روزی به درازای یک قرن :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


روزی به درازای یک قرن

خانم معلم | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۴۰ ب.ظ | ۹ نظر

بیماری اش را همه میدانستند. کار مردم شده بود دعا و نذر و نیاز برای سلامتی شان ، اما هیچکس در باورش نبود که ممکن است تنهایمان بگذارد .

خبر ساعت 7 ، هجوم مردم به خیابانها ، سرگشتگی ، چشمان اشکبار ، لباس های مشکی ، دستهایی که بر سر می کوفتند ، همه و همه نشان از « بی کسی » داشت ...

قطرات انسانها ، مصلی را دریا کرده بود . دریایی که ماهیگیرش بر فراز ِ سکویی با دلی آرام نظاره گرشان بود . و ماهیانِ دریای جنون سر از آب بیرون اورده و التماس ماهگیر ِ پیر می کردند که :

« ما را نیز با خودت ببر .»

دریای انسانها در بهشت زهرا اقیانوسی مواج تشکیل داده بود . موجها می آمدند و میرفتند و هر از گاه برخورد مواج ، قطره ای را بالای دست میبرد تا به محلی امن برساند .

هیچکس به حال خودش نبود. پیر و جوان ، زن و مرد ، هیچکدام نمیدانستند چه باید بکنند . گوشه ای جوانی را آب میدهند . گوشه ای دستی محرم موی سری را داخل مقنعه اش میبرد و بادش میزند ، کفش هایی لنگه به لنگه در میانِ بیابان خدا بر روی زمین بی صاحب افتاده است ...

نه تقصیر آن پیر ِمراد است و نه تقصیر این مردم . پروانه وار گرد ِ شمع ِ خاموش ِ وجودش میچرخند . گرد ِ جعبه ای که آرام و قرار ندارد و هراز گاهی به سویی کشیده می شود چرا که همه با تمام وجود می خواهند لمسش کنند . تبرک کنند ، ببویند و ببوسند. مگر دلشان می آید که گرما بخش هستی شان را به خاک بسپارند . اخر چگونه ؟!

هر جور که هست باید به او برسند ، بلکه دستی از تابوت خارج شود و دست مهری بر سرشان کشد که او میداند بر سر یتیم دست کشیدن چه ثوابی دارد . مگر او پدر این امت نیست ؟ ...

یاد اولین روزهای سال 56 می افتم . اولین روزهایی که اسم « آقا » را شنیدم . اول دبیرستان بودم که عکسی از ایشان دیدم و صحبت هایشان را از نوار کاست درون ضبط یک کاسته ی خانه مان شنیدم .

تازه حرفی ازانقلاب شنیده بودم . تازه فهمیده بودم که باید از نامحرمان رو گرفت . تازه فهمیده بودم «شاه » انقدر ها هم شاه نیست . ساواک و ساواکی و زندان و دولت کلماتی بودند که زیاد تکرار میشد برایم و دکتر شریعتی .

اولین تصویر ِ امام همان عکس سیاه وسفیدی سه رخی بود که چشمان نافذشان در زیر آن ابروان پر پشت جذبه اش را نشان همگان می داد . تنها عکسی که از ایشان تا سال 59 دیدم.

اتفاقات انقلاب ، ورودشان به پاریس و بعد ایران و ... بعد جنگ . رهبری کاریزماتیکشان ، باعث شده بود که اگر مخالفی هم هست در میان خیل عظیم طرفدارانشان جرات بدگویی نداشته باشد مگر در میان جمع خودشان .

تصمیمات بخردانه ، هوش بالا ، عجین شدن با مردم و در سطح مردم حرف زدن ، خصوصیاتی بود که از ایشان رهبری ساخته بود که در عمق دلها خانه کرده بود . و این گونه بود که جوان ِ سیزده ساله را او رهبر بود و رهبر، جوانش را رهبرِ خود و مردمش می خواند .

چه روزهای سختی را این امت پشت سر نهاده ، چه روزهای سختی نیز پیش رو دارد ، اما ، جمله ی واحد همه ی روزهایمان همان است که قران می گوید :

واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا ...

دشمن این روزها در کمین است . از کمترین روزنه نمیگذرد تا خود را داخل این امت نماید و چون باکتری تقسیم و تکثیر گردد و ریشه ی انقلاب را بخشکاند . به صغیر و کبیر هم رحم نمی کند . کاش حتی اگر اهل سیاست نیستیم ، اهل رفاقت باشیم ، اهل امامت باشیم . اگر خودمان از دغل بازی های سیاسی سر در نمی اوریم ، گوش به فرمان رهبرمان باشیم که در مسلمانی یا باید مجتهد بود یا مقلد .

  • خانم معلم

نظرات (۹)

http://vista.ir/news/3781037
روایتی از پرستار شب سیزدهم خرداد در جماران که آخرین شب تا صبح، بالای سر امام خمینی بود.
عشق به خمینی، عشق به همه ی خوبی هاست...

آیت الله خامنه ای
اگر ما امام را دوست داریم باید راه و درسِ او را زنده نگهداریم وهدفهایش را، هدفهاى حقیقى و اصلىِ انقلاب به حساب آوریمو به سمت آنها حرکت کنیم و هدف دیگرى از خودمان درستنکنیم.
رهبرمعظم انقلاب آیت الله خامنه ای
هر چی می خوندم و جلو می رفتم بیشتر یاد پستی می افتادم که خرداد 89 در مورد رفتن امام نوشته بودید ... رفتم اونو هم یه بار دیگه خوندم ... نمی دونم ... اما دلم خاست بیشتر از خاطراتتون از اون وقتا بخونم ...
سلام
ولایت خامنه ای ولایت حیدر است .
ولادت شهید عدل و عدالت مبارک .
یا علی
التماس دعا
پاسخ:
عید شما هم مبارک ...
سلام و عرض تسلیت !
ما که امام خمینی ره رو درک نکردیم ولی از خدا میخوام که سرباز وظیفه شناسی برای امام خامنه ای باشیم ! و سایه شان بر سرمان باشه ... آمین
پیش رو تو خمینی بنهند آینه ای
کیست در آینه پیدا؟ علی خامنه ای
پاسخ:
دعا کن همیشه در خط ولایت باشیم ...
راستی خانم !
کیف حالک!؟ خوبید یا بهترید!؟ شما و بچه ها رو که نمیبینم و باهاتون مثل قدیم در ارتباط نیستم انگار گم شده ایی دارم !؟
حس میکنم خیلی از اطرافم غافلم!
دعام کنید
  • زینب ساداتــــــʚϊɞ
  • خانم معلم من بچه بودم اون روزهای رفتن امام ولی خاطره ی گریه های همگانی تو ذهنم خوب مونده.
    .
    .
    .
    حیف که ما همه خودمون رو مجتهد جامع الشرایط می دونیم این روزها...
  • فدایی اسلام
  • چه روزهای سختی...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی