ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
- ۱ نظر
- ۱۵ مرداد ۸۸ ، ۲۳:۳۸
مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ : « انتخابات اخیر نشان دهنده قدرت نظام در به صحنه کشاندن توده مردم بود.»
واقعا این از « قدرت» نظام بود که مردم را به صحنه کشید یا از « سیاست » نظام ؟ !! ......... به هر شکل اعتماد 13 میلیون انسانی که در این مملکت حق رای داشتند گرفته شد و این اعتماد را باید به مردم بازگرداند .
در تعجبم که جناب ابطحی از هم پیمانی سه نفر نام می برند که دارند راست راست می گردند و ایشان و بقیه اعضا گروه در زندان به سر می برند ؟ !! .... اگر گرفتن ابطحی به دلایلی که می گویند صحیح باشد باید خاتمی وبقیه هم گرفته می شدند !! .... این بازی سیاسی است که راس را می گذارند و زیر دستان را می گیرند ؟ !!! ......
اگر ابطحی درست بگوید که به نظر میرسد ، می گوید !، باید فاتحه این اسلام و این جمهوری اسلامی که هنوز چند صباحی از تشکیل آن نگذشته را خواند چرا که ، یاد و خاطره امام و شهدا کاملا زنده است و یادگاران جنگ ، جانبازانمان ، در کنارمان می باشند و ما این چنین در دامن غرب افتاده ایم .
با شنیدن اعترافات ابطحی و عطریانفر ، یاد روز های اول حمله به خرمشهر افتادم ، آن همه شهیدی که فقط برای دفاع از اسلام و میهنشان جان باخته بودند . یاد حمله های دفاع مقدس ، کزبلای 5 و شلمچه ، خیبر ، والفجر ها ، و ..... یاد بهشت زهرا و قطعه ی شهدا ، وااااااااای که اگر ابطحی درست بگوید ، اگر روحانیون ما نتوانند حق و باطل را از هم تمیز دهند از من بی خبر از دین چه توقعی می توان داشت ؟ !!! ......
متاسفم که نبود نیرویی کاردان باعث گردید این همه آشوب دامن زده شود ،اگر فرد موجه ای در مملکت بود که مردم او را قبول داشتند این همه کشته و زخمی ( جسم و روح ) نداشتیم ......کاش احمدی نژاد راست می گفت ! .......کاش فرد لایقتری داشتیم .......مردم فقط بحث شمارش آرا را داشتند و نه چیز دیگر ، در حالیکه در سر اینان چه می گذشته است ..........
دلم سوخت .... به عنوان یک مادر دلم سوخت وقتی عکس این جوانها را دیدم که در آشوبها کشته شدند ..... و دلم ریش تر شد وقتی شنیدم ابطحی گفت که ما اشتباه کرده بودیم و ملت ما را ببخشد ......
می دانستم که بالاخره این گروهها با زد و بند ، میانه شان درست خواهد شد و تنها چیزی که باقی می ماند جنازه بر دست مادرانی است که نمی دانند فرزند دلبندشان به کدامین گناه کشته شدند ؟ !!! ...... به همین علت روزهای راهپیمایی اجازه خروج فرزندم از خانه را ندادم چون هدف از راهپیمایی ها برایم روشن نبود ... اگر هدف هم مشخص بود ، راه و راهبر مشخص نبود ..... و الان خوشحالم که چنین اجازه ای را به او ندادم ...... برای که ؟ ... برای چه ؟ ....
دلم سوخت وقتی دیدم روحانی باسواد کشورم که از ابتدای تاسیس وبلاگش ، خواننده ی آن بودم ، با بی احترامی و با پوشش زندان ، بدون لباس روحانیت در جمع حاضر شده و اعترافاتی می کند که همان بهتر این لباس را بر تن نداشته باشد ........ دلم برای امام زمان سوخت که شاهد وجود چه کسانی باید باشد ! .......
این انتخابات شاید باعث شد پرده از رخ بعضی روحانی نمایان و دوستداران پر غرض نظام برداشته شود ، همانها که ادعای پیروی از امام و دوستداری شهدا را داشتند و از پشت خنجر بر پشت آنها فرو کرده اند ..... یاد ارمیا افتادم ........ ارمیای جنگ و ارمیا ی امریکایی ..... یاد سهراب افتادم که گفتن اسمش صلوات دارد ! .......
نمیدانم جناب « بابک داد »الان چه دارند به بچه هایشان بگویند ، بگویند بی خود این همه آوارگی کشیدیم ، یا برای حفظ موقعیتش بگوید : به انها قرص داده و کتکشان زده و نوشته از رو داده اند که بخوانند ........ چرا گاهی چشممان را در برابر واقعیت ها باز نمی کنیم ......
حالم از این سیاست به هم می خورد ....... کاش امام زمانمان بیاید و کاش ان موقع چشممان باز باشد تا حق را از باطل بتوانیم تشخیص دهیم ........
کاش در جبهه ی باطلیان نباشیم و شرمنده ازرویش از این حضور ...... کاش زودتر همه چیز تمام شود و امنیت به مملکت بازگردد و دغل بازان از هر قشری که هستند رخ بنمایانند ، کاش ..........
امروز برای شرکت در مراسم سالگرد پدر یکی از همکارانم مجبور به رفتن به بهشت زهرا شدم . با اطلاع از اینکه چهلم ندا آقا سلطان بود قراربود بر سر مزارش مراسمی از سوی خانواده اش با حضور جانب آقایان موسوی و کروبی صورت پذیرد .پس از شرکت در مراسم همکارم به همراه خواهرم به طرف مزار ندا حرکت کردیم .
در قطعه ی جدید بهشت زهرا (257) سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان را به خاک سپرده بودند . اطراف قطعه پر بود از نیروهای ضد شورش و قبل از ان جلوی جایگاه مراسم دعای ندبه ، موتور سوارانی با لباس معمولی ولی مجهز به باتوم و کلاهخود های مخصوص را دیدیم که با سر و صدایی وحشتناک به طور عادی در دل مردم ایجاد رعب و وحشت می کردند .
مراسم ساعت 6 پایان یافته و از قرار معلوم برای پراکندن مردمی که در مراسم حضور یافته بودند از گاز اشک آور استفاده شده بود . اطراف مزار سهراب را کاملا نیروهای ضد شورش بسته بودند و مردم را از اطراف آن دور می کردند . کمی جلوتر مزار ندا قرار داشت . مردمی که درآنجا بودند با هم شروع به خواندن فاتحه کردند . چند لحظه ای نگذشت که نیروهای موتور سوار که میانشان افرادی با کابلهای چند متری که دور دستشان پیچیده بودند به همراه باتوم و با صورتی بر افروخته حاضر شدند . نیروهای ضد شورش درست مثل فیلمهای سینمایی که به دنبال مجرمی در یک منطقه ی وسیع می گردند ، کنار هم مردم را با حرکتی رو به جلو ، به خارج از قطعه راهنمایی ( !!! ) می کردند . بیچاره کسانی که امواتشان در آنجا قرار داشتند ، نتوانستند به آرامی بر مزار عزیزشان بنشینند . چنان وحشتی از وجود این موتور سواران در دل مردم ایجاد شده بود که واقعا به یاد روزهای اول انقلاب افتادم که نیروهای ضد شورش شاه با مردم دقیقا همین کارها را می کردند !!
آیا امنیت را با ارعاب می توان ایجاد کرد ؟ !!! ..... آیا بزرگان ما نباید فکر کنند که اشتباهات انها بسیار اثر گذارتر از مردم عادی است و نباید به تبعات چنین تصمیاتی بیشتر توجه نمایند ؟ !!! ......
اگر واقعا جواب این مردم را دارند و می توانند به راحتی اثبات نمایند که در شمارش آرا هیچ تقلبی صورت نگرفته ، چرا از روش ساده و کم خرجتر استفاده نمی کنند ؟ .... به چه بهایی باید این جمهوری حفظ شود ؟ ...... به بهای از بین رفتن جوانهایی که واقعا نه خارجی اند و نه به خارج وابسته ؟ !!! ....نه ضد ولایتند و نه در پی براندازی نظام ؟ !!!!
بازیهای سیاسی را چرا کنار نمی گذارند ؟ ! .... ندا ، محسن ، سهراب و ...... همه بچه های همین مرز و بومند ، به کدامین گناه کشته شدند ؟ ! ...... جواب خونشان بر عهده ی چه کسی است ؟ !! ..... واقعا آیا در یک حکومت اسلامی ، و برای بقای آن ، باید چنین هزینه ایی ، پرداخته شود ؟ ....این مشروعیت نظام را زیر سوال نمی برد ؟ !! .... آیا پیامبر و حضرت علی و سایر ائمه این چنین حکومت خویش را استوار می نمودند ؟!! .... اگر چنین بود که باید ائمه ی ما سالهای متمادی بر تخت می نشستند پس چرا حکومت هیکدام طولانی نبود ؟ !! توان جنگیدن نداشتند یا مردم از انها پیروی نمی کردند ؟ یا ....
در هنگام جنگ ، اگر شهید باکری ها ، همت ها ، باقری ها ، فهمیده ها ، برجردی ها و ...... بودند ، می دانستند برای احقاق حق از اسلام و مرزهای این مرز وبوم به جهاد بر خاسته اند ، آیا محسن واقعا برای شهادت رفته بود ؟ !!! .... آیا شرکت در یک راهپیمایی آرام چنین بهایی دارد ؟ !!! .......
مردم را به شرکت در انقلاب مخملی متهم کردن چه فایده ، چرا از انقلابهای مخملی برای مردم چیزی گفته نشده ، چرا آگاهی به مردم داده نمی شود ؟ ......چرا همه ی رسانه ها ،خاموشند و دم بر نمی آورند ؟ .....چرا به میل خود خبرها را انتخاب و پخش می کنند ؟ !!! ...... مگر این مردم چه می خواهند ؟ ..... وقتی می بینند صدایشان در این رسانه ملی به گوش ملت نمیرسد معلوم است از جایی استفاده می کنند که صدایشان را به دنیا برسانند ؟ ! ........ واقعا مانده ام !!! ...... از این رئیس جمهور که بنا بر ولایت پذیری بر سر کار امد و هنوز حکمش تنفیذ نشده بر خلاف رهبری عمل می کند ؟
مانده ام از انتصابهای این چنینی اش .... خبر دارم از بقایی که به جای مشایی بر سر کار امده و می توانید از سابقه ی ایشان متوجه شوید که تصدی ایشان به سمت ریاست سازمان گردشگری و صنایع دستی اشتباهی فاحش است .....تعدیل نیروها ، ندادن حقوق به کارمندان در این ماه ، نداشتن حق ماموریت خارج برای کارمندان کوچکترین جفایی است که در حق بچه های سازمان صنایع دستی ایران می شود و کسی نیست که از حق ایشان دفاع کند .....
آن وقت نباید انتظار داشت سرمایه های فرهنگی این کشور به تاراج رود ؟ !! .... فکر کنم چند سال بعد باید به لندن یا موزه لوور برویم و تخت جمشیدمان را در انجاها ببینیم !!!! ..... واقعا متاسفم از این همه درایت جناب رئیس جمهور ......
با عدم مدیریت صحیح کشور را به کجا می برند ؟ ........ انتخاب وزرا در کابینه نهم که به ورطه سقوط انجامید ، و ایشان خبر ازشگفت انگیز بودن کابینه دهم داده اند ، خدا بخیر کند ؟
اطلاع دارم که در یکی از شرکتهای وابسته به سایپا جوانی فوق دیپلم را بر راس کار گمارده اند که سابقه و سواد همکارانشان از ایشان بسی بیشتر می باشد !!! ....... و ایشان مشغول گزینش از سابقه ی بچه ها و همسران کارمندانشان شده اند ! ....... ان هم بعد از چند سال کار !!! ......بالاخره باید در زمینه کاری که در ان تخصص دارند خودی نشان بدهند !!!! ......
به هر شکل ، این سوالات برای مردم باید بی جواب گذاشته نشود وگرنه در این 4 سال این دولت رنگ آرامش را نخواهد دید . باید امنیت در این کشور پابرجا شود اما نه با ارعاب و وحشت که نتیجه ای عکس خواهد داشت ....... باید با مردم بود ...... حتی اگر در اقلیت باشند و 14 میلیون ، حقی بر دولت دارند و باید این دولت حق آنها را بدهد ...........