تکرار هایی غیر تکراری :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


تکرار هایی غیر تکراری

خانم معلم | جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۰۱ ق.ظ | ۱۰ نظر

داستان ِ رشادت ها و شهادت ها در کربلا را میدانیم . هر سال از شب ِ عرفه داستان ِ حرکت ِ امام از مکه به سمت ِ کربلا برایمان گفته می شود تا برسیم به شب ِ اول ِ محرم .

از اول ِ محرم ، داستان ِ شب نهم و دهم ، داستان عباس و علی اصغر و علی اکبر و زینب و رباب و رقیه و سکینه ، عون و محمد تکرار می شود ، اما هر سال این داستان را میدانیم و باز اشک میریزیم . روضه ی علی اصغر آتش به جانمان میزند و شب ِ هشتم و روضه ی علی اکبر ، همان که اشبه الناس بود به رسول خدا ، همان جوانی که دست پرورده ی عباس بود در شمشیر زدن ، حالا هم زخم پهلو دارد در بدن و هم شکافی در سر !! هم شبیه مادر ، هم شبیه پدر ! ... 


بعد  واقـــعه رســــیده  بودی  باران
ای  کاش  کمی دویده  بودی  باران
خون مانع دید اسب بود اما کاش...
دستی به سرش کشیده بودی باران 

«حنیف منتظر قائم »



هنوز مانده بفهمم ارباً اربا یعنی چه....

و انگار هر بار با شنیدن این روضه ها دستی می آید و جگرمان را خراش میدهد و اه از نهادمان بر می آید که کاش بودیم و امام مان را یاری میدادیم انگاه که فریاد زد : 

هل من ناصر ینصرنی 

و آیا در این هنگامه ی قرن21 صدای هل ناصر حسین علیه السلام را می شنویم که ... ؟!!! 


علی اکبر مظهر شجاعت و غیرت بود و الگوی تمام جوانان ِ عالم . 

خداوندا ،

بحق علی اکبر حسین ، عاقبت تمام جوان هایمان را ختم بخیر بفرما . 

بحق علی اکبر حسین ، راه هدایت را نشانشان بده . 


جمعه نوشت : 

امام ِ عزیزم :

میدانم این شبها و روزها آرام وقرار ندارید . وقتی برای تدفین یکی از عزیزانمان این چنین بیتاب می شویم ، میشود فهمید از دست دادن ِ این همه عزیز ، با دلتان چه می کند . ان هم کسانی که فقط یک شخص نبودند ، دنیایی از معرفت و راه هدایت بودند . 

دعایمان فرج هر چه زودتر شماست . 



تا آن دمی که منتقم تــو نیامده است

سرخی پرچم تــو مرا می کشد

حـ ـســ ـیــ ـن . . . 

  • خانم معلم

نظرات (۱۰)

با سلام و عرض تسلیت به منظور فرارسیدن شهادت امام حسین ع
وب خوبی دارین
خوشحال میشم به من هم سر بزنین
در صورت علاقمندی به تبادل لینک
ما رو با نام "فروشگاه اینترنتی کارت شارژ " و با لینک http://pmcharge.ir لینک کرده و لینک خود رو در سایت ما قرار دهید با تشکر
نظر یادتون نره

قربانت کاری باری؟! خدافظ
  • آیـدا دختــ ــر شبهای بـــ ـــارانــــ ـ
  • شما واقعا معلم هستین؟
    خیلی واسم جالبه
    من کلاس دوم دبیرستانم
    پاسخ:
    منم معاون هنرستانم (لبخند )
    یک احساس تلخ....چه کرده ام با اوش چشم ها کهی او را نمی شنود که او را نمی بیند....

    التماس نور
    پاسخ:
    احساس تلخ نه ، یه احساس سنگین ، یه حسی که نیاز به کمی نور داره ، ایشالا خودِ ارباب نظر میکنن به همه مون ...
  • زینب سادات
  • قبول باشد
    پاسخ:
    مامان اون دوتا پسرای ناز ... دلم میخاد بازنشسته که شدم برم توی مدرسه ی ابتدایی تدریس کنم باورتون میشه ؟!
    سلام

    ولی این تکرارهای غیر تکراری شده فقط دیدن ظلم و جنایت های دشمن و لعنت فرستادن ، شده فقط دیدن مظلومیت و رشادت های اهل بیت و گریه کردن ... شده فقط برای چند روز مشکی پوشیدن و آهنگ گوش نکردن ... چرا محرم و صفر که تموم بشه همه ی این ها هم تموم میشه تا سال بعد ... چرا از این کارها نه چیزی یاد گرفتیم ، نه کاری کردیم ، و نه تغییری صورت گرفته ... اینا خوبه ، ولی چرا همیشه فقط این ور قضیه رو نگاه کردیم و می کنیم ... همین حضرت علی اکبر الگوی کدوم یک از ما جوون ها شده ... اون کلاس درس امام حسین رو کی رفته نشسته ببینه چی میگه ، چی ازمون میخواد ، کی تکلیفش رو انجام داده ، کی عمل کرده ... کی به همون هل من ناصر ینصرنی امام حسین به شکل امروزش جواب داده ... نمی دونم چرا دیگه دلم نمیخواد پا توی هیچ حسینیه ای بزارم ... دلم گرفته
    سلام
    این یعنی آمادگی برای انتظار.
    این همان است که حسین از ما میخواهد
    خداوندا! فرج آن ولی غریب را برسان.
    یا حق
    پاسخ:
    کاش اماده بودیم ...
  • سفیــــد کمرنگ
  • سلام خانم معلم
    تسلیت. انشاالله دست ِ خالی از محرم خارج نشیم

    از دور تو را دیده، پسندیده امیر
    ساعات ِ خطیری شده ساعات اخیر
    دل دل نکن اینقدر، زمان کوتاه است
    ای حرّ دلم! سریع تصمیم بگیر
    اکبری بود،
    که اصغر شده بود...
    سلام مهربونم

    چـشــم
    و ممنون

    منم دعاتون کردم ...
    بازباران با ترانه…
    می خورد بر بام خانه
    یادم آمد کربلا را، دشت پرشور و بلا را…
    گردش یک ظهرغمگین،
    گرم وخونین، لرزش طفلان نالان، زیرتیغ و نیزه هارا،
    باصدای گریه های کودکانه،
    واندرین صحرای سوزان، می دود طفلی سه ساله،
    پر زناله، دلشکسته، پای خسته.
    باز باران…
    قطره قطره، مى چکد از چوب محمل،
    خاکهای چادر زینب،
    به آرامی شود گل…
    بازباران با محرم…
    پاسخ:
    خیلی التماس دعا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی