بلدرچین و برزگر :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


بلدرچین و برزگر

خانم معلم | چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۳۹ ب.ظ | ۴۲ نظر

یادش بخیر .... کلاس سوم دبستان بودم ... وسط های سال رسیدیم به این حکایت که روی من خیلی تاثیر گذاشت ..انقدر که هنوزم مطلب کتاب و عکسش رو یادمه .... حتی توضیح معلممون رو که  برامون گفت منظور این حکایت چیه رو هم یادمه .... گرچه دلم خیلی برای بلدرچینا اون موقع سوخت و ارزو می کردم برزگر داسش رو پیدا نکنه تا بلدرچینها بتونن بازم با خیال راحت تو مزرعه زندگی کنن .... اما الان مثلا !! بزرگ شدم و می دونم بلدرچینا بر خلاف ظاهر زیباشون ، اما برای مزرعه خطرناک بودن ... شاید زیبا بودن ، شاید کم بودن ولی می تونستن اثرات مخربی بجا بزارن .... نباید هیچ وقت دشمن رو دست کم گرفت .... و نباید وقتی به هدفت صدمه می زنن دلت براشون بسوزه ....

داستان از این قراره :

 

 

بلدرچینی با بچه های خود در کشتزاری لانه داشت. روزها به سرعت می گذشت و محصول کشتزار به مرحله برداشت نزدیک می شد. بلدرچین بیشتر اوقات خود را به گشت و گذار مشغول بود و هر روز از بچه ها دور می شد؛ اما بچه ها، هنوز پرپرواز نداشتند و ناگزیر به سکوت در لانه بودند. هر روز غروب که بلدرچین به کنار بچه ها برمی گشت، از آنها وقایع روز را می پرسید. روزی بچه ها به او گفتند:« امروز صاحب مزرعه آمده بود و می گفت: زمان برداشت فرا رسیده و محصول هم به اندازه کافی وجود دارد، فردا به فلانی می گویم که بیاید و محصول را جمع کند.» بلدرچین گفت:« نترسید؛ هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد.»
روز بعد دوباره برزگر آمد و گفت:« فلانی گفت: دیروز کار داشتم، فردا حتماً خواهم آمد.»
بلدرچین دوباره به بچه هایش اطمینان داد که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد!
چند روزی به این صورت گذشت و برزگر هر روز برداشت محصول را به این و آن حواله می داد. بلدرچین نیز متقابلاً به بچه هایش اطمینان می داد که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد.
سرانجام یک روز غروب، بچه ها به او گفتند:« امروز برزگر آمده بود و می گفت: داس را آماده کرده و فردا شخصاً برای برداشت محصول خواهد آمد.»

بلدرچین خطاب به بچه هایش گفت:« دیگر جای ما این جا نیست. فردا صبح زود آماده شوید تا از این جا کوچ کنیم؛ زیرا این بار برزگر کمر همت بسته و شخصاً خواهد آمد و هیچ چیز مانع آمدن او نخواهد بود؛ بنابراین جایمان دیگر اینجا نیست!»

همه ی داستان همینه .... یعنی تا وقتی منتظریم دیگران بیان و برامون کاری بکنن کارامون همین جور عقب می افته باید خودمون بلند شیم و داس هامونو آماده کنیم  و حرکت کنیم تا کارامون انجام بشه ...

فقط یه یا علی می خواد برای شروع ولی به یه یا علی ختم نمیشه !!

 

  • خانم معلم

نظرات (۴۲)

باسلام رسالت این انقلاب هم همین توجه به عزم ملی و خودباوری افراد بود که در بسیاری از عرصه ها به خودکفائی رسید
پاسخ:
به حمد خداوند بسیاری از اتفاقات که باید خیلی پیشتر از ایم می افتاد اکنون در حال وقوع است ... من بیشتر مد نظرم یکپارچگی ملت ایران در تمامی عرصه هاست به عنوان مشتی واحد و اینکه ایرانی می تواند اگر بخواهد .... حتی در زمینه های مقابله ی خبری ....
سلام
کی گفته شما مثلا! بزرگ شدید . شما بزرگوارید خودتون . از بزرگ هم بزرگترید و به قول جناب پور غلامی دیگه پیر شدید بد آموزی داره این پسرتون !!!
در ضمن مشکل ما از داسه!! داسمونو پیدا نمیکنیم....
اصولا من تبحر خاصی دارم در قایم کردن اشیا و پیدا نکردنشون
پاسخ:
من اگه شماها رو نداشتم چکار می کردم ؟!!!!
ای به امید کسان خفته ز خود یاد آرید.

راستی چرا دیگه تو کتابهای بچه ها خبری از این حکایت ها نیست؟
پاسخ:
سلام یادم نیست اتفاقا توی یکی از کامنتهایی که برای کی از بچه ها گذاشتم دقیقا داشتم به این موضوع اشاره می کردم که من به عنوان یه دانش اموز قدیمی خیلی از چیزها رو از کوکب خانم و تصمیم کبری و چوپان دروغگو و از ماست که بر ماست و داستان لاکپشت و مرغابی ها و روباه و خروس و ...... یاد گرفتم .... تازه بازم هست ... ولی الان به بچه ابتدایی بگیم چند تا از مطالب کتاب فارسی ات رو بگو چی داره برامون بگه و چه جذابیتی توی این کتابها هست ... یادمه چقدر روی حفظ کردن شعر تاکید می شد .... چقدر فحش میدادیم به این شاعرا با این اشعار بلندشون که مجبور بودیم حفظشون کنیم !!! ولی الانه که می فهمیم همون شعرا چقدر برامون لازم بودن ..... نمیدونم فقط خدا کنه با سوء نظری در پی تغییر کتب درسی بر نیومده باشن و همش صرفا آزمایش و خطا بوده بلکه به راه حل جدیدتری جهت شیوه ی آموزش صحیح پی ببرن ..... داغمو باز تازه کردین ...
عجاظه خوانوم صلام

میگم حاااااا ما کح یا "علی" مون رو گفطیم بحطون کح فغت اینم گفتیم کح
باید یکی بحمون چیظ میظ یاد بده و یک دوره ی عمرانه صواد آموظی بریم تا یکم هال صوادمون خوب شه
بعد بیایم بحتون کمک کنیم
پاسخ:
اولش گفتم این کیه ؟!!! بعدش عجاظه ات رو که دیدم فهمیدم تویی ..... خدا نگه ات داره ...مگه میشه دانش اموزی با این همه خلاقیت رو ازش استفاده نکرد ؟ !!! ..ادیسون بیچاره هم همین جوری بود کسی درکش نمیکرد .. ولی مطمئن باش با و مثل ادیسون رفتار نمی کنیم ..... ما کاملا پی به استعداد های نهفته ات بردیم ..... زنده باشی ....
سلام سلام صد تا سلام هزار و سیصد تا سلام !
حال احوال ؟!
میگم چقدر تند تند آپ می کنید ؟!
بد چیزیه ها !!!
اینم یه جور اعتیاده دیگه !!!
کاریش نمیشه کرد !!!
من که دو سه روز اینترنتمون تموم شده بود داشتم می مردم !!!
داستان خوب و جالب بود ...
بعضیامون هم عادت کردیم زور بالا سرمون باشه تا آدم شیم !!!
پاسخ:
مطمئنی بعضی هامــــــــــــــــــــــون ؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! عادت به زور داریم نه یک نفر بخصوص ؟ !!!!!!!!
  • دست نوشته دانشجو
  • سلام

    خیلی از حکایتها وقت بزرگی عوض میشن مثل اینکه چقدر دنیا برامون قشنگه و ..............اصلا انگار وقتی بچه اییم نمی بینیمش ولی وقتی بزرگ می شویم احساس می کنیم که انگار در بچگی کور بودیم بلانصبت

    اپم
    پاسخ:
    نه اتفاقا گاهی توی بچگی هم میشه به عمق بعضی چیزا پی برد ولی وقتی بزرگتر میشیم با تمام وجود حسشون می کنیم .... گاهی هم چون بچه ایم دنیا برامون خیلی بزرگ به نظر میاد ولی وقتی بزرگ میشیم حس میکنیم نه ، اونقدرها هم که فکر می کردیم دنیا بزرگ نیست .....
    اجازه خانوم شما سوغاتیه ممد اقا رو بهش نشون ندادین؟
    میگه ندیدم که
    من فکر کردم بهش نشون دادین

    البته نگفتم چیه هااا
    فقط گفتم سوقاتی
    پاسخ:
    نه - بداخلاقی کرد منم بهش نشونش ندادم .... ما رو بگو ایــــــــــــــــــــــــــن همــــــــــــــه به فکرش بودیم !!!! ..... این همه براش این در اون در زدیم و وقت گذاشتیم .... بزار فعلا همونجوری باشه یه کم حالش جا بیاد تا بعد !!!
    سلام. برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی و دین عزیز اسلام می توانید عضو سایت زیر شوید و مطالبتان را بنویسید.
    www.naghdnews.ir
    اگر مایل نیستسد عضو شوید می توانید از طریق زیر مطالب، کاریکاتور و....را ارسال کنید.
    info@ naghdnews.ir
    آدرستان را از پیامی که برای میرزا قلی خان نوشته بودید پیدا کردم.به من هم سری بزنید، اگر فرصت کردید. {منتظر}
    سلام خانم معلم خوبید؟
    دیر بود نیامده بودم مشق داشتیم درباره ی دیوار چین به شوئدی شینیسیسکا مورن میشود بگذریم امروز تمام شد
    خوب خاانم معلم مطلب خاصی نیست بگویم فقط احوال پرسیده باشم که نگویید سر نمیزنم خدانگهدار شما و معلمین
    پاسخ:
    سلام اتفاقا گفتم چی شده ازت خبری نیست .... حدس زدم باید سرت گرم درس و مدرسه باشه .... موفق باشی
    جالب بود استاد ارجمند
  • پابــرهنگان
  • سسسسسســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام خــــــــــــــــــــــــــــــــانـــــــــــــوم
    صبح به خیر.

    اول. این که بنده خیلی هم خوش اخلاقم. از همه شاگرداتون بیشتر. مخصوصا از این وراجه لوس.

    دو. این که هر چه زودتر سوغاتی منو بدید. یا سوغاتی مو می دید یا من سوغاتی مو می خوام.

    سه. این که جاتون خالی چند روز پیش تخم بلدرچین خوردیم. هر شیش تاش می شه یه تخم مرغ.

    چهار. این که این داستان زیبا رو بسط ش بدید به حوزه کار فرهنگی.

    پنج. اینکه من سوغاتی مو می خوام.

    شش و هفت رو بی خیال

    هشت. صلی الله علیک یا ابالحسن علی بن موسی الرضا
    پاسخ:
    التماس دعا .... یه عالمه !!!!
    سلام
    حکایت ها قشنگ همیشه از دوران دبستان موندگارند.
    اگه قراره هدف وسیله را توجیه کنه! یا علی مدد
    پاسخ:
    کاش به این حکایت ها فقط گوش نکنیم و بتونیم بهشون عمل کنیم ...
    ئههههههههههه! کار بد کرده ممد اقا

    اهم اهم سلاااااااااااااااااااااااااااااااااامم اصلا یادم نرفت

    خب میخواید تو بالشم آجر کنم بکوبم تو سرش؟
    تازه اومده به من میگه حسود

    اجازه خانم مثل اینکه سرتون خیلی شلوغه که دورو بر ما نمیاید نه؟
    پاسخ:
    التماس دعا ... مخصوصا وقتی میری حرم ..... اونم توی زیر زمین سر جامون !!!
    سلام خانوم!

    چه داستانی هم یادتون موند!
    از اون داستان هائی که گویا زیاد معروف نیست.

    حق دارید!...خیلی حق دارید...خیلی خیلی حق دارید!!
    من هم تا زمانی که کارهام رو می اندازم حواله ی دیگران معمولاً به نتیجه نمی رسم.
    اصلاً من باید همه ی کارها را یکتنه انجام بدهم!(تصویر مرد کابوی تنها با یک هفت تیر خالی در میان حیات آپارتمان اجاره ای!)

    دعا...
    پاسخ:
    التماس دعا ....
    ای قربوووووون خانوم معلمم بشم. سلام
    این چند روزه که امتحان دارم فقط تا کتابخونه ی حرم رفتم تازه اونم پرتم کردن بیرون بهم گفتن خیــــــــــــــــــــــــط کتابخونه تعطیله
    کتابوم موند رو دستم یه روز تاخیر خورد

    من به خدا کلی جلوی وراجی و فوضولیمو گرفتم که از وقتی رسیدم نگم به این ممد اقای بد اخلاق (وراجی صفتی بس پسندیده تر از بد اخلاقی می باشد نقطه). بعد گفتم الان بگم دیگه حتما بهش دادین
    خب به منچه شما حواس ندارید
    تازشم سوغاتی که به نیت یکی ازم شهد گرفتین خوبیت نداره بدین به یکی دیگه

    تازه تر ترشم ممد آقا لوس خودتی(زبون درازی و فرار)

    تازشم ممد آقا هیچوقت چیز خوب به من نمیگه که
    الانم دارم میرم کلاس کنفرانس بازاریابی دارم دیرم شد
    پاسخ:
    منم جواب اون آقا بداخلاقه که راجع به حجاب نوشته بود رو دادم .... نگی جوابش رو ندادی .... فقط به خاطر تو وگرنه اصلا حوصله اش رو نداشتم ..... تفسیر به رای کرده بود تا دلش میخواست .... باید ما ها هم بگردیم چند تا از این روایات به عربی بنویسیم !!! رفرنس کیلویی چند ؟ !! ...به خوردشون بدیم که متوجه بشن یه من ماست چقدر کره داره ؟ !!! (درست گفتم ؟ !!!1)
    صحیح است صحیح است

    (این رو یواشکی بخونید: مخصوصا اون تیکه ی آقا بد اخلاقه اش)

    من همیشه خلاف جریان عادتم
    پاسخ:
    تو که ترسو نبودی !! خوب نظرم رو گفتم !!!!
    سلام خانم معلم
    درباره این نوشتتون :«منم جواب اون آقا بداخلاقه که راجع به حجاب نوشته بود رو دادم .... نگی جوابش رو ندادی .... فقط به خاطر تو وگرنه اصلا حوصله اش رو نداشتم ..... تفسیر به رای کرده بود تا دلش میخواست .... باید ما ها هم بگردیم چند تا از این روایات به عربی بنویسیم !!! رفرنس کیلویی چند ؟ !! ...به خوردشون بدیم که متوجه بشن یه من ماست چقدر کره داره ؟ !!! (درست گفتم ؟ !!!1)»
    چند تا نکته:
    1- از کجا میدونید من بد اخلاقم
    2- تفسیر به رای؟ البته بنده جواب کامنتهای شما رو دادم، اما یه پیشنهاد، شما از متنی که بنده نوشتم فقط و فقط روایاتش رو بخونید. بعد ببینید آیا واقعا تفسیر به رای کردم! هم انصاف داشته باشید هم اینکه خدای نکرده یه وقت تهمت نشه.
    3- نمی دونم شما چطور رفرنسهاش رو ندیدید! همه روایات رفرنس داشت، کاش بیشتر دقت میکردید تا زود قضاوت نکتید. توی رفرنسها اول متن عربی روایت اومده بعد توی پرانتز آدرس روایت، چون اونجا متوجه نشدید رفرنسهام رو اینجا براتون میارم:
    1- (وسائل‏الشیعة ج : 20 ص: 67) 2-(وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 236) 3- (وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 236) 4- (وسائل‏الشیعة ج : 5 ص : 237) 5-(وسائل‏الشیعة ج : 5 ص : 237) 6-(وسائل‏الشیعة ج : 5 ص :236) 7-(وسائل‏الشیعة ج : 7 ص : 340) 8-(النوادر للراوندی، ص: 14) 9-نهج البلاغه – کلمات قصار و حکمتها. 10-(الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 9 - احمد بن علی طبرسی) 11- شیخ جعفر نقدی، کتاب زینب کبری، ص 22، و ریاحین الشریعه، ج 3، ص 60 . همه این رفرنسها در متنم هست. اما توضیح در باره رفرنسهام: کتاب وسائل الشیعه (که اکثر روایات از اونجا بود) کتاب روایی هست که مالف اون شیخ حر عاملی هستند (توی صحن اسماعیل طلائی امام رضا دفن هستند) این کتاب از معتبر ترین کتب روایی شیعه است که روایات کتب اربعه شیعه رو به صورت ابواب مختلف جمع آوری کرده. و اینکه ج : جلد ص: صفحه
    ضمنا برای مراجعه تون که فرمودید: " باید ما ها هم بگردیم چند تا از این روایات به عربی بنویسیم !!! " بهتون پیشنهاد میکنم به همین کتاب وسائل الشیعه که از معتبرترین کتابهای روایی هست مراجعه کنید. مثلا به این ابوابش :

    132- بَابُ کَرَاهَةِ خُرُوجِ النِّسَاءِ وَ اخْتِلَاطِهِنِّ بِالرِّجَالِ ، وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 236
    30- بَابُ اسْتِحْبَابِ اخْتِیَارِ الْمَرْأَةِ الصَّلَاةَ فِی بَیْتِهَا عَلَى الصَّلَاةِ فِی الْمَسْجِدِ وَ اسْتِحْبَابِ اخْتِیَارِهَا أَسْتَرَ مَوْضِعٍ فِی دَارِهَا ، وسائل‏الشیعة ج : 5 ص : 236

    22- بَابُ اسْتِحْبَابِ اخْتِیَارِ الْمَرْأَةِ صَلَاةَ الظُّهْرِ فِی بَیْتِهَا عَلَى حُضُورِ الْجُمُعَةِ ، وسائل‏الشیعة ج : 7 ص : 340

    بنده یه نرم افزار دارم به اسم "جامع فقه اهل بیت" برای موسسه نور هست، این نرم افزار اکثر کتب روایی و فقهی رو داره، اینکه آدرس های بالا که از کتاب وسایل الشیعه بهتون دادم، اعراب داره برا اینه که از روی متن کپی کردم.
    موفق و موید باشید.
    [آیکون پسری که ماستش کیسه شده]

  • سه قطره عشق
  • سلام خانم معلم

    مطلبتون خیلی زیبا و آموزنده بود .

    راستی با یه موضوع خوب آپم. بیاین حتما

  • خانم معلم به آقا مهدی
  • سلام بر مهدی خان بداخلاق !!
    شما مهدی خودمونین ؟ !! ( در جستجوی حقیقت )
    اما براتون بگم من موضوع شماره 10 رو توی مواردتون اومدم نا خود اگاه ببینم که منبعش چیه و دیدم که منبع نداره .... اصلا منابع بقیه رو ندیدم ..گفتم این که فقط عربی اش رو گذاشته بدون منبع ..خوب میشه همین جوری چند تا خط سر هم کرد و داد به خورد ملت !! .... که همین اینجا ازتون پوزش میخوام چون بعدا رفتم نگاه کردم دیدم جالبه که غیر این یکی بقیه رو از وسائل الشیعه گرفته بودین که یه کمی باهاش آشنایی دارم !!!
    ضمنا بد اخلاقین دیگه ..... اینو نمیتونم عذر خواهی کنم .... نشستین نشستین کلی آیات وروایات پیدا کردین زنها توی جامعه نباشن برن توی پستوی خونشون بشینن هر پستو تر ، مقربتر !!! .... یعنی واقعا اگه حضرت زینب الان بودن این جوری برخورد می کردن ؟ !!! ....
    البته عرض کردم خدمتتون که ما پیرو ولایتیم ..نه امام و نه رهبری حضور زنها رو در اجتماع رد نکردن و تازه تاکید بر اینه که نیمی از نیروی جامعه از زنهاست .... پس موقع رای گیری هم خانمها از توی همون پستو رای بدن !! ... بعد این همه کار و مدیریت ها !!! رو همه رو آقایون انجام بدن ؟ خسته میشن که ؟ ...مگه دیدین آقایون توی ادارات کار هم بکنن ؟ !! یا حتی توی مدارس یه دور بزنین ببینین بیشترین دقت و زحمت از ان خانمهاست یا آقایون ..فکر کردین اگه خانمها نباشن چه افاقی برای حداقل کارهای اداری پیش میاد ؟ !! حداقلش اینه که تا مدتهای زیادی بسیاری کارها بلاتکلیفه ..تا بیان آقایون به کار کردن عادت کنند نیم قرن گذشته !!! و.....
    به هر شکل در مورد منابع بازم عذر خواهی میکنم ........
  • نثار ِ آسمان
  • اجازه خانم سلام
    میبینم که ممد آقای بد اخلاق کم بود مهدی اقای بد اخلاق هم اضافه شد

    اصولا من نمیدونم پسرای حالا چرا اینقدر بد اخلاق شدن

    اما خب
    این چیزی از خل وضعی من کم نمیکنه!

    بعد به مهدی آقا: نه داداشه من نگران نباش
    اینجا همه ماستشون کیسه شده حالا نوبت شماست.

    البته ماست کیسه ای هم خوشمزه است هااااا

    بعد اجازه خانم کنفرانسمو دادم اما خودمو کشتم لپ تاپم به دیتا وصل نشد
    گریه ام گرفته بود. هی با استادمون ور رفتیم بهش اخرشم خاموش شد دیگه روشن نشد. استادمون گریه اش گرفته بود
    میگفت چرا این مورچه ات روشن نمیشه؟
    خلاصه دیگه کلی زدیم تو سر خودمون .اخرشم نشد مجبور شدیم سیستم تر تروی دانشگاه رو راه بندازیم
    منم همه ی جذابیت پاورم از بین رفت
    چون تو آفیس 2010 بود آفیس سیستم 2007 بود
    اما کلی استاده از مطالبم ذوق مرگ شد. گفت اگه پاوره اذیتت کرد عوضش مطالبت توپ بود
    پاسخ:
    ضمنا برای ما اصولا فرقی نمیکند هر کسی باشد ما نظرمون رو می گیم ... منتها شهامت اینو هم داریم که اگه اشتباه کردیم بگیم معذرت ، خو مگه چیه ؟ !!!!( از قول پسر خاله !!) :
  • مبهوت(خدایا عاشقم کن...)
  • بسم الله...

    بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:

    خدایا! عاشـقم کن...

    *********
    میخواهم از گمشده ام بنویسم...
    از عشقم....
    از مهربان ترینم...
    از ماه تابنده شبهای تاریکم...
    از برادرم...
    از داداش امیرم...

    *********

    تو هم اگر عاشقی بیا...

    تو هم اگر آرزوی عاشق شدن داری بیا...

    *********
    خانه مان جدید است...
    اول راهیم.
    دست خالی نیایی!!!
    ذکر صلوات بر لبت...
    شاخه گلی از دعا در دستت...
    و در چشمانت قطره قطره اشک شوق...

    حالا کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست...
    منتظرم
    التماس دعا

    پاسخ:
    چه رمانتیک !!! بالاخره عشقت داداشته یا داداشتع شقته یا عشقت امیره یا امیر عشقته ...یا عاشقا بیان یا عشقا برن ؟ !!!! واااااای چقدر قاطی پاتی بود !!!
    با سلام،
    خانم معلم ، منو بردی به سالهای خیلی دور. واقعا کتابهای آن زمان پر بود از داستانهای عبرت آموز . مثل : دهفان فداکار ، روباه و خروس ، چوپان دروغگو ، لاک پشت و مرغابی ها ، تصمیم کبری ، کوکب خانوم و .....
    واقعا چرا دیگه خبری از این داستانها توی کتاب بچه دبستانی ها نیست؟

    ولی از اینکه مسببی برای یاد آوری آن دوران کودکی شدید بسیار ممنونم.

    واقعیتش اینه که تا خودمان کمر همت نبندیم و به فکر خودمان نباشیم ، هیچ کی نمیاد کارهای ما رو از سر دلسوزی انجام بده. اگه مسئله رو یه کم سیاسی اش کنیم ، نمونه اش همین روسیه ، چندین ساله که نیروگاه بوشهر رو راه اندازی نکرده و سامانه دفاعی اس - 300 رو به ما تحویل نداده . واقعا ما نباید به خودمون بیایم؟

    البته این چند روز روسیه یه تو دهنی اساسی خورد...
  • نثار ِ آسمان
  • اجازه خانوم سلام
    این شهامتتون باعث شده ما روز به روز هی خوش به حال ترمون بشه از اینکه شما رو دوس داریم
    پاسخ:
    ما بیشتر دوستت داریم ....
    اتفاقا دیروز والده میگفت تو کتابای دبستان بلدرچین بوده ما هر چی فکر کردیم یادمون نیومد!!
    پاسخ:
    خوب به سن همون والده خانم جان قد میده ، نه شما ...شما برین بخوانیم وبنویسمتون رو دوره کنید !!!!
    سلام مجددا
    از کامنتهام منظورم این نبود که بخوام شما معذرت خواهی کنید - نعوذ بالله -
    منظورم این بود که مطالبم رفرنس داره - همین -
    ضمن اینکه هنوز پای حرفهام هستم
    هم حرفهایی که در اصل متنم آوردم هم در پاسخ به کامنتها
    و هم پای این حرفم که بد اخلاق نیستم - به جون خودش -
    اون پسره بود ماستش کیسه شده بود، می خواستم با جریان ماستی که شما فرمودید جورش کنم اشتباه از آب در اومد، اصلاحش میکنم

    اصلاحیةٌ آیکونیة :
    [آیکون پسری که از یه من ماست دو من کره میگیره]
    پاسخ:
    از قدیم گفتن حرف مرد یکیه !!!! ..... دیگه خود دانی یا پسره ی اولی باش و مرد !!! یا دومی و .........
    یه استادی داشتیم در دانشگاه
    حضرت آیت الله باقری کنی (برادر آیت الله مهدوی کنی)
    می فرمودند: " حرف مرد دو تاست "
    یعنی کسی مرد ِ که اگر یه حرفی زد و فهمید حرفش درست نیست ، حرفش رو عوض کنه.
    خب بنده توی دو مورد اول حرفم همونه که عرض کردم (یعنی معتقدم حرفم درسته)
    در مورد سوم هم که گفتم :
    [آیکون پسری که از یه من ماست دو من کره میگیره]
    بنده قبلا از پشت پنجره کلاستون از محضرتون استفاده کردم
    خیلی از پست هاتون رو خوندم
    اما خب چون یه کم ضیق وقت و اشتغال به پایان نامه و ... نمیگذاره دانش آموز فعالی باشم، همون از پشت پنجره کلاس استفاده می کردم
    ما منت می کشیم عزیزانی که معلم مون باشند
    من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبدا
    ___________
    بنده اینجا ها می نویسم، البته گه گاهی
    دو نبش : 2nabsh.persianblog.ir
    سساخ : sesakh.persianblog.ir
    ـــــــــــــــــــــــــــ
    اما فقط توی دونبشم میتونم لینکتون کنم، چون سساخ یه وبلاگ گروهیه(9 نفر) و امکان اینکه هر کدوم از دوستان وبلاگهای دوستانش رو لینک بده نیست .
    ــــــــــــــــــــــــــ
    اگر فرم خاصی رو باید برا ثبت نام پر کنم ، بفرمایید
    ضمنا من زیاد عادت به درس خوندن تو جاهای غیر انتفاعی ندارم، دولتی درس خوندم، اگر شهریه میگیرید یه کم تخفیف بدید
    و در کل اینکه بنده کلا عادت به درس خوندن ندارم، بعضی ها شب امتحان میخونن اما متاسفانه ما شب امتحان هم نمی خونیدم، زیاد ازمون توقع نداشته باشید
    ــــــــــــــــــــــــــ
    یا علی
    پاسخ:
    برای پیایان نامه کمک نمی خوای ؟ من تبحرم در بحر طویل نویسیه ها !! ... مخصوصا برای فصل 2 ..... وااای از این فصل دو !!
    ای بابا هرکی بیاد تو وبلاگتون (سلام خانوم معلم جونم) خواه ناخواه شاگردتون میشه

    حالا من کار بدی کردم پای یه شاگر خوب کره گیر رو تو وبلاگتون باز کردم؟
    البته پای شما رو اول تو وبلاگ اونا باز کردم
    میگن عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد هاااا؟ چه ربطی داشت؟
    خلاصه نمیدونم چیز دیگه ای به کله ی مبارکمان نرسید بلغور کنیم.

    حداقلش تفاوت آقا مهدی بد اخلاق با ممد آقای بد اخلاق تو اینه که من از این شاگرد جدیدتون دیگه پس گردنی نمیخورم
    گرچه اینجور که بوش میاد ایشون در فیتیله پیچ کردن مهارت دارن


    تازشم خیلی هم ملت دلشون بخواد شاگرد شما شن
    اصلا من میدونم این مهدی اقا روش نشده وگرنه میگفت که شما به شاگردی قبولش کنید
    منم برم تا کتک خوره ی این یکی هم نشدم با وراجی هم
    الفراااااااااااااااااااااااااار
    پاسخ:
    اما پاچه خواری نکن ..ما هیچ کسی رو به زور تو کلاسمون نیاوردیم اینجا کاملا به حق و حقوق شهروندی احترام گذاشته میشه !! ... و همین طور رفتار متقابل !! ... اصولا ما خیلی خوبیم !! و همه دلشون خیلی می خواد تو کلاسمون بیان !! .... ا_ ببخشید اشتباه شد .... ما خیلی دلمون می خواد همه تو کلاسمون بیان ..... همه خیلی خوبند و مهربون .... آقا مهدی ( با ترس و لرز بنویسم ) که خیلی خیلی مهربونن صد رحمت به ممد آقای خودمون فقط یه یاح یاح یاح می کنه ومیره این که اصلا نفس آدمو بند میاره !!! خدا بگم چکارت کنه دختر .. فقط دستم بهت برسه خودم با لنگه کفش دنبالت می کنم !!!
    دیدین گفتم
    پاسخ:
    دیدی منم گفتم !!!
    ممنون از اینکه ثبت نامم کردید
    فقط بنده اسمم رو با "دونبش" مینویسم تا با بقیه مهدی ها اشتباه نشم
    منم بچه پایین شهرم، بین خیابون پیروزی و اتوبان شهید محلاتی، آدرس وبلاگهایی که گه گاهی مینویسم:
    sesakh.persianblog.ir
    2nabsh.persianblog.ir
    mim-a.persianblog.ir
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    موضوع پایان نامه ام " تقاص در حقوق موضوعه و فقه امامیه" است، رشته ام کارشناسی ارشد حقوق خصوصی،
    بنده هم بحمدلله در بافتن ید طولائی دارم، اما اگر در زمینه رشته ام مطلبی مدنظر داشتید ممنون میشم در اختیارم بگذارید
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    راستی یه خواهش، بنده یه کم با همکلام شدن با خانومها مشکل دارم، لطفا از خانمهای کلاس بخواید حریمها رو حفظ کنن، خلاصه هر کسی یه مرام و مسلکی داره
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    بازم ممنون از لطفتون، سربلند و پیروز باشید
    یا علی
    پاسخ:
    ضمنا چقدر با پرشین بلاگ دوستین ! ....
    توی چکیده طرح تحقیقم عنوان پایان نامه ام رو اینطور تعریف کردم : «تعریف مساله :
    «تقاص» یا «اقدام تلافی جویانه برای خودیاری» اصطلاحاً به این معناست که صاحب حق، حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعه به محاکم استیفا نماید. تقاص بعنوان نهادی خلاف اصل، در فقه امامیه و عامه جایز است و صاحب حق در زمانی که برای اثبات حق خود بینه نداشته باشد و یا مرافعه به محکمه به سهولت امکان پذیر نباشد می تواند حق خود را از اموال مدیون تقاص کند و البته در دعاوی مربوطه صرف ادعای تقاص سبب رفع مسئولیت از تقاص کننده نخواهد بود».
    منظور اینه که، مثلا شما از کسی طلبی دارید، با توجه به اینکه پول داره و میتونه بده، اما نمیده و اصلا کلا منکر طلب شما میشه، بعد شما هم مدرکی علیهش ندارید، نهاد تقاص اجازه میده اگر مالی از مدیون منکر به دستتون رسید طلبتون رو ازش بردارید، بدون مراجعه به دادگاه. فقط من ته جستجو توی اینترنت رو در آوردم، اگر یه جای دیگه چیزی دیدید خبرم کنید، کلا اینکه به زحمت نیوفتید، ممنون
    از قدیما با پرشین بلاگ دوست بودم
    پاسخ:
    ممنون از توضیحتون .. چه مطلب جالبی و چقدر مفید ... حیف که این پایان نامه ها فقط خاک می خورن بعد از دفاع .... منکه بعد دفاع حسابی عصبانی بودم ... این همه تلاش برای ارائه و بعد دادن و گرفتن نمره و بعد والسلام . امید که تو رشته ی شما اینجوری نباشه ...
    اهم اهم
    سلاملیکم

    یه نکته ی خیلی خیلی اساسی و مهم رو همین الان گوشزد کنم
    اینقدرم نشینین پشت سر من ببافین

    من به همه اینجا گیر میدم منتها نه چشم تو چشم با خود مورد گیر!!!

    بنده همیشه توی وراجی هام روی صحبتم با خانم معلمه و ازا یشون هم جواب میخوام

    عرضم به حضورتون تنها حرفی هم که مستقیم میزنم فقط با ممد آقاست
    بقیه با خودشونه که بخوان جواب بدن یا خیر
    باقی جاها تو وبلاگاشون راجع به موضوع پست یا موارد مشابه در وبلاگشون صحبت میکنیم.( واصلا هم وراجی هایی که برای خانم معلم میکنم برای اونا نمیکنم چون اونا خانم معلم نیستن._بجز شاگردای خانوم_)
    که باز اونم با خود صاحب وبلاگه که جواب بده یا نده
    خلاصه که من اصلا در مورد هرچیز و هر کسی تو این وبلاگ فقط با شخص شخیص خانم معلم صحبت میکنم و جواب هم از ایشون میخوام

    پس لزومی نداره کسی با بنده هم کلام بشه
    بعدشم ما اینجا دو سه تا داداشه گردن کلفت داریم(که دوتاشون دور منو تو عکس احاطه کردن)
    شما هم بخواید نمیتونید با من هم کلام بشین
    در غیر این صورت خونتون گردن خودتونه

    خلاصه دیگه دیگه...

    ولی خب نگران هم نباشید چون شاگرد جدید بودین یکم مورد توجه واقع شدین
    وگرنه من موضوعات مهم تر بیشتری دارم که پیرامونش وراجی کنم

    خلاصه که خیالتون راحت
    ولی اصلا از این تفکرات بیاین بیرون که کلاس درسو پرده کشی کنن و جدا کنن هاااا
    من یه جا بند نمیشم اما قول شرف میدم دورو بر میز شما نیام
    پاسخ:
    خوب اینم قول مهدیه به شما جناب مهدی خان دو نبش !!1....
    سلام خانم معلم خوبید؟ همه سلام میرسانند نظر دادم حالتان را بپرسم تا بعد خدانگهدار
    پاسخ:
    سلام ... ممنون ..... سر نمازام دعات میکنم ...یادم نمیره .... خودت خوبی ؟ امتحانات کی تموم میشه ؟
    داستان را خواندم و بیاد خاطرات ان زمان بسی اشک ریختم . زود گذشت.
    tyury
  • محمد عندلیب
  • جالب بود و تامل بر انگیز.
    در پیوند های روزانه وبلاگم لینک شد.
    سلام اسم شما چیه خانم معلم یه سعالى داشتم
    پاسخ:
    مث فامیل دور (:
    خانم معلم ((((:
    سلام
    من امسال کلاس چهارم دبستانم پارسال یادمه این درس تو کتابمون بود دقیقا درس 5 بلدرچین و برزگر
    دو بلدرچین همراه پدر و مادر خود در کشتزاری......
    کجا مال زمان شماست؟؟؟؟؟؟؟ این درس مال ماستتتتتت مدرک دارممممممم
    عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    میشه یک ضرب المثل برای این داستان بگوید
    پاسخ:
    چیزی در حال حاضر به ذهنم نمی رسه 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی