جمعه آمد و نیامدی مولا جان !
.... هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ
امروز جمعه است و روز توست ، انتظار ظهورت را داریم ، روز فرج شما برای مومنان و کشتن کفار با شمشیرتان ، مولایم در این روز مهمان و در پناه توام ، و تو مولای کریم منی از خاندان کرامت و مامورید به مهمان نوازی و پناه دادن پس مرا به مهمانی بپذیر و در جوارت پناه ده !
درود خدا بر شما و اهل بیت شما باد که از پاکانند .
(فرازی از زیارت حضرت حجه در روز جمعه )
مولایم ، نمیدانم کجایی .... این روزها تمام ذهنم در گیر تو شده است ....
وقتی رهبرم از سیل پاکستان می گوید و بغض میکند ، میدانم که تو نیز در کنار آنان بوده ای .... نمیدانم جسد کدام بچه را از زیر گِل ها بیرون کشیده ای و در کجا به یتیمان غذا رسانده ای ...میدانم در دلت غوغایی بر پاست از این همه رنج و درد ..میدانم نگران زمستانی که از راه میرسد و این همه انسان بی پناه بی هیچ سرپناهی در انتظار بیماری و سرما و مرگند و تو نمیدانی باید به کجا سفر کنی ... به فلسطین و نوار غزه یا به پاکستان یا راهی امریکا شوی ....
وقتی بغض و کینه مسلمانان جهان را در به آتش کشیدن آیات قرآن میبینم ، میدانم که تو نیز داغداری ....میدانم وقتی آن فرد بیشرم ِ نادان ِ کینه توز را هنگامی که قرآن را پاره پاره کرد و به کفشش مالید دیدی ، صبر کردی . به عذاب الهی امیدوار بودی که تو بهتر میدانی که خودِ خدا حافظ قرانش خواهد بود که گفته است " انا له لحافظون " .....
اما دلت که سوخته است ، چونان زمانی که کینه توزان مادرت را بین درو دیوار گذاشتند و در را سوزاندند و علی را روی زمین کشاندند .... هم چون زمانی که شمریان تاب نیاوردند و حسین را سر بریدند که گوششان تحمل شنیدن کلمات الهی را نداشت که اینها همه از قران می گفتند ، که باید آن پهلو بشکند ، که باید علی در محراب فرقش دو تا شود که باید حسن جگرش پاره پاره گردد و باید سر حسین از تن جدا گردد و باید زینب غل و زنجیر بر پای کودکان حسین ببیند و اسیر گردد که اینان همه الفتی دیرین با قران داشتند و انچه مایه ی هراس است قران است و بس .
مهدی جان ، مولای من ، پناه مان ده ..... از صبرت اندکی در جامِ تهی مان بچکان ، این دل نا آراممان را کمی تسلا ده ......
اما نمیدانم چگونه آرام بگیرم وقتی میدانم آرامش نداری ..... این روزها ذکر لبم تنها دعای سلامتی ات شده است و زمزمه میکنم و میگویم سیدی سیدی سیدی بیا یابن الحسن ........
دلم گرفته ، روز جمعه تمام شد و باز از بودنت اثری نیست ....
- ۸۹/۰۶/۲۶