برادر ِ زینب :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


برادر ِ زینب

خانم معلم | جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۷ نظر


   

پرچم ات 

برای رعب انداختن در دل دشمن ، 

برای خواهرت 

کافی است !




 پرچم ابولفضل ِ زینب را بر فراز گنبدش به اهتزاز در اورده اند  


جمعه نوشت :


مهدی جان ! 

آیا هنوز برای ظهور زود است ؟ !



سخنان رهبر در باره ی فاجعه ی مزار حجربن عدی 

  • خانم معلم

نظرات (۷)

  • شاعر: سیدمحمدرضا
  • سلام
    خدا قوت
    و التماس دعا
    پاسخ:
    سلام علیکم ورحمه الله ...
    محتاجیم به دعا ...
    بسیار زیبا.......وبلاگ زیبایی دارید...موفق باشید
    وفای به ولیّ ،
    حدی ندارد؛
    نگاه کن به حجر بن عدی..
    به به.
    پست تان حماسی بود... با آن جمله ی "پرچم ابولفضل ِ زینب را بر فراز گنبدش به اهتزاز در اورده اند"
    سلام بر خانم معلم مهربان.
    پاسخ:
    سلام یوسف جان 
    ببخشید من شرمنده ی شما هم شدم . هنوز زنگ نزدم . راستش حال این روزهایم خیلی خوش نیست ... شاید هم خدا لایق خدمتم نمی بیند ... 

    ممنون ... دلم لرزید وقتی دیدم پرچمِ برادر را برای حفاظت خواهر برافراشته اند ...
    ای جان خدا قسمت کنه بریم ببینیم....
    پاسخ:
    سلاااااام خانم خانما 

    ایشالا ، ایشالا ...
    خوبی؟ 
    خوش اومدی؟
    بهتر شدی؟
    سلام خانوم معلم مهربان.
    مدتها بود کشیده بودمش... فک کردم گاهی به جای حرف زدن باید حرفها رو کشید... این شد که این از آب در اومد... تیترش را هم از فاضل نظری امانت گرفته ام...
    پاسخ:
    سلام 

    یعنی خودت خوبی دیگه ؟!
    مادر با گریه می گفت : حق داشت .. بی بی دو عالم حق داشت وصیت کرد مزارش مخفی باشد!
    ...
    سلام عزیز بی تردید
    سفر یهویی بود مسئولیت بچه ها هم که باهام بود همش درگیر اونا بودم .. ولی من تا شمارو نبینم از دنیا نمیرم قول میدددم :دی
    دوستون دارم:*
    علی علی
    پاسخ:
    سلام  خانم خانما 
    اکشال نداره ... ولی یادت باشه قول دادیا (:

    منم منم ...
    یا علی ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی