خانم معلم
|
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۸۹، ۰۷:۴۱ ق.ظ
|
۳۷ نظر
قلبت را می شکنیم ...
هر بار به نوعی ...
-
۰
۰
- ۸۹/۱۱/۰۸
پاسخ:
چشم ، حدش رو بفرمایید !
پاسخ:
ما خودمون همین جوری داریم از شرم آب میریم ...
پاسخ:
متن زیبایی بود ، بسیار زیبا ..ممنون
پاسخ:
از دست این دل های گرفتار ِ دنیا ...
پاسخ:
متن هم تکراری است چون اعمال روزمره مان اما اثری که بجا می گذارد را باید دید ...
پاسخ:
واااای ممنون .... نمیدونم چطوری باید این کار رو انجام بدم اما همین که لطف داشتین و یاد منم بودین یه دنیا ممنون ..سهم منو کنار بزارین بالاخره یه روزی ، یه وقتی ، یه جایی ، شاید دیدمتون .
پاسخ:
من کلاغها را دوست دارم .
پاسخ:
کجایی ؟ چه خبر؟ دانشگاه ؟ !!!
پاسخ:
همه قسمتهاش قشنگ بود ..اما متوجه مصرع اخر نشدم ... چرا یادش آرامشی طوفانی است ؟
پاسخ:
بازم دستتون درد نکنه ...انشا الله مجددا قسمتتون بشه ...
پاسخ:
ممنونتم ... خدا دل تو رو هم همیشه شاد کنه ...اون دل پاک و خدایی رو ...
پاسخ:
سلام علیکم ورحمه الله
پاسخ:
به وب تان سر زدم ..از قرار معلوم مطالبتان مخاطب خاص دارد ... موفق باشید .
پاسخ:
شما چرا آدرس نمیزاری ؟!!
پاسخ:
در حد قرار روز جمعه در خدمتیم ...
پاسخ:
جالب بود ..اتفاقا من هرهفته از کنار این مسجد رد میشم وبرای خودمم این مسئله مطرح شد که چرا این مسجد رو این شکلی ساختن ...بالای شهره دیگه همه چیزش باید با بقیه ی جاها فرق داشته باشه !
خوبید؟
ممنونم از لطفتون
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
میدونم منظورتون اقامونه
اللهم عجل لولیک الفرج