در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

خانم معلم | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۴۱ ب.ظ | ۱۳ نظر

دیروز بازگشت یکی دیگر از مردان ِ مرد ، 

از آنها که اگر گفتند میرویم ، رفتند 

و اگر گفتند می مانیم ، ماندند ...

به وطن ، خانه و خانواده خود ،را نظاره گر بودیم .


کاظم ،

پس از سی وسه سال به آغوش مادر برگشت . 


شهید کاظم فرجی ، وقتی به جبهه رفت دانش آموز بود و حالا برای خود استادی شده ، 

او به وقت رفتن در آغوش پدر جا گرفت ، اما تابوتش برای شانه های پدر سنگین بود ، رفت تا شاهد بازگشت اینچنینی اش نباشد .


و چه بسیار پدران و مادرانی که هنوز حسرت در آغوش گرفتن استخوانی از فرزند خود را در دل دارند .گرچه می گویند امانتی بود که دادیم ولی رد نگاه دل مادر را اگر دنبال کنی ، در وادی شلمچه ، چزابه ، دارخوین و .... سرگردان از این بوته به ان بوته و از این خاک به ان خاک و از این سنگ به ان سنگ می توان حس کنی ... 


فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

                          دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

                          اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است


                   

  • خانم معلم

نظرات (۱۳)

اللهم الرزقنا الشهاده
پاسخ:
الهی آمین 
صلی الله علیک
  • عــ ـاکـ ـف ...
  • اللهم الرزقنا توفیق الشهاده .....
    :(
    پاسخ:
    الهی آمین 
    سلام خانم معلم.
    ممنون ازشما.
    پاسخ:
    سلام علیکم 
    fsdhv fsdhv cdfhs
    زیباس
    سلام
    پاسخ:
    سلام علیکم 
    می نویسم عشق و بی تردید می خوانم جنون
    هرکسی دیوانه تر...... السابقون السابقون

    پاسخ:
    خوشا به حال شون 
    خدا مرد شدن را روزی ما بگرداند
  • مهدی کاظمی
  • سلام خانم معلم.
    عرض ادب.
    خوبین شما؟
    کم پیدایین؟
    پاسخ:
    سلام 
    الحمد لله
    هستیم . شما خوبین؟

  • نجم الهدی
  • مرا حلوا هوس کردست حلوا
    حلوای شهادت!
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    خانوم معلم خیلی وقته نیستید نگرانتونیم

    روزتون مبارک
    پاسخ:
    سلام پسرم خوبی؟ خانمت خوبه ؟ دختر گلت چطوره ؟ دیگه باید اان برات شیرین زبونی هم بکنه 
    تقریبا یکسال بیشتره اصلا سراغ وبلاگ نیومدم معذرت میخام نگرانتون کردم 
    آه از این مردن شیرین دهنم آب افتاد
  • دل سوختگان
  • قدیما بیسکویت ها هم باوفا بودند «مادر»!
    اما الان بیسکویت ها هم بی وفا شدند «های بای»..!!
    نیومده میره........سلام خداحافظ

    نمیدونم قد ما کوتاه بود
    یا قدیما برف بیشتر میومد!!

    نمیدونم دل ما خوش بود
    یا قدیما بیشتر خوش میگذشت!!

    نمیدونم سلامتی بیشتر بود
    یا ما مریض نبودیم!!

    نمیدونم ما بی نیاز بودیم
    یا توقع ها پایین بود!!

    نمیدونم همچی داشتیم
    یا چشم و هم چشمی نداشتیم!!

    نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم
    یا الان وقت نداریم!!

    نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم
    اما روزای خوبی داشتیم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی