ترفند خدایی :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


ترفند خدایی

خانم معلم | سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۱۲ ب.ظ | ۱۴ نظر


خدا به بانیان مسجد جامع نارمک که هر سال ماه ِ مبارک امام جماعتی رو دعوت میکنن که بیاد و سه روز نماز قضا بخونه ، . خیر بده  ... دو تا ال سی دی طرف زنونه گذاشتن که هم احادیثی رو بین نماز ها و قبل سخنرانی ها نشون میده و هم ادعیه روز رو که خانمها بتونن از روش ببینن و بخونن ... 


حدیث امروزشون این بود :

امام حسن مجتبی علیه السلام 

به راستی که خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ی خلق خود ساخته تا به وسیله ی اطاعتش به رضای او سبقت گیرند .                                  

                                                                         « تحف العقول ص 239 » 

این حدیث رو که خوندم یاد ِ مدرسه و بچه ها افتادم . یاد ِ اون زمانی که امتحان می خواستم بگیرم و درس ها برای بچه ها مشکل میشد و با ترفند هایی وادارشون میکردم که بیشتر درس بخونن ... 

مثلا میگفتم هر کی تو این امتحان بالای 18 بشه نمره ی مستمرش رو 20 میدم .

یا شاگردی اگه ضعیف بود و نمره ی بالایی نمی گرفت ازش میپرسیدم فکر میکنی اگه خوب بخونی نمره ات چند میشه و هر نمره ای رو که میگفت با توجه به توانش یاد داشت میکردم حتی شده مثلا میگفت 8 ، بعد میگفتم اگه 8 شدی بهت 12 میدم و همین باعث میشد بیشتر تلاش بکنه ... 

پیش خودم گفتم ای خدا !!! ... تو هم داری هی تشویقمون میکنی کمی این ماه بیشتر عبادتت رو بکنیم ، تو هم برات فرقی نمیکنه من نمره ام 8 بشه یا 10 بشه یا 20 بشه ، هر چی بیشتر بگیرم تو خوشحال تر میشی که « من » درسم رو بهتر یاد گرفتم و با همین کارات منو هل میدی به سمت « آدم » شدن ... 

وقتی جمعیت مسجد رو دیدم که برای خوندن نماز قضا اومدن گفتم خدا جون ، خوب خدایی هستی ، منکه میدونم منظورت چیه ، فقط توانش رو باید خودت بهمون بدی ... 


وقتی به کارهای خدا نگاه میکنم ، محبتش رو کاملا درک میکنم ، نعوذبالله نمیشه مقایسه کرد کار ِ خدا رو با کار ِ معلم ها ولی وقتی میگن محبت ِ مادری گوشه ی بسیار کوچکی از محبت خداییه ، میشه گفت ترفند های معلمی که میخاد بچه ها درسهاشونو بیشتر و بهتر بخونن، گوشه ی کوچکی از ترفند های خداییه ... 

این ماه رمضون هم یه ترفند خداست برای اینکه حسش کنیم ، قدم هامونو به سوی خدا بیشتر ، بلندتر و تندتر برداریم ، هر کی زودتر رسید برنده است ، و این قدمها میتونن خیلی از حسنات باشن خیلی از حسناتی که گاهی اصلا به چشممون هم نمی یاد . 

دیروز حضرت عبدالعظیم نایب الزیاره بودم از طرف همه ی بچه ها . پیرزنی خودش رو به ضریح می مالید ، یعنی واقعا می مالید و جلو میرفت و دعا میکرد .... برای عاقبت بخیری جوونا ، شفای مریضا دعا میکرد ... صورتش به پنجره های ضریح بود و نمیدیدمش بهش گفتم مادر خیلی التماس دعا و دعام کرد و ازش گذشتم و رفتم سمت امامزاده حمزه . بعد از من وارد امامزاده حمزه شد .خانمی دستش رو گرفته بود و بهش میگفت اینجا امامزاده حمزه است و دستش رو چسبوند به ضریح . نگاهش کردم . دو چشمش از حدقه در اومده بود . جای چشماش هیچی نبود خالی خالی ... توی دلم گفتم خوش به حال خانمی که اونجا دیدش و دستش رو گرفت و آوردش تا اینجا ... به همین سادگی میشه رفت سمت خدا . هیچ کاری نداره فقط نیتت باید قرب الی الله باشه ... اون وقت میشه کاملا فهمید که خدا هم چقدر خوشحاله از این حضور . اون وقت تو خودت رضایت قلبی ات رو میتونی کاملا حس کنی و شاد باشی . چون روحت شاد شده ... 


این پست رائح  رو بخونید . حس قشنگی به آدم دست میده ...


                                                         التماس دعا 

  • خانم معلم

نظرات (۱۴)


سلام
طاعات و عباداتتون مقبول
الهی! در سر آب دارم، در دل آتش،‏
در ظاهر ناز دارم، در باطن خواهش،‏
در دریایی نشستم که آن را کران نیست.‏
به جان من، دردی است که آن را درمان نیست،‏
دیده من بر چیزی آید که وصف آن بر زبان نیست!
«خواجه عبدا.. انصاری»‏
"ته معرفت"
در خوشی ها یادت نبودم...
در ناخوشی ها هم به یادم بودی...
ته معرفتی
خدایا..
پاسخ:
خوش اومدی به کلاس ِ ما ...
الهی چه حس قشنگی داشت نوشتتون
راستی منم همسایه مسجد جامع نارمک هستم . قرار بگذارید از نزدیک زیارتتون کنیم
التماس دعا
یا علی
پاسخ:
محتاج دعاییم ...
سلام مامانی مهربونم....
خوبید؟
طاعاتتون قبول....

می شه دعا کنید ما پیش خدا شرمنده نشیم؟؟
حداقلش مردود نیشیم کلن تو این مسابقه اش...
بوسه
بوسه
بوسه
پاسخ:
منم منم ... شیش تا ...
ری آمدید ما را خبر کنید میزبانتان باشیم ...
طاعات مبارک
پاسخ:
طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق
  • فرزند کوچیکتون- بدون نام
  • سلام...

    طاعاتتون قبول...

    و سکوت
    و سکوت
    و سکوت

    مواظب خودتون باشید خانم معلم...
    پاسخ:
    از ما که گذشت ، شما مواظب خودتون باشین ...
  • دانشنامه دین و سیاست
  • "اللهم عجل لولیک الفرج"

    به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر!
    گلستانیم ما در آتش نمرود زیبا تر

    مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی‌ترسیم
    که در آغوش آتش می‌شود ققنوس ماناتر

    خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام
    تو در هر شعله نفرینی‌تری هر شعله رسواتر

    تو مست از شعله فریاد ما آرام می‌گیری
    و ما را ناله‌ای مانده‌ست صدها بار گیراتر

    دریغا پیرو بودا به کار زنده سوزاندن
    دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر !

    شما را مردگانی هست - سر تا پای در آتش-
    شما در زندگانی نیز می‌سوزید، پیداتر

    بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است
    خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر

    ... اغثنا یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است
    اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر
    پاسخ:
    اللهم عجل لولیک الفرج ...
    دلت وقتی خدا رو کمرنگ تر از همیشه حس کنه این حرفا رو دیگه مثل همیشه نمی فهمی که بخای دلتنگش بشی بغض کنی گریه کنی ... روح ِ آدم بدون اون می میره ... نمره هات کم تر و کم تر میشه ... اون وقت تنبیه بیشتر به دردت می خوره تا تشویق ... بدترین تنبیه بدون اون بودنه ... دل گیره ... حس خیلی بدیه ...

    خانم جنتی یه بار سر کلاس می گفتن که حتی اگه آشغال روی زمین رو برداری برای این که مستخدم مدرسه ات خم نشه اونو برداره خدا شاد میشه ... یا امروز حاج آقا توی برنامه ی سمت خدا می گفت که حتی اگه دست یکی رو که نمی تونه تنهایی از خیابون رد بشه بگیری ردش کنی خدا شاد میشه ... حتی اگه به نیت خودش نباشه ...
  • سفید کمرنگ
  • ...
    زیارتتون هم قبول خانم معلم...
    پاسخ:
    قبول حق عزیز دلم ...
    سلام علیکم

    به حول و قوه ی الهی مبلغ 100 هزار تومان توسط آشنای عزیزی به موسسه خیریه صالحین(معلولین دزفول) به حساب موسسه واریز شد.


    ممنون از اطلاع رسانی های خانم معلم عزیزمان.
    پاسخ:
    دستتون درد نکنه ..اجرتون با خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها
    خانه ی ما؛ از امروز به صرف تعدادی عکس؛ دو شعر دست پخت بهنام؛ چند کاسه شله زرد نذری؛ سفری چند دقیقه ای به شمال کشور و بهشت پرچکوه؛ یک لیوان گل گاو زبان؛ کمی خاطره بازی؛ چند خطی هم درددل و چند خط خطی خودمانی؛ میزبان غشاء نازک خیال و تخیلات شماست... . باز هم میهمانی و باز هم طلب میهمان داریم... .
    سلام !
    به امید ِ روز های روشن تر .
    دوباره رمضان آمد

    و

    نمی دانم با چه رویی به مهمانی خدا خواهیم رفت و چگونه گناهان و خطاهای خویش را خواهیم پوشاند

    ولی نه!!!

    میزبانمان آنقدر بزرگ و بخشنده است که هرگزگناهانمان را به رویمان نخواهد آورد و بندگانش را باآغوش باز خواهد پذیرفت ومی بخشد.
  • آفـتابــــ گـردان
  • بسم الله الرّحمن الرّحیم

    سلام

    قبول باشه


    خیلی زیبا به تصویر کشیده اید و این که چه قدر معلم خوبی هستید...


    پاسخ:
    خوبی از خودتونه ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی