دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق

خانم معلم | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ | ۹ نظر



خواب دیدم که در آغوش ضریحت هستم
کاش تعبیر کند یک نفر این رؤیا را...


  • خانم معلم

نظرات (۹)

  • صبحِ تابناک
  • هـــــــــــــــــــــــــی
    زمان توی حرم امام رضا چنان می گذره که اگر هزار سالم بگذره نمی فهمی
    پاسخ:
    شما که دم به دم حرم هستین ...ما چی بگیم ؟!!
    سلام دلاور
    ممنون از قبول دعوت
    باز مهمانید به
    درد دل های امام علی علیه السلام یا همان شقشقیه

    http://zareh.blog.ir/post/44

    یا علی
    پاسخ:
    سلام 
    دلاور؟!!! 
    سلام
    دل تنگم
    خیلی...


    کاش تعبیر کند...
    پاسخ:
    سلام ...

    ای کاش که تعبیر کند ...
    من ندیدم که کریمی به کـَرَم فکر کند

    به "چه مقدار به زائر بدهم؟" فکر کند

    از شما خواستنْ،عشق است... ضرر خواهد کرد

    هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند

    بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

    دو قدم عشق بورزد، سه قدم فکر کند


    سلام. انشاالله شب میلاد امام رئوفمان در حرمش نایب الزیاره دوستان خواهم بود.
    پاسخ:
    سلام عزیز جان 

    خوش به سعادتتان ... ممنون که یاد ما هم هستید ... برای دیدن ان گنبد طلایی دلم تنگ است ...

    السلام علیک یا امام الرئوف
    یا علی ابن موسی الرضا


    یک شب میان خاطره هایم قدم زدم

    حال خوشی برای دل خود رقم زدم

    بی وقفه از تو گفتم واز عشق دم زدم

    گشتی دوباره دور و بر آن حرم زدم



    آنجا که در وجب وجبش نور جاری است

    آنجا که گوشه گوشه اش آئینه کاری است



    در کوچه ها به سمت حرم رهسپارتر

    با گامهای خسته ولی استوار تر

    هنگام وصل آمد و دل بی قرار تر

    افتاده باز در طپش بی شمار تر



    میدانم آخر این هیجان می کشد مرا

    این اشتیاق پر ضربان می کشد مرا



    از صحن جامع رضوی پابه پای باد

    رد میشوم به زمزمه آشنای باد

    پر کرده حجم خالی من را صدای باد

    این هق هق من است ویا های های باد



    مرغ دلم رهاشده در باد می پرید

    ازصحن قدس سمت گهرشاد می پرید



    عطر رواق طعنه به بوی بهار زد

    پرچم نسیم را به تفاخر کنار زد

    نقاره خانه لطف تورا باز جار زد

    شب ، خیمه بر سر حرمت با وقار زد



    فواره ای که اوج تورا مبتلا تر است

    در اشکهاش گنبد زیبا طلا تر است



    من آن مسافرم که دراین شب رسیده ام

    با واژه های سوخته از تب رسیده ام

    در انعکاس درد محدب رسیده ام

    با جام رنجهای لبالب رسیده ام



    از راه دور خسته و بی تاب آمدم

    لب تشنه ام که در طلب آب آمدم



    ساقی توئی و باده توئی و سبو توئی

    آبی به رنگ عشق توئی آبرو توئی

    جلدم ، کبوترم ، هدفم کو به کو توئی

    مقصود من از این همه بق بق بقو توئی



    از بام خاطرات حرم جُم نمی خورم

    از غیر دستهای تو گندم نمی خورم



    سر چشمه های این همه ذوق و قریحه ، تو

    من هم غریب شهر و دیارم ، شبیه تو

    حالا رسیده ام به کنار ضریح تو

    چشم انتظار گوشه ی چشم ملیح تو



    امشب اسیر پنجره فولاد کن مرا

    از غصه های زندگی آزاد کن مرا

    شعر از استاد رستگار
    پاسخ:
    سلام 
    دستت درد نکنه ... خدا قسمت همه بکنه رفتن به صحن وسرای آقا رو ...


  • خارج ازچارچوب
  • عکس این مسیره‌ست که آدم تا میخاد برسه بالاسر،جونش در میاد از فشار.همیشه به این‌جا که می‌رسم یاد رویای اون عالم می‌افتم متاسفانه... .
    پاسخ:
    فشارش یه طرف وقتی حتی سر انگشتت هم به ضریح میخوره یه حس خوبی به آدم دست میده ... البته خیلی شده من جلو نرفتم ولی واقعا دلم میخاد برم جلو و دستم به ضریح برسه و دستهام رو قفل کنم به پنجره های ضریحشون اون وقت انگار وصل شدم یه حس سبکی پیدا میکنم ... گرچه مطمئنا آقا از زمان حرکت تا کل مسیر حاضر و ناظرند ...
    مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد
    قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد
    پاسخ:
    آمده ام تا تو نگاهم کنی 
    عاشق ان لحظه ی طوفانیم ...
    تعبیر خواب های عجیبم نمی شوی؟
    پاسخ:

    با یاد چشم های تو خوب است خواب من 
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • آسمان تو پر از کفتر عاشق شده است،، شور چشمان تو رقصانده کبوترها را ،،

    » پیک خیلی دلرباست ..

    نگا
    اون آقاهه بچه شو گرفته رو دستاش .. چ ریسکی کرده ..
    پاسخ:
    قربون کبوترای حرمت ....

    خنده ... 
    اتفاقا منم همچی فکری کردم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی