ابر دل گرفته ام بیا
خانم معلم |
جمعه, ۲۴ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ب.ظ |
۷ نظر
این روزها که به کاکتوس نازنینم که جوجه هایش در حال رشد هستند نگاه میکنم ، دلم برایش می سوزد . با چه سختی جوجه هایش را به سمت نور متمایل میکند تا بهره شان از نوری که پشت ابر است بیشتر شود . این روزها آسمان تهران گرفته و ابری است . نفس ها تنگ است . آسمان می خواهد ببارد ولی نمی بارد . مردم در هم و عبوسند . شادی نیست حتی کاکتوس های من هم شاد نیستند .
آسمان اگر می خواهی ببار ، چرا نمی باری ؟
خورشید اگر میخواهی بتاب ، چرا نمی تابی ؟
چه کم دارید برای باریدن ، برای تابیدن ؟
دلم شور جوجه هایش را میزند ... دلم شور تمام جوجه های شهر را می زند ... چرا کسی کاری نمی کند ؟ من باید چه کنم ؟
- ۹۵/۱۰/۲۴
خوبین؟
خیلی وقت بودتشریف نداشتین