بایگانی شهریور ۱۳۸۸ :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۷۲ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

برای استاد شفیعی کدکنی

خانم معلم | دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۸۸، ۰۲:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر
پس از چندین فراموشی و خاموشی
صبور پیرم

ای خنیاگر پایرن و پیرارین
چه وحشتناک خواهد بود آوازی که از چنگ تو برخیزد
چه وحشتناک خواهد بود
آن آواز
که از حلقوم این صبر هزاران ساله برخیزد
نمی دانم در این چنگ غبار آگین
تمام سوکوارانت
که در تعبید تاریخ اند
دوباره باز هم آوای غمگین شان
طنین شوق خواهد داشت ؟
شنیدی یا نه آن آواز خونین را ؟
نه آواز پر جبریل
صدای بال ققنوسان صحراهای شبگیر است
که بال افشان مرگی دیگر
اندر آرزوی زادنی دیگر
حریقی دودناک افروخته
در این شب تاریک
در آن سوی بهار و آن سوی پاییز
نه چندان دور
همین نزدیک
بهار عشق سرخ است این و عقل سبز
بپرس از رهروان آن سوی مهتاب نیمه ی شب
پس از آنجا کجا
یارب ؟
درانجایی که آن ققنوس آتش می زند خود را
پس از آنجا
کجا ققنوس بال افشان کند
در آتشی دیگر ؟
خوشا مرگی دیگر
با آرزوی زایشی دیگر

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد بارز و متبحر و محقق ارزشمند و صاحب نظر در نقد شعر و ادب فارسی که خود در شعر و شاعری جایگاهی برجسته دارد برای همیشه از ایران سفر کرد.این یکی هم رفت .....

چقدر در ابتدای ترم برای دانشجویانش ، سخت خواهد بود که دیگر او را نبینند . هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .....

  • خانم معلم

اگر در صحنه نیستی .....

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۰۶:۳۸ ب.ظ | ۳ نظر
اگر در صحنه نیستی،هرکجا که خواهی باش.چه به شراب نشسته باشی و چه به نماز ایستاده باشی، هر دو یکی است (دکتر شریعتی )
  • خانم معلم

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۰۶:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر
دعاهای قرآن که با کلمة ربنا شروع می‌شوند:
1-ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار. (سورة بقره آیه 201)
پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی و احسان فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ مصون بدار.
2-ربنا اتنا فی الدنیا و ما له فی الاخره هن خلاق (سورة بقره آیه )
پروردگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت فرما و هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.
3-ربنا اتنا من لدنک رحمه و هیّی لنا من امرنا رشدا. (سورة کهف آیه 10)
پروردگارا از جانب خود بر ما رحمتی فرست و برای رشد عقلی ما وسایل هدایت و ارشاد آماده فرما.
4-ربنا انهم ضعفین من العذاب و العنهم لعناً کبیرا. (سورة احزاب آیه 68)
پروردگارا آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهای خود محروم ابدی فرما.
5-ربنا امنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین (سورة آل عمران آیه 53)
پروردگارا، ما به تو و آنچه بر پیغمبرت فرستادی ایمان آوردیم و از رسول تو پیروی کردیم، نام ما را از شهادت دهندگان به توحید و نیوت قرار ده.
6-ربنا اطمس علی اموالهم و اشدد علی قلوبهم فلایومنوا حتی یروا العذاب الالیم (سورة یونس آیة 88)
پروردگارا اموال آنها را نابود ساز و دلهای آنها را قسی و سخت گردان که ایمان نمی‌آورند جز به دیدن عذاب سخت.
7-ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (سورة آل عمران آیة 147)
پروردگارا گناهان ما را بیامرز و لغزش و اسراف ما را ببخش و قدمهای ما را در راه انجام انجام وظیفه ثابت بدار و بر کفار نصرت و پیروزی بخش.

8-ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا غلاً للذین امنوا ربنا انک روف رحیم (سوره حشر آیة 10) پروردگارا، ما و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز و در دلهایمان برای گرویدگان به تو کینه و کدورتی قرار مده که پروردگارا تو روف و مهربانی. 9-ربنا اصرف عنا عذاب جهنم انّ عذابها کان غراما (سوره فرقان آیه 65)
پروردگارا عذاب جهنم را که آن عذاب برای همیشه هلاک کننده است از ما دور کن.
10- ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب (سوره ابراهیم آیه 41)
پروردگارا، مرا و پدر و مادر مرا و همچنین مومنین را در روز حساب بیامرز.
11-ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین (سوره اعراف، آیه 89)
پروردگارا دری از رحمت به سوی ما و قوم ما بگشا که راه تو راه حق است و تو بهترین گشاینده‌ای.
12- ربنا افراغ علینا صبرا و توفنا مسلمین (سوره اعراف، آیه 126)
پروردگارا به ما تحمل و بردباری عنایت فرما و ما را جزو تسلیم شدگان پیغمبرت بمیران.

13- ربنا اکشف عنا العذاب انا مومنون (سوره دخان آیه 12)
پروردگارا، عذاب را از ما دور بگردان و بر طرف ساز که ما گرویدگان به تو هستیم.
14- ربنا انزل علینا مائده من اسماء تکون لنا عیدا و لاولنا و احزنا (سوره مائده آیه 114)
پروردگارا، از آسمان برای ما مائده و غذایی فرست که بر ما و آیندگان «روز عید» باشد.
15- ربنا انک تعلم ما نخفی و ما نعلن و ما یخفی علی الله من شیء فی الارض و لا فی السما (سوره ابراهیم آیه 38)
پروردگارا تو می‌دانی آنچه در پنهان و آشکار انجام می دهیم، بر خداوند در آسمان و زمین هیچ کار و هیچ چیز پوشیده نیست.
16- ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین (سوره اعراف آیه 23)
پروردگارا، ما بر خود ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.

17- رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ . (سوره ممتحنه آیه 4)
پروردگارا در هر کار به تو توکل می کنیم و از تو استعانت می جوییم که بازگشت همة ما به سوی توست.
18- ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیاتنا و توفنا مع الابرار (سوره آل عمران آیه 193)
پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما درگذر و بپوشان و ما را با نیکوکاران قرار ده.
19- ربنا لاتجعلنا فتنه للقوم الظالمین (سوره یونس آیه 85)
پروردگارا مار مورد شکنجه قوم ستمکار قرار مده.
20- ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین (سوره اعراف آیه 47)
پروردگارا ما را با مردم ستمکار محشور مفرما.

التماس دعا
  • خانم معلم

قانون برای همه یکسان است

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۰۶:۰۶ ب.ظ | ۵ نظر
امروز بعد این همه رفت و آمد و گرفتن سبقت های بی جا و سرعت های غیر مجاز ، توی ترافیک ! اتوبان آزادگان ، به یه تریلی رسیدیم و انچه نباید میشد ، شد ....... زنگ زدم افسر اومد و با اجازه تون با اینکه تریلی از پشت به ما زده بود ، ما رو مقصر دونست و گفت برو خدا رو شکر کن !! ...... بعدش گفت با این آقا ( راننده ) کاری نداری ؟ گفتم نه ، ولی با شما کار دارم ، فکر نمیکنین منصفانه قضاوت نکردین ؟ گفت : نه . کل کل کردن بیمورد بود ، راننده خودش اومد گفت خانم ، اگه ناراضی هستین من مبلغی رو پرداخت کنم ، گفتم نه ، اگه من مقصرم که نیاز به پرداخت چیزی نیست و تموم شد .....به همین سادگی !!! .......


اما جالبه که ، ما برای راهنمایی و رانندگی ، قانون داریم و افسر، قاضی و همه باید تن به دستور این قاضی بدن ، اما این مملکت قانونی نداره ، که بابا ، همین جور ملتی رو می گیرین و می برین و بدون هیچ حکمی دستگیر می کنین ، توی خیابون و بیابون و فرودگاه ، صدای مردم اگه در اومد ، کشتنشون دیگه چیه ؟ !! ....... خوب حالا زدی کشتی ، خونبها نباید پرداخته بشه ؟ !!! ..... بابا این همه جوون ، پدر و مادر دارن ، خون که همین جور رو زمین نمی مونه ، خون دامن گیر میشه ، خون نفرت میاره ، چرا باید این جوری عمل کنیم ؟
امروز دیدم ابطحی توی آخرین مطلبی که از زندان برای وبلاگش فرستاده ، نوشته بود : « ما رو به سیاست چکار» ؟ !!! خیلی برام جالب بود ، آدم رئیس دفتر رئیس جمهور باشه ، اهل سیاست باشه ، آخوند باشه ، از همه ی اصول دین خبر داشته باشه ، بدونه سیاست ما عین دیانت ماست !، و اون وقت با یه زندان ، اینجوری بنویسه !!! ....... چه می کنه این زندان !!!! .......چه می کنن این بازجو های مهربان و دانا !!! ....
اگه یه افسری پیدا می شد و می یومد بین این جناحها یه کروکی می کشید و فرد خاطی رو معرفی می کرد و اونا هم می پذیرفتن چی میشد ؟ !! ....
آخه ، دنیا چقدر ارزش داره که بخاطرش باید از آخرتمون بزنیم ؟ ......حق اجتماعی این مردم باید داده بشه ، ظلم باید محکوم باشه ولوبه یک نفر ، اینکه دیگه دستور اسلامه !!! ......
چطور به خودمون اجازه می دیم بگیم «حضور میلیونی مردم » و این رو نشون تصدیق مردم از «حکومت »محسوب می کنیم ؟ .....
حداقل یک میلیون در راهپیمایی بعد از انتخابات شرکت کردند ، به آنها هر چه خواستند گفتند ، هر کاری خواستند انجام دادند ، انسانیت کجاست ؟ ! ، اگرامام بود از این مسائل پیش امده راضی بود ؟ !
رفتار ناصحیح حکومت عامل اصلی دامن زدن به اغتشاشات بود ، مردم که کاری نداشتند ، حداقل مردمی چون من مثل جناب ابطحی (الان) با سیاست صنمی نداشتند ، ما که از پذیرش مسئولیت یک مدرسه هم سر باز میزنیم که قدرتی نداشته باشیم و با اداره ای و ادارجات ما را کاری نباشد ، چگونه است که هنوز بدون طرفداری از هیچ جناحی ، هنوز آرام و قرار نداریم ؟ !!!.... با گروه مثل ما چه می کنند ؟ !!! ...... و کم نیستند کسانی که حکومت اسلامی را قبول دارند و این فجایع را محکوم می کنند و منتظرند که حکم قاطعی از سوی رهبر با عاملین این جنایات صادر شود .
جالب است که می گویند مردم چون علاقه دارند که ببینند حکومت با سران حوادث اخیر چه می کند دادگاه آنها را علنی کرده ولی جنایتکاران کوی دانشگاه و کهریزک چون جرمشان سیاسی نیست غیر علنی دادگاهی میشوند ؟ ....... با جناب جزایری که دادگاه آخرش آن هم به اصرار مردم علنی شد چه کردند ؟ !!! ...... این همه اختلاس کننده معرفی شد ، سیاسی نبودند دادگاهشان علنی نشد و مردم نفهمیدند که بودند و چه شدند ، عاملین جنایت کهریزک را پس از حکم نهایی و مجرم شناختنشان معرفی می کنند و این سران بدون اینکه جرمشان محرز شده باشد با قیافه هایی این چنین در دادگاه حاضر میشوند ...نمونه ای ازعدالت اسلامی !!!! .......
خانم مهسا امر آبادی همسر مسعود باستانی که برای دستگیری همسرش گروگان گرفته شده بود و گفته بودند اگر همسرش ؛خودش را تسلیم کند او را آزاد می کنند ،درحالیکه بعد از تسلیم شدن همسرش باز ایشان بدون هیچ دلیل دو ماه بازداشت بودند در حالیکه" بار دار" بوده اند!! و شرایط زندان وآلودگی های موجود در آن حتی اگر بقبولانیم که هیچ فشار و شکنجه و تهدیدی نبوده برای یک زن باردار چه قدر خطرناک است!...باید بر شرف و غیرت و مسلمانی عده ای صلوات جلی بفرستیم ! تا دیر نشده ....
مولا علی (ع) در نامه 14 در نهج البلاغه می گویند : با آزار رسانیدن به زنان خشم ایشان را فروزان ننمایید اگرچه آبرویتان را ببرند و امام تان را دشنام دهند. همان طور که ما در زمان رسول خدا(ص) مامور بودیم که کاری به زنان اگرچه مشرک بودند نداشته باشیم. هرگاه در زمان جاهلیت، مردی با سنگ یا چوبدستی بر زنی حمله می کرد او را تا آخر عمر و بعد از او فرزندانش را سرزنش و تمسخر می کردند.
دمتان گرم ....... خوب مسلمانی را به تمام جهان نشان دادید ............
حکومت اسلامی به پشتوانه خون هزاران شهیدی بنا شد که می خواستند جامعه ای بنیان نهند که در آن از زور و زرو تزویر خبری نباشد ...... این جامعه ، همان مدینه فاضله است که آنها می خواستند ؟ !!! .....
گرچه این مسئله به این چهار سال بر نمی گردد ، ولی این زخمی است قدیمی که تازه سر باز نموده و اگر چاره جویی نشود بنیاد مان را از بین می برد . اگر به فکر حکومتیم ، بهترین راه آن است که قانون را پیاده نماییم و قانون برای همه یکسان است ......... کاش از شهامت در بین سردمدارانمان خبری بود ........ 8/6/88
  • خانم معلم

کلام امام (3)

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۰۶:۰۲ ب.ظ | ۰ نظر
از آدمکشى اشتباه بیشتر مى‏شود؟! از جوانهاى مردم را کشتن، از زنهاى مردم را کشتن دیگر اشتباه بالاتر دارى تو؟!


صحیفه امام؛ جلد 4، صفحه 424 ----
بیدار بشوید آقایان! اداره کردن کشتن مردم است، همه حیوانات هم مى‏توانند اداره کنند! اگر گرگها هم بریزند توى مملکت ما بهتر از این اداره مى‏کنند مملکت را.
صحیفه امام؛ جلد 4، صفحه 464 ----
آیا اینکه ایشان مى‏گوید که اینها مردم را به کشتن دادند، آیا این " تظاهرات آرامى " که مردم در" این دو روز" کردند یعنى "هیچ شلوغى نکردند" و" به دنیا ثابت کردند که ایران مى‏تواند کنترل خودش را در اختیار بگیرد و سرنوشت خودش را به طور عُقَلایى به طور صحیح تعیین کند،" خوب این موجب این شد که فردا شبِ یازدهم - از شب یازدهم شروع شد - " شروع شد به کشتار مردم؛" اینجا چه باعث شده است که مردم کشتار شدند؟
صحیفه امام؛ جلد 5، صفحه 243
مردم ایران چرا فریاد مى‏زنند؟! بگذار هرچه توسرى دارند بخورند و فریاد نکنند! " آقاى کارتر" این را مى‏فرمایند که هرچه توى سرتان زدند، هر کارى کردند اینها، شما حرف نزنید براى اینکه اگر حرف بزنید کشته مى‏شوید! "پس خودتان، خودتان را به کشتن دادید!" این صحیح است که یک ملتى سى میلیونى، سى و چند میلیونى کتک بخورد، خیانت ببیند، جنایت ببیند، سلب آزادیها را ببیند، اختناقها را ببیند، اگر صدایش درآمد که آقا چرا توى سر من مى‏زنى، مى‏کشند او را؟! پس این تقصیر خودش است که مى‏گوید چرا! این منطق " آقا " است!
صحیفه امام؛ جلد 5، صفحه 248
من در میان شما باشم یا نباشم نگذارید این انقلاب به دست نا اهلان و نا مردمان بیفتد
  • خانم معلم

کلام امام (2)

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۰۲:۴۵ ب.ظ | ۱ نظر
سخنان حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) در نوفل لوشاتو سال 1357 :


ما دنبال "حاکم ِ تقوی دار"یم! تقوی سیاسی لااقل داشته باشد. نخورد مال این ملت را ...هدر ندهد مال این ملت را !
ما می گوئیم "حکومت اسلامی" ؛می خواهیم یک حکومتی باشد که یک مقدار شبیه باشد به حاکمان ما(پیامبر (ص) و علی (ع) )!
کجای حکومت اسلامی دیکتاتوری بوده است ؟دیکتاتوری چیه ؟ "حکومت قانون" است
اگر "شخص اول مملکت" ِ ما در "حکومت اسلامی "؛ یـــــک خلاف بکند ؛اسلام او را عزلش کرده !
"یک ظلم " بکند ؛" یــک سیلی " بزند به کسی ظلما ! اسلام او را عزلش کرده ؛هیچ قابلیت برای حکومت ندارد! این دیکتاتوری است ؟
حکومت قانون است ! قانون خدا
یعنی حاکم ؛یعنی شخص اول مملکت اگر یک کسی ؛ یک شکایتی داشته باشد از او ؛پیش" قاضی " می رود و" او را حاضرش می کند" و "او حاضر می شود" ؛چنان که شد ؛حضرت امیر(ع) این کار را کرد !
ما یک همچنین حکومتی می خواهیم ؛ "حکومت قانون!
  • خانم معلم

کلام امام(1)

خانم معلم | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۸، ۱۲:۳۳ ق.ظ | ۵ نظر
باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمى که شماها را روى کار آورده‏اند، این مردم زاغه‏نشین که شماها را روى مسند نشانده‏اند ملاحظه آنها را بکنید، و" این جمهورى را تضعیفش نکنید." بترسید از آن روزى که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و" یک انفجار حاصل بشود. " از آن روز بترسید که ممکن است یکى از «ایام اللَّه» - خداى نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این‏] است که " فاتحه همه ما را مى‏خوانند! " من از خداى تبارک و تعالى امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهى که مرضى اوست؛ و قلمهاى ما را هدایت کند به یک نوشته‏هایى که مورد رضاى اوست. و بر زبانهاى ما جارى کند یک چیزهایى را که مورد رضاى اوست. صحیفه امام؛‏ جلد 14 ، صفحه 380

88/6/7
برگرفته از وبلاگ وقایع الاتفاقیه - با اجازه سما خانم !
  • خانم معلم

عشق سن و سال نمی شناسد

خانم معلم | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۸، ۱۰:۰۵ ب.ظ | ۲ نظر

/stron>
عشق به انسان پر و بال می‌دهد‌، با عشق، تولدی دوباره را تجربه می‌کنیم . آیا چیزی بهتر از این وجود دارد که در کنار فردی که دوستش‌ داریم دوران پیری را سپری کنیم؟
  • خانم معلم

خر ما از کره گی دم نداشت

خانم معلم | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۸، ۱۰:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده . مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد( زور زد ) . دُم از جای کنده آمد . فغان از صاحب خر برخاست که " تاوان بده !" مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید ، بن بست یافت . خود را به خانه یی درافگند . زنی آنجا کنار حوض خانه چیزی میشست و بار حمل داشت ( حامله بود ) . از آن هیاهو و آواز در بترسید ، بار بگذاشت ( سِقط کرد ) . خانه خدا ( صاحبِ خانه ) نیز با صاحب خر هم آواز شد .


مردِ گریزان بر بام خانه دوید . راهی نیافت ، از بام به کوچه یی فروجست که در آن طبیبی خانه داشت . مگر جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایهء دیوار خوابانده بود ؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد ، چنان که بیمار در حای بمُرد . پدر مُرده نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست !
مَرد ، همچنان گریزان ، در سر پیچ کوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افگند . پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد . او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !
مرد گریزان ، به ستوه از این همه، خود را به خانهء قاضی افگند که " دخیلم! " . مگر قاضی در آن ساعت با زن شاکیه خلوت کرده بود . چون رازش فاش دید ، چارهء رسوایی را در جانبداری از او یافت : و چون از حال و حکایت او آگاه شد ، مدعیان را به درون خواند .
نخست از یهودی پرسید .
گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است . قصاص طلب میکنم .
قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست . باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید ، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد !
جوانِ پدر مرده را پیش خواند .
گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد ، هلاکش کرده است . به طلب قصاص او آمده ام .
قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است ، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است . حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرودآیی ، چنان که یک نیمهء جانش را بستانی !
و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود ، به تأدیهء سی دینار جریمهء شکایت بیمورد محکوم کرد !
چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت بار افکنده بود ، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد . حالی میتوان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند . طلاق را آماده باش !
مردک فغان برآورد و با قاضی جدال میکرد ، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید .
قاضی آواز داد : هی ! بایست که اکنون نوبت توست !
صاحب خر همچنان که میدود فریاد کرد : مرا شکایتی نیست . محکم کاری را ، به آوردن مردانی میروم که شهادت دهند خر مرا از گره گی دُم نبوده است
کتاب کوچه - احمد شاملو
  • خانم معلم

بر خاک کنید این ملعون را ....!

خانم معلم | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۸، ۰۹:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر
مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که « والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟»


اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او، رو به مردم کرده و می گویند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ می ‌گوید. مُرده !»
مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا ً جایز نیست!»


کتاب کوچه /احمد شاملو /ب2/ص1463
  • خانم معلم