با باباجونم برای ثبت نام می یام. یاح یاح یاح
    پاسخ:
    چه بهتر ..... من میدونم و بابات .....یاح یاح یاح
  • فرهاد شیرینم
  • سلام
    چرا همه روز تولد کسی روزشان هست
    ولی ما معلمان روز شهادت
    و ما هم جشن می گیریم زیبا یی نیست تو این حکمت
    پیشا پیش تبریک می گم
    راستی چون خودم می خوام برم مشهد پس پیشا پیش من برنده
  • دست نوشته دانشجو
  • باسلامممممممممممممممممممممم

    چه دست و دلباز دلم ضعف رفت در مورد اپ قبلی هم باید بگویم ما امام زمان را نشناخته اییم دقیق برای همین دعاهایمان هم از روی شناخت نیست بعدم حکایت ظهور خیلی پیچیده تر از اینهاست همانطو ر که حکایت هوشیاری مردم کمی پیچیده است اول شناخت بعد دعا وبعد ظهور انشاالله
    پاسخ:
    در مورد امام زمان هم دعا میکنیم برای شناخت درست و دعا و ظهور و حضور
    سلام
    حتما باید معلم رسمی باشند؟
    من که اینها رو ترجیح میدم:
    1- مرحوم حاج عبدالله والی، پیامبر بشاگرد
    2- مرحوم حاج عبدالله ضابط، راوی سیره شهدا
    3- شهید زنده حاج جعفر جهروتی زاده، فرمانده گردان تخریب حاج همت و راوی اردوی جبهه های غرب (هرچند شهید مرده نداریم!)
    معلم که نباید حتما استخدام آموزش و پرورش باشه.

    پاسخ:
    خیلی زحمت کشیدین .... ممنونم .
    سلام.
    خسته نباشید .
    دیدم دوستان اثر گذارترین معلم سالهای مدرسه را معرفی کردند من هم فرصت را غنیمت دانستم که یادی از معلمان و دبیران دلسوز مدرسه امان بکنم.
    خانم زهرا راستی معلم 5 دبستانم که اون سال آخرین سال تدریسشان بود .
    خانم مه جبین الکایی دبیر شیمی سال 4 دبیرستان منطقه 14 تهران.
    خداوند یارو یاورشان باشد.
    طرح جالبی در نظر گرفتید موفق باشید/
    پاسخ:
    زحمت کشیدین تشریف اوردین ولی کاش علت ها رو هم می نوشتین تا بدونیم چرا از بین این همه معلم اینها به یادتون موندن ..... دستتون درد نکنه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی