تشکیل کارگاه داستان نویسی مجازی :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


تشکیل کارگاه داستان نویسی مجازی

خانم معلم | يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۵ ب.ظ | ۳۹ نظر


مطمئنا برایتان پیش آمده که چند نفر با هم در جریان حادثه ای قرار بگیرید و بخواهید آن را برای دیگران بازگو کنید . و حتما احساس کرده اید که در میانتان کسی توان گفتن لحظه به لحظه ی آن حادثه را دارد بدون اینکه کسی ، حسی و چیزی را جا بیاندازد و در عوض دیده اید که از میان همان جمع ممکن است کسی باشد که کل ِ ماجرا را در چند خط تعریف کند و والسلام .

 

البته نه اینکه آن کسی که دقیق تعریف میکند نویسنده ی خوبی می شود و نه آنکه نمی تواند و مختصر میگوید ، نویسنده نمی شود . فقط خواستم بگویم نویسندگی میتواند در ذات کسی باشد با عادت درست دیدنِ آنچه در پیرامونش می گذرد .که البته میتوان با مطالعه ، تحقیق ، و خواندن کتاب هایی فن نویسندگی را یاد گرفت . بوده اند کسانی که سواد درستی نداشته و نویسندگان بزرگی شده اند و همچنین بوده اند کسانی که ذاتا نویسنده نبوده اند ولی با تلاش به انجا رسیده اند .


مطمئنا هستند در بین شما کسانی که ، دلشان میخواهد آنچه را میبینند به رشته ی تحریر در بیاورند ولی نمیتوانند . یا بارها دلشان خواسته که چیزی بنویسند ولی هر بار نصفه رهایش کرده اند از انجا که خودم از جمله کسانی هستم که دلم میخواهد خوب بنویسم ، در پی آن شدم که با موافقتِ نویسنده ی خوبمان ، آقای مهدی شریفی ، کارگاه داستان نویسی مجازی راه بیاندازیم . هم ایشان اصول کاربردی نویسندگی را اموزشمان دهد و هم ما نوشته هایمان را برای نقد در اختیار همه بگذاریم تا هم همه بخوانند و احساسشان را بگویند و هم آقای شریفی با نقد هایشان ما را در مسیر بهتر شدن هدایت کنند . در این بین میتوانیم از سایر دوستانی که اهل قلم هستند نیز کمک بگیریم اگر خودشان مایل به همکاری و دادن زکات علمشان باشند ! ...

 

دوستانی که تمایل دارند چنین کارگاهی راه بیفتد موافقت شان را اعلام نمایند . تا پس از بازگشت جناب شریفی از سفر به یاری خدا این کلاس را شروع نماییم .

 

منتظر نظراتتان هستم . 






خیلی بی ربط : برای دختر خانوم هایی که دنبال پر کردن وقتشون به نحو احسنت هستند این جا  رو پیشنهاد میکنم . هر اطلاعاتی که لازم باشه اونجا نوشته شده ، واقعا اگر وقت دارید استفاده کنید .

  • خانم معلم

نظرات (۳۹)

  • سیدامیر ولایی
  • سلام علیکم، کار بسیار جالب و نویی است..
    ما در حد توان هستیم خدمتتان خانم معلم
    پاسخ:
    سلام پسرم 

    ممنون . شما از الان سعی کنید داستانی بنویسید تا بعد از راه اندازی وبلاگ ، مطلب برای عرضه داشته باشیم و انشا الله که بتوانیم اثر گذار باشیم ...
    واااااااااای چه خوووووووووب ! من که نوشتن خیلی دوس دارم ! خب حالا چی با خودمون بیاریم برای ثبت نام ؟! (:
    پاسخ:
    بله شما یکی از شاگردان از قبل ثبت نام شده هستین ... 

    1- مبلغی کمتر از ثبت نام در مهد کودک یا دانشگاه آزاد حدود بیست هزار تومان جهت یکماه ...
    2- کپی شناسنامه از تمام صفحت مخصو صفحه ی اخر که ببینیم در انتخابات شرکت کرده اید یا نه ؟ 
    3- شرکت در تمام راهپیمایی ها بدون استثنا 
    4- حضور در تمامی نماز جمعه ها به طوریکه دوربینها کاملا شما را نشان داده باشند و دست برایش تکان داده باشید ... 
    5- داشتن یک عدد دایناسور خانگی ... 
    6- داشتن یک عکس تمام قد کنار آبشار نیاگارا 
    7 - داشتن یک عکس در حال کشتی گرفتن با یک ببر بنگال 
    8- ثبت نام برای سفر به ماه ( مگه شما چیتون از بقیه کمتره ؟ !!) 

    بقیه اش را هم بعدا اعلام میکنم .... 
    سلام
    شدیدا موافقم وایده ی خوبیه اونم با استادیه جناب شریفی
    خودشون قبول کردن؟

    ولی در کل معتقدم نویسندگی باید تو خون آدم باشه،مثل معلمی...
    موفق باشید
    یا حق
    پاسخ:
    سلام 
    خب خوبه که موافقید ... موافقت اون با من ...مگه میشه من ازش بخام نه بیاره ؟!!! کشتمش ... 

    نه ، من معتقد نیستم باید تو خون آدم باشه ولی اگه باشه چی میشه ... 

    موفق باشید یا باشیم ؟!!! 

    حق نگهدارتون ... 
    چه خوب موافقم
    پاسخ:
    سلام 
    ای فاطمه ! میشه بگی چرا آدرس نمیزاری؟ 
    من از کجا بفهمم تو کدوم فاطمه ای ؟ 


    سلاااام منم هستم هرچند اصلا استعداد ندارم :دی

    من صفحه آخر شناسنامه ام رو میارم که بدونید هنوز زنده ام :دی
    پاسخ:
    سلااااام 
    ای قربون تو دختر نازم ... 
    تو زنده ی همیشه ی تاریخی ...فک کردی یادمون میره ((:

    چیزایی رو که باید بیارین رو برای زهرا نوشتم گذاشتم ...
    برو از مهدیه دایناسورش رو بگیر یه عکس بنداز جزء مدارکه ها گفته باشم ! ((:
    سلام.
    من همیشه پستای آقای شریفی رو میخونم...یه خط در میون هم نظر میدم...
    چرا که نه...هستم:) خانم معلم
    پاسخ:
    سلام 
    خیلی خوبه ... پس شروع کنید . البته دیدم یه چیزایی نوشتین ... همه ی اونایی که علاقمند هستند ، یک داستان کوتاه داشته باشند . البته تا آقای شریفی بیان فکر کنم تقریبا چند روزی بعد از ماه مبارک باشه و باید ایشون اول بررسی کنند و بگویند اول داستانها رو بزاریم و نقد بشه و همراه اون اموزش باشه ویا اول نکات اصلی رو اموزش بدهند وبعد بر اون اساس داستان نوشته بشه ... 
    به هر شکل یه داستان کوتاه اماده داشته باشین ...ضرر نداره ...

    ممنون که اومدین ...
    من میدونم که آقای شریفی قبول نمیکنن اگرم قبول کنن فقط به خاطر دل شماست نه خودشون و این از کیفیت کار میاره پایین(با صدای شخصیت ضد حالی که توی فیلم گالیور بود بخونید)
    با این حال اگه همه چی روبراه باشه منم هستم
    پاسخ:
    آقای شریفی حرف خانم معلمش رو زمین نمیزاره هیچ ، باید زکات علمشو هم بده تازشم ... آقا مهدی ما اهل این حرف نیست ... خدا رو شکر ، از دل ِ هیچکسی خبر نداشته باشم از دل ِ مهدی و اخلاقش خبر دارم . 
    البته اگه کار خوب پیش بره هست ، اگه کار خوب پیش نره و بچه ها دل به کار ندند ، منم نیستم چه برسه به مهدی ... 

    خوشحال میشیم ... وقتی ببینه علاقمندان زیادن نمیتونه نه بگه ...
    خدا نکنه :-*

    الان حس شهادت بهم دست داد که همیشه زنده ام :دی شهیدان زنده اند الله اکبر ... :)) آیکن خود تحویل گیری

    با اره برقیش یه عکس گرفتم اونو بیارم کافی نیست؟ ابهتش اندازه داسناسوره هستاااا :))
    پاسخ:
    تو از همیشگان جاویدی ... مفقودالاثر

    نه خانم ، اره برقی چه ربطی به دایناسورش داره ...
    دوامی نخواهد یافت!

    .
    امضا: بچه تخس کلاس
    پاسخ:
    خنده ... 

    یعنی به جای بچه ی تخس کلاس میشه گذاشت بچه ی نحس کلاس ها !! ...

    ای که کلی نویسنده از این کلاس بیاد بیرون تا بعد بتونیم بگیم که .... هر انکه نتواند دید ... 

    تو نمی یای؟!
    و سلام علی خانم معلم!
    خانوم اجازه؟
    از یک جای دیر و دور رسیدیم به اینجا،قبل تر ها هم آمده بودیم سر کلاستان ها اما یواشکی از پشت پنجره نگاهتان می کردیم و در نمی زدیم!اما الان دیدیم دارید آدم جمع می کنید برای امر خیر گفتیم دیگر وقت حضور ست!
    راستش را بخواهید این اعلام حضور نه برای شوق نویسندگی و داستان نویسی بلکم برای پیشرفت قلمی ست که حوصله ی چند نفری را خط خطی می کند،خداوند بندگانش را دوست دارد و من باید تا حد توان قلم طیب و حلال و لذیذ به خوردشان بدهم بالاخره میزبان وظایفی دارد.پر حرفی نکنم این حقیر به جبران سال های جهالتش باید یک راه میانبر برای رسیدن به عقب ماندگی هایش پیدا کند و از آنجایی که دنیای مجاز را در این مورد به راه گز کردن به سمت کلاس های نوشتن ترجیح می دهم دست ما هم بالا!
    امید که خداوندگار از ما و شما راضی باشد:)
    پاسخ:
    سلام علیکم ورحمه الله 
    خیلی خوش اومدی .قدم بر چشمانمان گذاشتی ... 
    خوب کردی .. خدا کنه این کلاس بتونه جوابگو باشه ... ایشالا با کمک هم بتونیم درست پیش ببریمش و در نیمه راه نمونیم ... 
    اگه بخوایم میتونیم ما هم نویسنده ی خوبی بشیم مطمئن باش ...
    سلام خانوم

    با اجازه تون من شرکت نمی کنم چون الان نزدیک 2 سال هست که هیچی ننوشتم بجز اون خورده ریزه هایی که از تو دوتاش داستان در اومد که وقتی حسین خوند گفت
    خودتو سوزوندی بچه! از بس تنبلی...


    1- مبلغی کمتر از ثبت نام در مهد کودک یا دانشگاه آزاد حدود بیست هزار تومان جهت یکماه ...

    من پول ندارم شوعرم داره میاد تهران گفته درست خرج کنم نخورم به پیسی
    جایی که من میرم عابر بانک نداره :))))
    2- کپی شناسنامه از تمام صفحت مخصو صفحه ی اخر که ببینیم در انتخابات شرکت کرده اید یا نه ؟

    من همه انتخاباتی که عمرم قد داده شرکت کردم تو همه شونم یادمه به کیا رای دادم این پوعن مثبت حساب میشه؟


    3- شرکت در تمام راهپیمایی ها بدون استثنا

    اوناهایی رو هم که خواب موندیم حسابه؟

    4- حضور در تمامی نماز جمعه ها به طوریکه دوربینها کاملا شما را نشان داده باشند و دست برایش تکان داده باشید ...

    والا ما جلو هر دوربینی رفتیم دوربینه روشو اونور کرد!



    5- داشتن یک عدد دایناسور خانگی ...

    دایناسور که هیچی من اژدها و جن و پری هم دارم تازه


    6- داشتن یک عکس تمام قد کنار آبشار نیاگارا

    فتوشاپی هم باشه میشه؟


    7 - داشتن یک عکس در حال کشتی گرفتن با یک ببر بنگال

    من خودم یه پا ببرم


    8- ثبت نام برای سفر به ماه ( مگه شما چیتون از بقیه کمتره ؟ !!)
    ما رو تا تهرونم نمیارن چه برسه به ماه خخخخخ

    من قبولم؟



    پاسخ:
    سلااام عشق من ..
    تو هر جوری بیای قبولی .. از بند " پ " تو این مملکت خیلیا استفاده میکنن یکی اش هم تو ! ... بالاخره تو حق آبو گل داری اینجا و تو این کلاس ... 
    همه اینجا تا جاییکه من میدونم از تو کمتر داستان نوشتن ... تو غول کلاسی اگه باشی ... 
    به هر شکل دوست داریم که باشی ...
  • طلبه امروزی
  • سلام
    با مطلب " تحلیل ماجرای فدک " بروز هستم . بحثی تاریخی و عقلی در زمینه فدک . فدک زمینی بود که پیامبر به حضرت زهرا س بخشید و خلیفه دوم آن را غصب کرد .
    پاسخ:
    سلام 
    ممنون . استفاده میکنیم .
    سلام

    1- مبلغی کمتر از ثبت نام در مهد کودک یا دانشگاه آزاد حدود بیست هزار تومان جهت یکماه ...
    2- کپی شناسنامه از تمام صفحت مخصو صفحه ی اخر که ببینیم در انتخابات شرکت کرده اید یا نه ؟
    3- شرکت در تمام راهپیمایی ها بدون استثنا
    4- حضور در تمامی نماز جمعه ها به طوریکه دوربینها کاملا شما را نشان داده باشند و دست برایش تکان داده باشید ...
    5- داشتن یک عدد دایناسور خانگی ...
    6- داشتن یک عکس تمام قد کنار آبشار نیاگارا
    7 - داشتن یک عکس در حال کشتی گرفتن با یک ببر بنگال
    8- ثبت نام برای سفر به ماه ( مگه شما چیتون از بقیه کمتره ؟ !!)

    بقیه اش را هم بعدا اعلام میکنم ....

    سلام سلام

    میگم خانوم معلم
    این شرایط همشو من دارم غیر از مورد 1

    قبول؟

    بیام؟

    اومدما!!!
    پاسخ:
    سلااام 

    اولین شرط معمولا مهمترین شرطه ولی حالا شما بیا یه کاریش میکنیم ... دیگه داری تو عسلویه خدمت میکنی نمیشه که فکری به حالت نکرد ... 


    فقط یادت باشه گفتی شرط اول رو نداری ها ، فتوشاپ قبول نمیکنیم . متخصصینمون اینجا عکسها رو کاملا ارزیابی میکننا ...گفته باشم ((:
  • خارج ازچارچوب
  • صرفن "نوشتن"؟ وبلاگ نویسی؟ یا خاطره نویسی؟ یا داستان نویسی؟
    پاسخ:
    سلام 

    با مهدی که صحبت کردم بنا شد از روش سنتی برای داستان نویسی استفاده نکنه ... علاوه بر اموزش و گفتن  نکات کاربردی طوری پیش بره این کارگاه که همه بتونن روون بنویسن ... 
    دیگه باید منتظر موند تا خودش بیاد تا ببینیم بناست این کشتی رو به کدوم ساحل بروونه ! 
  • یکی بود ... هنوزم هست

  • خـــــانم معــــلم

    ماها که زیر خط نویسندگی هستیم چــه کنیم :((

    یه فکری به حال ما کنید که از کجا شروع کنیم ؟؟!!

    ما که هنوز نمیتونیم داستان شنگول و منگول رو به رشته تحریر در بیاریم چه کنیم :((

    ( به لحن شاگرد تنبلها و ناله کن ها بخونید :| )

    جدا خیلی دوست دارم قلمم خوب بشه ( در عین بی استعدادی )

    ما هم هستیم ولی اون گوشه موشه ها میشینیم و نگاه میکنیم شاید یه چیزی یاد بگیریم
    پاسخ:
    سلام عزیزم ... 
    اصلا نگران نباش ، سعی کردم تمام بی استعداد ها به سر پرستی خودم همه رو جمع کنم تا پوستی از این استاد بکنیم که دیگه به این جور پیشنهادات جواب مثبت نده !! 

    مهم اینه که انگیزه داشته باشی و تلاش کنی ... منم دست به قلم نیستم . دقیقا از همونایی هستم که یه جریان رو با چهار خط هم میاره و نمیتونم به چیزی شاخ وبرگ بدم . 
    دیگه باید ببینیم آقای شریفی با این همه پر استعداد چه میکنه . ایشالا قدم به قدم پیش میره و به گفته ی خودش بناست از روش سنتی استفاده نکنه و روش جدیدی داره ...تا ببینیم چه می شود 
    فعلا دعا کنید زودتر از مسافرت برگردن ...
  • محرم نینوا
  • سلام
    من مایلم:)
    خدا خیرتون بده که به فکر روان نویسی ماهم هستید:)
    فقط زیاد مارو منتظر نذارید که طاقت نداریم!
    ممنون
    پاسخ:
    سلام 
    چه خوب ، منم مایلم ((:

    راستش منم بی طاقت شدم چون این پیشنهاد خودم بوده تا به خودش بگم و موافقتش رو بگیرم خیلی طول کشیده و تا برگرده بیشتر تر طول میکشه ، دعا کنید سلامت برگرده و پر انرژی ...
  • صبحِ تابناک
  • الان شرایط من رو خوندین؟
    من با اون شرایط میام ها
    پاسخ:
    سلام 
    همون شرایط بدون بند اولی ؟ !!! 
    حالا با استاد صحبت میکنیم تو قسطیش کن ((((:
  • حنیف منتظرقائم
  • سلام علیکم و رحمة الله :)
    طرح و فکر خوبی است
    اجرکم عندالله

    کارگاه شعر نمیذارید؟ ;)
    پاسخ:
    سلام شادوماد ! ... 

    چرا نمیزاریم شما قبول میکنین استادش بشین ؟! ... 
    شعر یگه واقعا نیاز به ذوق و قریحه ذاتی داره اکتسابی نیست ... مثلا بیچاره اون استادی که بخاد از من یه شاعر بسازه تازه نویسنده شدنم هم بسیار بعید می نماید ((((:

    بله...فکر جالبیه ...
    حداقل به این نوشته های ما یه چارچوب و قاعده و اصول بده ....
    پاسخ:
    پس انشا اللله منتظرتون خواهیم بود ...
    سلام

    از جانب فتوشاپ و اینا خیالتون راحت!

    خدارو شکر که هنوز ادمای با انصاف تو این مملکت نفس میکشن (آیکون خسته و داغون!)

    اینم آخرین شعر حقیر که دیشب تا ساعت دو نصفه شب یقه مون رو ول نکرد!!!

    تمام برگ هایش زرد بود و
    فضای سینه اش پر درد بود و

    غم سنگینی یک عمر حسرت
    بروی شانه های مرد بود و....

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام 
    خب نفس نکش خسته میشی مادر ! ... 

    بابا شاعر ... 
    خب شما و حنیف میتونین تو کارگاه شعر ثبت نام کنین تا یه استاد بگردم براتون پیدا کنم ... ((:
  • حسین کیانی
  • :)
    پاسخ:
    این لبخند چه معنی داشت ؟ !! 

    هااان ...زود بگو !!! (آیکون تعجب بسیار زیاد )
    سلام

    من مدرسه قرآن رفتم
    البته نصفه :((

    اما همین چند جلسه اش عـالـــــــــــــــــــــــــــــــــی بود . عالی .
    کلی فکر آدم به تکاپو می افته
    مثلا فکر کنید یه واژه "قل " باید شونصد تا جمله در موردش بگی .




    نه تنها دختران که خانم معلم ها هم می تونند شرکت کنند
    مثلا تو کلاس ما یه مادر دختر بودن
    و ...

    اعلام موافقت .

    من نمی دونستم این پر حرفی و جزئیات رو با آب و تاب تعریف می کردم و گاهی مامانم من رو به سکوت و یا کاهش هیجانات دعوت می کردند همه ناشی از ذات نویسندگی ست !!!!
    پاسخ:
    سلااااام 

    بله منم خیلی تعریفش رو شنیدم . استاد اخوت هم استاد بسیار خوب و کار کشته ای هستند . 
    خانم معلمایی که هنوز دارن کار میکنن میتونن برن نه اونایی که نشستن تو خونه ((:

    تو اخر نویسندگی هستی .... 
    خدا به داد مهدی برسه .... 

    طفلی ... دلم می سوزه براش ...
    سلام
    .
    کلی سئوال دارم!
    .
    کلاس؟!
    .
    چطوری؟!
    .
    آقای شریفی؟!
    .
    از کی شروع میشه؟!
    .
    راستی منو فراموش کردین؟!
    .
    اونم من شاگرد تنبل ، یعنی میشه؟!
    پاسخ:
    سلام پسرم ... 
    سوال از کی؟ از من که نداری؟ 
    جناب شریفی فعلا قبول کردن منتها مسافرت هستن تا بیان هم فکر کنم بشه هفته ی دوم مرداد احتمالا . 

    من یه پست گذاشتم و همه رو دعوت کردم دیگه ... دونه دونه سراغ کسی نرفتم پسرم . 

    شما شاگرد تیزهوشان بچه تنبل باشی ما کجا بریم اون وقت ؟ !!! 
    بله استقبال میکنیم خانم معلم :)
    اون هم با جناب شریفی
    چه عالی
    پاسخ:
    به به ... 
    شما خانوم خوب ِ ادبیاتی ما که باشی کلی هم کمک ایشون میتونی باشی ، چون من یکی کلی در آداب نگارش مشکل دارم . اصلا خودت چرا یه سری از آداب نگارش رو تو وبلاگت نمیزاری؟!!! 
    سلام

    ما از بچگی کلن پایه بودیم!

    به کسی نه نمیگفتیم! (البته بجز در یه سری موارد خاص که اونم بیشتر حول کار کردن تو خونه میچرخید!)

    بهرحال ما همه جوره پایه ایم.

    کلاس شعر هم باشه که چه بهتر

    البته برای دوستان اصفهانی کلاس شعر بدرد بخور سراغ دارم اگه خواستن. استاد خودمون عالیه واقعن کارشون.(البته بیشتر شعر آئینی کار میکنن)

    ما مخلصیم شدیدن
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام 

    اهاااان از اونایی که کلن " نه " نمیگن ؟ !! 

    ما هم مث شما پایه ایم منتها نه برای شاعری . چون به قدر یه اپسیلون هم ذوق نداریم . فقط میشیم مایه ی عذاب استاد وبقیه اهالی کلاس ... 


    دوست اصفهانی ساکن اصفهان نداریم تا اونجا که من از بچه های کلاسم خبر دارم البته ! 
  • حنیف منتظرقائم
  • سلام مجدد

    ما با استادی خیلی خیلی فاصله داریم
    شعر اولش خب مثل هر هنر دیگه ای استعداد . ذوق میخواد ولی اکتسابی هم هست :)
    شما هم، هم ذوق دارید هم هوش
    پس برید دنبال هر چیزی که علاقه شو رو دارید
    فکر کنم نویسندگی رو بیشتر دوست دارید (؟)
    لحظات اخر ماه خداست
    دعامون کنید
    یه سری هم بزنید به ما بد نیست
    یا علی مددی...
    پاسخ:
    سلام 

    والا تا اونجا که من با این سن م !!! دیدم شاعری همش قریحه است ... حالا بعد اون قریحه + اطلاعات تو این زمینه شکوفاتر و پربارتر میشه ... 
    من یکی کلا همه ی شعر ها رو نمیتونم درک کنم .

    آره من کلا قصه و قصه گویی رو دوست دارم .

    چشم . شما هم دعامون کنید که دلهاتون به خدا نزدیک تره ... 

    چشم . کلا این چند وقت خیلی کمتر به بچه ها سر میزنم . مسجد و قرآن نمیزاره مادر ...
    سلاااااااااااام
    خانم معلم
    پیشاپیش عید به این ماهی مبارک
    ...
    کلاس نیاز هست؟
    پاسخ:
    سلاااام عزیزم 
    عید خوب فطر شما هم پیشاپیش مبارک ... 


    کلاس برای ما نیاز هست برای شما رو نمیدونم . اما به عنوان کمک حال استادمون هم اگه باشید خوبه ، ما استقبال می کنیم ...
    :) :) :)
    حقیر منظورم این بود که برای داستان نویسی نیازی به کلاس نیست. چون فکر می کنم چیزی است مانند شعر. مثلا من الان عمرا یک بیت شعر بسرایم، هرچند به شعر علاقه دارم و قفسه ام پر از کتاب شعر است.
    سخن در این مورد بسیار است که بی خیالش..
    بسیار خرسند می شوم جمعی را مشغول به کاری هدفمند می بینم، خدا خیرتان بدهد.
    یک کلاس برگزار کنید، شما معلمش باشید، من با کله می آیم :)
    (البته در فضای مجازی هااا)
    یا حق
    پاسخ:
    سلام 

    داستان نویسی رو تجربه کردم دیدم که گفتم میشه با کلاس استعداد نهفته رو پرورش داد ... 
    منکه قابل نیستم ... البته این کلاس در فضای مجازی تشکیل خواهد شد . ولی چگونگی اش با استاد عزیز دور از وطن مان است ((: 
    سلام خانوم معلم عزیز
    ممنون از لینکی که گذاشتید
    چیزی شبیه این آرزو که کاش همه کتاب های استاد را ببینند...


    علی یارت
    پاسخ:
    سلام 
    انشا الله ... 

    خیر دنیا و اخرت در قرانه ، هر کسی با قران مانوس شد چیزی کم نداره ... 
    سلام خانم معلم گرامی
    پیشاپیش عیدتون مبارک
    من عملا به اثبات رسوندم که نویسنده ی خوبی نخواهم شد. نمونه اش چاپ کتاب تنفس طلایی که مجبور شدم همه رو اهدا کنم و کسی اونو از من نخرید. دی
    نمی دونم من کم پیدام یا شما
    شاد باشید
    پاسخ:
    سلام بر برادر بزرگوار 
    عید شما هم مبارک طاعات و عباداتتون هم قبول حق 

    نه این چه حرفیه . جو جامعه و اثر تبلیغات رو دست کم نگیرید برادر ! ... 
    منکه چند بار خدمتتون رسیدم ، شما سرتون گرم نوشتن کتاب بود ما کم سعادت شدیم ... 
    سلام خیل یهم خوبه ما را هم دعوت کنید ممنون
    پاسخ:
    سلام عزیزم ..
    انشا الله اگه تشکیل شد ، حتما باخبر خواهید شد . حالا تا آقا مهدی بیاد وببینیم برنامه شون چیه ... یا همین جا باید کلاس رو تشکیل بدیم یا وبلاگ آقا مهدی یا یه سایت جدید ! ... 
    سلام

    یک دنیا ممنون از این ایده و طرح

    اینکه نقد بشویم و اصول هم یاد بگیریم خیلی عالیست

    من هم هستم..
    پاسخ:
    سلام 

    خواهش میکنم ... 
    فقط ببخشید ، من نشناختمتون )):

    نه آدرسی نه مشخصاتی !! 

    حالا تا کارگاه تشکیل بشه ، انشا الله هستیم در خدوتتون ...
    تا تشکیل کارگاه مشخصات هم خدمتتون میدم خانوم معلم عزیز...
    پاسخ:
    سلام 
    توکل بخدا ... 
    سلام خانم معلم
    می‌گم پست‌تون رو خوندم جذب شدم منم شرکت کنم. بعد یکهو دیدم نوشتید آقای مهدی شریفی!
    داشتم تو ذهنم می‌گشتم بشناسمش دیدم چنین "استادی" توی زمینه‌ی داستان‌نویسی نمی‌شناسم.
    البته یه پسره هست که بعضی وقتا یه چیزایی متوسطی نوشته. خواستم تذکر آیین‌نامه‌ای بدم که اگه منظورتون اونه، الکی صفت "استاد" بهش نچسبونید.
    مثلا خوشتون میاد یکی یه جا بنویسه آیت‌الله العظمی مهدی کروبی؟

    من اولین پیشنهادم برای این کارگاه اینه که فضا به هیچ‌وجه به سمت استاد بودن یه نفر نره. یعنی نهایتا برای نظم کارگاه یه "دبیر" انتخاب بشه. اونم با رضایت همه‌ی اعضا. بعد طبیعتا عده‌ای هستن که بیشتر کار داستانی انجام دادن و عده‌ای کمتر. اعضاء بیشتر کارکرده به مرور بخش‌هایی از کارگاه رو دست بگیرن و شاید بعد یه مدت چندتا دبیر توی چند تا حوزه داستانی مشخص شدکه هر کی یه وظائف خاصی رو از دوش کارگاه برداره و پاسخگوی توی اون بخش‌ها باشه.
    نظر مثبتتون چیه در این باره؟
    پاسخ:
    سلام 
    کوفته (((: ..نظر مثبتم همونیه که گفتی ... 

    فعلا شما در جمع پیش کسوت ترینی ... دیگه اینو میشه قبول کرد . فعلا شما بگید چه کار باید کرد که تا وقتی برگشتید انشا الله اگه لازمه بچه ها امادگی تشکیل کارگاه رو داشته باشند ...
    شما نظر لطف‌تونه.

    پس ان‌شالله از همین مشهد مقدس من سعی می‌کنم کار کارگاه رو شروع کنم وبسم‌الله‌ش رو بگم. یه ایده‌هایی الان توی ذهنم هست که بهشون نظم می‌دم و به محض مشخص شدن وضعیت مکان برگزاری کارگاه، جلسه‌ی کارگاهی رو شروع می‌کنیم به امید خدا.

    خب. حالا در جوار حرم امام رضا (ع) نیت می‌کنیم. قربتا الی‌الله. یک دو سه:

    «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم»
    پاسخ:
    بسم الله الرحمن ارحیم ... 
    کلید خورده شد در جوار امام رضا علیه السلام ...


  • صبحِ تابناک
  • هههههه
    من تو این مدت کلی چیزی نوشتم همه ش هم رفت تو سلط آغشال با روزنامه باطله های بچه هام

    مامان جونم اشتباهی ریخوندشون دور

    این است مزیت لپ تاپ :)))
    پاسخ:
    اخیییی ... لبتاپیت کو ؟ ...نیاوردی همراهت ؟ 

    الان با حسین صحبت کردم ... ببینم میتونم یه سری برم سراغش ! فعلا مادر شوهرم پیشمه ... تنهاش هم نمیشه گذاشت ... 
    سلام اینجا چ خبره منم نوشتنو دوس دارم یکی میگه قضیه چیه لطفا ....
    پاسخ:
    سلام 

    خب تو کارگاه وارد و متوجه همه چیز  میشدین .... در این کارگاه به روی تمامی علاقمندان در تمامی روزهای هفته و در همه ی ساعات یکسره باز است ...
    سلام من خییییییییییلی دوست دارم بنویسم اما هیچ پشتوانه ای پیدا نکردم تا کمکم کنه که قلم ام اصولی و خوب باشه و نوشته هام سر از سطل آشغال در نیارن ... من می خوام در کار گاه مجازی شما شرکت کنم باید چکار کنم؟؟
    پاسخ:
    سلام 
    کارگاه تموم شده ... باید در کارگاه های حضوری ثبت نام بفرمایین . فعلا می تونین با تمرینات این کارگاه مجازی کار کنین و از مطالبش استفاده کنید . 
    با سلام و وقت بخیر.
    چه خوب گفتین زکات علم.
    من خودم نوشتن و خیلی دوست دارم از دوران کودکی علاقه داشتم . ادبیات قوی ندارم
    ولی برای دل خودم مینوشتم. اولین دلستانم و کلاس پنجم ابتدایی نوشتم با همون حس کودکی
    دوم و سوم راهنمایی هم داستان نوشتم منتها داستان آخرم چون در قصه من شخصیت های
    زیادی فوت شدن , مدرسه قبول نکرد که تو مسابقه شرکت کنم و من خیلی ناراحت شدم و دیگه قصه ننوشتم
    البته گفتم ادبیات قوی ندارم اما به سبک خود مختاری مینوشتم. تا سن دبیرستان هم دفتری داشتم
    درد و دل با خدا که حرف هام و مینوشتم. گاهی هم شعر های من درآوردی زیاد میگفتم ولی خوب....
    اما باز تصمیم گرفتم بنویسم. مخصوصا حالا که دلم خیلی غم داره فکر میکنم تنها راه آرامشم همین نوشتن
    باش. منتها بخاطر پسر کوچیکم نمیتونم زیاد بیرون خونه باشم. برای همین خیلی شانسی در گوگل
    جستجو کردم (کلاس داستان نویسی مجازی) که سایت شمارو پیدا کردم. راهنمایی میخوام که چه کاری باید انجام بدم.
    ببخشید پر حرفی کردم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی