وقت ِدلتنگی
زائر کربلای حسین بود . برای خداحافظی و حلالیت به دیدنِ مادرم آمده بود . مادرم رفت و با کیفی برگشت . گفت : " زحمتت زیاد می شود ولی ...، که گریه امانش نداد ، دیگر با گریه حرف میزد و با بغض ادامه داد ، این را برایم داخل ضریح حضرت علی بریز ، قریونت برم آقا ، علی جان ! تو چقدر مظلومی "... مبلغی دیگر را بر داشت ، گریه اش بند نمی آمد، این را هم برایم داخل ضریح آقام حسین بریز ، بمیرم برای سر ِ بریده ت ، بمیرم برای لب تشنه ات . دلش میخواست برای هر کدام روضه ای بخواند انگار . مادرم وقتی 12 ساله بود همراه پدر ومادرش برای زیارت کربلا رفته بود و از همان موقع کربلایی اختر صدایش میکردند . بعد از اینکه مرزها باز شدند دو بار دیگر هم رفته بود اما این دلتنگی همیشه بود .
باقی مانده ی پول ها را شمرد. این را هم داخل ضریح حضرت عباس بریز و بر سینه اش کوبید و گفت : " قربون دو دست بریده اش ، اشک مجال حرف زدنش نمیداد ،من و خواهرم کنار مادرم نشسته بودیم گفتیم دیگر چرا گریه می کنی ؟ ! اما محلمان نکرد و ادامه داد ، کاظمین که رفتید این را هم داخل حرم باب الحوائج امام موسی ابن جعفر بریزید . این را نذر ایشان کرده ام ...
عاشق ائمه بود . اما به این امام دلبستگی خاصی داشت ، مسجد محل مان به نام این امام متبرک شده بود ، تمام راز ونیازش با این امام و نذوراتش برای این مسجد بود . هر وقت به گرفتاری مبتلا می شد دست به دامن امام موسی ابن جعفر میشد ، هر وقت میگفتیم برایمان نذر کن ، زود متوسل به باب الحوائج میشد و چه زود گره ها باز میشد اگر بنا بود باز شود . نذر دیگرش خواندن نماز امام زمان و جعفر طیار بود . به این دو نماز نیز بسیار اعتقاد داشت ... اما حالا کسی نیست که با ان دل ِ کوچک و آن روح بزرگ برای مان نذر کند ... حالا که بر سر ِ مزارش می رویم میفهمیم دلتنگی اش از چه بود ، او دلتنگ دیدار بود و بس .
همیشه میگفت : موسی ابن جعفر باب الحوائجه ، مامان برات نذر میکنم همین مسجد موسی ابن جعفر ایشالا که کارت درست میشه !
مادرم ، دلم برای گریه هایت هم تنگ شده ...
شهادت امام موسی ابن جعفر علیه السلام بر همه ی رهروانش تسلیت باد
- ۹۲/۰۳/۱۳
سلام خدا بر خانم معلم. انشاالله روزی شما مجددا کربلا و نجف.