Title-less :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


Title-less

خانم معلم | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۴:۴۷ ب.ظ | ۰ نظر
امروز خدا توفیق داد نماز ظهر را در مسجد بخوانم ... دیشب در سریال ملکوت که اصلا نگاه نمیکنم و فقط تلویزیون روشنه حاجی سلطانی گفت  : چقدر تو این اتاق که هستم احساس راحتی میکنم !! که فرشته گفت چون نوه ات داره کلام خدا رو به زبون میاره ...

دقیقا چنین حسی رو وقتی میرم مسجد دارم ، ممکنه در طول روز کارهایی انجام بدم که به عنوان کار خوب ازش یاد بشه ، منتها توی مسجد یه حس عجیبی دارم وقتی از مسجد خارج میشم انگار سبک شدم ، انگار راضی شدم و انگار مورد رضایت واقع شدم ...

امروز سخنران داشت از امام موسی ابن جعفر میگفت شاید به واسطه هفتمین روز از ماه رمضان ، میگفت یکی از علمای سنی بغداد که خیلی هم با شیعیان خوب نیست ، (که البته اسم هم برد منتها من چیزی برای یادداشت کردن همراهم نبود ) گفته : اگه خاک مزار این امام رو روی عالم بپاشن تمام مشکلات حل میشه ! ...

از بزرگواری این امام می گفتند و اینکه هارون برای به زانو در اوردن این امام بزرگ ، رقاصه ای رو وارد زندان کرده بودن که حواس امام رو پرت کنه و از خدا لحظه ای دورشون کنه ، امام ایشون رو که میبینند سر به سجده می گذارند و بلند به ذکر گفتن مشغول می شوند ،

  • خانم معلم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی