فقط پلاک ، همین
خانم معلم |
جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ |
۱۲ نظر
تنها پـــلاک بود برایــــش فقط همین
یک جعبه ی سه رنگ برا یــش فقط همین
روزی که رفت قامت انسان نه ، کوه بود
حالا نه دست بود و نه پایش ، فقط همین
وقتی که تیر و ترکش از اندام او گذشت
چشمش به آسمان بود و خدایش فقط همین
مادر شکست ، خم شد و ساکت نگاه کرد
آورده اند " هیچ " برایـــش فقط همین
یک حجله بسته اند و خیابان که غرق شد
در موج اشک و دعایش ، فقط همین
مجلس تمام شد همه رفتند خانه شان
مادر نشست و خاطره هایش فقط همین
" نادیا شب انگیز "
به پاره های دل ِ ملت که هنوز بعد از سالیان دراز از خاک می آیند و به افلاک میروند .
اللهم عجل لولیک الفرج
- ۹۱/۰۱/۰۴