از خرداد 68 تا خرداد 91
خاطره ی آن روز را که خدا محبوبش را به کنارش خواند را نوشته ام ... آن روز که امامم را درون سردخانه ای شیشه ای گذاشتند تا اخرین وداع امت با امامشان صورت گیرد ، ان روز که محلی برای به خاک سپردنشان اماده کنند ، ان روز که جمعیت را به هیچ وجه نمیتوانستی ارام کنی ، ان روز که همه حیران بودند ، ان روز که از مصلی تا بهشت زهرا پر از جمعیت بود ، ان روز که خاک نمی توانست امامنتش را باز پس گیرد ، آن روز که ...
از آن روزِ خرداد سال 68 تا امروز ، سالها گذشته است ، شاید به غیر از یک سال ، هر سال جهت تجدید عهدم ، کنار مرقدش حاضر بوده ام و سلامی و اشکی و تجدید عهدی که تا زنده ام ، عهدت ، نامت و عقیده ات را فراموش نخواهم کرد ، اما نمیدانم تا چه حد به باورهایش پایبند بوده ام ، دلش را شکسته ام ، قلبش را فشرده ام ؟ !
هر سال میان جمعیت ، تنها ، قدم میزنم ، به آنهایی که آمده اند مینگرم ، به انهایی که نیامده اند فکر میکنم ، به انهاییکه مسیر راهپیمایی را ، میدان امام حسین ، دماوند ، هراز و دریا انتخاب کرده اند فکر میکنم و اینکه ایا من و مایی که بوده ایم و بر عهدمان نبوده ایم مقصریم یا آنها که همه چیز را به فراموشی سپرده اند ؟!
به پابوس شهدای گمنام قطعه ی 44 رفتم ، همچنان آماده ، سربند بسته و گوش به فرمان امام شان بودند . آیا ما هم اماده ایم ؟!!
این روزها بیشتر دلم برای امامم تنگ می شود ... مخصوصا امسال که سالگرد نبودنش با روز پدر یکی شده است ... و من هم بر مزار او حاضر می شوم و هم بر مزار پدرم ...
دلم تنگ است ، بغض راه گلویم را بسته ، دیدن مردمی که هنوز بعد از 23 سال به دیدار رهبرشان می ایند زیباست ، باز به مردممان. از تمام شهرها امده بودند . داستان عکس گرفتنم هم داستان قشنگی بود . شاید وقتی دیگر عکس ها را گذاشتم . محض نمونه ایشان یکی از هم وطنانمان است که لطف کردند و اجازه دادند ازشان عکس بگیرم .
بعد از سخنرانی آقا ، هر کس به سمت و سوی اتوبوس های خودش می رود . در دستانشان انواع غذاها دیده می شود . اکثرا تن ماهی با چند تکه لواش در دست دارند . در این گرما !!! ...
کجایند ببینند انها که می گویند این مردم را به پول ، خوراک و غذا به این راه می کشانند ؟ ! ... می شنوم که می گویند ، این مردم از روستاهایشان جایی نرفته اند ، برای دیدن تهران می آیند ، بیایند ببینند که اینها اصلا تهران را میبینند ؟ !! ... بهشت زهرا گرچه خود شهری است میان این شهر پر از گرد و خاک و غبار و دود ، ولی کجای شهر را نشانشان می دهد ؟!! ...
به پابوس امام شان میروند و بعد وعده ای ناهار باز میگردند ، خستگی سفر به دیدن چند قبر می ارزد ؟!
هنوز نمیدانم چرا این نیت های خالص و پاک را تاب بر نمیدارند . به همین حرکت ها هم حمله میبرند و ...
خدا از همه شان قبول کند انشا الله ....
- ۹۱/۰۳/۱۴
`