مرا امید وصال تو زنده می دارد :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


مرا امید وصال تو زنده می دارد

خانم معلم | جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۴۸ ب.ظ | ۲ نظر

مرا امید وصال تو زنده می دارد

 و گرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک


دیر زمانی بود که جمعه ها نمی نوشتم نه اینکه به یادشان نبودم حس میکردم این نوشتن ها چه فایده ای دارد وقتی برای آرامش دلشان کاری نمی کنم . تا داستانی خواندم . 

پیرمرد ذغال فروشی بود که با وجود بیسوادی اش بسیارقرآن می خواند. روزی پسرش به او گفت : این همه قرآن می خوانی و هیچ از آن نمیفهمی چه فایده ای دارد ؟ پیرمرد سبدی ذغالی نشان پسر داد که برود و از رودخانه برایش آب بیاورد . پسر رفت و سبد را به آب زد و اب داخل سبد نماند . چندین بار این کار را تکرار کرد . پیرمرد پرسید : خب چه شد توانستی آب بیاوری ؟ پسر گفت نه . کار بیهوده ای است . پیرمرد لبخندی زد و گفت : به سبدت نگاه کن . پسر دید سبد از سیاهی پاک شده . پیرمرد گفت : شاید من متوجه نشوم که قرآن چه می گوید ولی روحم از سیاهی ها پاک می شود .


دیدم ، شاید من هم کاری برای امام زمانم نمی کنم ولی حداقل همین جمعه به جمعه را هم اگر بیادش هستم خالی از لطف و محبت نیست و میداند فراموشش نکرده ام . 


ان شا الله و به مدد خدا ، حداقل جمعه نوشت هایم ادامه خواهد داشت ...



پ . ن : وقتی وارد وبلاگ شدم دو نظر برام خیلی جالب بود و کلی خوشحال شدم . بچه های روستایی که اولین سال تدریسم رو اونجا گذروندم برام پیام گذاشته بودند . امیدوارم دوباره بیان و سر بزنن تا از حال و روزشون با خبر بشم ... 


  • خانم معلم

نظرات (۲)

  • هو الهادی
  • اللهم عجل لولیک الفرج...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام خانم معلم
    چه خوب که باز می نویسید.
    داستان تاثیر گذاری بود.
    پاسخ:
    سلام عزیز دلم 

    ممنون . ان شاالله همین طور باشه 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی